پرسش :
شبهه: اگر اسلام كاملترين دين است و حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ آخرين پيامبر پس بايد ظهور ايشان در عصر حاضر انجام مي شد تا همه مردم براحتي پيامش را دريافت كنند؟
پاسخ :
اين مطلب در واقع سه ضلع دارد كه در ابتدا هر كدام جداگانه مطرح و آنگاه پاسخ مستقل داده ميشود:
1. آيا اسلام كاملترين اديان است؟
2. آيا حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ آخرين پيامبر است؟
3. چرا پيامبر اسلام در اين عصر مبعوث نشد تا همه مردم به آساني پيام او را دريافت كنند؟
الف. در مورد مطلب اوّل گوياتر و محكم از هر سخن، كلام خود حق سبحانه است كه در قرآن كريم فرمود: «»[1] خلاصه پيام اين آيه مباركه آن است كه دين اسلام كه دين حنيف است از اديان سابق كاملتر است، زيرا تمامي معارف الهي تا آن جا كه وجود بشر ظرفيت آن را داشته باشد، و هم چنين همه شرايع و احكامي كه بشر در زندگي خود بدان نيازمند است در اين دين بيان شده وهيچ كاري فردي، اجتماعي و مانند آن كه بشر بدان نياز دارد فروگذار نشده است لذا در آيه ديگر فرمود: «و انزلنا اليك الكتاب بالحق، مهدقاً لما بين يديه من الكتاب و مهيمناً عليه»؛[2] بنابراين آن چه دين اسلام به سوي آن هدايت ميكند قويمتر و كاملتر از همه چيزهايي است كه ساير اديان آسماني بيان كرده است.[3]
لذا در قرآن كريم فرمود: «هو الّذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله»؛[4]
خلاصه پيام اين آيه مباركه آن است كه دين اسلام بر همه اديان حاكم و غالب است با در نظر گرفتن اين گونه آيات به خوبي معلوم ميشود كه در اين مسأله هيچ گونه جاري ترديد نيست كه اسلام كاملترين اديان الهي است.[5]
ب. در مورد مطلب دوم: مسأله خاتميت همانند مسأله كامل بودن اسلام از ضروريات دين است، يعني هر كسي كه معتقد به اسلام است، بايد اين مسأله را كه حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ خاتم انبياء است نيز قبول داشته باشد، و اين مسأله جزو جدايي ناپذيردين اسلام است، قرآن كريم درباره خاتميت ميگويد: «ما كان محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ ابا احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النّبيين»؛[6] اين آيه مباركه به صريحترين بيان مسأله خاتميت حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ را مطرح نموده، و هر كسي كه با زبان عربي آشنايي داشته باشد به آساني ميفهمد كه اين آيه ناظر به جريان خاتميت آن حضرت است لذا با قطع نظر از همه دلايل ديگر تنها از همين آيه ميتواند يقين پيدا كند كه ديگر پيامبري از جانب خدا نميآيد و حضرت محمد بن عبدالله آخرين فرستاده اوست.[7]
و در همين راستاست كه در حديثي نقل شده، پيامبر اكرم فرمود: «انما مثلي في الانبياء كمثل رجل بني داراً فاكملها و حسنها الا موضع لبنه، فكان من دخلها و نظر اليها، فقال امّا احسنها الا موضع هذه اللبنه قال ـ صلّي الله عليه و آله ـ: فاتا موضع (للبنه، ختم بي الانبياء)؛[8] در اين حديث نيز جريان خاتميت حضرت به روشنترين بيان عنوان شده است. بنابراين، اعتقاد به خاتميت حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ براي يك فرد مسلمان به گونهاي است كه اين تصور كه بعد از پيامبر اسلام احتمال ظهور داشته باشد، اساساً يك تصور محال و مخالف ضرورت است و واقعاً هم اين چنين است، لذا برخي از بزرگان گفتهاند. همان طوري كه اگر كسي بگويد من به قرآن ايمان دارم، ولي به توحيد و خدا و يا معاد اعتقاد ندارم، همه ميگويند: اين حرف تناقض است، زيرا قرآن كتاب توحيد و اعتقاد به قرآن برابر است با ايمان به وحدانيت خدا، چه اين كه ايمان به قرآن مساوي با اعتقاد به معاد است و