شنبه، 12 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

نسبت دين و دنيا از ديدگاه اسلام چيست؟ آيا هر يك از دين يا دنيا مى توانند به طور مستقل از ديگرى به هدفشان برسند؟


پاسخ :
يكى از محورهاى اساسى در مسئله ى سكولاريسم روشن ساختن اين نكته است كه آيا دين در امور دنيوى دخالت دارد يا نه؟ قايلان به سكولاريسم معتقد به تفكيك دين و دنيا هستند. از نظر آنان رسالت دين، ترويج توحيد و عبوديّت است، نه آبادانى دنيا و پرداختن به مسائل دنيوى.[1]
متون اسلام و آموزه هاى آن نشان مى دهند كه اسلام هم به دنيا توجه دارد و هم به آخرت. محورهايى كه اين مطلب را ثابت مى كنند عبارت اند از:
الف) اهداف دين
آيات و روايات براى دين اهدافى برشمرده اند كه نشان مى دهد پرداختن به امور دنيا نيز در متن تعاليم اسلام قرار دارد كه به مواردى اشاره مى شود:
آيه ى اول:
(لَقَدْ أَرْسَلْنا بِالبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَ المِيزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ).[2]
ارسال انبيا براى آن است كه مردم با پيروى از كتاب الهى قيام به قسط كنند و با عمل به تعاليم الهى به عدالت اجتماعى نايل شوند. بدين ترتيب از جمله اهداف انبيا بسط قسط و عدل در جامعه است. مرحوم علاّمه طباطبايى در اين باره مى فرمايد:
حقيقت دين، تعديل اجتماع انسان در سير حياتى آن است و، به تبع، تعديل حياتى يك فرد را هم دربردارد.[3]
آيه ى دوم:
(يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ).[4]
اين آيه به مؤمنان مى گويد: دعوت خدا و رسول را اجابت كنيد، زيرا آنها شما را به چيزى فرامى خوانند كه مايه ى حيات شماست؛ و از آن جا كه حيات در اين آيه مقيد نشده است، شامل حيات دنيوى و اخروى، مادى و معنوى، جسمى و روحى و فردى و اجتماعى مى شود. انسان ها در پرتو تعاليم انبيا به تعادل مى رسند و تعادل، مايه ى حيات و رشد انسان است.
مرحوم علاّمه طباطبايى در اين باره مى فرمايد:
دين، اجتماع انسانى را در راه فطرت و آفرينش وارد ساخته و به آن موهبت حرّيت و سعادت فطرى را، چنان كه مقتضى عدل است، مى بخشد.[5]
و در جاى ديگر مى فرمايد:
دين الهى تنها راه سعادت انسانى و اصلاح كننده ى امور حياتى است. دين است كه فطرت را با فطرت اصلاح مى كند و قواى مختلفه را به هنگام طغيان به حال اعتدال برمى گرداند و رشته ى زندگانى دنيوى و اخروى و مادى و معنوى انسان را به نظم درمى آورد.[6]
آيه ى سوم:
(وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّة رَسُولا أَن اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ).[7]
قرآن بيان مى كند كه شعار تمامى انبيا عبوديّت و مبارزه با طاغوت و، در نتيجه، رسالت اسلام كه دين خاتم است، ترويج توحيد و گسترش عدل و داد است و بدين ترتيب، پرداختن به دنيا جزو اهداف رسالت تمامى انبيا بوده است.
ب) برنامه هاى دين
با نگاهى به متون دينى و احكام اسلامى درمى يابيم كه گستره ى دين امور دنيوى را نيز در برمى گيرد. شكى نيست كه اگر رسالت دين شامل عرصه هاى اجتماعى و سياسى نباشد، وجود اين احكام لغو و بيهوده خواهد بود. در ذيل به نمونه هايى از اين احكام اشاره مى كنيم:
1. حاكميّت، ولايت و سرپرستى همه جانبه ى مادى و معنوى و دنيوى و اخروى را براى خدا، رسول(صلى الله عليه وآله) و اولياى خاص او اثبات مى كند.[8]
2. حكومت و خلافت در زمين را براى برخى پيامبران گذشته، مانند حضرت داوود (عليه السلام) و سليمان (عليه السلام) اثبات مى كند.[9]
3. داورى و پايان دادن خصومت ها در ميان مردم را از وظايف پيامبران الهى معرفى مى كند.[10]
4. به كارهاى شورايى و جمعى دعوت مى كند.[11]
5. عدل گسترى و ظلم و فسادزدايى را جزو وظايف اصلى اهل ايمان مى داند.[12]
6. احترام به حقوق انسان ها و كرامت بخشى به انسان از اصول سياست اسلام است[13].
7. به جهاد و مبارزه با طاغوت ها، مستكبران و زورگويان و نيز تهيه ى امكانات دفاعى امر كرده است.[14]
8. عزّت و سرورى را مخصوص خدا و اهل ايمان دانسته و هرگونه سلطه پذيرى و ذلّت را نفى كرده است.[15]
9. حقوق متقابل والى و مردم را تعيين و تبيين نموده است.[16]
