پرسش :
چند دليل امام شناسي را بگوييد؟
پاسخ :
براهين محكم بسيارى در اين زمينه هست مىتوان آنها را به سه دسته كلى تقسيم نمود:
1. براهين عقلى، 2. دلايل قرآنى، 3. روايات پيامبر اكرم(ص).
طبيعى است گستردگى هر يك از اين استدلالات، مطالعه كتاب هاى متعددى را مىطلبد و در اين مختصر امكان بحث از آنها نيست؛ ليكن اختصارا به دو برهان اشاره مىگردد:
يك. از ديدگاه قرآن:
1. از نظر قرآن حتما رهبرى و امامت امت، بايد به دست معصوم و دور از هر گونه كژى باشد. اين نكته به تعابير مختلفى در كتاب الهى بيان شده است. از جمله هنگامى كه ابراهيم(ع) بهامامت رسيد: «انى جاعلك للناساماما» و آن منصب الهى را براى فرزندانش درخواست نمود: «قال ومن ذريتى» پاسخ آمد: «قال لاينال عهدى الظالمين» عهد من به ستمكاران نمىرسد.
آيه بالا نشان مىدهد كه امامت منصبى الهى است؛ نه به انتخاب افراد و به كسانى اعطا مىشود كه از هر ظلمى با مفهوم وسيع قرآنى آن پاك و مبرا باشند.
در آيه ابلاغ نيز قرآن مىفرمايد: «يا ايها النبى بلغ ما انزل اليك من ربك فان لم تفعل فما بلغت رسالته» و به دنبال آن آيه اكمال دين است كه در خصوص ولايت اميرالمؤمنين(ع) مىباشد و جزئيات آن در روايات متواتره بيان گرديده است.
خداوند مىفرمايد: «ما از ميان بندگان خود انسانهاى برگزيده را وارثان قرآن قرار داديم. در ميان اين بندگان عدهاى به خويشتن ستم كردند و نسبت به كارهاى خير، سنگين قدم برداشتند و كمرَوى كردند وعدهاى در اين راه ميانهرو هستند و عدهاى هم به كارهاى خيرسبقت مىگيرند و كارهاى خير را هر چه بيشتر انجام مىدهند». (فاطر / 32)
در روايت آمده است منظور از انسانهاى برگزيده اهل بيت و فرزندان پيغمبرند و منظور از « فمنهم ظالم لنفسه» كسانى هستند كه امام خويش را نشناسند و منظور از «ومنهم مقتصد» كسانى هستند كه امام خود را بشناسند و منظور از«سابق بالخيرات» ائمه(عليه السلام) هستند (كافى، ج 1، ص 214).
دو. از ديدگاه عقلى
1. لزوم رهبرى در جامعه، امرى ضرورى و انكار ناپذير است.
2. رهبرى در جامعه اسلامى، بايد براساساحكام و قوانين الهى باشد.
3. احكام الهى و اجراى آن به وسيله كسى ممكن است كه صد در صد به زواياى آن احكام آگاه و نسبت به آنها متعهد باشد.
به عبارت ديگر اگر پيامبر نيست، از شرايط و اوصاف نزديكترين فردبهآن حضرت باشد و به شهادت تاريخ و گواهى خلفا، هيچ كس در اين جهات قابل مقايسه به امامان معصوم(ع) نبوده است. حتى خلفا در موارد بسيارى احساس نياز به ائمه(ع) مىكردند.
سه. از ديدگاه روايى نيز روايات بى شمارى از پيامبر اكرم(ص) در كتابهاى شيعه و سنى، به تواتر نقل شده كه به صراحت امامت و ولايت اهل بيت(ع) را ثابت مىكند مانند:
1. روايات مربوط به حادثه غدير،
2. روايات ليله الانذار،
3. احاديث سفينه،
4. احاديث ثقلين و ... .
البته بايد بدانيد كه اين مقدار آگاهى، هرگز كافى نيست و نيازمند مطالعات جدى است.
