پرسش :
چه كنيم تا گرفتار روابط و دوستيهاي ويرانگر نشويم؟
پاسخ :
رسيدن به آرامش و درك زندگي پاك، يكي از مهمترين اهداف آفرينش انسان است. خداي رحمان به ما عقل و چشم و گوش و مهمتر از همه، پيامهايش را به ما عنايت فرمود تا «آرامش و زندگي پاك» را تجربه كنيم؛ «ألا بذكر الله تطمئن القلوب».1
بدون خدا، زندگي رنجي است بي پايان؛ «وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَه ضَنْكاًً».2
«كساني كه به خدا ايمان آورده و ايمان خود را به ظلم نيالودهاند، داراي ايمني و مصونيتند و آنان هدايت يافتگان واقعي هستند».3
بنيامين راش، پدر روانپزشكي آمريكا ميگويد: «دين آن قدر براي پرورش و سلامت روح آدمي اهميت دارد كه هوا براي تنفس».4
يونگ، روانكاو ميگويد: «در مورد بيماران روحي كه از 35 سال به بالا داشتند، حتي يك نفر يافت نميشود كه مشكل رواني او در آخرين مرحله تحليل، به ايمان مذهبي مربوط نگردد و بهتر است بگوييم كه هر فرد از آنان، به علت فقدان آن چه كه دين زنده به اشخاص ميدهد، بيمار شدهاند و هيچ كس از آنها كه نظر ديني و مذهبي خويش را باز نيافتند، واقعاً درمان نشدهاند».5
امام علي عليه السلام ميفرمايد: «تقوا، داروي بيماري دلهاي شما و شفاي مرض بدنهاي شماست».6
امام كاظم عليه السلام ميفرمايد: «لقمان به پسرش گفت: دنيا، درياي ژرفي است كه افراد بسياري در آن غرق شدهاند و تقوا و پرهيزكاري، كشتي توست. آن كشتياي كه آكنده از ايمان باشد، بادبانهاي آن، توكل به خدا و پاسدارش، عقل و ناخدايش، علم و فرمان آن، بردباري و تحمل است».7
زندگي، قانون دارد. خوشبختي، با فهم و رعايت قانون زندگي و سيهروزي، با ناديده انگاشتن قانون زندگي، حاصل ميشود. موفقيتها به بخت و اقبال وابسته نيست؛ بلكه زندگي پاك را با احترام به قوانين، ميتوان در آغوش کشيد.
جوانان، دانشجويان و استادان بزرگوار، بايد بدانند كه دنياي بيخداي امروز، براي کسب موفقيت کامل و آرامش واقعي، حرف زيادي ندارد و طي دو يا سه قرن گذشته، برخي از دانشمندان تربيتي و روانشناسان غربي توانستهاند به برخي از قوانين آن – به گونهاي ناقص – پي ببرند؛ اما (قرآن و عترت)، ۱۵۰۰ سال قبل، آن هم با رعايت همه عرصههاي زندگي و باور به سراي ابدي، دقيقترين قواعد را براي درك يك زندگي پاك، بيان كردند؛ «من عمل صالحاً من ذكر و أنثي فهو مؤمن فلنحيينه حياه طيبه».8
اينك براي اين كه دچار «روابط و دوستيهاي ويرانگر» نشويم، چند قاعده را به اختصار بيان ميكنيم:
1. تقويت اراده در انجام برنامهها
شخص با اراده؛ كسي است كه وقتي درباره كاري، به خوبي تأمل كرد و آن را نافع دانست، تصميم به انجام آن ميگيرد و با فعاليت و ثبات قدم، آن را به اجرا در ميآورد9 و در مقابل، فرد سست اراده، با كمترين مشكلي، از انجام دادن كار، دلسرد شده، دست از تلاش برميدارد.
كسي كه ارادهاي قوي دارد، آن چه را خواسته است، با كوشش و ثبات قدم، به دست ميآورد. شخص با اراده، كسي است كه داراي هدفي معقول است و تا موقعي كه به آن نرسيده، از تعقيب آن باز نميايستد و مشكلات و موانع رواني يا مادي، به اراده و عزم او لطمه نميزند و از پيشرفتش، جلوگيري نميكند.
راهكارهاي تقويت اراده
الف) تعيين هدف يا اهداف؛
انسان بايد ابتدا هدف و يا اهداف خود را در زندگي و يا كاري را كه ميخواهد انجام دهد، به طور دقيق و مشخص، ترسيم كند. طبيعي است كه اين هدف، بايد شفاف، معقول، قابل دستيابي، بدون افراط و تفريط، مطابق توان و استعداد خود و واقعبينانه باشد؛ نه بلندپروازانه و خارج از تواناييهاي شخص؛ در غير اين صورت، وقتي با مشكلات و موانع سختي روبهرو شود، نااميد و دلسرد شده، از ادامه كار، منصرف ميشود و خود را ناتوان و بياراده ميبينيد.
ب) شناخت تواناييها و استعدادها؛
همه ما در وجود خود، از استعدادهايي برخورداريم؛ كافي است اين نيروها را بشناسيم و براي رسيدن به هدف، آنها را به كار گيريم.
ج) برنامهريزي؛
بايد براي تمام كارها و فعاليتهاي شبانهروزي، برنامهاي مدون و منظّم داشته باشيد؛ بدين منظور از جدولي استفاده كنيد كه در ستون افقي آن، ساعات شبانهروز و در ستون عمودي، ايام هفته را يادداشت و تمام كارهاي روزانه – خواب، استراحت، ورزش، مطالعه - را در آن درج كنيد و هر فعاليتي را در زمان خاص خود، در جدول بنويسيد و هيچ زماني را بدون كار خالي نگذاريد. هر روز صبح با نگاهي به آن برنامه، به اجراي دقيق آن بپردازيد و شبها، قبل از خواب، آن را محاسبه و ارزيابي كنيد. شايسته است همچون يك محاسبهگر جدي و قاطع، فعاليتهاي روزانه و ميزان موفقيت خود در انجام دادن آنها را بررسي كنيد و در صورت موفقيت، خود را تشويق و در صورت تخلّف و سهلانگاري در اجرا، خود را تنبيه كنيد.