ممكن نيست كسي قرآن را قبول داشته باشد، امّا به معاد باور نداشته باشد. مسأله ختم نبوت به حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز چنين است زيرا هر كسي به قرآن ايمان داشته و آن را كلام خدا و وحي آسماني بداند در خاتميت حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ نه تنها ترديد بلكه پرسش نيز براي او پديد نخواهد آمد. و حتي اگر آيه ياد شده هم نبود، خاتميت فطرت محمد جزء ضروريات دين اسلام بود. چون در آيات متعدد مسأله خاتميت حضرت پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ مطرح شده و در چندين جا از قرآن آمده كه در كتابهاي آسماني پيشينيان از پيامبر خاتم خبر داده شده است از آن جمله قرآن ميگويد: «به ياد آوريد هنگامي را كه عيسي فرزند مريم گفت: اي فرزندان اسرائيل من فرستاده خدا به سوي شما و تصديق كننده كتابي به نام تورات هستم و بشارت دهندهام به آمدن رسولي كه پس از من ميآيد و نام او احمد است.[9]
و در جاي ديگر ميگويد: الذي يتبعون الرسول النبي الامّي الذي يجدونه مكتوباً عندهم في التوراه و الانجيل»؛[10] يعني آنان كه از رسول و پيامبر درس نخوانده پيروي ميكنند پيامبري كه نبوت او در تورات و انجيل نوشته شده مييابند.
و روايات و شواهد متعدد ديگر برخاتميت حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ وجود دارد.
بنابراين، براي يك فرد مسلمان هرگز اين پرسش مطرح نيست كه آيا پيغمبري بعد از حضرت محمد خواهد آمد يا نه؟
امّا بايد توجه داشت كه اين حرف كه خاتميت حضرت محمد ترديد بردار و پرسش بردار نيست، هرگز به آن معنا نيست كه پس بحث علمي هم نياز نيست و نبايد در اين باره از نظر علمي بحث شود.[11]
ج. در مورد مطلب سوم: اولاً بايد گفت از اين كه چون اسلام و حضرت محمد در اين عصر ظهور نكرده، نميتوان اين نتيجه را گرفت كه اسلام دين كامل و حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ خاتم انبيا خواهد بود، زيرا روشنترين دليل بر بطلان اين نتيجهگيري آن است كه اين حرف پايان ندارد چون بعد از ميليونها سال ديگر هم كسي ميتواند بگويد اگر اسلام كاملترين اديان و محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ خاتم انبياء باشد، بايد در اين عصر ظهور مينمود. و همين طور اين حرف ميتواند تا ابد مطرح باشد در حالي كه اين تسلسل است و تسلسل باطل است.
ثانياً، اسلام نه تنها امروز بلكه تا هميشه تاريخ همان طراوت را دارد كه چهارده قرن پيش و در زمان ظهورش داشته است و يك ذره كاهش و فروكشي در آيات قرآن و معارف زلال و قوانين منحصر به فرد آن پديد نيامده و تا ابد پديد نميآيد، سرّ زنده بودن اسلام و احكام دين پيامبر خاتم به گفته برخي بزرگان اين است كه: تعليمات اسلام در تمام ابعاد آن هرگز جاي گزين ندارد، زيرا اسلام در تعليمات خود هرگز دنبال هدفهاي جزيي و موقت براي بشر نرفته است، چون اهداف جزئي و موقت بشر بستگي به زمان و مكان دارد. هر گاه شرايط زماني و مكاني تغيير كرد احكام و اهداف نيز تغيير ميكند، اولاً اگر يك حركت و نهضتي بر اساس اهداف نامحدود پايه ريزي شود هر اندازه بشر پيشرفت كند، براي هميشه اين نهضت و حركت و تعليم و پيام ميتواند زنده بماند. مثلاً نهضت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ يك نهضت توحيدي بود، اين حركت الهي پيامش «لا اله الا الله» است، اين پيام هميشه زنده است، و همان طور با جاهليت كهن و پرستش بتهاي در چيره «لات» و «عزي» و «هُبل» و امثال آن مبارزه و نبرد داشت با جاهليتهاي مدرن در همه زمانها و مكانها مبارزه ميكند و مردم را از پرستش هر نوع بت و در هر چهره كه ظهور كند، نهي مينمايد و به توحيد و پرستش خداي يكتا فرا ميخواند.
