چهارشنبه، 24 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

سيره و منش پيشوايان دين، در امور دنيوى چگونه بوده است؟ آيا به كلى از دنيا گريزان بوده اند؟


پاسخ :
تبيين و تفسير صحيح سيره ى پيشوايان دين، خصوصاً مراجعه به كلمات آنها درباره ى دنيا اين حقيقت را آشكار مى سازد كه آنان با دنيا به طور مطلق مخالف نبودند. براى روشن شدن آنچه گفته شد، ابتدا به تبيين مفهوم دنيا و نسبت آن با آخرت مى پردازيم.
مفهوم دنيا
شهيد مطهرى درباره ى مفهوم دنيا چنين مى گويد:
كلمه ى دنيا ممكن است از ماده «دنو» باشد، به معناى قرب و نزديكى و ممكن است از ماده ى «دنى» به معناى پست باشد. اگر از دنو باشد، يعنى اين زندگى كنونى كه نزديك تر است به ما، و قهراً معناى آخرت يعنى زندگانى دورتر از ما؛ و اگر از ماده ى دنى باشد، يعنى اين زندگى كه نسبت به آن ديگرى در سطح پايين تر است، و آخرت يعنى آن كه در سطح بالاتر قرار دارد.[1]
دنيا و آخرت، مانند غيب و شهادت، از نظر جهان بينى اسلامى دو مفهوم مطلق اند، نه نسبى؛ و به تعبير قرآن، هر كدام نشئه اى جداگانه هستند. آنچه نسبى است كار دنيايى و كار آخرتى است؛ يعنى يك كار اگر به منظور نفس پرستى باشد كار دنيايى است و احياناً همان كار اگر براى خدا و در راه رضاى خدا باشد كار آخرتى است.[2]
اين مطلب در سخنان پيشوايان دينى نيز بيان شده است.
از نظر پيشوايان دينى، دنيا به طور كلى مذموم نيست. شخصى در حضور اميرالمؤمنين(عليه السلام) شروع به مذمت دنيا كرد. وى شنيده بود كه على(عليه السلام) دنيا را مذمت مى كند و خيال مى كرد كه مظاهر طبيعت را مذمت مى كند؛ نمى دانست كه او دنياپرستى را مذمت مى كند كه ضد حق پرستى و حقيقت پرستى و مساوى با نفى همه ى ارزش هاى انسانى است. وقتى آن مرد دنيا را مذمت كرد، على(عليه السلام)فرمود:
ايُّها الذّامّ للدنيا المغترّ بغُروُرها المخدوعُ بِاَباطيلهِا، اَتَغْتَرّ بالدّنيا ثم تَذُمُّها؟ أنت المُتَجَرِّمُ عليها ام هى المُتَجَرِّمةُ عليك؟ مَتى استهوتْكَ اَمْ غرَّتكَ أَبمَصارعِ آبائكَ مِن البِلى اَمْ بمضاجِعِ امَّهاتكَ تحتَ الثَّرى؟[3]؛ اى آقاى مذمتگر دنيا! اى كسى كه فريب دنيا را خورده اى و به دروغ هايش دل باخته اى! آيا هم فريفته ى دنيا هستى و هم نكوهشش مى كنى! آيا تو بر دنيا جنايت كردى يا دنيا بر تو جنايت كرد؟ كى دنيا عقل از سرت ربود يا تو را فريب داد؟ آيا به جايى كه پدرانت خوابيده و پوسيده اند تو را فريفته يا آن جا كه مادرانت در خاك سرد غنوده اند؟!
بعد فرمود:
الدُّنيا مسجِدُ احبّاءِ الله؛[4] و متجر اولياء الله؛[5] دنيا مسجد دوستان خدا و بازار تجارت اولياى خداست.
بنابراين، آنچه مذموم است فريب دنيا را خوردن و به آن دل بستن است، نه آن را محل عبادت خدا و تجارت با خدا قرار دادن.
و لنعم دار من لم يَرضَ بها داراً؛[6] دنيا خوب خانه اى است، اما براى كسى كه آن را خانه ى خود (قرار گاه خود) نداند.