د) اصل تلقين يا خودگوييهاي مثبت؛
گفتن، باور داشتن است. وقتي ميگوييم من آدم شكست خوردهاي هستم، بياستعدادم و عوض شدني نيستم، در واقع، حكم محكوميت خود را صادر ميكنيم. روانشناسي شناخت، به ما چنين ميگويد: دستور دادن، فرايند شدن است و ما را دستورات ميسازند. ما همواره با خودمان حرف ميزنيم و هفتاد درصد (70%) وقتمان با گفتوگو سپري ميشود؛ حتي زمان خواب و ما همان ميشويم كه با خود حرف ميزنيم. سعي كنيد دستورات خوبي به خودتان بدهيد. شما با خودتان چه ميگوييد؟ فرهنگ ذهن و زبان شما، مثبت است و نيروزا و يا منفي است و نيروبر.
آجرهاي بناي هستيمان را، طرز تفكرمان ميسازد و اگر بخواهيم در دنيايمان اتفاق زيبايي بيفتد، گام اول، تغيير در نگاه و بينش ماست. با تغيير نگاه، ايدهآلها و اهداف زندگيمان به درستي شكل ميگيرند و آن گاه گام دوم، يعني تلاش مستمر و انتخابهاي عالي و فرداساز، در دنياي ما رخ خواهد داد؛ «إن الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بأنفسهم».
نگرشها و انديشههاي ما، مهمترين عامل تغيير به شمار ميآيند. نود درصد (90%) تغييرات خوب و بد زندگيمان، به نوع نگرش ما به رخدادهاي زندگي بستگي دارد و ده درصد (10%) آن به وقايع بيروني وابسته است.
اديسون ميگويد: «مشكل افرادي كه شكست خوردهاند و دست از تلاش برداشتند، اين بود كه نميدانستند كه در يك قدمي پيروزياند» و ميگفت: راز توفيقم اين بود كه هرگاه براي باز كردن دري تلاش ميكردم و باز نميشد، بارها و بارها تلاش ميكردم و با خود ميگفتم: حتماً اين كليد، درب را در صدمين بار، باز خواهد كرد.
نكات تأكيدي مثبت زير را كه هم روحيهسازند و هم باورساز، حداقل روزي ده بار تكرار كنيد:
- من با اطمينان، به استقبال تجربههاي تازه ميروم.
- من با بهرهگيري از اطلاعات و تجربههاي ديگران، براي خودم فكر ميكنم و براي خودم تصميم ميگيرم.
- من دانشجويي هستم كه قادرم عضو ارزنده جامعه خويش باشم.
- من سرشار از احساس آرامش و اعتماد به نفس هستم. من قادرم عادات غذايي و رفتاري خودم را كنترل كنم.
- من براي زندگي خود، برنامههاي درازمدّت و كوتاهمدّت دارم و همه آنها را اجرا ميكنم.
- من از تواناييهاي خودم آگاهم و بدون احساس حقارت، ضعفهاي خود را ميپذيرم.
- من به وعده خدا ايمان دارم كه فرمود: «أدعوني استجب لكم».
- من به لطف خدا آيندهاي زيبا براي خود خلق ميكنم.
- من اراده لازم براي انجام كارهايم را دارم و هيچ چيز نميتواند ارادهام را متزلزل كند.
همواره در كارهاي سخت و دشوار، به خود تلقين كنيد و اين عبارات را بگوييد: «من به خوبي ميتوانم اين عمل را انجام دهم».
ه) تدريجي بودن تقويت اراده؛
براي به دست آوردن ارادهاي قوي و محكم، بايد به تدريجي بودن آن و نياز آن به تمرين، توجه داشت. گمان نكنيد ميتوانيد به طور دفعي و بدون تلاشي درخور، به آن دست يابيد. بنابراين، به راهكارهاي عملي زير توجه كرده، به آنها پايبند باشيد:
- هر روز صبح حداقل بيست دقيقه، به طور مرتب و در ساعتي معين، ورزش كنيد.
- صبحگاهان، هر زمان كه بيدار شديد، بيدرنگ برخيزيد و از رختخواب بيرون رويد؛ حتي اگر خوابآلودگي مزاحمتان است، از اتاق بيرون رويد و قدري نرمش كنيد؛ تا خوابآلودگي از بين برود.
- در صورت امكان، چند دقيقه قبل از اذان صبح از خواب بيدار شده، نماز شب بخوانيد و اگر در آن وقت بيدار نشديد، قضاي آن را به جا آوريد.
- مقيد باشيد هر روز تعداد آيات معيني از قرآن را تلاوت كنيد (حداقل 30 تا 50 آيه) و در صورت تمايل، در هفتههاي بعد، بر ميزان آن بيفزاييد.
- ترك گناه و مخالفت با هواهاي نفساني، نقش بسيار مؤثري در تقويت اراده و نهادينه كردن آن در درون انسان دارد.
- هرگز در كارها، نااميد نشويد و با حالتي تهاجمي، براي پيگيري و به انجام رساندن كارهاي ناقص و ناموفق، تلاش كنيد.
- كارهايي را كه به عهده ميگيريد، ناتمام رها نكنيد و آنها را به نحو احسن و تا رسيدن به نتيجه مطلوب، ادامه دهيد و از پراكنده كاري و آشفتگي در كارها كه موجب به هم ريختگي نظام فكري ميشود، بپرهيزيد و به فعاليتهاي خود، تمركز و انسجام ببخشيد.
- همواره بر خداوند، توكل كرده و در همه امور، از او استمداد جوييد.10
2. ترك زمينه گناه
الف) كنترل چشم؛
بايد مواظب چشم خود بود تا مبادا به نامحرم و هر چيزي كه شهوتانگيز است، نگاه شود و تا حد امكان، انسان بايد از حضور در مجالس مختلط يا برخورد با نامحرم پرهيز كند.
