پرسش :
فلسفه وجودی شیطان چیست؟
پاسخ :
در مورد فلسفه وجودی شیطان؛ نکات لطیفی وجود دارد که حضرت آیتالله جوادی آملی در چند جای تفسیر تسنیم به آن اشاره کردهاند.
مثلا در سوره مبارکه ابراهیم، بحثی در مورد همین موضوع، فلسفه وجودی شیطان آورده شده که شیطان گرچه از نظر تشریعی موجود منفوری است و ما مأموریم که از شرّ آن به خدا پناه ببریم :(فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم)[نحل، 98]، اما با این وجود، شیطان در نظام تکوین موجود بدی نیست. زیرا اگر با یک نگاه کلی به عالم هستی بنگریم متوجه میشویم که وجود شیطان در این عالم ضرورت دارد. چرا که اگر شیطان نباشد، رشد و کمال هم وجود نخواهد داشت. توضیح آنکه انسان در انجام برخی از افعالِ خود مختار است و میتواند بگوید این کنم یا آن کنم، این اندازه اختیار انسان به این دلیل است که بتواند در دالان کمال قرار بگیرد. چون کمال انسان در اختیارش است و اگر انسان موجودی یک طرفه میبود، یعنی دست او از انجام بدیها (که مظهر همه آنها شیطان است)، کوتاه بود، زمینه رشد و سعادت او فراهم نمیشد.
به عبارت دیگر، در مقابل فرشته صفتی، باید یک شیطان صفتی هم وجود داشته باشد، تا انسان آن بدی را ببیند و از روی اختیار آن را انتخاب نکند. یعنی در دو راهی میان شیطان صفتی و فرشته خویی، راه دوم را برگزیند. این خاصیت جهان ماده و خاصیت انسان در این جهان ماده است. پس وجود شیطان در این عالم از جهاتی لازم است. به همین خاطر تعبیر استاد این است که شیطان گرچه شیطان است و انسانها را وسوسه میکند اما وقتی نسبت سنجی میکنیم، میبینیم که شیطان یکی از حلقههای عالم تکوین است. تعبیر دیگری که حضرت استاد در مورد شیطان دارند این است که او کلب معلَّم است. یعنی سگ دست آموز. بر این اساس شیطان تنها کسانی را میگزد که خدا میخواهد یعنی اگر خدا نخواهد نمیتواند به کسی آسیبی برساند. البته این سخن مربوط به عالَم تکوین است ولی در عالم تشریع اراده خدا تعلق گرفته است به اینکه انسان با اراده خودش انتخاب کند.
شیطان در قیاس با انسان، وسوسه گر است؛ بله در برابر انبیاء و اولیاء ناتوان است، همچنانکه پیامبر مکرم اسلام(ص) فرمودند: هرکس شیطانی دارد، من هم یک شیطان دارم اما من شیطان خودم را مسلمان کرده ام [عوالی اللئالی، ج 4، ص 97]، و در آنجا تعبیر رام کردن دارد. بنابراین اگر گفته میشود کلب معلَّم، صرفا در نسبت با خداوند چنین حکمی دارد. زیرا تنها خداوند میتواند به او دستور بدهد و او در برابر خدا نمیتواند اغواگری کند. ولی در برابر ما انسانها، همان رسالت خودش را که اغواگری باشد، دارد.
در آیه بیست و دوم سوره مبارکه ابراهیم، که سخن از مجادله انسانهای تبهکار با شیطان در روز قیامت است، میفرماید: آنگاه که این انسانها میخواهند فسادهای خودشان را به گردن شیطان بیندازند، شیطان زیر بار نمیرود و میگوید من دعوت کردم، خدا هم دعوت کرد؛ شما خود را ملامت کنید که چرا دعوت دروغین من را قبول کردید. این نشان میدهد که در نسبت سنجی به انسانها اغوا گر است اما نسبت به خدا اینچنین نیست. بنابراین نمیتوانیم بگوئیم که خدا چرا شر را آفریده است. زیرا مشخص است که این شر، نسبی است، یعنی شیطان نسبت به انسانها، آن هم صرفا در عالم تشریع وسوسه گر است، ولی در عالم تکوین شری وجود ندارد.
