پرسش :
برخى معتقدند كه حكومت پيامبر(ص) مسألهاى بشرى است و ربطى به خدا و دين ندارد. بنابراين اگر آن حضرت در زمان خويش اقدام به تشكيل حكومت نمود، بنابر نياز جامعه بود، نه تكليفى الهى و دينى؟!
پاسخ :
اين اشكال در آغاز از سوى سكولاريستهاى عرب، چون على عبدالرزاقر.ك: الف. عبدالرزاق، على، الاسلام و اصول الحكم، ص 159؛ ب. عادل ظاهر، الاسس الفلسفيه للعلمانيه؛ پ. بازرگان، پادشاهى خدا، صص 52 - 51؛ آخرت و خدا، ص 1؛ ت. حائرى يزدى، مهدى، حكمت و حكومت، ص 140. و عادل ظاهر مطرح شد، سپس به نگاشتههاى سكولار انديشان ايرانى راه يافت. در پاسخ به اين اشكال بايد منطق قرآن درباره نقش پيامبر اكرم(ص) در دولت اسلامى را جستوجو كنيم. در اين زمنيه نيازمند بحث در چند محور مىباشيم:
يك. رهبرى سياسى پيامبر(ص)
قرآن كريم، پيامبر اكرم(ص) را به عنوان فردى كه براى دخالت در زندگى مردم «اولى» و داراى ولايت است، معرفى مىكند: (النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)؛ احزاب (33)، آيه 6.. قرآن پژوهان و مفسّران تصريح كردهاند كه اين اولويت، اختصاص به مسائل دينى ندارد و همه امور دينى و دنيايى آنان را در بر مىگيرد. مؤيد اين تفسير چند چيز است:
1. اطلاق آيه شريفه؛ به عبارت ديگر آيه شريفه اولويت و ولايت پيامبر را به عرصه خاصى محدود نكرده است، در نتيجه همه حوزههاى ولايتپذير كه در رأس آنها حوزه رهبرى سياسى و اجتماعى است را شامل مىشود و پيامبر از سوى خداوند ولايت همه جانبه بر مردم پيدا مىكند.
2. روايات؛ امام باقر(ع) فرمود: «اين آيه درباره رهبرى و فرماندهى نازل شده است».مجمع البحرين، ص 92، مادهى ولى.
3. شأن نزول؛ در شأن نزول آيه آمده است: وقتى پيامبر اكرم(ص) آهنگ جنگ نمود و مردم را به خروج فرمان داد، برخى نزد آن حضرت آمدند تا براى بستگان خويش اذن بگيرند؛ آنگاه اين آيه نازل شد. از اين مسأله روشن مىشود كه فرمانهاى اجتماعى پيامبر(ص) متكى به ولايت الهى و دينى است؛ نه مبتنى بر خاستگاه بشرى.نگا: طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج 4، ص 338.
4. مفهوم اولويت؛ آيه شريفه نشان مىدهد پيامبر اكرم(ص) از طرف خداوند نسبت به اداره و رهبرى جامعه مقدم است و با وجود او نوبت به ديگران نمىرسد.
آيات ديگرى نيز گوياى همين مطلب است؛ از جمله آيه (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ)؛مائده (5)، آيه 55. «سرپرست و ولى شما، تنها خدا و پيامبر او است و كسانى كه ايمان آوردهاند؛ همان كسانى كه نماز به پا مىدارند و در حال ركوع زكات مىدهند».
بنابراين از نگاه قرآن، خداوند پيامبر را نسبت به ديگران اولويت بخشيده و ولايت داده است. از اين رو ولايت آن حضرت تابع ولايت خداوند و در طول آن است؛ نه امرى زمينى و بشرى.
علامه طباطبايى(ره) درباره ولايت آن حضرت مىنويسد: «رسول خدا بر همه شئون امت اسلامى، جهت سوق دادن آنان به سوى خدا و نيز براى حكمرانى و فرمانروايى بر آنها و قضاوت در ميانشان، ولايت دارد... البته اين ولايت در طول ولايت خداوند و ناشى از تفويض الهى است».طباطبائى، علامه محمدحسين، الميزان، ج 6، ص 14.