امام صادق عليه السلام ميفرمايد: نظر دوختن تيري مسموم از تيرهاي ابليس است و چه بسا نگاهي كه حسرت درازمدتي را (در دل) به ارث بگذارد».11
ب) كنترل گوش؛
بايد از شنيدنيهايي كه ممكن است به حرام منجر شوند و زمينهساز حرام هستند، پرهيز شود؛ مانند نوار موسيقي، صداي شهوتانگيز نامحرم و... .
ج) كنترل رفتار و گفتار؛
شنيدن صداي دختر براي پسر، در صورتي كه قصد لذت بردن و خوش آمدن در كار نباشد، اشكالي ندارد؛ امّا در عين حال، بر اساس همان اصل روابط حداقلي كه گفتيم، مادام كه ضرورتي در كار نباشد، ترك آن، عاقلانهتر است.
براي دختر، شايسته نيست كه در سخن گفتن با پسري، صداي خود را نازك كند و با عشوه و ناز، سخن بگويد. خداي متعال در قرآن، خطاب به زنان مي فرمايد: «در حرف زدن، صدا را نازك و مهيج نكنيد كه موجب طمع بيماردلان گردد» و امام علي عليه السلام ميفرمايد: «به دختران جوان، سلام نميكنم؛ تا مبادا پاسخ آنها، دلم را به لغزش افكند».
روح جوان، فوقالعاده تحريكپذير است. همچنان كه روح انسان، از رسيدن به جاه و مقام و ثروت سير نميشود، در ميل جنسي (سكس) نيز چنين است. از اين رو، اگر رفتارهاي دختران و پسران در دوستيها و اظهار محبتها، كنترل نشود و مرزهاي اخلاقي و مكتبي شكسته شود، تمام ذهن و زبان نوجوان و جوان را اشغال ميكند و جوان دچار آسيبهاي اخلاقي، اجتماعي و رفتاري خواهد شد.
رسول خدا صلي الله عليه و آله ميفرمايد: بين مردان و زنان، حريم ايجاد كنيد؛ زيرا شكستن اين حريمها، آسيبهاي جبرانناپذيري دارد12 و همچنين ميفرمايد: از خلوت كردن با زنان پرهيزيد! قسم به خدايي كه جانم در دست اوست! مردي با زني خلوت نميكند؛ مگر اين كه شيطان وارد ميشود و اگر خوكي آلوده به كثافت، به انسان اصابت كند، بهتر است از اين كه شانه زن بيگانهاي با مرد نامحرم برخورد كند.13
«كارِن هورناي» ميگويد: ارتباط زيادي بين محبّت و تمايلاتِ جنسي وجود دارد; مثلا بسياري از تمايلات و كششهاي جنسي، اوّلش با مهرباني و دوستي صاف و ساده شروع ميشود، گاهي هم شخص ممكن است داراي تمايلات جنسي باشد؛ ولي خودش آن را با تمايل به مهرورزي اشتباه كند؛ چنان كه كششهاي جنسي هم ممكن است انگيزه احساسات محبّتآميز باشد يا كم كم مبدّل به احساسات محبّتآميز گردد. پس ارتباط نزديكي بين تمايلات جنسي و احساسات محبتآميز وجود دارد (هر چند اينها دو نوع احساس متفاوت ميباشند).14
د) ترك مصاحبت با دوستان ناباب؛
دوستاني كه باعث ميشوند انسان مزه گناه را مزمزه كند، در واقع، دشمنانياند كه بايد از آنها پرهيز كرد.
امام سجاد عليه السلام ميفرمايد: حضرت از همراهي و سخن گفتن و رفيق بودن با پنج كس را نهي فرموده؛ كذاب، گناهكار، بخيل، احمق و كسي كه قطع رحم كرده است.15 البته اينها از مهمترين زمينههاي گناه هستند كه بايد ترك شوند؛ ولي به طور كلي، هر چيزي كه زمينه گناه را فراهم ميكند، بايد ترك شود.
ه) حيا در خلوت؛
شيخ رجبعلي خياط (نکوگويان) از اولياي خوب خداوند بود که به خاطر دوري از گناه وپاکدامني در جواني، به مراتب و مقامات بالايي رسيد. وي ميگويد: من استاد نداشتم؛ ولي گفتم: خدايا! اين را براي رضايت خودت ترک ميکنم و از آن چشم ميپوشم؛ تو هم مرا براي خودت درست کن.
آيه الله ميلاني(ره) درباره اين داستان فرمود: به شيخ عنايتي شد و آن، به خاطر دوري از گناهي بود که در ايام جواني برايش پيش آمد. شيخ ميگويد: در ايام جواني، دختري رعنا و زيبا، دلباخته من شد و سرانجام در خانهاي خلوت، مرا به دام انداخت. با خود گفتم: رجبعلي! خدا ميتواند تو را خيلي امتحان کند؛ بيا يک بار تو خدا را امتحان کن و از اين حرام آماده و لذتبخش، به خاطر خدا، چشمپوشي کن. سپس به خدا گفتم: خدايا! من به خاطر تو، اين گناه را ترک ميکنم و تو هم بيا و مرا براي خودت تربيت کن.
آن گاه مثل يوسف عليه السلام، در برابر گناه مقاومت ميکرد و از آلوده شدن دامن به گناه، اجتناب كرد و از دام گناه گريخت. بعد از اين ماجرا، به عنايت خداوند، ديده برزخي وي روشن شد و آن چه را که ديگران نميديدند و نميشنيدند، او ميديد و ميشنيد و از آن موقع به بعد در ملاقات با امام زمان عليه السلام به روي او گشوده شد و بسيار به ديدار مولايش مشرف شد؛ تا جايي که حضرت به مغازه ايشان تشريف ميآورد. مقبره جناب شيخ، در شهرري (ابن بابويه) قرار دارد و زيارتگاه عاشقان است.