مثلا در سوره مبارکه ابراهیم، بحثی در مورد همین موضوع، فلسفه وجودی شیطان آورده شده که شیطان گرچه از نظر تشریعی موجود منفوری است و ما مأموریم که از شرّ آن به خدا پناه ببریم :(فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم)[نحل، 98]، اما با این وجود، شیطان در نظام تکوین موجود بدی نیست. زیرا اگر با یک نگاه کلی به عالم هستی بنگریم متوجه میشویم که وجود شیطان در این عالم ضرورت دارد. چرا که اگر شیطان نباشد، رشد و کمال هم وجود نخواهد داشت. توضیح آنکه انسان در انجام برخی از افعالِ خود مختار است و میتواند بگوید این کنم یا آن کنم، این اندازه اختیار انسان به این دلیل است که بتواند در دالان کمال قرار بگیرد. چون کمال انسان در اختیارش است و اگر انسان موجودی یک طرفه میبود، یعنی دست او از انجام بدیها (که مظهر همه آنها شیطان است)، کوتاه بود، زمینه رشد و سعادت او فراهم نمیشد.
به عبارت دیگر، در مقابل فرشته صفتی، باید یک شیطان صفتی هم وجود داشته باشد، تا انسان آن بدی را ببیند و از روی اختیار آن را انتخاب نکند. یعنی در دو راهی میان شیطان صفتی و فرشته خویی، راه دوم را برگزیند. این خاصیت جهان ماده و خاصیت انسان در این جهان ماده است. پس وجود شیطان در این عالم از جهاتی لازم است. به همین خاطر تعبیر استاد این است که شیطان گرچه شیطان است و انسانها را وسوسه میکند اما وقتی نسبت سنجی میکنیم، میبینیم که شیطان یکی از حلقههای عالم تکوین است. تعبیر دیگری که حضرت استاد در مورد شیطان دارند این است که او کلب معلَّم است. یعنی سگ دست آموز. بر این اساس شیطان تنها کسانی را میگزد که خدا میخواهد یعنی اگر خدا نخواهد نمیتواند به کسی آسیبی برساند. البته این سخن مربوط به عالَم تکوین است ولی در عالم تشریع اراده خدا تعلق گرفته است به اینکه انسان با اراده خودش انتخاب کند.
شیطان در قیاس با انسان، وسوسه گر است؛ بله در برابر انبیاء و اولیاء ناتوان است، همچنانکه پیامبر مکرم اسلام(ص) فرمودند: هرکس شیطانی دارد، من هم یک شیطان دارم اما من شیطان خودم را مسلمان کرده ام [عوالی اللئالی، ج 4، ص 97]، و در آنجا تعبیر رام کردن دارد. بنابراین اگر گفته میشود کلب معلَّم، صرفا در نسبت با خداوند چنین حکمی دارد. زیرا تنها خداوند میتواند به او دستور بدهد و او در برابر خدا نمیتواند اغواگری کند. ولی در برابر ما انسانها، همان رسالت خودش را که اغواگری باشد، دارد.
در آیه بیست و دوم سوره مبارکه ابراهیم، که سخن از مجادله انسانهای تبهکار با شیطان در روز قیامت است، میفرماید: آنگاه که این انسانها میخواهند فسادهای خودشان را به گردن شیطان بیندازند، شیطان زیر بار نمیرود و میگوید من دعوت کردم، خدا هم دعوت کرد؛ شما خود را ملامت کنید که چرا دعوت دروغین من را قبول کردید. این نشان میدهد که در نسبت سنجی به انسانها اغوا گر است اما نسبت به خدا اینچنین نیست. بنابراین نمیتوانیم بگوئیم که خدا چرا شر را آفریده است. زیرا مشخص است که این شر، نسبی است، یعنی شیطان نسبت به انسانها، آن هم صرفا در عالم تشریع وسوسه گر است، ولی در عالم تکوین شری وجود ندارد.