براى آگاهى بيشتر ر.ك:
- مطهرى، مرتضى، امامت و رهبرى؛
- رهبرى امام على(ع) در قرآن (ترجمه المراجعات)؛
- تيجانى سماوى، آن گاه هدايت شدم؛
- امينى، ابراهيم، بررسى مسائل كلى امامت؛
- شرى، محمد جواد، شيعه و تهمتهاى ناروا.
در فرهنگ اسلامي , مقام و موقعيت ((امام )) در عرصه هاي مختلف , داراي جايگاهي لازم و قابل استدلال عقلي است .
1- از جهت پيشوايي و هدايت مردم ; كه در اين باره به طور خلاصه مي توان گفت : اسلام كاملترين دين الهي و پاسخگوي تمام نيازهاي بشر در راه سعادت مي باشد ما معتقديم هر مسئله اي از مسائل زندگي انسان حكم خاصي در اسلام دارد اما در مقام عمل به دليل مشكلات پيامبر اسلام (ص ) در 23 سال دوران نبوت از قبيل حصر در شعب ابي طالب , سال ها جنگ با مشركين و كفار و مشكلات زياد حكومت نوپاي اسلامي , پيامبر(ص ) فرصت نيافت كه تمامي دين را به طور كامل به عموم مردم ابلاغ نمايد هر چند تا آنجا كه ممكن بود در ابلاغ دين به مردم كوتاهي نكرد. اين مسئله يعني عدم امكان بيان اسلام در دوران پيامبر مورد قبول شيعه و سني است لذا اهل سنت براي جبران اين نقيصه به قياس (استفاده از مشابهت دو چيز براي بدست آوردن حكم شرعي ) روي آوردند بنابراين حقيقت دين اسلام كامل و حاوي پاسخ تمام مسائل مورد نياز براي سعادت بشر است . اما به دليل شرايط دوران نبوت پيامبر اسلام (ص ) ابلاغ دين به عموم مردم به طور كامل صورت نگرفت و خداي حكيم و قادر و دانا به ابلاغ ناقص دين اكتفا نمي كند و حتما" ابلاغ دين را كامل مي نمايد. به حكم عقل براي ابلاغ كامل دين نياز به شخصي است كه علم كامل خدادادي داشته باشد كه پاسخ هر سؤال را به طور دقيق داشته باشد و از سوي ديگر از هر خطا و سهو و گناهي معصوم باشد تا بتواند دين را به طور كامل و بدون نقص به مردم ابلاغ نمايد تا اين جا ضرورت عقلي وجود امامي دانا و معصوم اثبات شد اما دليل لزوم تعيين امام از طرف خدا نياز به مكملي دارد يعني اين كه عصمت و علم كامل شخص , تنها براي خدا معلوم و عيان است و انسان نمي تواند پي به عصمت و علم كامل فرد ديگر ببرد لذا خدا بايد آن جانشين عالم و معصوم را معين نمايد.بنابراين خداوند براي تكميل هدايت خود و ابلاغ كامل دين خاتم امام معصوم را به مردم معرفي مي نمايد و پيامبر(ص ) دين كامل را به امام علي (ع ) منتقل كرده است .
2- از ديدگاه عرفان : در هر عصري نياز به قطب عالم امكان هست , تا سير به كمال و وصال به حق را ميسر سازد و آن قطب , كسي جز امام بر حق نيست . 3- از ديدگاه حكماي الهي : زمين هيچگاه بدون ((حجت )) نمي تواند پا بر جا باشد, و تا هنگام قيامت , نياز به واسطه فيض مي باشد. و ((امام )) حجت خدا بر روي زمين است.
براي مطالعه در اين زمينه رجوع كنيد :
- امامت و رهبري , استاد مطهري , انتشارات صدرا, چاپ يازدهم , تابستان 1369, صص 89 - 100
- آموزش عقايد استاد مصباح يزدي , شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي , چاپ اول , تابستان 1377, صص 303 - 306
- آموزش كلام اسلامي , ج 2, دكتر محمد سعيدي مهر, طه , قم , 1378, صص 131 - 154
در فهم كامل بحث امامت , درك معناي امام و موضوع مورد بحث در بين شيعه و سني بسيار ضروري است.