درباره محمد ابن سيرين نيز گفته شده كه او هميشه پاکيزه بود و بوي خوش ميداد. روزي شخصي از او پرسيد: علت چيست که از تو هميشه بوي خوش ميآيد؟ ابن سيرين گفت: من در جواني بسيار زيبا و خوش صورت و صاحب حسن و جمال بودم و شغلم بزازي بود. روزي زني به دکانم آمد و مقداري پارچه خريد و چون قيمت آن معين شد، گفت: همراه ما بيا تا قيمت آن را به تو پرداخت کنم. من هم در دکان را بستم و همراه وي به خانهاش رفتم. چون داخل شدم، خانهاي ديدم كه از فرشها و ظروف عالي، آراسته بود; سپس زن چادر از سر بر گرفت. او را در نهايت حسن و جمال ديدم و بعد در کنارم نشست و با ناز و عشوه و خوش طبعي، با من سخن گفت. طولي نکشيد که غذايي مفصل و لذيذ آماده شد و بعد از صرف غذا، آن زن به من گفت: اي جوان ميبيني من پارچه و قماش زياد دارم; قصد من از آوردن تو به اين جا، چيز ديگري است و من ميخواهم با تو همبستر شوم و کام دل برآرم. من چون مهربانيها و عشوه بازيهاي او را ديدم، نفس امارهام به سوي او ميل کرد؛ امّا ناگاه الهامي به من رسيد و گويي كسي اين آيه از سوره «والنازعات» را تلاوت کرد که «و اما من خاف مقام ربه و نهي النفس عن الهوي فان الجنه هي الماوي؛ اما هر کس بترسد از مقام پروردگار خود و نفس خود را از پيروي هواي نفس باز دارد، به درستي که منزل و جايگاه او، بهشت خواهد بود».
وقتي به ياد اين آيه افتادم، عزم خود را جزم كردم تا دامن پاک خود را به گناه آلوده نکنم و چون آن زن مرا به خود مايل نديد، به من گفت: يا مراد مرا حاصل کن يا تو را به هلاکت ميرسانم. به او گفتم: اگر ذره ذرهام کني، مرتکب اين عمل شنيع نخواهم شد. مرا بسيار با چوب زدند؛ به طوري که خون از بدنم جاري شد. با خود گفتم که بايد نقشهاي به کار بندم تا رهايي يابم؛ گفتم: مرا نزنيد كه راضي شدم و دست و پايم را باز کردند و بعد از رهايي، به بهانه قضاي حاجت، به مستراح رفتم و تمام لباسهايم را به نجاست آلوده کردم و بيرون آمدم. چون آن زن به من نزديك شد و مرا آلوده به نجاست ديد، از من روي برگرداند.
در اين هنگام، من فرصت را غنيمت شمردم و به طرف بيرون شتافتم و چون به در خانه رسيدم، در را قفل شده يافتم، امّا وقتي دست به قفل زدم، به لطف الهي، گشوده شد و من از خانه بيرون آمدم و خود را به کنار جوي آب رساندم و لباسهايم را شسته، غسل كردم و ناگهان ديدم که شخصي پيدا شد و لباسهاي نيکويي برايم آورد و بر تنم پوشانيد و بوي خوش به من ماليد و گفت: اي مرد پرهيزگار! تو بر نفس خود غلبه کردي و از روز جزا، ترسيدي و خلاف فرمان خدا انجام ندادي و نهي او را نهي داشتي و اين، وسيلهاي بود براي امتحان تو و ما تو را از آن خلاص کرديم. اينك، اين لباس تو، هرگز چرکين و اين بوي خوش، هرگز از تو زايل نشود. پس از آن روز، بوي خوش از بدنم برطرف نگرديده است و به همين خاطر، خداوند، علم تعبير خواب به او عطا فرمود و در زمان او، کسي مثل او تعبيرخواب نميکرد.
3. ترك فكر گناه (كنترل فكر و خيال)
ترك زمينه گناه، سهم به سزايي در ترك فكر گناه دارد از اين رو، هر چه بيشتر و دقيقتر زمينه گناه ترك شود، فكر گناه كمتر به سراغ انسان ميآيد. اين فكر گناه است كه شوق در انسان ايجاد ميكند و بعد از شوق، اراده عمل و سپس خود گناه محقق مي شود، به يقين تا اراده و شوق و ميل نسبت به كاري نباشد، انسان، مرتكب آن كار نميشود.
غريزه جنسي، غريزهاي نيرومند، عميق و پردامنه است كه هرچه انسان به آن ميدان بيشتري بدهد، آتش آن، شعلهورتر ميگردد و نه خاموشتر؛ مثل افراد آزمندي كه هرچه پول بيشتري به دست بياورند، حريصتر ميشوند.
قرآن كريم ميفرمايد: «به مردان بگو چشمها از نگاه ناروا بپوشند و اندام خود را پوشيده دارند و به زنان نيز بگو تا چشمها از نگاه ناروا باز دارند و اندام خود را بپوشند».16
ادامه دارد...
پينوشت:
1. رعد، آيه 28.
2. طه، آيه 124.
3. انعام، آيه 82.
4. مجله پيوند، ش 257، ص 34.
5. موسوي لاري، رسالت اخلاق در تكامل انسان، ص 170.
6. نهج البلاغه، خ 198.
7. كليني، اصول كافي، 1، 19.
8. نحل، آيه 97.
9. نيروي اراده نيرويي باطني براي اتخاذ تصميمات، اقدام به كار، اداره و انجام اهداف و وظـايـف است.
10. محمدرضا احمدي، پرسشها و پاسخها، دفتر هفتم .
11. شيخ عباس قمي، سفينه البحار، ماده نظر، (النظر سهم من سهام ابليس مسموم و كم من نظره اورثت حسره طويله).
12. نوري، مستدرك الوسائل، ج 14، ص 264
13. مرآه النساء، ص117.
14. كارون هورناى، عصبانىهاى عصر ما، ترجمه ابراهيم خواجه نورى، ص 191.
15. سفينه البحار، ماده صحب (النهى عن مصاحبه خمسه و محادثتهم و مرافقتهم فى طريق و هم الكذاب والفاسق والبخيل والاحمق والقاطع لرحمه).
