چهارشنبه، 27 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

حقيقت بهشت و جهنم چيست؟


پاسخ :
حقيقت بهشت تجلّي رحمت و مغفرت خداست و جهنم تجلّي غضب و لعنت خداست. توضيح مطلب اينكه؛
اولاً گاهي اين چنين گمان مي‏شود كه «بهشت» و «جهنم» دو موضوع جداگانه بوده، مستقلاً مطرح است. امّا اين پنداري بيش نيست؛ بلكه حقيقت آن است كه بهشت و جهنم، جدا از مسأله لقاي پروردگار نمي‏باشد.
به عبارت ديگر، بهشت و بهشت‏ها و جهنم و جهنم‏ها مقصد و مقصود، در سير و حركت نيستند و حركت‏ها به سوي پروردگار و منتهي به لقاي پروردگار است؛ نه اينكه حركت‏ها به سوي بهشت‏ها و جهنم‏ها باشد و به آنها منتهي گردد.
هر حركتي در نهايت به مبدأ متعال منتهي مي‏گردد و بهشت‏ها و جهنم‏ها، از آثار چگونگي لقاءها و رسيدن‏ها است؛ يعني، بهشت و بهشت‏ها، از آثار و لوازم لقاي حضرت حق با «اسماي رحمت و مغفرت» و جهنم و جهنم‏ها هم از آثار و تبعات لقايِ پروردگار با «اسماي غضب و سخط» است.
ثانياً براي روشن شدن حقيقت بهشت و جهنم لازم است، به صورت مقدمه، مطالبي را در حقايق اسماي ربوبي مطرح كنيم تا معناي آنكه بهشت از آثار «لقاي حضرت حق با اسماي رحمت» و جهنم از آثار «لقاي پروردگار با اسماي غضب» بوده، درست تحليل و تفهيم شود.
«اسماي حسني» يك سلسله عناوين محض و اعتباري نيست؛ بلكه آنها منشأ آثارند و اصولاً هر وجودي و هر موجودي در دنيا و نظام‏هاي ديگر و عوالم برتر و حتي آخرت، از آثار اسماي حسني‏ است.
عوالم وجود، همه جلوه‏هاي اسما بوده، هر اسمي آثار خاص خود را دارد و در مراتب مختلف تجلي مي‏كند. به بيان ديگر، ذات مقدس حق در مقام ربوبيت موجودات، هر موجودي را، با اسم و صفت خاص ربوبيت مي‏كند. اسم «رب» داراي شاخه‏ها و انشعاباتي است و در واقع اسماي حسني‏ شاخه‏هاي اسم «ربّ»اند: ربّ رزاق، ربّ مصوّر، ربّ قدير، ربّ عليم، ربّ هادي، ربّ غفور، ربّ منتقم، ربّ شديد العقاب و ... .
خداوند متعال در مقام ربوبيت، داراي اسما و صفات مختلف بوده، همه را با اين اسماي گوناگون تربيت مي‏كند؛ مثلاً در مقام ربوبيتش به شيطان با «منتقم» و «شديدالعذاب» تجلّي مي‏كند و به حضرت رسول‏اكرم(ص) با «هادي»، «رحيم» و «غفور» تجلي مي‏كند.
گياهي كه صورت و شكلي به خود مي‏گيرد، با اسم «مصوّر» پيش مي‏آيد و هنگامي كه خاك را مي‏شكافد و بيرون مي‏آيد، با ربّ «خالق» پيش مي‏آيد. به هر صورت، هر موجودي در اين نظام هستي، با عوالم گوناگون خود و با موجودات متفاوت - كه در درون خود دارد - در مقام ربوبيّت با اسمي از اسماي حسناي الهي، در ارتباط است.
آدمي اگر در مقام طاعت خداوند باشد، با ربّ «هادي» روبه‏رو است و خداوند با اين اسم او را ربوبيت مي‏كند؛ امّا اگر انسان در مقام طغيان و مخالفت با حضرت حق باشد، ربّي كه او را تربيت مي‏كند، ربّ «هادي» نخواهد بود؛ بلكه ربّ «منتقم» و «شديد العذاب» خواهد بود.
