سه‌شنبه، 25 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

یکى از نشانه هاى فطرى و طبیعى بودن دین را بیان کنید؟


پاسخ :
اگر چیزى فطرى و طبیعى باشد، موجب هماهنگى و تعادل مى گردد و نبودش خلأ و بى تعادلى و [بى]توازنى ایجاد مى کند؛ تشویش و اضطراب پدید مى آورد [و] بدبینى به خلقت ایجاد مى کند. هم چو کسى که در خودش کسرى وجود دارد؛ مى پندارد که در جهان نقص و قصور است؛ در منتهاى بدبختى زندگى مى کند و تصمیم به خودکشى مى گیرد. خیال مى کند فکر بلند، او را به بدبینى کشانده است. نمى داند که به فکر بلند و کوتاه مربوط نیست، [بلکه] فقر دینى، او را به اینجا کشانده است؛ خلأ روحى و فکرى چنینش کرده است.
همه قبول دارند که دین، سرگرم کننده است، [ولى] خیال مى کنند که سرگرم کننده تحمیلى است. بچه اگر به اسباب بازى سرگرم مى شود، به مقتضاى غریزه است [وگرنه] چرا آدم بزرگ سرگرم نمى شود؟ چرا امروز در ممالک متمدن تر و متمتع تر، امراض روحى و عوارض عصبى زیادتر شده [است]؟ در جایى خواندم در امریکا هفتصد بیمارستان امراض روحى موجود است. پس معلوم مى شود بودن دین با طبیعت بشر و زندگى سازگارتر است از نبودنش. هیچ گاه، امر تحمیلى نمى تواند مکمّل و متمم واقع شود. آنچه طبیعى است، طبیعت او را با آغوش باز مى پذیرد و به وسیله او شکفته مى شود و آنچه غیر طبیعى است، طبیعت را ضعیف مى کند. از ویلیام جیمز نقل کردیم که در دین، هم جذب است و هم شادمانى و [دین] موجب شکفتگى روح است.1
پی نوشت:
1 . یادداشت هاى استاد مطهرى، ج 4، ص 229.
www.irc.ir


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.