16. نور، آيه 31.
رسيدن به آرامش و درك زندگي پاك، يكي از مهمترين اهداف آفرينش انسان است. خداي رحمان به ما عقل و چشم و گوش و مهمتر از همه، پيامهايش را به ما عنايت فرمود تا «آرامش و زندگي پاك» را تجربه كنيم؛ «ألا بذكر الله تطمئن القلوب».1
بدون خدا، زندگي رنجي است بي پايان؛ «وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَه ضَنْكاًً».2
«كساني كه به خدا ايمان آورده و ايمان خود را به ظلم نيالودهاند، داراي ايمني و مصونيتند و آنان هدايت يافتگان واقعي هستند».3
بنيامين راش، پدر روانپزشكي آمريكا ميگويد: «دين آن قدر براي پرورش و سلامت روح آدمي اهميت دارد كه هوا براي تنفس».4
يونگ، روانكاو ميگويد: «در مورد بيماران روحي كه از 35 سال به بالا داشتند، حتي يك نفر يافت نميشود كه مشكل رواني او در آخرين مرحله تحليل، به ايمان مذهبي مربوط نگردد و بهتر است بگوييم كه هر فرد از آنان، به علت فقدان آن چه كه دين زنده به اشخاص ميدهد، بيمار شدهاند و هيچ كس از آنها كه نظر ديني و مذهبي خويش را باز نيافتند، واقعاً درمان نشدهاند».5
امام علي عليه السلام ميفرمايد: «تقوا، داروي بيماري دلهاي شما و شفاي مرض بدنهاي شماست».6
امام كاظم عليه السلام ميفرمايد: «لقمان به پسرش گفت: دنيا، درياي ژرفي است كه افراد بسياري در آن غرق شدهاند و تقوا و پرهيزكاري، كشتي توست. آن كشتياي كه آكنده از ايمان باشد، بادبانهاي آن، توكل به خدا و پاسدارش، عقل و ناخدايش، علم و فرمان آن، بردباري و تحمل است».7
زندگي، قانون دارد. خوشبختي، با فهم و رعايت قانون زندگي و سيهروزي، با ناديده انگاشتن قانون زندگي، حاصل ميشود. موفقيتها به بخت و اقبال وابسته نيست؛ بلكه زندگي پاك را با احترام به قوانين، ميتوان در آغوش کشيد.
جوانان، دانشجويان و استادان بزرگوار، بايد بدانند كه دنياي بيخداي امروز، براي کسب موفقيت کامل و آرامش واقعي، حرف زيادي ندارد و طي دو يا سه قرن گذشته، برخي از دانشمندان تربيتي و روانشناسان غربي توانستهاند به برخي از قوانين آن – به گونهاي ناقص – پي ببرند؛ اما (قرآن و عترت)، ۱۵۰۰ سال قبل، آن هم با رعايت همه عرصههاي زندگي و باور به سراي ابدي، دقيقترين قواعد را براي درك يك زندگي پاك، بيان كردند؛ «من عمل صالحاً من ذكر و أنثي فهو مؤمن فلنحيينه حياه طيبه».8
اينك براي اين كه دچار «روابط و دوستيهاي ويرانگر» نشويم، چند قاعده را به اختصار بيان ميكنيم:
1. تقويت اراده در انجام برنامهها
شخص با اراده؛ كسي است كه وقتي درباره كاري، به خوبي تأمل كرد و آن را نافع دانست، تصميم به انجام آن ميگيرد و با فعاليت و ثبات قدم، آن را به اجرا در ميآورد9 و در مقابل، فرد سست اراده، با كمترين مشكلي، از انجام دادن كار، دلسرد شده، دست از تلاش برميدارد.
كسي كه ارادهاي قوي دارد، آن چه را خواسته است، با كوشش و ثبات قدم، به دست ميآورد. شخص با اراده، كسي است كه داراي هدفي معقول است و تا موقعي كه به آن نرسيده، از تعقيب آن باز نميايستد و مشكلات و موانع رواني يا مادي، به اراده و عزم او لطمه نميزند و از پيشرفتش، جلوگيري نميكند.
راهكارهاي تقويت اراده
الف) تعيين هدف يا اهداف؛
انسان بايد ابتدا هدف و يا اهداف خود را در زندگي و يا كاري را كه ميخواهد انجام دهد، به طور دقيق و مشخص، ترسيم كند. طبيعي است كه اين هدف، بايد شفاف، معقول، قابل دستيابي، بدون افراط و تفريط، مطابق توان و استعداد خود و واقعبينانه باشد؛ نه بلندپروازانه و خارج از تواناييهاي شخص؛ در غير اين صورت، وقتي با مشكلات و موانع سختي روبهرو شود، نااميد و دلسرد شده، از ادامه كار، منصرف ميشود و خود را ناتوان و بياراده ميبينيد.
ب) شناخت تواناييها و استعدادها؛
همه ما در وجود خود، از استعدادهايي برخورداريم؛ كافي است اين نيروها را بشناسيم و براي رسيدن به هدف، آنها را به كار گيريم.
ج) برنامهريزي؛
بايد براي تمام كارها و فعاليتهاي شبانهروزي، برنامهاي مدون و منظّم داشته باشيد؛ بدين منظور از جدولي استفاده كنيد كه در ستون افقي آن، ساعات شبانهروز و در ستون عمودي، ايام هفته را يادداشت و تمام كارهاي روزانه – خواب، استراحت، ورزش، مطالعه - را در آن درج كنيد و هر فعاليتي را در زمان خاص خود، در جدول بنويسيد و هيچ زماني را بدون كار خالي نگذاريد. هر روز صبح با نگاهي به آن برنامه، به اجراي دقيق آن بپردازيد و شبها، قبل از خواب، آن را محاسبه و ارزيابي كنيد. شايسته است همچون يك محاسبهگر جدي و قاطع، فعاليتهاي روزانه و ميزان موفقيت خود در انجام دادن آنها را بررسي كنيد و در صورت موفقيت، خود را تشويق و در صورت تخلّف و سهلانگاري در اجرا، خود را تنبيه كنيد.