نكته مهم ديگر اينكه مفهوم «انّما»، دلالت بر حصر دارد. بنابراين طبق اين آيه حكومت مشروع، آن حكومتى است كه از جانب خداوند مشروعيت يافته باشد.
در نتيجه با توجه به مجموع آيات قرآن، مىتوان فهميد كه حضرت رسول، در آن واحد، داراى سه شأن بوده است:
يكم. امامت و پيشوايى و مرجعيت دينى،حشر (59)، آيه 7.
دوم. ولايت قضايى،نساء (4)، آيه 65.
سوم. ولايت سياسى و اجتماعى.مائده (5)، آيه 55؛ احزاب (33)، آيه 6 و....
دو. مسؤوليتهاى اجتماعى پيامبراکرم(ص)
هر يك از شئون سه گانه پيامبر(ص) -در پيشوايى دينى، ولايت قضايى و رهبرى اجتماعى مسؤوليتهاى خاصى را بر عهده آن حضرت نهاده بود. آيات زير، نمونههايى از مأموريتهايى در ارتباط با «رهبرى جامعه» و «اداره امت» است:
1. (فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِى الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ...)؛انفال (8)، آيه 57. «پس اگر در جنگ بر آنان دست يافتى با [عقوبت] آنان، كسانى را كه از پى ايشانند تارومار كن، باشد كه عبرت گيرند». اين آيه از يك سو بيانگر سياستى است كه امت اسلامى در برابر دشمنان متجاوز و پيمانشكن، بايد اتخاذ كند و از سوى ديگر، بيانگر آن است كه مسؤوليت برنامهريزى، آماده سازى مقدمات و بالاخره عينيت بخشيدن به اين سياست، بر عهده پيامبر(ص) است.
2. (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ)؛توبه (9)، آيه 6. «و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست، پناهش ده تا كلام خدا را بشنود؛ سپس او را به مكان امنش برسان». به حكم اين آيه، پيامبر(ص) موظف است براى حفظ امنيت مشركان -كه براى شنيدن كلام خدا مىآيند امنيت و آزادى آنان را تأمين كند.الميزان، ج 9، ص 155 و 156.
3. (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتالِ)؛انفال (8)، آيه 65. «اى پيامبر! مؤمنان را به جهاد برانگيز».
4. (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ)؛توبه (9)، آيه 73. «اى پيامبر! با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير». در اينجا وظيفه فرماندهى و سازماندهى مسلمانان براى جهاد، بر دوش پيامبر اكرم(ص) نهاده شده است.
5. (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً)؛همان، آيه 103. «از اموال آنان صدقهاى بگير». بر اساس اين آيه پيامبر(ص) مأمور گرفتن زكات (نوعى ماليات بر ثروت) از مسلمانان است. بنابراين از ديدگاه قرآن، پيامبر(ص) نه تنها مأمور تشكيل حكومت بود؛ بلكه مسؤوليتهاى اجتماعى متعددى را نيز از سوى خداوند، بر عهده داشت و بر اين اساس اقدام به تشكيل حكومت نمود.
سه. اختيارات مالى پيامبر(ص)
اختيارات مالى پيامبر(ص)، نشان دهنده موقعيت رسول خدا(ص) در زعامت و رهبرى جامعه و نقش آن حضرت در دولت اسلامى است. آيات ذيل بيانگر اين موضوع است:
1. (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ)؛انفال (8)، آيه 41. «و بدانيد كه هر چه به شما غنيمت و فايده رسد، يك پنجم آن براى خدا و رسول و از آن خويشاوندان [او] و يتيمان و در راه ماندگان است».
2. (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ)؛همان، آيه 1. «چون امت از تو حكم انفال را سؤال كنند، جواب ده كه انفال مخصوص خدا و رسول است».
3. (ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ)؛حشر (59)، آيه 7. «و آنچه كه خدا از اموال ساكنان آن قريهها عايد پيامبرش گردانيد، از آن خدا و از آن پيامبر [او ]و متعلق به خويشاوندان نزديك [وى] و يتيمان و بينوايان و در راهماندگان است، تا ميان توانگران شما دست به دست نگردد».
