چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

من اصلا نمازهاي صبحم را نمي خوانم. نمازهاي ديگرم را هم اگه حالش باشه مي خونم و اگه هم نباشه نمي خوانم. براي خودم هم ملاک هايي دارم. اول : خدا به نماز من نيازي ندارد. دوم: چه لزومي دارد وقتي بي حوصله ام بخواهم نماز بخوانم. سوم: راه هاي مختلفي براي مناجات با خدا وجود دارد و من مي توانم با زبان فارسي هم با خدا حرف بزنم. چه لزومي دارد که با عبارات عربي بخواهم با خدا حرف بزنم عباراتي که حتي درک و فهم آن خيلي مشکل است.


پاسخ :
پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:
«مَثَل نماز در بين شما مَثَل نهري است که در نزد هر يک از شماست که در شبانه روز پنج بار خود را در آن مي شوييد و با اين شست و شو ديگر چرک و آلودگي در شما باقي نمي ماند؛ گناهان نيز با نمازهاي پنج گانه شست و شو مي شوند.»[1]
اولا: شکي نيست که خداوند به نماز ما نيازي ندارد.
ثانيا: شکي نيست که راه هاي زيادي براي ارتباط با خداوند وجود دارد.
ثالثا: شکي نيست که هر کسي با هر لغت و زباني مي تواند با خداوند سخن بگويد و از او هر چه نياز دارد درخواست نمايد.
اما آنچه بر انسان واجب است اين است که تسليم خداوند باشد و خداوند به سوي انسان ها رسول فرستاد تا فرامينش را به گوش بشر برساند و يکي از فرمانهاي اللهي امر به نماز است.
از آنجا که مي دانيم يکي از صفات خداوند متعال، حکيم است؛ يعني هيچ کاري را بدون حکمت انجام نمي دهد. اينکه خداوند نماز را واجب کرده است با اينکه مي توانست به صرف راز و نياز اکتفا کند حتماً دليلي و حکمتي داشته که او با علم و تدبير بي نهايتش از آن اطلاع دارد؛ چون اگر اين گونه نباشد بايد نعوذ باللّه بگوييم خداوند در واجب کردن نماز، کار عبث و بيهوده اي انجام داده است. پس، از حکيم بودن خداوند مي فهميم که در وجوب و اقامه نماز فايده ها و آثار بسيار زيادي وجود دارد که چيزي جاي آن را نمي گيرد.
يکي از علتهاي تشريع احکام از طرف خداوند بر بندگانش، امتحان کردن آنهاست. خداوند از بين بندگان، آنان را که روحيه اطاعت کامل دارند بر مي گزيند و آنان که بي چون و چرا به فرمانهاي خدايشان عمل مي کنند در امتحان اطاعت از خدا نمره قبولي مي گيرند. پس يکي از علل واجب شدن نماز اين است که خداوند قصد داشته است با اين دستور، بندگانش را بيازمايد تا معلوم شود چه کسي راز و نياز خود با خدا را به همان صورت که خداوند فرموده انجام مي دهد و چه کسي سرپيچي مي کند؛ تا هر دو به پاداش و جزاي عملشان برسند.
در پايان عرض مي کنيم که گاهي انسان، مريضي جسم دارد پس به پزشک مراجعه مي کند اما گاهي روح انسان دچار بيماري مي شود پس بايد براي درمان آن تلاش کرد نه اينکه با تفکرات ناشي از عدم آگاهي، مسير خطا را پيمود. البته قصد ما از بيان اين جملات اخير خدايي ناکرده جسارت به شما گرامي نيست؛ زيرا اين حالت نه تنها براي شما بلکه ممکن است براي ما و ديگر انسان ها نيز حاصل شود و در اين خصوص سوالاتي به ذهنمان برسد که در نزد خود جوابي برايش نداشته باشيم و به همين علت، خودمان براي سوالي که جوابي برايش نداريم دليلي بتراشيم و آن را ملاک رفتار خود قرار دهيم.
پی نوشت:
.[1] امالي مفيد، ص 189.
www.shamimm.ir


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.