الدّنيا دار مجاز والآخرة دار قرار فخذوا من ممرّكم لمقرّكم؛[7] دنيا خانه ى بين راه است و آخرت خانه ى اصلى و قرارگاه دايمى؛ پس، از خانه ى بين راه براى خانه ى اصلى خود توشه برگيريد.
مراد از دنياى مذموم
ارتباط عاطفى با دنيا مذموم نيست؛ چون انسان در نظام كلى خلقت با يك سلسله علايق و عواطف و تمايلات آفريده شده است و اين ها كه جزو سرنوشت آدمى اند زايد نيستند. تمام تمايلات و عواطف سرشتى بشر متوجه هدف ها و غاياتى حكيمانه است. قرآن اين عواطف را آيات الهى مى شمرد.
(وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لاَيات لِقَوْم يَتَفَكَّرُونَ)؛[8]و از نشانه هاى او اين كه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در اين نشانه هايى است براى گروهى كه مى انديشند.
اين عواطف، كانال هاى ارتباطى ميان انسان و جهان اند و بدون اين ها انسان نمى تواند راه تكامل خويش را بپيمايد و منطق اسلام اجازه نمى دهد كه جهان يا اين عواطف محكوم شوند و انبيا و اولياى حق نيز از اين عواطف در حد بالا برخوردار بودند.
بنابراين، منظور از علاقه به دنيا تمايلات طبيعى و فطرى نيست بلكه مقصودْ وابسته بودن به امور مادى و دنيايى و در اسارت آنها بودن است و اين است كه دنياپرستى نام دارد و اسلام سخت با آن مبارزه مى كند.[9]
تفاوت زهد و رهبانيت
گفته شد كه اگر پرداختن به دنيا براى آخرت باشد دنيادوستى نيست، بلكه پرداختن به دنيا براى دنيا، دوستى دنياست و همين است كه حضرت امام سجاد(عليه السلام) فرمود: «حبّ الدنيا رأس كل خطيئة». اكنون به تبيين زهد و دورى جستن از دنيا و تفاوت آن با رهبانيت مسيحيان مى پردازيم.
اسلام به زهد دعوت كرده و رهبانيت را محكوم نموده است. زاهد و راهب هر دو از تنعم و لذت گرايى دورى مى جويند، ولى راهب از جامعه و تعهدات و مسئوليت هاى اجتماعى مى گريزد و آنها را جزء امور پست و مادى دنيايى مى شمارد و به صومعه و دير و دامن كوه پناه مى برد، اما زاهد به جامعه و ملاك ها و ايده ها و مسئوليت ها و تعهدهاى آن رو مى آورد. زاهد و راهب هر دو آخرت گرا هستند، اما زاهد آخرت گراى جامعه گراست و راهب آخرت گراى جامعه گريز. در لذت گريزى نيز اين دو در يك حد نيستند؛ راهب، سلامت و نظافت و قوت و انتخاب همسر را تحقير مى كند؛ اما زاهد، حفظ سلامت و رعايت نظافت و برخوردارى از همسر و فرزند را وظيفه مى داند. زاهد و راهب هر دو تارك دنيا هستند؛ دنيايى كه زاهد آن را رها مى كند، سرگرم شدن به تنعم و تجمل و تمتعات، و كمال مطلوب دانستن اين امور است، ولى دنيايى كه راهب آن را ترك مى كند، كار، فعاليت و تعهد و مسئوليت اجتماعى است. اين است كه زاهد، برخلاف راهب، در متن زندگى و در بطن روابط اجتماعى است. زهد نه تنها با تعهد و مسئوليت اجتماعى و جامعه گرايى منافات ندارد، بلكه وسيله ى مناسبى است براى اداى وظايف و مسئوليت ها.
تفاوت روش زاهد و راهب از اختلاف جهان بينى آن دو ناشى مى شود: از نظر راهب، دنيا و آخرت كاملا جدا از هم هستند و سعادت دنيا ارتباطى با سعادت آخرت ندارد و اين دو كاملا متضادند؛ وسايل سعادت دنيا با وسايل سعادت آخرت مغاير و مباين است و امكان ندارد يك كار و يك چيز، هم وسيله ى سعادت دنيا باشد و هم وسيله ى سعادت آخرت.