و يا مثلاً يكي از تعليمات اسلامي درباره معاد است فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون»؛[12] همه از آن خدا هستيم و همه به سوي او باز ميگرديم، هر قدمي كه بر ميداريم و هر لحظهاي كه بر ما ميگذرد به خدا و قيامت نزديك ميشويم. يا مثلاً اسلام دعوت به تفكر و انديشه نموده و به علم و دانش توصيه فراوان است. يا مثلاً انسان را به عبادت و بندگي و انجام عملهاي صالح فرا خوانده است و هزارها نمونه ديگر، هر كدام از اين پيامها امروز و تا آيد همان گونه نو، تازه و شاداب و زلال و پر جاذبه و دل انگيز و عقل پسند و فطرت پذير است كه در هنگام ظهور اسلام در چهارده قرن قبل بود. مثلاً آيا روزي به بشر خواهد آمد كه كسي اگر عقل و انديشه سالم داشته باشد بگويد، فكر و تفكر و انديشه چيز خوبي نيست يا تعاون كمك به ضعيفان كه دستور اسلام است خوب نيست و هم چنين ساير موارد.[13] بنابراين چون پيام هم چنان زنده و درخشان است، پس همان طور كه چهارده قرن پيش از ظهور اسلام و بعثت پيامبر خاتم بود، اين عصر و تمام اعصار بعدي همه عصر محمدي است و دين خاتم انبياء زنده و پرطراوت و دل انگيز و نجات بخش است، و پيام اسلام و قرآن در هر زمان متناسب به شرايط آن به گوش جهانيان رسيده و خواهد رسيد چون نداي اسلام، نداي فطرت انسانهاست و نداي فطرت هميشه گويا و طنين برانگيز است، امّا اين كه چه كسي لياقت عمل را پيدا خواهد كرد مسأله ديگر است.
از آن چه گفته شد به خوبي معلوم گرديد كه چون اسلام كاملترين و آخرين دين آسماني است لذا ظهورش در چهارده قرن قبل با امروز و آينده كه بشر ممكن است از نظر ارتباطات و سرعت انتقال اطلاعات و مسايلي از اين قبيل بيشتر از اين پيشرفت كند، هيچ تفاوتي ندارد. زيرا اولاً: همان طور كه اشاره شد تمام احكام و معارف اسلام نه تنها امروز و اين عصر بلكه تا ابديت تاريخ مثل زمان ظهورش زنده، پويا، پرطراوت، حيات بخش، پيشتاز است لذا گرچه در چهارده قرن قبل ظهور كرده، امّا چون همه اعصار بعد از بعثت خاتم انبياء، عصر اسلام و قرآن است، چنان زنده، مترقي و بروز است كه گويا در همين عصرتازه ظهور كرده است.
ثانياً: چون دين اسلام جامعترين اديان الهي است لذا خواستهاي فطري بشر را به طور كامل در نظر داشته و قوانين پيش رو و مترقي كه در هر عصر و زمان بتواند پاسخگوي نيازهاي بشر باشد، وضع نموده، لذا از اين نظر فرقي با گذشته و حال و آينده ندارد، چون فطرت بشر و خواستهاي فطري آن در همه اعصار و زمانها تفاوت نميكند.
ثالثاً: به همان ميزان كه امروز زمينه نشر فرهنگ اسلام فراهم است، در گذشته نيز مسلمين و مبلغين اسلام در نشر پيام اسلام موفق بودهاند. به همين دليل ميبينيد كه در اقصي نقاط جهان اسلام و مسلمان حضور و وجود دارد.
