يکشنبه، 13 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چرا قرآن به زبان عربى نازل شد؟


پاسخ :
درباره ى اين كه چرا قرآن به زبان عربى نازل شد، شش نكته را بايد مورد توجه قرار دهيم:
1. فرستادن رسولان و پيامبران الهى به سوى اقوام و ملت هاى گوناگون، جز به زبان آن ها صورت نگرفته و اين هم زبانى هر پيامبر با قوم خويش، يك اصل كلى و فراگير بوده است: (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُول إِلاّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ)؛[1] و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا -حقايق را- براى آنان بيان كند.
اين قاعده ى كلى در فرستادن رسولان الهى، در زمينه انزال كتب آسمانى نيز جارى گشته است: (وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها)؛[2] و بدين گونه «قرآن عربى» به سوى تو وحى كرديم تا -مردم -مكه و كسانى را كه پيرامون آنند، هشدار دهى.
بنابراين، عربى بودن قرآن امرى طبيعى مى باشد؛ چرا كه پيامبر از ميان قومى برانگيخته شد كه زبانشان عربى بود. مخاطبان اوليّه ى پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) و قرآن كريم، مردم منطقه مكه و اطراف آن بودند، گرچه در مراحل بعدى، رسالت، جهانى و دعوت همگانى شد (هدى للناس) ليكن معقول نيست كه قرآن به زبانى كه اولين مخاطبان و نزديكان پيامبر با آن بيگانه هستند، نازل شود، به بيانى ديگر معنا ندارد كه پيامبرى در ميان جامعه اى به رسالت مبعوث شود، ولى كتاب آسمانى او به زبان جامعه ى ديگرى باشد و مخاطبان نخستين او نتوانند از آن بهره اى ببرند.
2. زبان شناسان عقيده دارند كه زبان عربى داراى امتيازاتى است كه در ساير زبان ها نيست؛ قواعد آن قياسى تر از ساير زبان هاست. اشتقاق كلمات و واژه هاى آن بيش از ساير زبان هاست. زبان عربى از دامنه و گستره ى بيشترى برخوردار است؛ براى مثال افعال در زبان عربى به جاى شش صيغه، چهارده صيغه دارند؛ تمام اسم ها مؤنث و مذكر دارند و افعال و ضماير و صفت ها مطابق آن ها مى باشند. دستور زبان و علم فصاحت و بلاغت آن نيز، اين زبان را از ديگر زبان ها ممتاز مى سازد؛ از اين رو در باره ى زبان عربى قرآن، در روايتى آمده است:
«يبيّن الألسن و لا تبيّنه الألسن»؛[3] عربى فصيح، از واژه ها و ساختارى برخوردار است كه گويايى ديگر زبان ها را دارد، در حالى كه زبان هاى ديگر گويايى زبان عربى را ندارند». افزون بر آنچه گفته شد، لحن و صوت قرآن به زبان عربى از ديگر زبان ها زيباتر است[4]. با توجه به اين نكته ها است كه فرمودند: «إن سيّد الكلام العربية؛ سرور و سرآمد زبان ها، عربى است.»
3. برترى زبان عربى را مى توان از انتخاب آن براى سخن گفتن بهشتيان با يكديگر[5] و نيز سخن گفتن خداوند سبحان با آن[6]... هنگامى كه حقايق و اراده هاى الهى در قالب كلمات به ديگران منتقل مى شود، به دست آورد. انتخاب زبان عربى براى چنين موارد مهمى از سوى خداوند متعال، بيانگر كارآيى و برترى اين زبان است.
4. اهميت و سوق الجيشى بودن سرزمين حجاز و مناسب بودن اين منطقه براى نشر اسلام نسبت به ديگر مناطق جهان و حكمت هاى ديگرى باعث شد اين سرزمين خاستگاه بعثت پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) باشد. سخنورى و به رخ كشيدن سخنان ادبى و اشعار زيبا، سرزمين مكه و اطراف آن را به ميدان هماوردى ساكنانش ـ در اين زمينه ـ تبديل كرده بود، و از سويى حكمت الهى اقتضا داشت كه معجزه ى پيامبر متناسب فن و علم رايج در آن زمان و مكان باشد؛ همان گونه كه در معجزه هاى پيامبران ديگر، اين مصلحت رعايت شده است[7].
در چنين شرايطى بهترين معجزه، آوردن كتابى است كه با سخنان شيوا و دلنشين، برترى خود را بر قوى ترين و زيباترين سخنان آن دوران آشكار كند.
