دوشنبه، 16 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

پیامبر اکرم در حدیثی فرموده: «فاطمه عفت و پاک دامنی خویش را حفظ کرد و خداوند (به همین دلیل) آتش را بر ذریه فاطمه (س) حرام و آنان را از عذاب آتش مصون داشت. آیا این حدیث صحیح است؟


پاسخ :
سؤال فوق در دو قسمت قابل ارائه است که با دقت و تأمل، اعتبار این حدیث از نظر آحاد سلسله سند و نیز اعتبار مضمون روشن خواهد شد.
الف) این روایت در اصل از وجود پیامبر اکرم صادر شده و احیانا در مورد صدور و نیز معنای آن از ائمه ـ علیهم السلام ـ کسانی سوال کرده و جواب شنیده اند؛ لذا روایت دارای سندهای متعددی می باشد و بررسی همه اسناد این حدیث در یک مقاله نمی گنجد روی همین جهت فقط به بررسی اشخاصی که در سلسله سند این روایت مطابق نقل حمادبن عثمان از امام صادق ـ علیه السلام ـ قرار گرفته اکتفا می شود که مطابق این سند ابن ولید از محمد بن الحسن الصفار از عباس بن معروف از علی بن مهزیار اهوازی از حسن بن علی الوشا از محمد بن قاسم بن فضیل از حماد بن عثمان از امام صادق ـ علیه السلام ـ ، از معنای کلام پیامبر سوال نموده و امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:(( مقصود از کلام رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آن عده از فرزندان زهرا می باشد، که از عذاب آتش الهی آزاد هستند و آنان حسن و حسین و زینب و ام کلثوم هستند.))[1]
هم چنان که ملاحظه می شود هفت نفر در سلسله سند این حدیث قرار گرفته که اعتبار و عدم اعتبار آنان مربوط به تشخیص علماء رجال می باشد که به اجمال بیان می شود:
حماد بن عثمان که اولین راوی در این سند می باشد کسی است که شیخ طوسی در «فهرست» خود از ایشان به عنوان ثقه و جلیل القدر یاد کرده و گفته ایشان دارای کتاب نیز می باشد.[2]
دومین راوی محمد بن قاسم می باشد که نجاشی از علماء رجال، ایشان را توثیق نموده و فرموده محمد بن قاسم امامی مذهب و ثقه می باشد.[3]
و نیز حسن بن علی الوشّاء را نجاشی از افراد برجسته شیعه شمرده او را به عنوان «عین من اعیان الطائفه» معتبر دانسته است.[4]
علی بن مهزیار چهارمین نفر در سلسله سند می باشد که از امام رضا ـ علیه السلام ـ روایت نقل کرده و از افراد ویژه امام جواد و وکیل آن حضرت بوده و در وثاقت و اعتبارش از نظر اهل تشخیص تردیدی نمی باشد.[5]
عباس بن معروف نیز مورد تأیید علماء رجال قرار گرفته[6] و شکی در وثاقت ایشان نیست.
از محمد بن حسن صفار که یکی دیگر از راویان این روایت می باشد، مرحوم نجاشی در رجال خویش به وثاقت، عظمت قدر و منزلت و قلّت اسقاط در روایت، یاد کرده و توثیق نموده[7] آخرین نفر که محمد بن الحسن بن احمد بن الولید می باشد، با عناوینی شیخ القمیین فقیه آنان و ثقه و عین من اعیان الطائفه، مورد توثیق قرار گرفته است.[8]
با توجه به معتبر بودن آحاد سلسله سند این روایت تردیدی در صدور آن از معصوم ـ علیهم السلام ـ باقی نمی ماند علاوه بر این که روایت مستفیضه نیز می باشد.
ب) امّا معنایی که این روایت به ما ارائه می دهد، این مطلب است که آتش بر ذریه و نسل حضرت زهرا که نسل پیامبر اکرم می باشد، حرام است و سوال این است که آیا همه ذریه فاطمه س مقصود است یا عده خاصی مورد نظر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بوده است؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت: این که مقصود همه ذریه حضرت زهرا س بوده باشد و آنان به صرف انتساب به آن حضرت اهل نجات باشند، با عقل و نقل سازگار نمی باشد: زیرا بر این مبنا از نظر عقلی باید تکالیف دینی نسبت به آنان لغو باشد زیرا فرض این است که آنان به مجرد انتساب اهل نجات اند در حالی که چنین نیست.