د) اصل تلقين يا خودگوييهاي مثبت؛
گفتن، باور داشتن است. وقتي ميگوييم من آدم شكست خوردهاي هستم، بياستعدادم و عوض شدني نيستم، در واقع، حكم محكوميت خود را صادر ميكنيم. روانشناسي شناخت، به ما چنين ميگويد: دستور دادن، فرايند شدن است و ما را دستورات ميسازند. ما همواره با خودمان حرف ميزنيم و هفتاد درصد (70%) وقتمان با گفتوگو سپري ميشود؛ حتي زمان خواب و ما همان ميشويم كه با خود حرف ميزنيم. سعي كنيد دستورات خوبي به خودتان بدهيد. شما با خودتان چه ميگوييد؟ فرهنگ ذهن و زبان شما، مثبت است و نيروزا و يا منفي است و نيروبر.
آجرهاي بناي هستيمان را، طرز تفكرمان ميسازد و اگر بخواهيم در دنيايمان اتفاق زيبايي بيفتد، گام اول، تغيير در نگاه و بينش ماست. با تغيير نگاه، ايدهآلها و اهداف زندگيمان به درستي شكل ميگيرند و آن گاه گام دوم، يعني تلاش مستمر و انتخابهاي عالي و فرداساز، در دنياي ما رخ خواهد داد؛ «إن الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بأنفسهم».
نگرشها و انديشههاي ما، مهمترين عامل تغيير به شمار ميآيند. نود درصد (90%) تغييرات خوب و بد زندگيمان، به نوع نگرش ما به رخدادهاي زندگي بستگي دارد و ده درصد (10%) آن به وقايع بيروني وابسته است.
اديسون ميگويد: «مشكل افرادي كه شكست خوردهاند و دست از تلاش برداشتند، اين بود كه نميدانستند كه در يك قدمي پيروزياند» و ميگفت: راز توفيقم اين بود كه هرگاه براي باز كردن دري تلاش ميكردم و باز نميشد، بارها و بارها تلاش ميكردم و با خود ميگفتم: حتماً اين كليد، درب را در صدمين بار، باز خواهد كرد.
نكات تأكيدي مثبت زير را كه هم روحيهسازند و هم باورساز، حداقل روزي ده بار تكرار كنيد:
- من با اطمينان، به استقبال تجربههاي تازه ميروم.
- من با بهرهگيري از اطلاعات و تجربههاي ديگران، براي خودم فكر ميكنم و براي خودم تصميم ميگيرم.
- من دانشجويي هستم كه قادرم عضو ارزنده جامعه خويش باشم.
- من سرشار از احساس آرامش و اعتماد به نفس هستم. من قادرم عادات غذايي و رفتاري خودم را كنترل كنم.
- من براي زندگي خود، برنامههاي درازمدّت و كوتاهمدّت دارم و همه آنها را اجرا ميكنم.
- من از تواناييهاي خودم آگاهم و بدون احساس حقارت، ضعفهاي خود را ميپذيرم.
- من به وعده خدا ايمان دارم كه فرمود: «أدعوني استجب لكم».
- من به لطف خدا آيندهاي زيبا براي خود خلق ميكنم.
- من اراده لازم براي انجام كارهايم را دارم و هيچ چيز نميتواند ارادهام را متزلزل كند.
همواره در كارهاي سخت و دشوار، به خود تلقين كنيد و اين عبارات را بگوييد: «من به خوبي ميتوانم اين عمل را انجام دهم».
ه) تدريجي بودن تقويت اراده؛
براي به دست آوردن ارادهاي قوي و محكم، بايد به تدريجي بودن آن و نياز آن به تمرين، توجه داشت. گمان نكنيد ميتوانيد به طور دفعي و بدون تلاشي درخور، به آن دست يابيد. بنابراين، به راهكارهاي عملي زير توجه كرده، به آنها پايبند باشيد:
- هر روز صبح حداقل بيست دقيقه، به طور مرتب و در ساعتي معين، ورزش كنيد.
- صبحگاهان، هر زمان كه بيدار شديد، بيدرنگ برخيزيد و از رختخواب بيرون رويد؛ حتي اگر خوابآلودگي مزاحمتان است، از اتاق بيرون رويد و قدري نرمش كنيد؛ تا خوابآلودگي از بين برود.
- در صورت امكان، چند دقيقه قبل از اذان صبح از خواب بيدار شده، نماز شب بخوانيد و اگر در آن وقت بيدار نشديد، قضاي آن را به جا آوريد.
- مقيد باشيد هر روز تعداد آيات معيني از قرآن را تلاوت كنيد (حداقل 30 تا 50 آيه) و در صورت تمايل، در هفتههاي بعد، بر ميزان آن بيفزاييد.
- ترك گناه و مخالفت با هواهاي نفساني، نقش بسيار مؤثري در تقويت اراده و نهادينه كردن آن در درون انسان دارد.
- هرگز در كارها، نااميد نشويد و با حالتي تهاجمي، براي پيگيري و به انجام رساندن كارهاي ناقص و ناموفق، تلاش كنيد.
- كارهايي را كه به عهده ميگيريد، ناتمام رها نكنيد و آنها را به نحو احسن و تا رسيدن به نتيجه مطلوب، ادامه دهيد و از پراكنده كاري و آشفتگي در كارها كه موجب به هم ريختگي نظام فكري ميشود، بپرهيزيد و به فعاليتهاي خود، تمركز و انسجام ببخشيد.
- همواره بر خداوند، توكل كرده و در همه امور، از او استمداد جوييد.10
2. ترك زمينه گناه
الف) كنترل چشم؛
بايد مواظب چشم خود بود تا مبادا به نامحرم و هر چيزي كه شهوتانگيز است، نگاه شود و تا حد امكان، انسان بايد از حضور در مجالس مختلط يا برخورد با نامحرم پرهيز كند.