با كمترين آشنايى با منطق قرآن و فقه اسلامى، مىتوان فهميد كه اين بودجه فراوان، به عنوان منبع هزينه زندگى شخص پيامبر(ص) و يا منبع هزينه تبليغ احكام از سوى آن حضرت نيست؛ بلكه نوعى تأمين اجتماعى و بودجه دولتى است. به بيان امام حسن عسكرى(ع): «خداوند با سپردن نيمى از خمس به پيامبر(ص)، تربيت يتيمان، برآوردن نيازهاى مسلمين، پرداخت بدهكارى آنان و تأمين هزينه حج و جهاد را، از او خواسته است».بحارالانوار، ج 96، ص 198.
چهار. پيامبر(ص) و مردم
بررسى آيات متعدد قرآن، حكايت از آن دارد كه در بينش قرآنى، پيامبر اسلام(ص) صرفاً در جايگاه مسألهگويى و بيان احكام قرار ندارد و حوزه نفوذ و دخالت او، به ابلاغ وحى محدود نمىشود. مسلمانان نيز نبايد فقط براى فراگيرى احكام آن حضرت را مرجع خود بدانند؛ بلكه موظفاند در عرصه مسائل اجتماعى، از خط مشى و سياست ترسيم شده از سوى رسول خدا(ص) پيروى كنند و در برابر امر و فرمان او گردن نهند. بعضى از اين آيات عبارت است از:
1. (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ)؛محمد (47)، آيه 33. «اى كسانى كه ايمان آوردهايد؛ خدا را اطاعت كنيد و از پيامبر اطاعت نماييد».
علامه طباطبايى مىنويسد: «بر اساس اين آيه، اطاعت از پيامبر(ص) در مورد دستوراتى كه براى اداره جامعه اسلامى و از موضع ولايت و حكومت صادر مىكند، لازم است».الميزان، ج 18، ص 248. پس لزوم اطاعت از پيامبر(ص) مبين الهى بودن حكومت آن حضرت است؛ وگرنه نيازى به تأكيد خداوند بر اطاعت از پيامبر(ص) و آن را در زمره وظايف دينى قرار دادن، نبود.
2. (وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِى الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ)؛نساء (4)، آيه 83. «و چون خبرى از ايمنى يا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند؛ و اگر آن را به پيامبر و اولياى امر خود ارجاع كنند، قطعاً از ميان آنان كسانىاند كه [مىتوانند درست و نادرست] آن را دريابند».
قرآن مسلمانان را موظف مىداند كه اطلاعات و اخبار خود را -به ويژه در شرايط حساس جنگ قبل از انتشار در بين مردم به پيامبر اكرم(ص) ارائه دهند. اين آيه نيز صراحت دارد كه پيامبر اكرم(ص)، صرفاً ابلاغ كننده احكام الهى نيست؛ بلكه علاوه بر احكام، مسؤوليت كارشناسى و تحليل موضوعات، حوادث و رخدادهاى سياسى - اجتماعى را نيز بر عهده دارد. همان گونه كه مسلمانان براى دريافت احكام به آن حضرت مراجعه مىكنند؛ براى دريافت تحليل صحيح مسائل جارى جامعه نيز، بايد به او مراجعه كنند و از انجام هر عمل خودسرانه بپرهيزند.
3. قرآن كريم از مسلمانان مىخواهد كه با دخالت رسول خدا(ص) در امور اجتماعى و پس از اعلام نظر آن حضرت، ترديدى به خود راه ندهند و همگى اطاعت كنند: (وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِيناً)؛احزاب (33)، آيه 36. «هيچ مرد و زن مؤمنى را در كارى كه خدا و رسول حكم كنند، اراده و اختيارى نيست [كه رأى خلافى اظهار نمايند] و هر كس نافرمانى خدا و رسول كند، قطعاً دچار گمراهى آشكار گرديده است».