[1] . ترجمه: پس تو اي رسول با همه پيروانت مستقيم رو به جانب آئين پاك اسلام آور، و پيوسته از طريق دين خدا كه فطرت خلق را بدان آفريده است، آن دين استوار حق است. سوره روم/ آيه 30.
[2] . اين كتاب (قرآن) را به حق بر تو فرستادم، كه تصديق به راستي و درستي همه كتاب در برابر اوست كرده و به حقيقت كتابها آسماني پيشين گواهي ميدهد. مائده / 48.
[3] . علامه طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ج 13، ص 47، نشر المؤسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1403 ق.
[4] . اوست خدايي كه رسول خدا را با دين حق به هدايت خلق فرستاد تا بر همه اديان الهي تسلط و برتري دهد. توبه، 33.
[5] . مصباح، محمد تقي، اصول عقايد، 2 (راهنماشناسي)، نشر مركز مديريت حوزه علميه قم، چ 1، 1367 ش.
[6] . محمد پدر هيچ از مردان شما نيست، ليكن او رسول خدا و خاتم انبياء است. احزاب، 40.
[7] . مصباح، محمد تقي،اصول عقايد 2 (رهنما شناسي)، ص 368، نشر پيشين.
[8] . علامه طباطبايي، سيد محمد حسين، ج 11، ص 327، نشر پيشين، مثل من در ميان انبياء مثل كسي است كه خانهاي را بسازد و تكميل كند تا تنها جايي يك آجر خالي باشد، هر كسي كه وارد آن خانه بشود بگويد اين خانه بسيار زيباست مگر يك آجر كم دارد، من همانند آن آجر تكميل كنند سلسله انبياء و خاتم آنها هستم.
[9] . صف، 6.
[10] . اعراف، 157.
[11] . مطهري، مرتضي، خاتميت، ص 13، چ اول، 1366 ش، نشر صدرا.
[12] . بقره، 156.
[13] . مطهري، مرتضي، خاتميت، ص 73، ص 78، نشر پيشين.
www.andisheqom.com
اين مطلب در واقع سه ضلع دارد كه در ابتدا هر كدام جداگانه مطرح و آنگاه پاسخ مستقل داده ميشود:
1. آيا اسلام كاملترين اديان است؟
2. آيا حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ آخرين پيامبر است؟
3. چرا پيامبر اسلام در اين عصر مبعوث نشد تا همه مردم به آساني پيام او را دريافت كنند؟
الف. در مورد مطلب اوّل گوياتر و محكم از هر سخن، كلام خود حق سبحانه است كه در قرآن كريم فرمود: «»[1] خلاصه پيام اين آيه مباركه آن است كه دين اسلام كه دين حنيف است از اديان سابق كاملتر است، زيرا تمامي معارف الهي تا آن جا كه وجود بشر ظرفيت آن را داشته باشد، و هم چنين همه شرايع و احكامي كه بشر در زندگي خود بدان نيازمند است در اين دين بيان شده وهيچ كاري فردي، اجتماعي و مانند آن كه بشر بدان نياز دارد فروگذار نشده است لذا در آيه ديگر فرمود: «و انزلنا اليك الكتاب بالحق، مهدقاً لما بين يديه من الكتاب و مهيمناً عليه»؛[2] بنابراين آن چه دين اسلام به سوي آن هدايت ميكند قويمتر و كاملتر از همه چيزهايي است كه ساير اديان آسماني بيان كرده است.[3]
لذا در قرآن كريم فرمود: «هو الّذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله»؛[4]
خلاصه پيام اين آيه مباركه آن است كه دين اسلام بر همه اديان حاكم و غالب است با در نظر گرفتن اين گونه آيات به خوبي معلوم ميشود كه در اين مسأله هيچ گونه جاري ترديد نيست كه اسلام كاملترين اديان الهي است.[5]