به علاوه روایات فراوانی در منابع روائی از معصومین ـ علیهم السلام ـ به ما رسیده که می گوید این طرز فکر که صرف ارتباط نسَبی نجات بخش است، اشتباه است و بر همین اساس در رابطه با روایت مورد سوال از معصومین ـ علیهم السلام ـ سوال شده و آنان جواب منطقی و عقلایی داده اند و مسأله اطاعت از خدا و معصومین ـ علیهم السلام ـ را یک امر ضروری و غیر قابل انکار دانسته اند از جمله در زمان امام هشتم ع این فکر که مجرد ارتباط نسَبی با فاطمه و اهل بیت ع عامل نجات است از سوی برخی ها تبلیغ می شده که امام علی بن موسی الرضا ع مانع از ترویج این طرز تفکر غلط شده است:
زید النار برادر امام هشتم ع در مجلسی دم از مقامات خاندان پیامبر اکرم ص می زد و به طور غرور آمیزی مرتب می گفت ما چنین هستیم و ما چنان هستیم، راوی روایت می گوید امام به زید النار فرمود: «اگر سخن تو درست باشد و فرزندان رسول خدا ص وضع استثنائی داشته باشند و خداوند بدکاران آنها را معذب نکند و عمل نکرده به آن ها پاداش دهد، پس تو از پدرت موسی بن جعفر ع در نزد خدا گرامی تری زیرا وی خدا را بندگی کرد تا به درجات قرب نایل آمد و تو می پنداری که بی آنکه بندگی خدا کنی می توانی در درجه موسی بن جعفر قرار گیری! سوگند به خدا هیچ کس به مقام قرب خدا نمی رسد مگر به اطاعت از او و تو گمان کردی که به معصیت خدا به مقام قرب الهی می رسی و این گمانی است زشت.
زید گفت: من برادر تو و فرزند پدر تو هستم، حضرت فرمود: آری تا وقتی که معصیت نکنی زیرا حضرت نوح ع به خداوند عرضه داشت:
«وَنَادَی نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِی مِنْ أَهْلِی وَإِنَّ وَعْدَک الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْکمُ الْحَاکمِینَ» پروردگار من همانا پسرم از اهل من می باشد و وعده تو حق است.[9] فقال الله عزوجل «قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِک إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ...».[10] فاخرجه الله عزوجل من أن یکون من اهله بمعصیته، خداوند به حضرت نوح ع فرمودند: فرزندت از اهل تو نیست او خود ناصالح است پس خدای عزوجل پسر نوح را از این که از جمله خاندان نوح باشد نفی کرد به دلیل معصیت و گناهش.))[11]
از این روایت و استدلال امام ع به آیه شریفه مربوط به جریان پسر نوح، فهمیده می شود که صرف فرزندی و انتساب به پیامبر اکرم و فاطمه زهرا س سودی ندارد و عمل صالح لازم است زیرا فرزند نوح حقیقتا فرزند او بود ولی به دلیل این که ناصالح بود از درگاه خدا رانده و غرق شد. بنابراین آتش فقط بر آن عده از سادات حرام است که اهل طاعت عبادت و بندگی باشند و لذا برای روایت مورد سوال در برخی روایات امام حسن و امام حسین، زینب و ام کلثوم ـ علیهم السلام ـ را به عنوان مصداق کامل روایت ذکر کرده است.[12]
طاووس یمانی می گویند امام چهارم ع را در تاریکی شب مشغول مناجات و عبادت دیدم که زار زار گریه می کرد، عرض کردم این زاری و بی تابی چرا در حالی که شما فرزند رسول خدا و فاطمه و علی و حسین ـ علیهم السلام ـ هستی، فرمود: «ای طاووس سخن نسَب را کنار بگذار که خدا بهشت را برای کسی خلق کرده که مطیع و نیکوکار باشد هر چند غلامی سیاه چهره باشد و آتش را آفریده است برای کسی که نافرمانی کند هر چند آقا زاده ای از قریش باشد. مگر نشنیده ای سخن خدا را که فرموده است:
«وقتی که در صور دمیده شود نسب ها منتفی است و از یک دیگر پرسش نمی کنند».[13]
به خدا قسم فردا تو را سود نمی دهد مگر عملی صالحی که امروز پیش می فرستی.))[14]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ شهید مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج1، ص331.
2ـ فیروز آبادی، سید مرتضی، فضایل الخمسه من الصحاح السته، اسلامیه، بی تا، ج3، ص165.
پاورقی ها:
[1]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، تهران، اسلامیه، بی تا، ج43، ص231.
[2]. شیخ طوسی، محمد، الفهرست، موسسه نشر الفقاهة، چاپ اول، 1417ق، ص115.
[3]. نجاشی الکوفی، شیخ احمد بن علی، رجال نجاشی، جامعه مدرسین، چاپ پنجم، 1416ق، ص362.
[4]. تفرشی، السید المصطفی، نقد الرجال، آل البیت، چاپ اول، 1418ق، ج5، ص351 و طرائف المقال، ج1، ص217.
[5]. رجال نجاشی، تحقیق، سیدموسی شبیری زنجانی، ص253، همان.
[6]. رجالی نجاشی، همان، ص281.
[7]. رجال نجاشی، همان، ص254.
[8]. التفرشی، السید المصطفی، نقد الرجال، آل البیت، چاپ اول، 1418ق، ج4،ص 170.
[9]. هود/ 45.
[10]. هود/ 46.
[11]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، تهران، اسلامیه، بی تا، ج43، ص232.
[12]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، تهران، اسلامیه، بی تا، ج43، ص231.
[13]. مؤمنون / 101.
[14]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، تهران، اسلامیه، بی تا، ج46، ص81 به بعد.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.