پرسش :
حدّ و مرز آزادي عقيده، انديشه و بيان در اسلام چيست؟
پاسخ :
تبيين آزادي انسان، متوقّف بر شناسايي اوست و هر مكتبي بنا به تعريفي كه از انسان دارد آزادي او را به گونهاي معنا كرده است.
آزادي در معناي رايج فرهنگ غرب كه در اعلاميّهي حقوق بشر نيز منعكس شده، به عنوان حق طبيعي انسان مطرح شده است. بهترين تعريف حق طبيعي عبارت است از: نيازي كه مقتضاي طبيعت انسان است و كسي نبايد آن را نفي كند. چون انسان در اين فرهنگ، موجودي خودرو و محدود به دنيا و طبيعت است، حق و نياز او نيز با همين نگاه تعريف ميشود و از نيازهاي فطري و فرا طبيعي او براي زندگي جاويد خبري نيست.
از طرفي در هر جامعهاي تأمين حقوق طبيعي در چارچوب قوانين و ضوابط انجام ميشود. در هيچ جامعهاي انسان حق ندارد به اسم آزادي، با تجاوز به حقوق ديگران و زير پا نهادن مقرّرات اجتماعي، هر كاري كه خواست انجام دهد. اين ويژگيها و ارزشهاي فرهنگي هر جامعه است كه نوع محدوديّتها و نحوهي استيفاي حقوق را مشخّص ميكند.
در فرهنگ اسلامي، تعريف حقوق انسان و چگونگي برآوردن آنها بر اساس مباني اسلام و نگرش واقعي به انسان انجام ميشود و بديهي است كه دستآوردهاي اين فرهنگ در نگاه به آزادي، از جمله آزادي عقيده و بيان، با ديگر فرهنگها متفاوت خواهد بود.
آزادي عقيده به اين معني كه دريافت و پذيرش قلبي، قابل اكراه و اجبار نيست، سخني درست است و در قرآن نيز در آيهي «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ»[1] به آن اشاره شده است؛ زيرا پيدايش يك عقيده مبتني بر مقدمات و آگاهيهايي است كه با وجود اين مقدّمات، آن عقيده حاصل خواهد شد و كسي قادر به جلوگيري از آن نيست. و چون پذيرش عقيده، امري دروني و قلبي است، در اختيار خود شخص بوده، قابل اجبار و اكراه نميباشد؛ اما اسلام اين سخن را كه انسان آزاد است هر عقيدهاي را بپذيرد و پذيرش آن عقيده در سرنوشت او بيتأثير است، نميپذيرد. از ديدگاه اسلام، تنها پذيرش باورهاي حق و صحيح ارزش دارد و انسان بايد تمام تلاش خود را براي رسيدن به حقيقت به كار گيرد.
اصلاح و تغيير يك عقيدهي باطل و يا كسب باور صحيح، با بررسي و نقد مقدمات و دلايل آن و تفكر صحيح و ارائهي برهان، ممكن است. به همين دليل خداوند در قرآن كريم در موارد بسيار و با عناوين مختلف به تعقّل و تفكّر، امر نموده است. تفكّر و انديشه، نعمتي الهي و نيرويي دروني است كه جوهر انسان را شكل ميدهد و رشد انسان در گرو به كارگيري آن در مسير صحيح است. هر چه بندها و موانع انديشه برداشته شود، راه رسيدن به نتايج صحيح هموارتر ميگردد؛ از اين رو اسلام پيش از همه و بيش از همه بر آزادي انديشه تأكيد داشته و موانع و محدوديتهاي آن را نيز عنوان كرده است.
ـ از موانع اصلي آزادي انديشه، جهل و ناآگاهي است. تأكيد و تشويق بسيار اسلام بر علم آموزي و كسب معارف صحيح براي رشد و گشودن بال انديشهي آدمي است. جهل و عدم اطلاع كافي از يك موضوع، باعث ميگردد كه انديشه از دستيابي به تمام جوانب مسئله و تشخيص سخن صحيح و به دست آوردن نتيجهي درست عاجز بماند؛ از اين رو اسلام، خريد و فروش كتب گمراه كننده و شبههانگيز را جايز ندانسته و نشست و برخاست با كساني كه عليه آيات الهي و باورهاي ديني به تبليغ ميپردازند و شنيدن سخنانشان را بر كساني كه تخصص و توان نقد و تحليل و رد شبهات را ندارند، منع كرده است.