نتيجه آنكه، هر كسي از مسير خود با اسمي از اسماي ربوبي در ارتباط است و از اين رو، من و شما لحظه به لحظه با صفت و اسم خاصي از خداوند متعال، با او در ارتباط هستيم و به همين دليل است كه خداوند با لحن خاصي گفته است كه از مقام ربوبيّت بترسيد: (مَنْ خافَ مَقامَ رَبّهِ) نگاه كنيد به: الرحمن (55)، آيه 46 و نازعات (79)، آيه 40.
به هر روي، تمام هستي و از جمله انسان لحظه به لحظه با «ربّ» با چهره‏هاي مختلف در ارتباط است و هر يك از اسماي حسني، انسان را بسته به نوع عمل، فكر، صفت و اخلاق، ربوبيت مي‏كند.
در حقيقت اين انسان است كه با انتخاب مسير، راه، عملكرد و مقصد، خود را در تحت يكي از اسماي ربوي مي‏اندازد، چرا كه اسماي الهي، واسطه‏هاي فيض بوده و كل وجود و هستي به آنها منتهي مي‏شود و از آنها نشأت مي‏گيرد.
اگر به دقت به اطراف و جوانب وجود نگاه كنيم، همه جا آثار و جلوه‏هاي اسماء را خواهيم يافت: «وَ بَأَسْمائِكَ الّتي‏ مَلَأَتْ اَرْكانَ كُلِّ شَيْ» ؛دعاي كميل. «[ بارالها! به درستي من مي‏خواهم از تو ]به نام‏هايت و به اسمائت كه اركان هر چيز را پر كرده است».
آيا روبه رو شدن با اسماي ربوبي، آثار دارد يا خير؟ قطعاً اثر دارد، اينكه انسان در دعاهاي خود و در خواسته‏هايش و در هر نيازي، به اسم متناسب با آن احتياج متوجه گشته، خداي متعال را با همان اسم مي‏خواند؛ دلالت بر همين حقيقت دارد كه: گويا آدمي به طور فطري متوجه همين واقعيت است كه هر چيزي متأثر از اسمي از اسماي خدا است.
شخصي كه مريض است، به اسم «شافي» متوجه مي‏شود و شفاي خود را از خداوند متعال با اين اسم مي‏خواهد؛ چرا كه شفا را اثر اين اسم مي‏داند. كسي كه رزق و وسعت رزق مي‏طلبد، به اسم «خيرالرازقين» توجه دارد. فردي كه مغفرت مي‏خواهد، با اسم «غفور»؛ كسي كه نصرت مي‏خواهد با اسم «نصير» و «ناصر»؛ كسي كه هدايت مي‏طلبد، به اسم «هادي»؛ محفوظ ماندن از خطرات را مي‏خواهد، به اسم «حافظ» و «حفيظ» و كسي كه روشنايي باطن مي‏خواهد، به اسم «نور» متوجه مي‏گردد و خداي سبحان را با آن مي‏خواند، چرا كه هر يك از اينها را آثار اسماي ربوبي مي‏داند.
از صفت و زنام چه زايد خيال و آن خيالش هست دلال وصال‏
ديده‏اي دلال بي مدلول هيچ تا نباشد جاده نبود غول هيچ‏
هيچ نامي بي‏حقيقت ديده‏اي يا زگاف و لام گل، گل چيده‏اي‏
اسم خواندي رومسمّا را بجو مه به بالا دان نه اندر آب جو
مثنوي معنوي، دفتر اول، ابيات 3454 - 3457.
با توجه به توضيحات بالا، مشخص مي‏گردد كه بهشت‏ها، از آثار و جلوه‏هاي اسماي «رحمت» بوده و جهنم‏ها هم از آثار «غضب و سخط» است؛ چرا كه وقتي همه وجود و همه عوالم هستي، از آثار و مظاهر اسماي حسناي الهي باشد، قهراً بهشت و جهنم نيز به عنوان نظام و عالم خاصي از وجود، از اين حقيقت مستثنا نيست. حال براي روشن شدن اينكه بهشت‏ها و جهنم‏ها، از آثار اسماي «رحمت» و «غضب» حضرت حق است، به بعضي از آيات قرآني اشاره مي‏كنيم.
1. (وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ وَ سارِعُوا إِلي‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ) آل‏عمران (3)، آيه 132 و 133.
«و اطاعت كنيد خدا و رسول او را شايد مشمول رحمت شويد و سرعت و شتاب كنيد، به سوي مغفرتي از پروردگارتان و بهشتي كه پهنايش [ به قدر ]آسمان‏ها و زمين است و براي پرهيزكاران آماده شده است».