ب. در مورد مطلب دوم: مسأله خاتميت همانند مسأله كامل بودن اسلام از ضروريات دين است، يعني هر كسي كه معتقد به اسلام است، بايد اين مسأله را كه حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ خاتم انبياء است نيز قبول داشته باشد، و اين مسأله جزو جدايي ناپذيردين اسلام است، قرآن كريم درباره خاتميت ميگويد: «ما كان محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ ابا احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النّبيين»؛[6] اين آيه مباركه به صريحترين بيان مسأله خاتميت حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ را مطرح نموده، و هر كسي كه با زبان عربي آشنايي داشته باشد به آساني ميفهمد كه اين آيه ناظر به جريان خاتميت آن حضرت است لذا با قطع نظر از همه دلايل ديگر تنها از همين آيه ميتواند يقين پيدا كند كه ديگر پيامبري از جانب خدا نميآيد و حضرت محمد بن عبدالله آخرين فرستاده اوست.[7]
و در همين راستاست كه در حديثي نقل شده، پيامبر اكرم فرمود: «انما مثلي في الانبياء كمثل رجل بني داراً فاكملها و حسنها الا موضع لبنه، فكان من دخلها و نظر اليها، فقال امّا احسنها الا موضع هذه اللبنه قال ـ صلّي الله عليه و آله ـ: فاتا موضع (للبنه، ختم بي الانبياء)؛[8] در اين حديث نيز جريان خاتميت حضرت به روشنترين بيان عنوان شده است. بنابراين، اعتقاد به خاتميت حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ براي يك فرد مسلمان به گونهاي است كه اين تصور كه بعد از پيامبر اسلام احتمال ظهور داشته باشد، اساساً يك تصور محال و مخالف ضرورت است و واقعاً هم اين چنين است، لذا برخي از بزرگان گفتهاند. همان طوري كه اگر كسي بگويد من به قرآن ايمان دارم، ولي به توحيد و خدا و يا معاد اعتقاد ندارم، همه ميگويند: اين حرف تناقض است، زيرا قرآن كتاب توحيد و اعتقاد به قرآن برابر است با ايمان به وحدانيت خدا، چه اين كه ايمان به قرآن مساوي با اعتقاد به معاد است و ممكن نيست كسي قرآن را قبول داشته باشد، امّا به معاد باور نداشته باشد. مسأله ختم نبوت به حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز چنين است زيرا هر كسي به قرآن ايمان داشته و آن را كلام خدا و وحي آسماني بداند در خاتميت حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ نه تنها ترديد بلكه پرسش نيز براي او پديد نخواهد آمد. و حتي اگر آيه ياد شده هم نبود، خاتميت فطرت محمد جزء ضروريات دين اسلام بود. چون در آيات متعدد مسأله خاتميت حضرت پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ مطرح شده و در چندين جا از قرآن آمده كه در كتابهاي آسماني پيشينيان از پيامبر خاتم خبر داده شده است از آن جمله قرآن ميگويد: «به ياد آوريد هنگامي را كه عيسي فرزند مريم گفت: اي فرزندان اسرائيل من فرستاده خدا به سوي شما و تصديق كننده كتابي به نام تورات هستم و بشارت دهندهام به آمدن رسولي كه پس از من ميآيد و نام او احمد است.[9]
و در جاي ديگر ميگويد: الذي يتبعون الرسول النبي الامّي الذي يجدونه مكتوباً عندهم في التوراه و الانجيل»؛[10] يعني آنان كه از رسول و پيامبر درس نخوانده پيروي ميكنند پيامبري كه نبوت او در تورات و انجيل نوشته شده مييابند.
و روايات و شواهد متعدد ديگر برخاتميت حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ وجود دارد.