ـ مانع ديگر آزادي انديشه، دلبستگيهاي دنيايي و پيروي از هواي نفس است كه انديشهي آدمي را از درك مقدمات و دلايل صحيح و دستيابي به نتيجهي درست و پذيرش آن باز ميدارد. و در نهايت هواي نفس، اين نعمت الهي را براي برآوردن مقاصد بيهوده و كسب رذايل به كار ميگيرد.
اسلام با امر به تعلّم و تزكيه خواسته است محدوديتها و موانع انديشه را برطرف نمايد. با برطرف شدن اين موانع، قلمرو انديشهي انسان هيچ محدوديتي نخواهد داشت و به كار بردن آن در هر زمينهاي براي كسب حقيقت، تأكيد و تحسين شده است. حتي دليل نهي از انديشيدن در كنه ذات خداوند، اين است كه از گنجايش فكر بشري خارج است و انديشه، هيچ راهي به آن ندارد و پرداختن به آن هيچ نتيجهاي جز و هميّات و اتلاف نيرو و احياناً گمراهي، نخواهد داشت.
به كارگيري انديشه و پذيرش يك عقيده از حوزهي احكام حقوقي خارج بوده، در محدودهي مسائل اخلاقي بررسي ميشود؛ اما وقتي كه در قالب گفتار و يا كرداري، ظهور و نمود بيروني پيدا كرد، با توجه به عنواني كه مييابد، حكم حقوقي خاص خود را خواهد داشت.
بيان نيز مانند هر رفتار ديگري داراي احكامي است؛ گاهي به عنوان تبيين و گسترش حق و هدايت انسانها واجب بوده و كتمان آن حرام ميگردد و گاهي تحت عنوان غيبت، تهمت، دروغ و اشاعهي فحشا قرار گرفته و اجتناب از آن واجب ميشود.
در جامعهي اسلامي مانند هر جامعهي ديگر، آزادي بيان به اين معني كه هر چه خواست بگويد يا بنويسد وجود ندارد؛ هيچ عاقلي نميپذيرد كه به عنوان زادي، عملي بر خلاف ارزشها و قوانين جامعه و در جهت تخريب و ضرر زدن به افراد، انجام شود؛ ولي در فرهنگهاي مختلف، نوع محدوديّتها و شكل اجراي آن متفاوت است.
در فرهنگ غرب، چون حقيقتي وراي خواست اكثريت وجود ندارد و دين، امري سليقهاي محسوب ميگردد؛ لذا محدوديّتهايي كه اجرا ميشود تنها در جهت منافع مادّي است؛ اما در اسلام به اين عنوان كه مصالح مادي و معنوي و سعادت اخروي انسانها را دنبال ميكند، محدوديّتهاي آزادي بيان نيز در همين جهت اجرا ميشود.
آزادي بيان اگر به شكل تبيين حقيقت، نشر علوم و معارف و اطلاع رساني صحيح باشد و براي انتقاد سازنده و كمك به تشخيص قول احسن انجام شود، بلا اشكال و پسنديده است؛ همانگونه كه در قرآن نيز سخنان باطل كفار و مشركين براي تبيين حق نقل شده است. در عوض، تبليغ عليه اسلام و قوانين الهي و مقدّمات و ارزشهاي ديني و فتنهانگيزي در هر شكلي كه انجام شود، يقيناً حرام و ممنوع است و حكومت اسلامي وظيفه دارد كه آزاديهاي مشروع را تأمين نمايد و از اعمال نامشروع جلوگيري كند.
پس بيان، يك رفتار اجتماعي است و در اصطلاح كلّي شامل همهي ابزارهاي رسانهاي، اعم از: گفتاري و نوشتاري، صوتي و تصويري ميشود؛ و از ويژگيهاي انسان و نيز وسيلهاي براي برقراري ارتباط فكري است كه بايد در جهت تعالي و رشد واقعي انسانها مورد استفاده قرار بگيرد؛ در غير اين صورت با توجه به ضرر و آسيبي كه پديد ميآورد مستحقّ مجازات خواهد بود.
پی نوشت:
[1]. سورهي بقره (2)، آيهي 256.