اين آيات، انتهاي سير و حركت اطاعت‏كنندگان از خدا و رسول را، رحمت حق و رسيدن به رحمت او و لقاي او با اسماي «رحمت» مي‏داند (لعلكم ترحمون) و نيز دستور مي‏دهد كه به سوي مغفرت و غفران الهي، شتاب كنيد و بكوشيد كه با غفران او مواجه گشته و به مغفرت او برسيد؛ يعني، او را با اسم «غفور» ملاقات كنيد كه از آثار اين لقا، بهشت است با آن خصوصيات كه در ادامه آيه فرموده است.
2. (يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِراطاً مُسْتَقِيماً) نساء (4)، آيه 174 و 175.
«اي مردم: حقيقت اين است كه براي شما از جانب پروردگارتان برهاني آمده و ما به طرف شما نور روشنگري را فروفرستاده‏ايم و امّا آناني كه به خداي متعال ايمان آورده و به اين [ برهان و نور الهي ]تمسّك جستند، به زودي خداوند آنان را در جوار رحمت فضل خاص خويش داخل كرده، ايشان را به سوي خود، به راهي راست [ كه به سوي او نزديك‏تر مي‏كند ]هدايت كند».
اين آيات به روشني گوياي اين حقيقت است كه خداوند متعال، مؤمنان و پيروان قرآن و رسول اكرم(ص) را به زودي در رحمت و فضل خود داخل مي‏گرداند؛ به اين معنا كه به لقاي او با اسماي رحمت و فضل رسيده، در عالمي كه جلوه‏گاه رحمت و فضل او است، وارد مي‏شوند. اين تعبير بيانگر اين است كه لقاي خداوند با اسماي رحمت، ورود به عالم رحمت و فضل - كه همان بهشت‏ها است - مي‏باشد.
از ديدگاه قرآن، جهنم و جهنم‏ها نيز از آثار لقاي پروردگار با اسماي غضب، سخط، انتقام، طرد و ردّ است. در اين باب نيز آيات زيادي وجود دارد كه به دو مورد اشاره مي‏كنيم:
1. (أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ) آل‏عمران (3)، آيه 87 و 88. «آنان، سزايشان اين است كه لعنت [ و طرد ]خداوند و فرشتگان و مردم، همگي بر آنها است، در آن [ لعنت و طرد حق هميشه و] جاودانه بمانند [ و هيچ‏گاه‏] نه عذاب از آنان كاسته گردد و نه مهلتي يابند (يا نظري به آنان شود)».
اين آيات مي‏فرمايد كافران و ستمگران مشمول لعن و غضب الهي مي‏شوند و بعد از آن مي‏فرمايد. در اين طرد و ردّ الهي جاودانه مي‏مانند و سپس اشاره مي‏كند: هيچ وقت عذاب آنان تخفيف نمي‏يابد. پس اوّلاً، آنان به خداوند متعال در حالي كه او، آنان را لعن و طرد مي‏كند، مي‏رسند (لقا با اسماي غضب) و ثانياً، غضب و لعن هميشگي است و ثالثاً، اين روبه‏رو شدن با اسماي غضب همان جهنم است؛ يعني، عذاب و جهنم از آثار لقا با اسماي غضب خداوند است.
2. (أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ) همان، آيه 162. «آيا كسي كه خشنودي خدا را پيروي مي‏كند [ و طالب رضوان است ]مانند كسي است كه روي به خشمي از خدا آورده [ و دچار غضب و سخط از خداگرديده‏] و جايگاهش جهنم است؟ و چه بد بازگشتگاهي [ و نقطه برگشت بدي‏] است».
اين آيه به روشني گوياي اين حقيقت است كه عده‏اي از انسان‏ها، رو به غضب الهي مي‏آورند و او را با اسماي غضب ملاقات مي‏كنند كه از آثار آن جهنم است و آنان را در آنجا جاي مي‏دهند.ر.ك: قيام قيامت، صص 85-100 و معاد يا بازگشت بسوي خدا، ج اوّل، صص 87-123.
نقض ميثاق و شكست توبه‏ها موجب لعنت شود در انتها
نقض توبه و عهد آن اصحاب سَبْت موجب مسخ آمد و اهلاك و مقت‏
مثنوي معنوي، دفتر پنجم، بيت 2591 و 2592.
www.eporsesh.com


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.