در اين آيه، مقصود از «قضاى پيامبر»، دخالت آن حضرت در شئون گوناگون زندگى مردم و مسائل مختلف حكومت است. البته هر چند اين مسائل، امور خود مردم است (من امرهم) و خود مردم حق مشاركت و دخالت دارند؛ ولى وقتى در همين مسائل پيامبر خدا -به عنوان رهبر دولت اسلامى دخالت كند، جايى براى مداخله ديگران باقى نمىماند و هيچ كس نبايد خود را صاحب اختيار بداند.
4. قرآن مجيد پذيرش داورى و حكمرانى پيامبر را در مشاجرات شرط ايمان دانسته است: (فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِى أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً)؛نساء (4)، آيه 65. «... به خدايت سوگند، ايمان نمىآورند؛ مگر آنكه تو را در آنچه بينشان اختلافآميز است، داور قرار دهند. سپس نسبت به آنچه قضاوت كردى، در نفس خود هيچ اعتراضى نداشته و از جان و دل تسليم باشند».
صراحت اين آيه در ارتباط شأن قضاوت و داورى پيامبر(ص) با دين، بسيار صريح است؛ زيرا قرآن مجيد آن را شرط ايمان دانسته است. در حالى كه اگر اين مسأله مطلبى بشرى و زمينى بود، ارتباط دادن آن با ايمان، معنا نداشت.
5.(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ)؛حجرات (49)، آيه 1. «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! در برابر خدا و پيامبرش [در هيچ كارى] پيشى مجوييد».
6.(ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ)؛توبه (9)، آيه 120. «اهل مدينه و باديه نشينان اطرافش نبايد هرگز از فرمان پيامبر تخلف كنند».
آيات متعدد ديگرى نيز وجود دارد كه نمايانگر شعاع ولايت و رهبرى آن حضرت، بر سراسر زندگى اجتماعى - سياسى است. بنابراين اگر حكومت پيامبر(ص)، حكومتى عرفى بود؛ ديگر نيازى نبود كه خداوند مسلمانان را موظف به اطاعت از آن حضرت در امور اجتماعى خويش كند؛ بلكه مردم بر اساس خواست خود، در اين زمينه تصميم مىگرفتند.
منبع: www.payambarazam.ir
اين اشكال در آغاز از سوى سكولاريستهاى عرب، چون على عبدالرزاقر.ك: الف. عبدالرزاق، على، الاسلام و اصول الحكم، ص 159؛ ب. عادل ظاهر، الاسس الفلسفيه للعلمانيه؛ پ. بازرگان، پادشاهى خدا، صص 52 - 51؛ آخرت و خدا، ص 1؛ ت. حائرى يزدى، مهدى، حكمت و حكومت، ص 140. و عادل ظاهر مطرح شد، سپس به نگاشتههاى سكولار انديشان ايرانى راه يافت. در پاسخ به اين اشكال بايد منطق قرآن درباره نقش پيامبر اكرم(ص) در دولت اسلامى را جستوجو كنيم. در اين زمنيه نيازمند بحث در چند محور مىباشيم:
يك. رهبرى سياسى پيامبر(ص)
قرآن كريم، پيامبر اكرم(ص) را به عنوان فردى كه براى دخالت در زندگى مردم «اولى» و داراى ولايت است، معرفى مىكند: (النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)؛ احزاب (33)، آيه 6.. قرآن پژوهان و مفسّران تصريح كردهاند كه اين اولويت، اختصاص به مسائل دينى ندارد و همه امور دينى و دنيايى آنان را در بر مىگيرد. مؤيد اين تفسير چند چيز است:
1. اطلاق آيه شريفه؛ به عبارت ديگر آيه شريفه اولويت و ولايت پيامبر را به عرصه خاصى محدود نكرده است، در نتيجه همه حوزههاى ولايتپذير كه در رأس آنها حوزه رهبرى سياسى و اجتماعى است را شامل مىشود و پيامبر از سوى خداوند ولايت همه جانبه بر مردم پيدا مىكند.