براي اين منظور نگاه كنيد امامت و رهبري استاد مطهري , صص 43 - 73.
www.morsalat.com
براهين محكم بسيارى در اين زمينه هست مىتوان آنها را به سه دسته كلى تقسيم نمود:
1. براهين عقلى، 2. دلايل قرآنى، 3. روايات پيامبر اكرم(ص).
طبيعى است گستردگى هر يك از اين استدلالات، مطالعه كتاب هاى متعددى را مىطلبد و در اين مختصر امكان بحث از آنها نيست؛ ليكن اختصارا به دو برهان اشاره مىگردد:
يك. از ديدگاه قرآن:
1. از نظر قرآن حتما رهبرى و امامت امت، بايد به دست معصوم و دور از هر گونه كژى باشد. اين نكته به تعابير مختلفى در كتاب الهى بيان شده است. از جمله هنگامى كه ابراهيم(ع) بهامامت رسيد: «انى جاعلك للناساماما» و آن منصب الهى را براى فرزندانش درخواست نمود: «قال ومن ذريتى» پاسخ آمد: «قال لاينال عهدى الظالمين» عهد من به ستمكاران نمىرسد.
آيه بالا نشان مىدهد كه امامت منصبى الهى است؛ نه به انتخاب افراد و به كسانى اعطا مىشود كه از هر ظلمى با مفهوم وسيع قرآنى آن پاك و مبرا باشند.
در آيه ابلاغ نيز قرآن مىفرمايد: «يا ايها النبى بلغ ما انزل اليك من ربك فان لم تفعل فما بلغت رسالته» و به دنبال آن آيه اكمال دين است كه در خصوص ولايت اميرالمؤمنين(ع) مىباشد و جزئيات آن در روايات متواتره بيان گرديده است.
خداوند مىفرمايد: «ما از ميان بندگان خود انسانهاى برگزيده را وارثان قرآن قرار داديم. در ميان اين بندگان عدهاى به خويشتن ستم كردند و نسبت به كارهاى خير، سنگين قدم برداشتند و كمرَوى كردند وعدهاى در اين راه ميانهرو هستند و عدهاى هم به كارهاى خيرسبقت مىگيرند و كارهاى خير را هر چه بيشتر انجام مىدهند». (فاطر / 32)
در روايت آمده است منظور از انسانهاى برگزيده اهل بيت و فرزندان پيغمبرند و منظور از « فمنهم ظالم لنفسه» كسانى هستند كه امام خويش را نشناسند و منظور از «ومنهم مقتصد» كسانى هستند كه امام خود را بشناسند و منظور از«سابق بالخيرات» ائمه(عليه السلام) هستند (كافى، ج 1، ص 214).
دو. از ديدگاه عقلى
1. لزوم رهبرى در جامعه، امرى ضرورى و انكار ناپذير است.
2. رهبرى در جامعه اسلامى، بايد براساساحكام و قوانين الهى باشد.
3. احكام الهى و اجراى آن به وسيله كسى ممكن است كه صد در صد به زواياى آن احكام آگاه و نسبت به آنها متعهد باشد.
به عبارت ديگر اگر پيامبر نيست، از شرايط و اوصاف نزديكترين فردبهآن حضرت باشد و به شهادت تاريخ و گواهى خلفا، هيچ كس در اين جهات قابل مقايسه به امامان معصوم(ع) نبوده است. حتى خلفا در موارد بسيارى احساس نياز به ائمه(ع) مىكردند.
سه. از ديدگاه روايى نيز روايات بى شمارى از پيامبر اكرم(ص) در كتابهاى شيعه و سنى، به تواتر نقل شده كه به صراحت امامت و ولايت اهل بيت(ع) را ثابت مىكند مانند:
1. روايات مربوط به حادثه غدير،
2. روايات ليله الانذار،
3. احاديث سفينه،
4. احاديث ثقلين و ... .
البته بايد بدانيد كه اين مقدار آگاهى، هرگز كافى نيست و نيازمند مطالعات جدى است.
براى آگاهى بيشتر ر.ك:
- مطهرى، مرتضى، امامت و رهبرى؛
- رهبرى امام على(ع) در قرآن (ترجمه المراجعات)؛
- تيجانى سماوى، آن گاه هدايت شدم؛
- امينى، ابراهيم، بررسى مسائل كلى امامت؛
- شرى، محمد جواد، شيعه و تهمتهاى ناروا.