امام صادق عليه السلام ميفرمايد: نظر دوختن تيري مسموم از تيرهاي ابليس است و چه بسا نگاهي كه حسرت درازمدتي را (در دل) به ارث بگذارد».11
ب) كنترل گوش؛
بايد از شنيدنيهايي كه ممكن است به حرام منجر شوند و زمينهساز حرام هستند، پرهيز شود؛ مانند نوار موسيقي، صداي شهوتانگيز نامحرم و... .
ج) كنترل رفتار و گفتار؛
شنيدن صداي دختر براي پسر، در صورتي كه قصد لذت بردن و خوش آمدن در كار نباشد، اشكالي ندارد؛ امّا در عين حال، بر اساس همان اصل روابط حداقلي كه گفتيم، مادام كه ضرورتي در كار نباشد، ترك آن، عاقلانهتر است.
براي دختر، شايسته نيست كه در سخن گفتن با پسري، صداي خود را نازك كند و با عشوه و ناز، سخن بگويد. خداي متعال در قرآن، خطاب به زنان مي فرمايد: «در حرف زدن، صدا را نازك و مهيج نكنيد كه موجب طمع بيماردلان گردد» و امام علي عليه السلام ميفرمايد: «به دختران جوان، سلام نميكنم؛ تا مبادا پاسخ آنها، دلم را به لغزش افكند».
روح جوان، فوقالعاده تحريكپذير است. همچنان كه روح انسان، از رسيدن به جاه و مقام و ثروت سير نميشود، در ميل جنسي (سكس) نيز چنين است. از اين رو، اگر رفتارهاي دختران و پسران در دوستيها و اظهار محبتها، كنترل نشود و مرزهاي اخلاقي و مكتبي شكسته شود، تمام ذهن و زبان نوجوان و جوان را اشغال ميكند و جوان دچار آسيبهاي اخلاقي، اجتماعي و رفتاري خواهد شد.
رسول خدا صلي الله عليه و آله ميفرمايد: بين مردان و زنان، حريم ايجاد كنيد؛ زيرا شكستن اين حريمها، آسيبهاي جبرانناپذيري دارد12 و همچنين ميفرمايد: از خلوت كردن با زنان پرهيزيد! قسم به خدايي كه جانم در دست اوست! مردي با زني خلوت نميكند؛ مگر اين كه شيطان وارد ميشود و اگر خوكي آلوده به كثافت، به انسان اصابت كند، بهتر است از اين كه شانه زن بيگانهاي با مرد نامحرم برخورد كند.13
«كارِن هورناي» ميگويد: ارتباط زيادي بين محبّت و تمايلاتِ جنسي وجود دارد; مثلا بسياري از تمايلات و كششهاي جنسي، اوّلش با مهرباني و دوستي صاف و ساده شروع ميشود، گاهي هم شخص ممكن است داراي تمايلات جنسي باشد؛ ولي خودش آن را با تمايل به مهرورزي اشتباه كند؛ چنان كه كششهاي جنسي هم ممكن است انگيزه احساسات محبّتآميز باشد يا كم كم مبدّل به احساسات محبّتآميز گردد. پس ارتباط نزديكي بين تمايلات جنسي و احساسات محبتآميز وجود دارد (هر چند اينها دو نوع احساس متفاوت ميباشند).14
د) ترك مصاحبت با دوستان ناباب؛
دوستاني كه باعث ميشوند انسان مزه گناه را مزمزه كند، در واقع، دشمنانياند كه بايد از آنها پرهيز كرد.
امام سجاد عليه السلام ميفرمايد: حضرت از همراهي و سخن گفتن و رفيق بودن با پنج كس را نهي فرموده؛ كذاب، گناهكار، بخيل، احمق و كسي كه قطع رحم كرده است.15 البته اينها از مهمترين زمينههاي گناه هستند كه بايد ترك شوند؛ ولي به طور كلي، هر چيزي كه زمينه گناه را فراهم ميكند، بايد ترك شود.
ه) حيا در خلوت؛
شيخ رجبعلي خياط (نکوگويان) از اولياي خوب خداوند بود که به خاطر دوري از گناه وپاکدامني در جواني، به مراتب و مقامات بالايي رسيد. وي ميگويد: من استاد نداشتم؛ ولي گفتم: خدايا! اين را براي رضايت خودت ترک ميکنم و از آن چشم ميپوشم؛ تو هم مرا براي خودت درست کن.
آيه الله ميلاني(ره) درباره اين داستان فرمود: به شيخ عنايتي شد و آن، به خاطر دوري از گناهي بود که در ايام جواني برايش پيش آمد. شيخ ميگويد: در ايام جواني، دختري رعنا و زيبا، دلباخته من شد و سرانجام در خانهاي خلوت، مرا به دام انداخت. با خود گفتم: رجبعلي! خدا ميتواند تو را خيلي امتحان کند؛ بيا يک بار تو خدا را امتحان کن و از اين حرام آماده و لذتبخش، به خاطر خدا، چشمپوشي کن. سپس به خدا گفتم: خدايا! من به خاطر تو، اين گناه را ترک ميکنم و تو هم بيا و مرا براي خودت تربيت کن.
آن گاه مثل يوسف عليه السلام، در برابر گناه مقاومت ميکرد و از آلوده شدن دامن به گناه، اجتناب كرد و از دام گناه گريخت. بعد از اين ماجرا، به عنايت خداوند، ديده برزخي وي روشن شد و آن چه را که ديگران نميديدند و نميشنيدند، او ميديد و ميشنيد و از آن موقع به بعد در ملاقات با امام زمان عليه السلام به روي او گشوده شد و بسيار به ديدار مولايش مشرف شد؛ تا جايي که حضرت به مغازه ايشان تشريف ميآورد. مقبره جناب شيخ، در شهرري (ابن بابويه) قرار دارد و زيارتگاه عاشقان است.