ولى در جهان بينى زاهد، دنيا و آخرت به يكديگر پيوسته اند و دنيا مزرعه ى آخرت است. از نظر زاهد، ورود ملاك هاى اخروى و آن جهانى به زندگى اين جهان، موجب سامان بخشى، رونق، صفا، امنيت و آسايش دنيا مى گردد؛ و آنچه مايه و پايه ى سعادت آن جهانى است اين است كه تعهدات و مسئوليت هاى اين جهانى خوب انجام شود و با ايمان و پاكى و طهارت و تقوا توأم باشد.[10]
پيشوايان دينى و دنيا
پس از آن كه مقصود از دنياى مذموم روشن شد و تفاوت زهد با رهبانيت مشخص گرديد، نمونه هايى از سخنان و سيره ى پيشوايان دينى كه نشان دهنده ى ديدگاه آنها درباره ى دنياست ذكر مى گردد، تا مشخص شود كه دلبستگى به دنيا و هدف قرار دادن آن مذموم است، نه بهره بردن از دنيا و دخالت در امور دنيوى براى سعادت و آسايش دنيوى و اخروى.
ابو عمرو شيبانى مى گويد:
امام صادق(عليه السلام) را ديده بودم لباس خشن پوشيده و با بيل كار مى كرد و عرق مى ريخت. گفتم: قربانت گردم، بيل را به من بدهيد، بگذاريد من به جاى شما كار كنم. در پاسخ فرمود: دوست دارم براى تأمين معاش زندگى، رنج گرماى خورشيد را تحمل كنم.
هم چنين عبدالاعلى (يكى از ياران امام صادق(عليه السلام)) مى گويد:
امام صادق(عليه السلام) را ديدم كه در روز گرمى از تابستان در راهى از راه هاى مدينه براى كار كردن مى رود. عرض كردم: فدايت شوم، با اين كه در پيشگاه خدا مقام ارجمندى دارى و از خويشان نزديك پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)هستى، در اين هواى سوزان خود را به زحمت مى اندازى؟ امام صادق(عليه السلام) فرمود: براى كسب بيرون آمده ام تا از امثال تو بى نياز باشم.[11]
حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) در يكى از سفرهايش امر فرمود كه همراهان گوسفندى را ذبح كنند. مردى از اصحاب عرض كرد: كشتن آن به عهده ى من. ديگرى گفت: پوست كندنش با من. سومى عرض كرد: من آن را مى پزم. حضرت رسول(صلى الله عليه وآله)فرمود: جمع كردن هيزمش با من. گفتند: يا رسول الله ما در خدمت گزارى حاضريم، هيزم جمع مى كنيم، شما خود را به زحمت نيندازيد. فرمود: مى دانم، ليكن خوش ندارم خود را بر شما امتيازى بدهم.[12]
امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد:
عبادت هفتاد قسمت است؛ برترين آنها طلب رزق حلال است.[13]
امام باقر(عليه السلام) در جاى ديگر مى فرمايد:
هر كس به منظور بى نيازى از مردم و براى تأمين خانواده ى خويش و براى احسان به همسايه ى خود به طلب دنيا برخيزد، در قيامت خدا را ملاقات مى كند در حالى كه چهره اش چون ماه شب چهاردهم درخشنده و نورانى است.[14]
آن حضرت هم چنين مى فرمايد:
شخصى اميرمؤمنان على(عليه السلام) را ديد كه بر مركبى سوار و بار سنگينى از هسته ى خرما بر آن حمل كرده بود و به سوى صحرا و بيابان مى رفت.
پی نوشتها:
[1]. مرتضى مطهرى، آشنايى با قرآن، ج 1 و 2، ص 138.
[2]. همو، جهان بينى توحيدى، ص 91.
[3]. نهج البلاغه، حكمت 131.
[4]. همان.
[5]. همان.
[6]. همان، كلام 223.
[7]. همان، كلام 203.
[8]. سوره ى روم، آيه ى 21.
[9]. مرتضى مطهرى، سيرى در نهج البلاغه، ص 257.
[10]. همان، ص 222 ـ 223.
[11]. كلينى، اصول كافى، ج 5، ص 74 - 76.
[12]. منتهى الامال، ج 1، ص 18.
[13]. حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 17، ص 21.
[14]. همان.
منبع: تبيين و تحليل سكولاريسم، سيد محمد على داعى نژاد، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1382) .


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.