دوشنبه، 23 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

لفظ (مولی)، در سوره‌های حدید (15)، محمد (11)، نساء (33)، مریم (5) و دخان (41) که به معانی متفاوتی (یاور، سزاوار، و ارث، خویش، دوست) آمده، چگونه می‌توان ثابت کرد در حدیث غدیر به معنای سرپرست و امام است؟


پاسخ :
برای رسیدن به جواب سوال، آیاتی را که کلمه‌ی مولی در آن آمده است بررسی می کنیم:
1 ـ سوره‌ی حدید، آیه‌ی 15 می‌فرماید: « فَالْیَوْمَ لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ وَ لا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْواکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلاکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ » ؛ «پس امروز نه از شما فدیه‌ای پذیرفته می‌شود و نه از کافران، و جایگاهتان آتش است و همان سرپرستتان می‌باشد، و چه بد جایگاهی است»!
مولی در این آیه شریفه به یاور،[1] سرپرست[2] و سزاوار و مسلط[3] معنی شده است، و برخی روایات ناظر به معنای سزاوار می‌باشند.[4]
2 ـ آیه‌ی 11 سوره‌ی محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می‌فرماید: «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلى‏ لَهُم‏»
در این آیه واژه‌ی مولی به مالک و یاور،[5] سرپرست،[6] و حفظ‌کننده[7] معنی شده است.
3 ـ آیه‌ی 33 سوره‌ی نساء: «وَ لِکُلٍّ جَعَلْنا مَوالِیَ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُون‏ » ؛ «برای هر کس وارثانی قرار دادیم که از میراث پدر و مادر و نزدیکان ارث ببرند».
واژه‌ی مولی در این آیه‌ی شریفه به سزاوارتر[8] و سرپرست[9] معنی شده است.
4 ـ سوره‌ی مریم آیه‌ی 5: «وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا » ؛ «و من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (که حقّ پاسداری از آیین تو را نگاه ندارند)، و (از طرفی) همسرم نازا و عقیم است، تو از نزد خود جانشینی به من ببخش».
در این آیه، واژه‌ی مولی را به معنای خویشاوند (عموها و پسر عموها) گرفته‌اند،[10] که صاحب اختیار میراث و اموال زکریا[11]، و سزاوار و اولی معنی شده است.[12]
5 ـ سورة دخان آیه‌ی 41: « یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُون‏» ؛ «روزی که هیچ دوستی کمترین کمکی به دوستش نمی‌کند و از هیچ سو یاری نمی شوند».
در این آیه واژه‌ی مولی به معنای دوست،[13] کسی که حق دارد در امور دیگری تصرف کند، می باشد و همچنین به معنای کسی که وی نسبت به او ولایت دارد گرفته شده است.
یک واژه و چندین معنا
در زبان عربی واژه‌ها و لغاتی داریم که دارای معانی متعددی می‌باشند، مانند همین ماده‌ی «ولی» که در صیغه‌ و شکل‌های مختلف بیش از 200 مرتبه در قرآن ذکر شده است، که در معانی مختلفی استعمال می‌شوند، از این رو برای انتخاب یکی از معانی متعدد آن، باید قرینه‌ای در کلام پیدا کرد که متناسب با آن معنا باشد، و این قرینه هم می‌تواند سیاق و محتوای خود آیه و یا آیات قبل و بعد باشد، در این مثال‌ها «ولی» دارای معانی متعددی است که از جمله آنها می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
ناصر و یاور، مولی و سرپرست، مالک و صاحب اختیار، دوست، اولی و سزاوار، آزاد کننده و سیّد، آزاد شده و غلام، هم‌سوگند، وارث و خویشاوند.
البته با دقت در این معانی می‌توان به یک وجه مشترکی رسید و آن، اولویت داشتن و سزاوارتر بودن است،[14] چرا که «مولی» از ماده‌ی «ولاء» می‌باشد که در اصل به معنای ارتباط دو چیز با یکدیگر است، به طوری که بیگانه‌ای در بین نباشد و برای آن مصداق‌های زیادی است،[15] به عنوان مثال، دوست در یاری رساندن به دوستِ خود، اولی و سزاوارتر از دیگران است همان‌گونه که وارثان و خویشاوندان در ارث بردن و ولایت بر میراث داشتن، سزاوارتر از دیگران می‌باشند.
و مانند اینکه مولی و سید نسبت به اداره‌ی امور عبد و غلام خود، از دیگران سزاوارتر است، همان طوری که مشرکین وکافران نسبت به داخل شدن در آتش دوزخ، از دیگران سزاوارتر هستند، لذا در تمام معانی «ولی» می‌توان معنای سزاوارتر بودن در ولایت، و اولویت داشتن در آن ولایتی که متناسب با سیاق آیات است را درنظر گرفت، پس بین معانی متعدد «ولی» تضاد و اختلاف نیست.
واژه‌ی مولی در حدیث غدیر
برای روشن‌تر شدن مطلب، مروری کوتاه بر واقعه‌ی غدیر خم می شود، و شرایط و ویژگی‌های آن را بررسی می نماییم:
1 ـ اعلان کردن به مسلمانان که این آخرین حج پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می‌باشد، لذا مسلمانان به هر صورتی که بود سعی کردند تا در آخرین حج پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ همراه ایشان باشند.
2 ـ نازل شدن دستور الهی بر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان، و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای،[16] یعنی ای پیامبر اگر این مأموریت آخر را به انجام نرسانی، مانند این است که 23 سال زحمت خود را از بین برده‌ای.
3 ـ دستور به توقف نمودن همراهان و ماندن تا رسیدن بقیه‌ی مسلمان‌ها و اعلان بازگشت به کسانی که جلوتر رفته‌اند، آن هم در آن بیابان خشک و گرمای سوزان وسط روز.
4 ـ ایراد خطبه‌ای طولانی و بیان به یادگار گذاردن، دو میراث گران بها یعنی قرآن و عترت.
5 ـ شهادت دادن به یگانگی و وحدانیت خداوند، و اقرار گرفتن از مردم به یگانگی خداوند، و شهادت به رسالت خویش، و سؤال نمودن از مردم، که چه کسی اولی و سزاوار بر شماست؟ و جواب دادن مردم به آن حضرت که خدا و رسولش داناترند، سپس حضرت فرمودند: خداوند اولی و سزاوار بر من است و من اولی و سزاوار بر شما هستم. کما اینکه خداوند متعال در سوره‌ی احزاب آیه‌ی 6 می‌فرماید:
«النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِم» ؛ « پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر (و نزدیک‌تر) است»، سپس بالا بردن دست حضرت علی ـ علیه السلام ـ و سه مرتبه تکرار نمودن این جمله: «فمن کنت مولاه فعلی مولاه»، هر کس من مولای او هستم پس علی ـ علیه السلام ـ هم مولای اوست، سپس دعا در حق دوستان او و نفرین در حق دشمنان او کردند و فرمودند: حاضرین به غایبین خبر دهند.
6 ـ قبل از متفرق شدن جمعیت، آیه‌ی اکمال دین نازل شد، و خداوند فرمود: امروز کافران از (زوال) آیین شما مأیوس شدند، بنابراین، از آن‌ها نترسید و از (مخالفت) من بترسید، امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.[17]
با درنظر گرفتن این موارد، آیا شایسته است که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در آن شرایط بخواهند اعلان نمایند که :
ای مردم هر کس من دوست او هستم ، علی ـ علیه السلام ـ هم دوست او است؟ !
یا هر کس من یاور او هستم علی ـ علیه السلام ـ هم یاور اوست؟ !
در صورتی که مسأله‌ی دوست بودن و یاری نمودن مؤمنان، با مؤمنان دیگر، قبلاً از طرف خداوند اعلان شده بود، چرا که خداوند در سوره‌ی توبه آیه‌ی 71 می‌فرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض»‏ ؛ «مردان و زنان با ایمان ، دوستان یکدیگرند».
از طرف دیگر، مسأله‌ی دوست داشتن علی ـ علیه السلام ـ برای همه روشن بود و همه از علاقه‌ی شدید و محبت وافر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نسبت به حضرت علی ـ علیه السلام ـ با اطلاع بودند و نیازی به این همه مقدّمه‌چینی نداشت، پس چه مسئله‌ای است که مایه‌ی اکمال دین بوده و هم وزن رسالت 23 ساله‌ی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می‌باشد و موجب می‌شود که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ رسالت خویش را به نحو احسن به اتمام رسانده باشد؟ آیا چیزی غیر از ولایت و جانشینی حضرت علی ـ علیه السلام ـ است؟ زیرا پس از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ چه کسی می‌خواهد شریعت آورده شده را تبلیغ کند و آن را از انحراف نجات دهد و روش صحیح آن را به مردم بفهماند؟
آیا کسی سزاوراتر و اولی‌تر از علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ بر سرپرستی و ولایت امری جانشینی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ وجود دارد؟ لذا اگر ولایت حضرت علی ـ علیه السلام ـ در ادامه‌ی رسالت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نباشد، تمام زحمات 23 ساله‌ی حضرت از بین می رفت و رسالت ناتمام می‌ماند، چرا که ولایت ائمه ـ علیهم السلام ـ ادامه‌ی رسالت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می‌باشد، لذا پس از اعلان ولایت امری و جانشینی حضرت علی ـ علیه السلام ـ توسط پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، خداوند فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم».
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 ـ محمد حسین طباطبایی (ره)، تفسیر المیزان، ترجمه‌ی محمد باقر موسوی (قم، دفتر انتشارا ت اسلامی)، ج 5.
2 ـ ناصر مکارم شیرازی ، تفسیرنمونه (تهران: دارالکتب الاسلامیه)، ج 13.
3 ـ عبدالحسین طیب، اطیب البیان (تهران: انتشارات اسلام، چاپ سوم)، ج 12.
4 ـ طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ترجمه‌ی ابراهیم میرباقری و … (تهران: انتشارات فراهانی، چاپ اول)، ج 5.
5 ـ ناصر مکارم شیرازی ، پیام قرآن (قم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ ، چاپ سوم، 1375).
6ـ سید شرف‌الدین، رهبری امام علی فصل مربوط به حدیث غدیر.
7ـ علامة امینی، الغدیر.
پاورقی ها:
[1]. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج 19، ص 277.
[2]. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 23، ص 334.
[3]. عبدالحسین طیب، اطیب البیان، تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، ج 12، ص 429.
[4]. عبدعلی العروسی الحویزی، نورالثقلین، قم، مطبعه العلمیه، چاپ دوم، ج 5، ص 241.
[5]. تفسیر المیزان، ج 18، ص 348.
[6]. تفسیر نمونه، ج 21، ص 429.
[7]. اطیب البیان، ج 12، ص 171.
[8]. ابوعلی الطبرسی، مجمع البیان، ترجمه ابراهیم میرباقری و… ، تهران، انتشارات فراهانی، چاپ اول، ج 5، ص 128.
[9]. تفسیر المیزان، ج 4، ص 504.
[10]. المیزان، ج 14، ص 8.
[11]. تفسیر نمونه، ج 13، ص 8.
[12]. اطیب البیان، ج 8، ص 418.
[13]. ترجمه‌ی مجمع البیان، ج 22، ص 315.
[14]. ترجمه‌ی تفسیر مجمع البیان، ج 5، ص 128 و تفسیر اطیب البیان، ج 4، ص 69.
[15]. تفسیر نمونه، ج 21، ص 199.
[16]. مائده/ 67.
[17]. مائده/ 5.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.