بنابراين، براي يك فرد مسلمان هرگز اين پرسش مطرح نيست كه آيا پيغمبري بعد از حضرت محمد خواهد آمد يا نه؟
امّا بايد توجه داشت كه اين حرف كه خاتميت حضرت محمد ترديد بردار و پرسش بردار نيست، هرگز به آن معنا نيست كه پس بحث علمي هم نياز نيست و نبايد در اين باره از نظر علمي بحث شود.[11]
ج. در مورد مطلب سوم: اولاً بايد گفت از اين كه چون اسلام و حضرت محمد در اين عصر ظهور نكرده، نميتوان اين نتيجه را گرفت كه اسلام دين كامل و حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ خاتم انبيا خواهد بود، زيرا روشنترين دليل بر بطلان اين نتيجهگيري آن است كه اين حرف پايان ندارد چون بعد از ميليونها سال ديگر هم كسي ميتواند بگويد اگر اسلام كاملترين اديان و محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ خاتم انبياء باشد، بايد در اين عصر ظهور مينمود. و همين طور اين حرف ميتواند تا ابد مطرح باشد در حالي كه اين تسلسل است و تسلسل باطل است.
ثانياً، اسلام نه تنها امروز بلكه تا هميشه تاريخ همان طراوت را دارد كه چهارده قرن پيش و در زمان ظهورش داشته است و يك ذره كاهش و فروكشي در آيات قرآن و معارف زلال و قوانين منحصر به فرد آن پديد نيامده و تا ابد پديد نميآيد، سرّ زنده بودن اسلام و احكام دين پيامبر خاتم به گفته برخي بزرگان اين است كه: تعليمات اسلام در تمام ابعاد آن هرگز جاي گزين ندارد، زيرا اسلام در تعليمات خود هرگز دنبال هدفهاي جزيي و موقت براي بشر نرفته است، چون اهداف جزئي و موقت بشر بستگي به زمان و مكان دارد. هر گاه شرايط زماني و مكاني تغيير كرد احكام و اهداف نيز تغيير ميكند، اولاً اگر يك حركت و نهضتي بر اساس اهداف نامحدود پايه ريزي شود هر اندازه بشر پيشرفت كند، براي هميشه اين نهضت و حركت و تعليم و پيام ميتواند زنده بماند. مثلاً نهضت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ يك نهضت توحيدي بود، اين حركت الهي پيامش «لا اله الا الله» است، اين پيام هميشه زنده است، و همان طور با جاهليت كهن و پرستش بتهاي در چيره «لات» و «عزي» و «هُبل» و امثال آن مبارزه و نبرد داشت با جاهليتهاي مدرن در همه زمانها و مكانها مبارزه ميكند و مردم را از پرستش هر نوع بت و در هر چهره كه ظهور كند، نهي مينمايد و به توحيد و پرستش خداي يكتا فرا ميخواند.
و يا مثلاً يكي از تعليمات اسلامي درباره معاد است فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون»؛[12] همه از آن خدا هستيم و همه به سوي او باز ميگرديم، هر قدمي كه بر ميداريم و هر لحظهاي كه بر ما ميگذرد به خدا و قيامت نزديك ميشويم. يا مثلاً اسلام دعوت به تفكر و انديشه نموده و به علم و دانش توصيه فراوان است. يا مثلاً انسان را به عبادت و بندگي و انجام عملهاي صالح فرا خوانده است و هزارها نمونه ديگر، هر كدام از اين پيامها امروز و تا آيد همان گونه نو، تازه و شاداب و زلال و پر جاذبه و دل انگيز و عقل پسند و فطرت پذير است كه در هنگام ظهور اسلام در چهارده قرن قبل بود. مثلاً آيا روزي به بشر خواهد آمد كه كسي اگر عقل و انديشه سالم داشته باشد بگويد، فكر و تفكر و انديشه چيز خوبي نيست يا تعاون كمك به ضعيفان كه دستور اسلام است خوب نيست و هم چنين ساير موارد.[13] بنابراين چون پيام هم چنان زنده و درخشان است، پس همان طور كه چهارده قرن پيش از ظهور اسلام و بعثت پيامبر خاتم بود، اين عصر و تمام اعصار بعدي همه عصر محمدي است و دين خاتم انبياء زنده و پرطراوت و دل انگيز و نجات بخش است، و پيام اسلام و قرآن در هر زمان متناسب به شرايط آن به گوش جهانيان رسيده و خواهد رسيد چون نداي اسلام، نداي فطرت انسانهاست و نداي فطرت هميشه گويا و طنين برانگيز است، امّا اين كه چه كسي لياقت عمل را پيدا خواهد كرد مسأله ديگر است.