از آن جا كه دين اسلام آخرين و كامل ترين دين آسمانى است، لازم است قرآن كه معجزه ى جاويدان و ماندگار چنين دينى است، براى بهره مند شدن انسان ها در همه ى زمان ها، به زبانى نازل شود كه بر اساس اعجاز در فصاحت و بلاغت در مقام تحدى بر آمده و نه تنها مردم صدر اسلام را، بلكه همه ى انسان ها را در همه دوران و همه مكان ها به هماوردى و آوردن نمونه ى كوچك مانند قرآن فرا بخواند، و بر اساس آنچه كه در نكته ى دوم گذشت، بهترين زبانى كه بتواند اين هدف را دنبال كند، زبان عربى است.
5. خاستگاه بعثت پيامبر (ص)، سرزمين مكه است كه ساكنان آن عرب زبان بودند. در ميان آن ها افرادى متعصب و سركش بودند كه اگر كتاب آسمانى اسلام به زبان ديگرى نازل مى شد ـ به همين بهانه ـ ايمان نمى آوردند[8]، از اين رو خداوند از باب لطف و رحمت گسترده اش و اين كه زمينه ى ايمان آوردن براى همه ى انسان ها فراهم شود و بهانه اى براى افراد متعصب، براى خدشه وارد كردن در دين، باقى نماند، آخرين كتاب آسمانى را به زبان عربى نازل فرمود.
6. با توجه به حكيم بودن خداوند و اين كه او خالق و معلم زبان انسان هاست و مرتبه هاى استوارى و كيفيت زبان ها را مى داند، نازل شدن قرآن به زبان عربى چيزى جز مقتضاى مصلحت و حكمت الهى نيست[9].
چكيده سخن اين كه: تحقق نكته هاى ياد شده، تنها با آوردن قرآن است كه به زبان گوياى عربى مى باشد: (قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَج لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ)؛[10] قرآنى است به زبان عربى -فصيح- و خالى از هر گونه كجى و نادرستى، شايد پرهيزگارى پيشه كنند.
در پايان، سخن علامه طباطبايى (قده) را در بيان اهميت عربى بودن زبان قرآن ـ آن هم عربيتى از جانب پروردگارـ نقل مى كنيم:
«دو جنبه ى عربيت الفاظ قرآن و استناد آن به وحى، در ضبط اسرار آيات و حقايق معارف دخيلند. اگر تنها معنا و مفهوم آيات به پيامبر القا شده و الفاظ از پيامبر بود، آن گونه كه در احاديث قدسى چنين است، و يا اگر به لغت ديگرى ترجمه گرديده بود، بخشى از اسرار آيات پوشيده مى ماند و از دسترس عقول بشر خارج مى گشت[11].»
منابعى براى آگاهى بيشتر:
1. تفسير نمونه، مكارم شيرازى، ج1، ص269.
2. اعجاز نور، سعيد رضايى، ص121 به بعد.
3. درسنامه ى علوم قرآنى، حسين جوان آراسته، ص47 به بعد.
پی نوشتها:
[1]. ابراهيم، 4.
[2]. شورى، 7.
[3]. اصول كافى، ج2، ص637، كتاب فضل القرآن، ج20.
[4]. ر.ك: الميزان، ترجمه ى موسوى همدانى، ج1، ص129، (قم، دار العلم).
[5]. «كلام اهل الجنة بالعربية»، بحارالانوار، ج 8، ص286 و ج10، ص81.
[6]. «تعلموا العربية فانها كلام الله»، بحار الانوار، ج1، ص212، ج76، ص127. و نيز: «الوحى ينزل من عندالله بالعربية»، بحارالانوار، ج11، ص42 و 19 و ج18، ص263 و ج16، ص134. و نيز حضرت سليمان (ع) كه به زبان هاى مختلفى آشنايى داشت، هنگام مناجات با پروردگار به زبان عربى مناجات مى كرد (إذا قام لمناجاة ربه تكلم بالعربية). بحار الانوار، ج14، ص112.
[7]. ر.ك: پاسخ پرسش: «چرا هر پيامبرى نوعى خاص از معجزه داشته است؟».
[8]. «وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ؛ اگر ما آن را بر بعضى از عجم -غير غرب- نازل مى كرديم و او آن را بر ايشان مى خواند، به آن ايمان نمى آوردند.» شعراء، 198ـ199.
[9]. «كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيم خَبِير؛ اين كتابى است كه آياتش استحكام يافته، سپس تشريح شده، از نزد خداوند حكيم و آگاه -نازل گرديده است-» هود، 1.
[10]. زمر، 28.
[11]. تفسير الميزان، ج11، ص75.
منبع: پرسش ها و پاسخ هايى پيرامون نبوت و رسالت، فاضل عرفان، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1383).


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.