2. روايات؛ امام باقر(ع) فرمود: «اين آيه درباره رهبرى و فرماندهى نازل شده است».مجمع البحرين، ص 92، مادهى ولى.
3. شأن نزول؛ در شأن نزول آيه آمده است: وقتى پيامبر اكرم(ص) آهنگ جنگ نمود و مردم را به خروج فرمان داد، برخى نزد آن حضرت آمدند تا براى بستگان خويش اذن بگيرند؛ آنگاه اين آيه نازل شد. از اين مسأله روشن مىشود كه فرمانهاى اجتماعى پيامبر(ص) متكى به ولايت الهى و دينى است؛ نه مبتنى بر خاستگاه بشرى.نگا: طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج 4، ص 338.
4. مفهوم اولويت؛ آيه شريفه نشان مىدهد پيامبر اكرم(ص) از طرف خداوند نسبت به اداره و رهبرى جامعه مقدم است و با وجود او نوبت به ديگران نمىرسد.
آيات ديگرى نيز گوياى همين مطلب است؛ از جمله آيه (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ)؛مائده (5)، آيه 55. «سرپرست و ولى شما، تنها خدا و پيامبر او است و كسانى كه ايمان آوردهاند؛ همان كسانى كه نماز به پا مىدارند و در حال ركوع زكات مىدهند».
بنابراين از نگاه قرآن، خداوند پيامبر را نسبت به ديگران اولويت بخشيده و ولايت داده است. از اين رو ولايت آن حضرت تابع ولايت خداوند و در طول آن است؛ نه امرى زمينى و بشرى.
علامه طباطبايى(ره) درباره ولايت آن حضرت مىنويسد: «رسول خدا بر همه شئون امت اسلامى، جهت سوق دادن آنان به سوى خدا و نيز براى حكمرانى و فرمانروايى بر آنها و قضاوت در ميانشان، ولايت دارد... البته اين ولايت در طول ولايت خداوند و ناشى از تفويض الهى است».طباطبائى، علامه محمدحسين، الميزان، ج 6، ص 14.
نكته مهم ديگر اينكه مفهوم «انّما»، دلالت بر حصر دارد. بنابراين طبق اين آيه حكومت مشروع، آن حكومتى است كه از جانب خداوند مشروعيت يافته باشد.
در نتيجه با توجه به مجموع آيات قرآن، مىتوان فهميد كه حضرت رسول، در آن واحد، داراى سه شأن بوده است:
يكم. امامت و پيشوايى و مرجعيت دينى،حشر (59)، آيه 7.
دوم. ولايت قضايى،نساء (4)، آيه 65.
سوم. ولايت سياسى و اجتماعى.مائده (5)، آيه 55؛ احزاب (33)، آيه 6 و....
دو. مسؤوليتهاى اجتماعى پيامبراکرم(ص)
هر يك از شئون سه گانه پيامبر(ص) -در پيشوايى دينى، ولايت قضايى و رهبرى اجتماعى مسؤوليتهاى خاصى را بر عهده آن حضرت نهاده بود. آيات زير، نمونههايى از مأموريتهايى در ارتباط با «رهبرى جامعه» و «اداره امت» است:
1. (فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِى الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ...)؛انفال (8)، آيه 57. «پس اگر در جنگ بر آنان دست يافتى با [عقوبت] آنان، كسانى را كه از پى ايشانند تارومار كن، باشد كه عبرت گيرند». اين آيه از يك سو بيانگر سياستى است كه امت اسلامى در برابر دشمنان متجاوز و پيمانشكن، بايد اتخاذ كند و از سوى ديگر، بيانگر آن است كه مسؤوليت برنامهريزى، آماده سازى مقدمات و بالاخره عينيت بخشيدن به اين سياست، بر عهده پيامبر(ص) است.
2. (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ)؛توبه (9)، آيه 6. «و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست، پناهش ده تا كلام خدا را بشنود؛ سپس او را به مكان امنش برسان». به حكم اين آيه، پيامبر(ص) موظف است براى حفظ امنيت مشركان -كه براى شنيدن كلام خدا مىآيند امنيت و آزادى آنان را تأمين كند.الميزان، ج 9، ص 155 و 156.
3. (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتالِ)؛انفال (8)، آيه 65. «اى پيامبر! مؤمنان را به جهاد برانگيز».
4. (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ)؛توبه (9)، آيه 73. «اى پيامبر! با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير». در اينجا وظيفه فرماندهى و سازماندهى مسلمانان براى جهاد، بر دوش پيامبر اكرم(ص) نهاده شده است.
5. (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً)؛همان، آيه 103. «از اموال آنان صدقهاى بگير». بر اساس اين آيه پيامبر(ص) مأمور گرفتن زكات (نوعى ماليات بر ثروت) از مسلمانان است. بنابراين از ديدگاه قرآن، پيامبر(ص) نه تنها مأمور تشكيل حكومت بود؛ بلكه مسؤوليتهاى اجتماعى متعددى را نيز از سوى خداوند، بر عهده داشت و بر اين اساس اقدام به تشكيل حكومت نمود.
سه. اختيارات مالى پيامبر(ص)
اختيارات مالى پيامبر(ص)، نشان دهنده موقعيت رسول خدا(ص) در زعامت و رهبرى جامعه و نقش آن حضرت در دولت اسلامى است. آيات ذيل بيانگر اين موضوع است:
1. (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ)؛انفال (8)، آيه 41. «و بدانيد كه هر چه به شما غنيمت و فايده رسد، يك پنجم آن براى خدا و رسول و از آن خويشاوندان [او] و يتيمان و در راه ماندگان است».
2. (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ)؛همان، آيه 1. «چون امت از تو حكم انفال را سؤال كنند، جواب ده كه انفال مخصوص خدا و رسول است».
3. (ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ)؛حشر (59)، آيه 7. «و آنچه كه خدا از اموال ساكنان آن قريهها عايد پيامبرش گردانيد، از آن خدا و از آن پيامبر [او ]و متعلق به خويشاوندان نزديك [وى] و يتيمان و بينوايان و در راهماندگان است، تا ميان توانگران شما دست به دست نگردد».
با كمترين آشنايى با منطق قرآن و فقه اسلامى، مىتوان فهميد كه اين بودجه فراوان، به عنوان منبع هزينه زندگى شخص پيامبر(ص) و يا منبع هزينه تبليغ احكام از سوى آن حضرت نيست؛ بلكه نوعى تأمين اجتماعى و بودجه دولتى است. به بيان امام حسن عسكرى(ع): «خداوند با سپردن نيمى از خمس به پيامبر(ص)، تربيت يتيمان، برآوردن نيازهاى مسلمين، پرداخت بدهكارى آنان و تأمين هزينه حج و جهاد را، از او خواسته است».بحارالانوار، ج 96، ص 198.
چهار. پيامبر(ص) و مردم
بررسى آيات متعدد قرآن، حكايت از آن دارد كه در بينش قرآنى، پيامبر اسلام(ص) صرفاً در جايگاه مسألهگويى و بيان احكام قرار ندارد و حوزه نفوذ و دخالت او، به ابلاغ وحى محدود نمىشود. مسلمانان نيز نبايد فقط براى فراگيرى احكام آن حضرت را مرجع خود بدانند؛ بلكه موظفاند در عرصه مسائل اجتماعى، از خط مشى و سياست ترسيم شده از سوى رسول خدا(ص) پيروى كنند و در برابر امر و فرمان او گردن نهند. بعضى از اين آيات عبارت است از:
1. (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ)؛محمد (47)، آيه 33. «اى كسانى كه ايمان آوردهايد؛ خدا را اطاعت كنيد و از پيامبر اطاعت نماييد».
علامه طباطبايى مىنويسد: «بر اساس اين آيه، اطاعت از پيامبر(ص) در مورد دستوراتى كه براى اداره جامعه اسلامى و از موضع ولايت و حكومت صادر مىكند، لازم است».الميزان، ج 18، ص 248. پس لزوم اطاعت از پيامبر(ص) مبين الهى بودن حكومت آن حضرت است؛ وگرنه نيازى به تأكيد خداوند بر اطاعت از پيامبر(ص) و آن را در زمره وظايف دينى قرار دادن، نبود.