10. سلطنت و حكومت را براى برخى سلاطين صالح و عادل، مانند طالوت و ذوالقرنين اثبات كرده است.[17]
11. حقوق مهم و كلان مالى را به ولى امر مسلمين و حكومت اسلامى، براى مصرف در راه خير و صلاح امّت اسلامى اختصاص داده است.[18]
12. در باره ى روابط اجتماعى، امور اقتصادى و معيشتى، طلاق و ازدواج و مسائل جزايى احكامى دارد.
ج) آثار و نتايج عمل به دين
از جمله راه هايى كه مى تواند قلمرو دخالت دين در امور دنيوى و توجه آن به دنياى آدميان را اثبات كند، بررسى آثار و نتايجى است كه براى دين در متون دينى و يا تاريخ حيات آدمى بيان شده است. به نمونه هايى از اين آثار اشاره مى كنيم:
1. نزول بركت؛ قرآن مى فرمايد:
(وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الاِْنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ)؛ اگر يهود و نصارى به تورات و انجيل عمل مى كردند، بركات و نعمت هاى فراوان خداوند بر آنان نازل مى گشت.[19]
اگر عمل به تورات و انجيل، سعادت دنيوى و بهره مندى از مواهب دنيوى را به دنبال دارد، به طريق اولى، عمل به قرآن نيز چنين آثارى را به همراه دارد؛ زيرا قرآن به هدايتى بهتر راه نمايى مى كند.[20]
به هر حال اين آيه نشان مى دهد كه تعاليم انبيا علاوه بر سعادت اخروى به سعادت دنيوى هم توجه دارند و چنين سعادتى را نويد مى دهند.
2. پاسخ به نياز؛ خداوند مى فرمايد:
قرآن روشنگر هر چيز است[21].
يعنى جهل آدمى نسبت به مسائل مورد نيازش را رفع مى كند و شكى نيست كه داشتن حيات دنيوى سعادتمندانه و متناسب با سعادت اخروى، از نيازهاى مهم آدمى است.
3. پرورش يافتن عقل؛ امام على (عليه السلام) مى فرمايد:
رسولان آمدند تا عقول بشر با تعليم آن ها شكوفا گردد.[22]
شكى نيست كه يكى از كاربردهاى عقل، تصميم گيرى درباره ى چگونه زيستن و چگونه بودن در عرصه هاى مختلف سياسى، اقتصادى، فرهنگى، خانوادگى و ... است، در نتيجه، تعاليم دين شامل همه ى اين عرصه ها مى گردد تا با هدايت هاى الهى، عقل در همه ى اين عرصه ها شكوفا گردد.
بنابراين، با بررسى اهداف، برنامه ها و آثار دين، به اين نتيجه رسيديم كه دين در سازندگى و بهبود امور دنيوى و سعادتمندى انسان در دنيا دخالت دارد.
پی نوشتها:
[1]. مهدى بازرگان، «آخرت و خدا هدف بعثت انبياء»، كيان، ش 28.
[2]. سوره ى حديد، آيه ى 25.
[3]. ترجمه ى تفسير الميزان، ج 6، ص 97، به نقل از: عبدالله نصرى، انتظار بشر از دين، ص 133.
[4]. سوره ى انفال، آيه ى 24.
[5]. ر. ك: ترجمه ى تفسير الميزان، ج 6، ص 97.
[6]. همان، ص 159، به نقل از: عبدالله نصرى، انتظار بشر از دين، ص 132.
[7]. سوره ى نحل، آيه ى 36.
[8]. سوره ى مائده، آيه ى 55؛ سوره ى يوسف، آيه ى 40 و سوره ى مائده، آيات 42 ـ 43.
[9]. سوره ى نساء، آيات 58 ـ 59 و سوره ى مائده، آيه ى 67.
[10]. سوره ى ص، آيات 20 ـ 26؛ سوره ى نمل، آيات 27 ـ 28 و سوره ى نساء، آيه ى 54.
[11]. سوره ى نساء، آيات 58 ـ 65؛ سوره ى مائده، آيه ى 42؛ سوره ى انبياء، آيه ى 78، سوره ى انعام، آيه ى 89.
[12]. سوره ى شورى، آيه ى 38 و سوره ى آل عمران، آيه ى 159.
[13]. سوره ى بقره، آيه ى 279؛ سوره ى هود، آيه ى 113؛ سوره ى نساء، آيه ى 58؛ سوره ى نحل، آيه ى 90؛ سوره ى ص، آيه ى 28 و سوره ى حج، آيه ى 41.
[14]. سوره ى اسراء، آيه ى 70؛ سوره ى آل عمران، آيه ى 19 و سوره ى نساء، آيه ى 32.
[15]. سوره ى بقره، آيه ى 218؛ سوره ى تحريم، آيه ى 9؛ سوره ى نساء، آيه ى 75؛ سوره ى انفال، آيه ى 60 و سوره ى اعراف، آيه ى 56.
[16]. سوره ى منافقون، آيه ى 8؛ سوره ى محمّد، آيه ى 35؛ سوره ى هود، آيه ى 113 و سوره ى آل عمران، آيات 146 و 149.
[17]. نهج البلاغه، نسخه ى صبحى صالح، خطبه ى 216.
[18]. سوره ى بقره، آيات 246 ـ 247 و سوره ى كهف، آيات 83 و 98.
[19]. سوره ى مائده، آيه ى 66.
[20]. سوره ى اسراء، آيه ى 9.
[21]. سوره ى نحل، آيه ى 89.
[22]. نهج البلاغه، ترجمه ى فيض الاسلام، خطبه ى اوّل.
منبع: تبيين و تحليل سكولاريسم، سيد محمد على داعى نژاد، انتشارات مركز مديريت حوزه ى علميه قم (1382).


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما