پرسش :
حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) پس از رحلت پدر گرامیشان در چه وضعيتي قرار داشتند؟
پاسخ :
بالاترین ظلمها ، غصب وصایت رسول اکرم (ص) است و مهمترین اقدام ، احقاق این حق ، که هدایت بی همرهی عترت محال است، محال.
و زهرا (س) این اسوه ی همیشه بیدار و هشیار ، گرچه با آن همه تأکیدها و سفارش های رسول اکرم (ص) وجودش نشانه راه است و با علی (ع) بودنش علامت همه چیز ، اما به همین قناعت نمی کند، که اقدامها می کند و گامها بر می دارد.
گامهای زهرا ( س) اثنتا عشره عیناً
1-فریاد
" چه زود، روز پرشکوه غدیر و خاطره ی بیعتتان را از یاد بردید.! "
شبها با علی (ع) و حسنین ( ع) بر در خانه ها ی مهاجرین و انصار می رفت و آنها را به یاد بیعتشان در عقبه و غدیر ، دریای فضائل علی ، از واقعه تبوک و مباهله گرفته تا احادیث ثقلین و سد ابواب و .... می انداخت تا شاید چلچراغی برافروزد.
هیچ دری بر پاشنه نچرخید، که از شمشیر علی (ع) کینه ها داشتند و از بدر و احد خاطره ها.
هنوز هم تاریخ در انتظار لبیک می سوزد.
2- همراه با حقیقت
" آیا به راستی می خواهی بیت وحی را به آتش بکشی و مرا با علی و فرزندانم بسوزانی ؟ "
زهرا (س) را زخمی به کناری افکندند و علی (ع) را به مسجد کشاندند با شمشیرهای آخته ، درِ خانه درآتش کینه ها می سوخت.
زهرا(س) با بالی شکسته ، خود را به مسجد رسانید و با تهدید نفرین ، علی (ع) – امامش- را رهانید و دست در دست ، آرام به خانه اش برد. هیچ کس به پا نخاست، هیچ کس آبی نریخت ، آه ، آه چه غربتی !!
3- فدک
"آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببری اما من ارث نبرم؟ چه سخن ناروایی "
به بهانه غصب فدک در مسجد به افشاگری پرداخت، خصم می پنداشت که او بر زمین از دست رفته می نالد و تو نگو تنها اشارتی به زمین است و نمامی از آسمان ولایت.
تحریک و حمایت ،
افشا و شماتت ،
نزدیک بود که کار تمام شود ،
آه در حسرت غیرتی !
4- سکوت
"دیگر هرگز با شما دو تن سخن نخواهم گفت."
گاهی بلندترین فریادها را از دهان سکوت باید شنید. همه می پرسیدند کز چه روی خورشید در چنبره کسوف فرو رفت؟
5- انذار
"شمشیر آخته ، هرج کامل ، استبداد دائم ،
ذلتی فراگیر ، جمعی پراکنده ، فتنه ای کور
بشارتتان باد ! اگر این آب رفته به جوی باز نگردد، و صدف جای خزف ننشیند " اینها انذارهای بلند منذری بیدار و فوران سبز کوثری زخمی در بستری دردآلود بر زنانی مقهور بود.
6- اذان
"بلال بار دگر اذان بگو"
این طنین بیدار چشمه آفتاب بود.
شاید که با احیای خاطرات دوران رسول اکرم (ص) ، سئوالی در اذهان این جماعت مفلوک شکل بگیرد که : گلدسته از جلوت ( آراستگی ) بلال چرا تهی ماند؟
7- سرشک
"شب و روز اشک خواهم ریخت تا به ملاقات خدایم برسم و شکایت بر او برم. "
آنجا که فریادها کارساز نیست ، شاید اشکها از دل سنگها ، چشمه ای جاری کند و در اذهان فسرده این توده مرعوب ، سئوالی را به تصویر کشد کز چه روی خورشید را خونابه می بارد؟
8- سایبان
"چند روزی بیش مهمان شما نخواهم بود" کشتی شکسته ما در سایبان بقیع در کناره ی قافله ها پهلو گرفت، بگذار فریاد مظلومیت ولـّیِ قریب ، به آفاق پر کشد. شاید همتی بیدار ، ساحت رفعت او را پاسخ گوید. آیا امید لبیکی هست؟
ای تولد بالغ تاریخ
ای بلوغ بیداری
9- اقرار
"همه شاهد باشید این دو تن مرا آزردند ، هرگز از آنها نخواهم گذشت ". با خود می پنداشتند که می توان قبل از غروب خورشید سند مظلومیت را ربود. این اوج تزویر بود . اما زهرا (س) بیدار، روی بر دیوار ، تا بگیرد اقرار .
در شهر هو افتاد....
10- وصیت
"نماز و تشییعم بر تبار قابیل حرام "
همه جا همهمه شد! این هم تیری دیگر از چله بیداری !
11- آیه
"قبر من پنهان ، نشانش بی نشان است". اگر قبرت را نشانی نیست چه باک ،
هر سنگ نبشته ای حکایت تو را دارد .
12- تسلیت
"خداحافظ علی جان ، خدایا به سوی تو و در جوار کوی تو " مرد خیبر ، مرد خندق ، تا شنید ، از پای افتاد.
آبی بیاورید...
در کنارش می گفت :
"ای کوثر خدا ، ای دختر رسول ، ای انس مهربان ، این دل رمیده ، ما را دیگر چه کسی انیس و مونس باشد؟ "
آبی بیاورید....
یک بار دیگر آسمان گرفت و خنجر تبار قابیل ، خورشیدی دیگر را که در ابتدای طلوع خود بود بر سجاده خون از پای انداخت. رسول اکرم (ص) از تنهایی در آمد. و علی (ع) ، غربت خود را به سوگ نشست. و حرامیان سرمست ، که علی (ع) تنها شد؛ چون بی همتا شد.
www.eporsesh.com
بالاترین ظلمها ، غصب وصایت رسول اکرم (ص) است و مهمترین اقدام ، احقاق این حق ، که هدایت بی همرهی عترت محال است، محال.
و زهرا (س) این اسوه ی همیشه بیدار و هشیار ، گرچه با آن همه تأکیدها و سفارش های رسول اکرم (ص) وجودش نشانه راه است و با علی (ع) بودنش علامت همه چیز ، اما به همین قناعت نمی کند، که اقدامها می کند و گامها بر می دارد.
گامهای زهرا ( س) اثنتا عشره عیناً
1-فریاد
" چه زود، روز پرشکوه غدیر و خاطره ی بیعتتان را از یاد بردید.! "
شبها با علی (ع) و حسنین ( ع) بر در خانه ها ی مهاجرین و انصار می رفت و آنها را به یاد بیعتشان در عقبه و غدیر ، دریای فضائل علی ، از واقعه تبوک و مباهله گرفته تا احادیث ثقلین و سد ابواب و .... می انداخت تا شاید چلچراغی برافروزد.
هیچ دری بر پاشنه نچرخید، که از شمشیر علی (ع) کینه ها داشتند و از بدر و احد خاطره ها.
هنوز هم تاریخ در انتظار لبیک می سوزد.
2- همراه با حقیقت
" آیا به راستی می خواهی بیت وحی را به آتش بکشی و مرا با علی و فرزندانم بسوزانی ؟ "
زهرا (س) را زخمی به کناری افکندند و علی (ع) را به مسجد کشاندند با شمشیرهای آخته ، درِ خانه درآتش کینه ها می سوخت.
زهرا(س) با بالی شکسته ، خود را به مسجد رسانید و با تهدید نفرین ، علی (ع) – امامش- را رهانید و دست در دست ، آرام به خانه اش برد. هیچ کس به پا نخاست، هیچ کس آبی نریخت ، آه ، آه چه غربتی !!