2. (وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِى الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ)؛نساء (4)، آيه 83. «و چون خبرى از ايمنى يا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند؛ و اگر آن را به پيامبر و اولياى امر خود ارجاع كنند، قطعاً از ميان آنان كسانىاند كه [مىتوانند درست و نادرست] آن را دريابند».
قرآن مسلمانان را موظف مىداند كه اطلاعات و اخبار خود را -به ويژه در شرايط حساس جنگ قبل از انتشار در بين مردم به پيامبر اكرم(ص) ارائه دهند. اين آيه نيز صراحت دارد كه پيامبر اكرم(ص)، صرفاً ابلاغ كننده احكام الهى نيست؛ بلكه علاوه بر احكام، مسؤوليت كارشناسى و تحليل موضوعات، حوادث و رخدادهاى سياسى - اجتماعى را نيز بر عهده دارد. همان گونه كه مسلمانان براى دريافت احكام به آن حضرت مراجعه مىكنند؛ براى دريافت تحليل صحيح مسائل جارى جامعه نيز، بايد به او مراجعه كنند و از انجام هر عمل خودسرانه بپرهيزند.
3. قرآن كريم از مسلمانان مىخواهد كه با دخالت رسول خدا(ص) در امور اجتماعى و پس از اعلام نظر آن حضرت، ترديدى به خود راه ندهند و همگى اطاعت كنند: (وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِيناً)؛احزاب (33)، آيه 36. «هيچ مرد و زن مؤمنى را در كارى كه خدا و رسول حكم كنند، اراده و اختيارى نيست [كه رأى خلافى اظهار نمايند] و هر كس نافرمانى خدا و رسول كند، قطعاً دچار گمراهى آشكار گرديده است».
در اين آيه، مقصود از «قضاى پيامبر»، دخالت آن حضرت در شئون گوناگون زندگى مردم و مسائل مختلف حكومت است. البته هر چند اين مسائل، امور خود مردم است (من امرهم) و خود مردم حق مشاركت و دخالت دارند؛ ولى وقتى در همين مسائل پيامبر خدا -به عنوان رهبر دولت اسلامى دخالت كند، جايى براى مداخله ديگران باقى نمىماند و هيچ كس نبايد خود را صاحب اختيار بداند.
4. قرآن مجيد پذيرش داورى و حكمرانى پيامبر را در مشاجرات شرط ايمان دانسته است: (فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِى أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً)؛نساء (4)، آيه 65. «... به خدايت سوگند، ايمان نمىآورند؛ مگر آنكه تو را در آنچه بينشان اختلافآميز است، داور قرار دهند. سپس نسبت به آنچه قضاوت كردى، در نفس خود هيچ اعتراضى نداشته و از جان و دل تسليم باشند».
صراحت اين آيه در ارتباط شأن قضاوت و داورى پيامبر(ص) با دين، بسيار صريح است؛ زيرا قرآن مجيد آن را شرط ايمان دانسته است. در حالى كه اگر اين مسأله مطلبى بشرى و زمينى بود، ارتباط دادن آن با ايمان، معنا نداشت.
5.(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ)؛حجرات (49)، آيه 1. «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! در برابر خدا و پيامبرش [در هيچ كارى] پيشى مجوييد».
6.(ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ)؛توبه (9)، آيه 120. «اهل مدينه و باديه نشينان اطرافش نبايد هرگز از فرمان پيامبر تخلف كنند».
آيات متعدد ديگرى نيز وجود دارد كه نمايانگر شعاع ولايت و رهبرى آن حضرت، بر سراسر زندگى اجتماعى - سياسى است. بنابراين اگر حكومت پيامبر(ص)، حكومتى عرفى بود؛ ديگر نيازى نبود كه خداوند مسلمانان را موظف به اطاعت از آن حضرت در امور اجتماعى خويش كند؛ بلكه مردم بر اساس خواست خود، در اين زمينه تصميم مىگرفتند.
منبع: www.payambarazam.ir