از آن چه گفته شد به خوبي معلوم گرديد كه چون اسلام كاملترين و آخرين دين آسماني است لذا ظهورش در چهارده قرن قبل با امروز و آينده كه بشر ممكن است از نظر ارتباطات و سرعت انتقال اطلاعات و مسايلي از اين قبيل بيشتر از اين پيشرفت كند، هيچ تفاوتي ندارد. زيرا اولاً: همان طور كه اشاره شد تمام احكام و معارف اسلام نه تنها امروز و اين عصر بلكه تا ابديت تاريخ مثل زمان ظهورش زنده، پويا، پرطراوت، حيات بخش، پيشتاز است لذا گرچه در چهارده قرن قبل ظهور كرده، امّا چون همه اعصار بعد از بعثت خاتم انبياء، عصر اسلام و قرآن است، چنان زنده، مترقي و بروز است كه گويا در همين عصرتازه ظهور كرده است.
ثانياً: چون دين اسلام جامعترين اديان الهي است لذا خواستهاي فطري بشر را به طور كامل در نظر داشته و قوانين پيش رو و مترقي كه در هر عصر و زمان بتواند پاسخگوي نيازهاي بشر باشد، وضع نموده، لذا از اين نظر فرقي با گذشته و حال و آينده ندارد، چون فطرت بشر و خواستهاي فطري آن در همه اعصار و زمانها تفاوت نميكند.
ثالثاً: به همان ميزان كه امروز زمينه نشر فرهنگ اسلام فراهم است، در گذشته نيز مسلمين و مبلغين اسلام در نشر پيام اسلام موفق بودهاند. به همين دليل ميبينيد كه در اقصي نقاط جهان اسلام و مسلمان حضور و وجود دارد.
[1] . ترجمه: پس تو اي رسول با همه پيروانت مستقيم رو به جانب آئين پاك اسلام آور، و پيوسته از طريق دين خدا كه فطرت خلق را بدان آفريده است، آن دين استوار حق است. سوره روم/ آيه 30.
[2] . اين كتاب (قرآن) را به حق بر تو فرستادم، كه تصديق به راستي و درستي همه كتاب در برابر اوست كرده و به حقيقت كتابها آسماني پيشين گواهي ميدهد. مائده / 48.
[3] . علامه طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ج 13، ص 47، نشر المؤسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1403 ق.
[4] . اوست خدايي كه رسول خدا را با دين حق به هدايت خلق فرستاد تا بر همه اديان الهي تسلط و برتري دهد. توبه، 33.
[5] . مصباح، محمد تقي، اصول عقايد، 2 (راهنماشناسي)، نشر مركز مديريت حوزه علميه قم، چ 1، 1367 ش.
[6] . محمد پدر هيچ از مردان شما نيست، ليكن او رسول خدا و خاتم انبياء است. احزاب، 40.
[7] . مصباح، محمد تقي،اصول عقايد 2 (رهنما شناسي)، ص 368، نشر پيشين.
[8] . علامه طباطبايي، سيد محمد حسين، ج 11، ص 327، نشر پيشين، مثل من در ميان انبياء مثل كسي است كه خانهاي را بسازد و تكميل كند تا تنها جايي يك آجر خالي باشد، هر كسي كه وارد آن خانه بشود بگويد اين خانه بسيار زيباست مگر يك آجر كم دارد، من همانند آن آجر تكميل كنند سلسله انبياء و خاتم آنها هستم.
[9] . صف، 6.
[10] . اعراف، 157.
[11] . مطهري، مرتضي، خاتميت، ص 13، چ اول، 1366 ش، نشر صدرا.
[12] . بقره، 156.
[13] . مطهري، مرتضي، خاتميت، ص 73، ص 78، نشر پيشين.
www.andisheqom.com