3- فدک
"آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببری اما من ارث نبرم؟ چه سخن ناروایی "
به بهانه غصب فدک در مسجد به افشاگری پرداخت، خصم می پنداشت که او بر زمین از دست رفته می نالد و تو نگو تنها اشارتی به زمین است و نمامی از آسمان ولایت.
تحریک و حمایت ،
افشا و شماتت ،
نزدیک بود که کار تمام شود ،
آه در حسرت غیرتی !
4- سکوت
"دیگر هرگز با شما دو تن سخن نخواهم گفت."
گاهی بلندترین فریادها را از دهان سکوت باید شنید. همه می پرسیدند کز چه روی خورشید در چنبره کسوف فرو رفت؟
5- انذار
"شمشیر آخته ، هرج کامل ، استبداد دائم ،
ذلتی فراگیر ، جمعی پراکنده ، فتنه ای کور
بشارتتان باد ! اگر این آب رفته به جوی باز نگردد، و صدف جای خزف ننشیند " اینها انذارهای بلند منذری بیدار و فوران سبز کوثری زخمی در بستری دردآلود بر زنانی مقهور بود.
6- اذان
"بلال بار دگر اذان بگو"
این طنین بیدار چشمه آفتاب بود.
شاید که با احیای خاطرات دوران رسول اکرم (ص) ، سئوالی در اذهان این جماعت مفلوک شکل بگیرد که : گلدسته از جلوت ( آراستگی ) بلال چرا تهی ماند؟
7- سرشک
"شب و روز اشک خواهم ریخت تا به ملاقات خدایم برسم و شکایت بر او برم. "
آنجا که فریادها کارساز نیست ، شاید اشکها از دل سنگها ، چشمه ای جاری کند و در اذهان فسرده این توده مرعوب ، سئوالی را به تصویر کشد کز چه روی خورشید را خونابه می بارد؟
8- سایبان
"چند روزی بیش مهمان شما نخواهم بود" کشتی شکسته ما در سایبان بقیع در کناره ی قافله ها پهلو گرفت، بگذار فریاد مظلومیت ولـّیِ قریب ، به آفاق پر کشد. شاید همتی بیدار ، ساحت رفعت او را پاسخ گوید. آیا امید لبیکی هست؟
ای تولد بالغ تاریخ
ای بلوغ بیداری
9- اقرار
"همه شاهد باشید این دو تن مرا آزردند ، هرگز از آنها نخواهم گذشت ". با خود می پنداشتند که می توان قبل از غروب خورشید سند مظلومیت را ربود. این اوج تزویر بود . اما زهرا (س) بیدار، روی بر دیوار ، تا بگیرد اقرار .
در شهر هو افتاد....
10- وصیت
"نماز و تشییعم بر تبار قابیل حرام "
همه جا همهمه شد! این هم تیری دیگر از چله بیداری !
11- آیه
"قبر من پنهان ، نشانش بی نشان است". اگر قبرت را نشانی نیست چه باک ،
هر سنگ نبشته ای حکایت تو را دارد .
12- تسلیت
"خداحافظ علی جان ، خدایا به سوی تو و در جوار کوی تو " مرد خیبر ، مرد خندق ، تا شنید ، از پای افتاد.
آبی بیاورید...
در کنارش می گفت :
"ای کوثر خدا ، ای دختر رسول ، ای انس مهربان ، این دل رمیده ، ما را دیگر چه کسی انیس و مونس باشد؟ "
آبی بیاورید....
یک بار دیگر آسمان گرفت و خنجر تبار قابیل ، خورشیدی دیگر را که در ابتدای طلوع خود بود بر سجاده خون از پای انداخت. رسول اکرم (ص) از تنهایی در آمد. و علی (ع) ، غربت خود را به سوگ نشست. و حرامیان سرمست ، که علی (ع) تنها شد؛ چون بی همتا شد.
www.eporsesh.com