پرسش :
آیا صحیح است که حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) همه چیز را در مورد خداوند میدانستند؟
پاسخ :
شناخت، گاهی از طریق عقل است و گاهی از طریق قلب (دل). در اولی درک مفاهیم است و در دومی درک مصداق و به علم حاصل از راه تعقل، علم حصولی و به علم حاصل از راه قلب، علم شهودی و حضوری میگویند.
در شناخت خدا که از راه دل ممکن است اگر منظور شناختی باشد که انسان احاطه بر ذات پیدا کند، این چنین شناختی برای احدی ممکن نیست حتی برای پیامبران (علیهم السلام) و ائمه (علیهم السلام) ، چون ذات خدا نامحدود است و محدود در هر رتبه و مقامی که باشد نمیتواند به کنه نامحدود برسد اما غیر از کنه ذات، یعنی مقام تعینات واجب و اسماء و صفات و… هم در معرض فهم حکیم قرار میگیرد و هم در معرض شهود عارف، و ائمه (علیهم السلام) که نمونه انسان کامل هستند و در عرفان و حکمت بیبدیل میباشند، هم، عالماند و هم عارف.
بعبارت دیگر اگر منظور از معرفت ذات، این باشد که بعضی از انسان¬ها میتوانند به مقامی برسند که رابطه وجودی خودشان را با خدا بیابند و وجود خودشان را شعاعی از وجود خدا بیابند، در اینجا علم حضوری دارند چون ارتباط با ذات خدا دارند و به تناسب شعاع ارتباط وجودی خودشان از شناخت برخوردارند و این همان معرفت ذات بوجه است که از دریچهای خاص و دیدگاه محدود و رابطه محدود میباشد و این هم تنها از راه دل ممکن است نه عقل چون همان طوری که بیان شد عقل کارش درک مفاهیم است و تنها از راه دل شناخت مصداق ممکن است.
و ائمه (علیهم السلام) از این علم برخوردارند و لذاست که حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: (لو کشف الغطاء ماازددت[1]یقیناً اگر پرده برداشته شود یقین من بیشتر نخواهد شد)
و آن روایاتی که بیان میدارند: هر چه را شما تصور کنید ولو به دقیقترین معانی، آن هم مخلوقی است مثل شما، موید نکته فوق الذکر است که ذات خدا از راه مفهوم شناخته نمیشود زیرا مفهوم چیزی است ساخته ذهن، گر چه این مفهوم ابتداً از یک مصادیقی گرفته شده باشد اما هر کس به همان اندازه که مصداق را شناخت، میتواند مفهوم را مرآت و سمبل برای آن مصداق قرار بدهد.
حال اگر گفته میشود که ائمه هر چیز را میدانند یعنی در قیاس با افراد عادی شناخت آنها بی حد و حصر است چون ارتباط وجودی آنها با خدا در حد بالائی قرار دارد.[2]
پی نوشتها:
[1]- غررالحکم کلام 2086.
[2]- برای توضیح بیشتر به ص 94 تا ص 96 کتاب معارف قرآن از آیت الله مصباح یزدی مراجعه شود.
شناخت، گاهی از طریق عقل است و گاهی از طریق قلب (دل). در اولی درک مفاهیم است و در دومی درک مصداق و به علم حاصل از راه تعقل، علم حصولی و به علم حاصل از راه قلب، علم شهودی و حضوری میگویند.
در شناخت خدا که از راه دل ممکن است اگر منظور شناختی باشد که انسان احاطه بر ذات پیدا کند، این چنین شناختی برای احدی ممکن نیست حتی برای پیامبران (علیهم السلام) و ائمه (علیهم السلام) ، چون ذات خدا نامحدود است و محدود در هر رتبه و مقامی که باشد نمیتواند به کنه نامحدود برسد اما غیر از کنه ذات، یعنی مقام تعینات واجب و اسماء و صفات و… هم در معرض فهم حکیم قرار میگیرد و هم در معرض شهود عارف، و ائمه (علیهم السلام) که نمونه انسان کامل هستند و در عرفان و حکمت بیبدیل میباشند، هم، عالماند و هم عارف.
بعبارت دیگر اگر منظور از معرفت ذات، این باشد که بعضی از انسان¬ها میتوانند به مقامی برسند که رابطه وجودی خودشان را با خدا بیابند و وجود خودشان را شعاعی از وجود خدا بیابند، در اینجا علم حضوری دارند چون ارتباط با ذات خدا دارند و به تناسب شعاع ارتباط وجودی خودشان از شناخت برخوردارند و این همان معرفت ذات بوجه است که از دریچهای خاص و دیدگاه محدود و رابطه محدود میباشد و این هم تنها از راه دل ممکن است نه عقل چون همان طوری که بیان شد عقل کارش درک مفاهیم است و تنها از راه دل شناخت مصداق ممکن است.
و ائمه (علیهم السلام) از این علم برخوردارند و لذاست که حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: (لو کشف الغطاء ماازددت[1]یقیناً اگر پرده برداشته شود یقین من بیشتر نخواهد شد)
و آن روایاتی که بیان میدارند: هر چه را شما تصور کنید ولو به دقیقترین معانی، آن هم مخلوقی است مثل شما، موید نکته فوق الذکر است که ذات خدا از راه مفهوم شناخته نمیشود زیرا مفهوم چیزی است ساخته ذهن، گر چه این مفهوم ابتداً از یک مصادیقی گرفته شده باشد اما هر کس به همان اندازه که مصداق را شناخت، میتواند مفهوم را مرآت و سمبل برای آن مصداق قرار بدهد.
حال اگر گفته میشود که ائمه هر چیز را میدانند یعنی در قیاس با افراد عادی شناخت آنها بی حد و حصر است چون ارتباط وجودی آنها با خدا در حد بالائی قرار دارد.[2]
پی نوشتها:
[1]- غررالحکم کلام 2086.
[2]- برای توضیح بیشتر به ص 94 تا ص 96 کتاب معارف قرآن از آیت الله مصباح یزدی مراجعه شود.