در فرهنگ اسلامي , مقام و موقعيت ((امام )) در عرصه هاي مختلف , داراي جايگاهي لازم و قابل استدلال عقلي است .
1- از جهت پيشوايي و هدايت مردم ; كه در اين باره به طور خلاصه مي توان گفت : اسلام كاملترين دين الهي و پاسخگوي تمام نيازهاي بشر در راه سعادت مي باشد ما معتقديم هر مسئله اي از مسائل زندگي انسان حكم خاصي در اسلام دارد اما در مقام عمل به دليل مشكلات پيامبر اسلام (ص ) در 23 سال دوران نبوت از قبيل حصر در شعب ابي طالب , سال ها جنگ با مشركين و كفار و مشكلات زياد حكومت نوپاي اسلامي , پيامبر(ص ) فرصت نيافت كه تمامي دين را به طور كامل به عموم مردم ابلاغ نمايد هر چند تا آنجا كه ممكن بود در ابلاغ دين به مردم كوتاهي نكرد. اين مسئله يعني عدم امكان بيان اسلام در دوران پيامبر مورد قبول شيعه و سني است لذا اهل سنت براي جبران اين نقيصه به قياس (استفاده از مشابهت دو چيز براي بدست آوردن حكم شرعي ) روي آوردند بنابراين حقيقت دين اسلام كامل و حاوي پاسخ تمام مسائل مورد نياز براي سعادت بشر است . اما به دليل شرايط دوران نبوت پيامبر اسلام (ص ) ابلاغ دين به عموم مردم به طور كامل صورت نگرفت و خداي حكيم و قادر و دانا به ابلاغ ناقص دين اكتفا نمي كند و حتما" ابلاغ دين را كامل مي نمايد. به حكم عقل براي ابلاغ كامل دين نياز به شخصي است كه علم كامل خدادادي داشته باشد كه پاسخ هر سؤال را به طور دقيق داشته باشد و از سوي ديگر از هر خطا و سهو و گناهي معصوم باشد تا بتواند دين را به طور كامل و بدون نقص به مردم ابلاغ نمايد تا اين جا ضرورت عقلي وجود امامي دانا و معصوم اثبات شد اما دليل لزوم تعيين امام از طرف خدا نياز به مكملي دارد يعني اين كه عصمت و علم كامل شخص , تنها براي خدا معلوم و عيان است و انسان نمي تواند پي به عصمت و علم كامل فرد ديگر ببرد لذا خدا بايد آن جانشين عالم و معصوم را معين نمايد.بنابراين خداوند براي تكميل هدايت خود و ابلاغ كامل دين خاتم امام معصوم را به مردم معرفي مي نمايد و پيامبر(ص ) دين كامل را به امام علي (ع ) منتقل كرده است .
2- از ديدگاه عرفان : در هر عصري نياز به قطب عالم امكان هست , تا سير به كمال و وصال به حق را ميسر سازد و آن قطب , كسي جز امام بر حق نيست . 3- از ديدگاه حكماي الهي : زمين هيچگاه بدون ((حجت )) نمي تواند پا بر جا باشد, و تا هنگام قيامت , نياز به واسطه فيض مي باشد. و ((امام )) حجت خدا بر روي زمين است.
براي مطالعه در اين زمينه رجوع كنيد :
- امامت و رهبري , استاد مطهري , انتشارات صدرا, چاپ يازدهم , تابستان 1369, صص 89 - 100
- آموزش عقايد استاد مصباح يزدي , شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي , چاپ اول , تابستان 1377, صص 303 - 306
- آموزش كلام اسلامي , ج 2, دكتر محمد سعيدي مهر, طه , قم , 1378, صص 131 - 154
در فهم كامل بحث امامت , درك معناي امام و موضوع مورد بحث در بين شيعه و سني بسيار ضروري است.
براي اين منظور نگاه كنيد امامت و رهبري استاد مطهري , صص 43 - 73.
www.morsalat.com