منبع: دين و آزادي، آیت الله محمد تقي مصباح يزدي، نشر مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علمیه (1381).
تبيين آزادي انسان، متوقّف بر شناسايي اوست و هر مكتبي بنا به تعريفي كه از انسان دارد آزادي او را به گونهاي معنا كرده است.
آزادي در معناي رايج فرهنگ غرب كه در اعلاميّهي حقوق بشر نيز منعكس شده، به عنوان حق طبيعي انسان مطرح شده است. بهترين تعريف حق طبيعي عبارت است از: نيازي كه مقتضاي طبيعت انسان است و كسي نبايد آن را نفي كند. چون انسان در اين فرهنگ، موجودي خودرو و محدود به دنيا و طبيعت است، حق و نياز او نيز با همين نگاه تعريف ميشود و از نيازهاي فطري و فرا طبيعي او براي زندگي جاويد خبري نيست.
از طرفي در هر جامعهاي تأمين حقوق طبيعي در چارچوب قوانين و ضوابط انجام ميشود. در هيچ جامعهاي انسان حق ندارد به اسم آزادي، با تجاوز به حقوق ديگران و زير پا نهادن مقرّرات اجتماعي، هر كاري كه خواست انجام دهد. اين ويژگيها و ارزشهاي فرهنگي هر جامعه است كه نوع محدوديّتها و نحوهي استيفاي حقوق را مشخّص ميكند.
در فرهنگ اسلامي، تعريف حقوق انسان و چگونگي برآوردن آنها بر اساس مباني اسلام و نگرش واقعي به انسان انجام ميشود و بديهي است كه دستآوردهاي اين فرهنگ در نگاه به آزادي، از جمله آزادي عقيده و بيان، با ديگر فرهنگها متفاوت خواهد بود.
آزادي عقيده به اين معني كه دريافت و پذيرش قلبي، قابل اكراه و اجبار نيست، سخني درست است و در قرآن نيز در آيهي «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ»[1] به آن اشاره شده است؛ زيرا پيدايش يك عقيده مبتني بر مقدمات و آگاهيهايي است كه با وجود اين مقدّمات، آن عقيده حاصل خواهد شد و كسي قادر به جلوگيري از آن نيست. و چون پذيرش عقيده، امري دروني و قلبي است، در اختيار خود شخص بوده، قابل اجبار و اكراه نميباشد؛ اما اسلام اين سخن را كه انسان آزاد است هر عقيدهاي را بپذيرد و پذيرش آن عقيده در سرنوشت او بيتأثير است، نميپذيرد. از ديدگاه اسلام، تنها پذيرش باورهاي حق و صحيح ارزش دارد و انسان بايد تمام تلاش خود را براي رسيدن به حقيقت به كار گيرد.
اصلاح و تغيير يك عقيدهي باطل و يا كسب باور صحيح، با بررسي و نقد مقدمات و دلايل آن و تفكر صحيح و ارائهي برهان، ممكن است. به همين دليل خداوند در قرآن كريم در موارد بسيار و با عناوين مختلف به تعقّل و تفكّر، امر نموده است. تفكّر و انديشه، نعمتي الهي و نيرويي دروني است كه جوهر انسان را شكل ميدهد و رشد انسان در گرو به كارگيري آن در مسير صحيح است. هر چه بندها و موانع انديشه برداشته شود، راه رسيدن به نتايج صحيح هموارتر ميگردد؛ از اين رو اسلام پيش از همه و بيش از همه بر آزادي انديشه تأكيد داشته و موانع و محدوديتهاي آن را نيز عنوان كرده است.
ـ از موانع اصلي آزادي انديشه، جهل و ناآگاهي است. تأكيد و تشويق بسيار اسلام بر علم آموزي و كسب معارف صحيح براي رشد و گشودن بال انديشهي آدمي است. جهل و عدم اطلاع كافي از يك موضوع، باعث ميگردد كه انديشه از دستيابي به تمام جوانب مسئله و تشخيص سخن صحيح و به دست آوردن نتيجهي درست عاجز بماند؛ از اين رو اسلام، خريد و فروش كتب گمراه كننده و شبههانگيز را جايز ندانسته و نشست و برخاست با كساني كه عليه آيات الهي و باورهاي ديني به تبليغ ميپردازند و شنيدن سخنانشان را بر كساني كه تخصص و توان نقد و تحليل و رد شبهات را ندارند، منع كرده است.
