شنبه، 14 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

وقتی خدا آگاه بود که شیطان اینقدر خبیث است ، چرا او را آفرید؟ آیا اینکه شیطان وسیله ای برای آزمایش انسان است زیر سوال نمی رود ؟ آیا قبل از شیطان بدی نبوده است ، پس تکبر که به دل شیطان افتاد از کجا آمده است ؟ در واقع منبع خباثت از کجاست ؟


پاسخ :
این سوال که چرا خدا شیطان را آفرید که این همه خباثت بکند می تواند در مورد فرعون و مشرکین صدر اسلام هم وجود داشته باشد . پاسخ صریحی که علمای فلسفه و روانشناسی به آن داده اند این است که کار خدا از ابتدا بی نقص بوده است و این بر خدا وارد نیست . خداوند آنچه را که آفریده خوب و زیبا و با فطرت پاک آفریده است. و نعمت خوب و بی پایان را برای همه ی انسانها و جن ها فراهم کرده است . اختیار هم در عالم انسان ها و هم در عالم جن ها وجود دارد . خدا می فرماید : ما انسان و جن را آفریدم تا عبادت کنند . تنها این دو گروه هستند که با اختیار و اراده ی خودشان مسیر درست یا اشتباه را انتخاب می کنند. ابلیس از طائفه ی جن بود. بعضی از انسانها که در تاریخ نام آنها را بعنوان یک یاغی یا خونخوار ثبت کرده اند ، اینها جنس شان انسان است ولی افکار و اعمال شان شیطانی است . قرآن از آنها تعبیر به شیاطین انس می کند. همه ی این انسانها اول که خلق شدند هم جسم شان سالم بود و هم روح الهی در آنها دمیده شده بود . فرعون و نمرود هم یک انسان بودند . اگر خدا انسان را بی اراده می آفرید ، فرشته می شدند . پس خدا به آنها حق انتخاب داد که به مقام بالاتر از فرشته ها دست پیدا بکنند. موجود با اراده کامل تر از موجود بی اراده است . وقتی پای اراده و انتخاب پیش می آید ، دو مسیر در جلوی راه است یعنی به تعبیر قرآن یکی راه درست و یکی راه شیطانی . خدا هر چه از لحاظ جسمی و روحی آفریده ، کامل آفریده است . اگر انسان در ادامه ی زندگی اش دچار نقص جسمی می شود ، این نقص به خلقت الهی وارد نیست بلکه به کوتاهی عمل خودش برمی گردد . انسان از جن کامل تر است زیرا روح الهی در او دمیده شده است . و خدا در این خلقت به خودش تبریک می گوید . انسان ممکن است که دچار بیماریهای روانی هم بشود مثل بخل ، حسد ، کم بینی ، بزرگ بینی ، نفاق ، دو رنگی و کسالت . بیماری تکبر در ابلیس بروز کرد ، بیماری حرص و طمع در آدم بروز کرد ، بیماری حسد در هابیل و قابیل بروز می کند و حسد به جایی می رسد که برادر ، برادر را می کشد . خداوند در وجود ابلیس همان بیماریهایی که در انسان به عنوان غرایز طبیعی است قرار داد و برای هدفی این را قرار داد. اگر حس بزرگ بینی در ما هست برای این است که ما از راه صحیح به این برسیم . مثلا اگر کسی حس بزرگ بینی دارد از دو راه می تواند به آن برسد . یکی اینکه تحصیل کند و تلاش کند تا به یک مقام علمی برسد و به جایگاهی برسد .راه دیگر این است که دیگران را بزند و حذف کند و جایگاه آنها را تصرف کند . یک راه ، راه عقلایی است و یک راه ، راه شیطانی است . شیطان برای اینکه به آن مقامات برسد می خواست انسان را حذف بکند ، اعتراض بکند ، اوضاع را بهم بریزد و شیطان تکبر خودش را به شکل ناصحیحی بروز داد . و خودش را از مسیر هدایت خارج کرد . تکبر او نه تنها کم نشد بلکه به آنجایی رسید که به خدا گفت که من به تو ثابت می کنم که آدم و فرزندانش صلاحیت این همه تکریم و احترام را ندارند . سایر موجوداتی که ما در زندگی بشر می بینیم که دچار ستمگری شده اند ، اول مثل ما انسان بودند . روز اول در آنها خود بزرگ بینی و خود خواهی بود ولی آنرا تعدیل و درمان نکردند . این خودخواهی به مرور همه ی وجود آنها را گرفت و به یک دیکتاتورو خونریز تبدیل شدند . پس خدا از اول می دانست که این آدمی که امتحان پس می دهد به کجا می رسد ، این صدام می شود ، این فرعون می شود ، این سلمان می شود ولی علم خداوند ، این اختیار را از آنها نمی گیرد . آزمون مهمترین فاکتوری است که برای بشر تعبیه شده است زیرا آزمون برای پرورش انسان مفید است . پس خدا شیطان را از اول شر خلق نکرده است . او خودش به سمت شرارت رفت . ما اصلا شر وجودی نداریم . خدا مار را آفریده است . مار برای خودش شری ندارد و زندگی می کند ، تولید دارد و از زندگی خودش لذت می برد . مار از نگاه ما یک حیوان موذی و گزنده است ولی او موجودی است که دارد از زندگی خودش لذت می برد . پس اصل خلقت مار شر نیست و او برای حفاظت از وجود خودش نیش می زند . انسان در نگاه حیوانات شناخته شده نیست و ممکن است که از خدا سوال کنند که چرا این انسان را آفریدی . پس اصل خلقت خیر است و شر نیست . هرکس با انتخاب راه اشتباه به راه شر می رسد . خدا راه شر را به او نشان می دهد و حتی او را بواسطه ی تکبر از بهشت بیرون کرد و انسان را هم بیرون کرد ولی آدم زود متوجه اشتباه خودش شد و از خدا عذرخواهی کرد . اما ما در هیچ کتاب آسمانی این را نداریم که شیطان در ماجرای خلافت انسان از خدا معذرت خواهی کرده باشد . ابلیس چون عمر طولانی داشت به دیدن انبیاء بزرگ هم می رفت . شیطان به دیدن موسی آمد و گفت که خدا ما را بیرون کرد . وقتی تو به کوه طور می روی به خدا بگو که شیطان پشیمان است . موسی به درگاه خدا می رود و درخواست ابلیس را مطرح می کند . خدا می فرماید : اشکالی ندارد .او سر قبر آدم برود و سجده بکند . موسی این را به ابلیس گفت . ابلیس از جای برخواست و گفت : آن موقعی که آدم زنده بود و همه به او سجده کردند من این کار را نکردم . حالا که او مرده این کار را بکنم ؟ ابلیس در زمان مرگش که نفخه اول صور است می خواهد این کار را بکند و به قبر آدم پناه می برد و می گوید که من را نجات بده اما دیگر وقت توبه تمام شده است .


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.