درباره محمد ابن سيرين نيز گفته شده كه او هميشه پاکيزه بود و بوي خوش ميداد. روزي شخصي از او پرسيد: علت چيست که از تو هميشه بوي خوش ميآيد؟ ابن سيرين گفت: من در جواني بسيار زيبا و خوش صورت و صاحب حسن و جمال بودم و شغلم بزازي بود. روزي زني به دکانم آمد و مقداري پارچه خريد و چون قيمت آن معين شد، گفت: همراه ما بيا تا قيمت آن را به تو پرداخت کنم. من هم در دکان را بستم و همراه وي به خانهاش رفتم. چون داخل شدم، خانهاي ديدم كه از فرشها و ظروف عالي، آراسته بود; سپس زن چادر از سر بر گرفت. او را در نهايت حسن و جمال ديدم و بعد در کنارم نشست و با ناز و عشوه و خوش طبعي، با من سخن گفت. طولي نکشيد که غذايي مفصل و لذيذ آماده شد و بعد از صرف غذا، آن زن به من گفت: اي جوان ميبيني من پارچه و قماش زياد دارم; قصد من از آوردن تو به اين جا، چيز ديگري است و من ميخواهم با تو همبستر شوم و کام دل برآرم. من چون مهربانيها و عشوه بازيهاي او را ديدم، نفس امارهام به سوي او ميل کرد؛ امّا ناگاه الهامي به من رسيد و گويي كسي اين آيه از سوره «والنازعات» را تلاوت کرد که «و اما من خاف مقام ربه و نهي النفس عن الهوي فان الجنه هي الماوي؛ اما هر کس بترسد از مقام پروردگار خود و نفس خود را از پيروي هواي نفس باز دارد، به درستي که منزل و جايگاه او، بهشت خواهد بود».
وقتي به ياد اين آيه افتادم، عزم خود را جزم كردم تا دامن پاک خود را به گناه آلوده نکنم و چون آن زن مرا به خود مايل نديد، به من گفت: يا مراد مرا حاصل کن يا تو را به هلاکت ميرسانم. به او گفتم: اگر ذره ذرهام کني، مرتکب اين عمل شنيع نخواهم شد. مرا بسيار با چوب زدند؛ به طوري که خون از بدنم جاري شد. با خود گفتم که بايد نقشهاي به کار بندم تا رهايي يابم؛ گفتم: مرا نزنيد كه راضي شدم و دست و پايم را باز کردند و بعد از رهايي، به بهانه قضاي حاجت، به مستراح رفتم و تمام لباسهايم را به نجاست آلوده کردم و بيرون آمدم. چون آن زن به من نزديك شد و مرا آلوده به نجاست ديد، از من روي برگرداند.
در اين هنگام، من فرصت را غنيمت شمردم و به طرف بيرون شتافتم و چون به در خانه رسيدم، در را قفل شده يافتم، امّا وقتي دست به قفل زدم، به لطف الهي، گشوده شد و من از خانه بيرون آمدم و خود را به کنار جوي آب رساندم و لباسهايم را شسته، غسل كردم و ناگهان ديدم که شخصي پيدا شد و لباسهاي نيکويي برايم آورد و بر تنم پوشانيد و بوي خوش به من ماليد و گفت: اي مرد پرهيزگار! تو بر نفس خود غلبه کردي و از روز جزا، ترسيدي و خلاف فرمان خدا انجام ندادي و نهي او را نهي داشتي و اين، وسيلهاي بود براي امتحان تو و ما تو را از آن خلاص کرديم. اينك، اين لباس تو، هرگز چرکين و اين بوي خوش، هرگز از تو زايل نشود. پس از آن روز، بوي خوش از بدنم برطرف نگرديده است و به همين خاطر، خداوند، علم تعبير خواب به او عطا فرمود و در زمان او، کسي مثل او تعبيرخواب نميکرد.
3. ترك فكر گناه (كنترل فكر و خيال)
ترك زمينه گناه، سهم به سزايي در ترك فكر گناه دارد از اين رو، هر چه بيشتر و دقيقتر زمينه گناه ترك شود، فكر گناه كمتر به سراغ انسان ميآيد. اين فكر گناه است كه شوق در انسان ايجاد ميكند و بعد از شوق، اراده عمل و سپس خود گناه محقق مي شود، به يقين تا اراده و شوق و ميل نسبت به كاري نباشد، انسان، مرتكب آن كار نميشود.
غريزه جنسي، غريزهاي نيرومند، عميق و پردامنه است كه هرچه انسان به آن ميدان بيشتري بدهد، آتش آن، شعلهورتر ميگردد و نه خاموشتر؛ مثل افراد آزمندي كه هرچه پول بيشتري به دست بياورند، حريصتر ميشوند.
قرآن كريم ميفرمايد: «به مردان بگو چشمها از نگاه ناروا بپوشند و اندام خود را پوشيده دارند و به زنان نيز بگو تا چشمها از نگاه ناروا باز دارند و اندام خود را بپوشند».16
ادامه دارد...
پينوشت:
1. رعد، آيه 28.
2. طه، آيه 124.
3. انعام، آيه 82.
4. مجله پيوند، ش 257، ص 34.
5. موسوي لاري، رسالت اخلاق در تكامل انسان، ص 170.
6. نهج البلاغه، خ 198.
7. كليني، اصول كافي، 1، 19.
8. نحل، آيه 97.
9. نيروي اراده نيرويي باطني براي اتخاذ تصميمات، اقدام به كار، اداره و انجام اهداف و وظـايـف است.
10. محمدرضا احمدي، پرسشها و پاسخها، دفتر هفتم .
11. شيخ عباس قمي، سفينه البحار، ماده نظر، (النظر سهم من سهام ابليس مسموم و كم من نظره اورثت حسره طويله).
12. نوري، مستدرك الوسائل، ج 14، ص 264
13. مرآه النساء، ص117.
14. كارون هورناى، عصبانىهاى عصر ما، ترجمه ابراهيم خواجه نورى، ص 191.
15. سفينه البحار، ماده صحب (النهى عن مصاحبه خمسه و محادثتهم و مرافقتهم فى طريق و هم الكذاب والفاسق والبخيل والاحمق والقاطع لرحمه).
16. نور، آيه 31.