ـ مانع ديگر آزادي انديشه، دلبستگيهاي دنيايي و پيروي از هواي نفس است كه انديشهي آدمي را از درك مقدمات و دلايل صحيح و دستيابي به نتيجهي درست و پذيرش آن باز ميدارد. و در نهايت هواي نفس، اين نعمت الهي را براي برآوردن مقاصد بيهوده و كسب رذايل به كار ميگيرد.
اسلام با امر به تعلّم و تزكيه خواسته است محدوديتها و موانع انديشه را برطرف نمايد. با برطرف شدن اين موانع، قلمرو انديشهي انسان هيچ محدوديتي نخواهد داشت و به كار بردن آن در هر زمينهاي براي كسب حقيقت، تأكيد و تحسين شده است. حتي دليل نهي از انديشيدن در كنه ذات خداوند، اين است كه از گنجايش فكر بشري خارج است و انديشه، هيچ راهي به آن ندارد و پرداختن به آن هيچ نتيجهاي جز و هميّات و اتلاف نيرو و احياناً گمراهي، نخواهد داشت.
به كارگيري انديشه و پذيرش يك عقيده از حوزهي احكام حقوقي خارج بوده، در محدودهي مسائل اخلاقي بررسي ميشود؛ اما وقتي كه در قالب گفتار و يا كرداري، ظهور و نمود بيروني پيدا كرد، با توجه به عنواني كه مييابد، حكم حقوقي خاص خود را خواهد داشت.
بيان نيز مانند هر رفتار ديگري داراي احكامي است؛ گاهي به عنوان تبيين و گسترش حق و هدايت انسانها واجب بوده و كتمان آن حرام ميگردد و گاهي تحت عنوان غيبت، تهمت، دروغ و اشاعهي فحشا قرار گرفته و اجتناب از آن واجب ميشود.
در جامعهي اسلامي مانند هر جامعهي ديگر، آزادي بيان به اين معني كه هر چه خواست بگويد يا بنويسد وجود ندارد؛ هيچ عاقلي نميپذيرد كه به عنوان زادي، عملي بر خلاف ارزشها و قوانين جامعه و در جهت تخريب و ضرر زدن به افراد، انجام شود؛ ولي در فرهنگهاي مختلف، نوع محدوديّتها و شكل اجراي آن متفاوت است.
در فرهنگ غرب، چون حقيقتي وراي خواست اكثريت وجود ندارد و دين، امري سليقهاي محسوب ميگردد؛ لذا محدوديّتهايي كه اجرا ميشود تنها در جهت منافع مادّي است؛ اما در اسلام به اين عنوان كه مصالح مادي و معنوي و سعادت اخروي انسانها را دنبال ميكند، محدوديّتهاي آزادي بيان نيز در همين جهت اجرا ميشود.
آزادي بيان اگر به شكل تبيين حقيقت، نشر علوم و معارف و اطلاع رساني صحيح باشد و براي انتقاد سازنده و كمك به تشخيص قول احسن انجام شود، بلا اشكال و پسنديده است؛ همانگونه كه در قرآن نيز سخنان باطل كفار و مشركين براي تبيين حق نقل شده است. در عوض، تبليغ عليه اسلام و قوانين الهي و مقدّمات و ارزشهاي ديني و فتنهانگيزي در هر شكلي كه انجام شود، يقيناً حرام و ممنوع است و حكومت اسلامي وظيفه دارد كه آزاديهاي مشروع را تأمين نمايد و از اعمال نامشروع جلوگيري كند.
پس بيان، يك رفتار اجتماعي است و در اصطلاح كلّي شامل همهي ابزارهاي رسانهاي، اعم از: گفتاري و نوشتاري، صوتي و تصويري ميشود؛ و از ويژگيهاي انسان و نيز وسيلهاي براي برقراري ارتباط فكري است كه بايد در جهت تعالي و رشد واقعي انسانها مورد استفاده قرار بگيرد؛ در غير اين صورت با توجه به ضرر و آسيبي كه پديد ميآورد مستحقّ مجازات خواهد بود.
پی نوشت:
[1]. سورهي بقره (2)، آيهي 256.
منبع: دين و آزادي، آیت الله محمد تقي مصباح يزدي، نشر مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علمیه (1381).