پرسش :
چرا حضرت امام دین را از سیاست جدا نمی داند؟
پاسخ :
تشکیل حکومت دینی مبتنی بر ولایت فقیه در ایران با منافع استعمار در تضاد بوده و باعث شد که تز جدایی دین از سیاست از سوی استعمارگران به طور گسترده طرح شود. جای تردید نیست که تز جدایی دین از سیاست در راستای مقابله با دین و خارج نمودن آن از صحنه سیاست صورت گرفته است.
در عصر حاضر امام خمینی(ره) پرچمدار تفکر پیوند دو عنصر دین و سیاست بود. خیلی از صاحبنظران اسلامی پیوند دین و سیاست را مطرح کردهاند؛ ولکن در عمل موفق به تشکیل حکومت دینی نشدند، اما امام راحل با تشکیل حکومت دینی مبتنی بر ولایت فقیه و ارائه حکومت اسلامی عملاً اثبات نمود که بین دین و سیاست و دنیا و آخرت رابطه وجود دارد و اینها مکمل یکدیگرند. امام راحل با تدوین اولین اثر سیاسی خود به نام «کشفالاسرار» نخستین گام را در ترویج پیوند دین و سیاست برداشت و در اشاعه تفکر آمیختگی دین و سیاست موفق بود. امام عقیده داشت که جدایی دین از سیاست، شعاری استعماری است که در ابتدا بنیامیه و بنیعباس طراحان آن بوده و در قرون اخیر این تز الحادی از سوی استعمار طرحریزی و ترویج شده و استعمار مبلغ این تز میباشد.
با توجه به نقش بنیادی تفکر رابطه دین و سیاست در بالندگی، پویایی و جامعیت اسلام؛ بر آن شدیم که تفکر سیاسی امام راحل را در این خصوص مورد تحلیل قرار دهیم.
برای تبیین و تفسیر اندیشه سیاسی امام لازم است که این دیدگاه از زاویههای مختلف مورد تحلیل قرار گیرد. امام قبل از آنکه یک رهبری سیاسی باشد یک رهبر دینی است؛ از اینرو باید دید که این تفکر در حوزه فرهنگ و معارف عمیق و بلند اسلام چه جایگاهی دارد؟ و دلایل این نگرش چیست؟ و طرفداران این بینش چه کسانی بوده و هستند؟ ما این بحث را در محورهای زیر مورد تحلیل قرار میدهیم:
الف ـ معنای سیاست
«سیاست در اصل از واژه «سوس» گرفته شده و به معنای مملکتداری و اصلاح امور مردم و اداره کردن کارهای کشوری است.»(1)
علامه طریحی مینویسد: «السیاسة القیام علی الشیء بما یصلحه»(2 )سیاست دینی اقدام برای سامان دادن چیزی به وسیله اموری که آن را اصلاح کند و سامان بخشد.
«سُستُ الرعیة اَمَرتُها و نَهَیتُها»(3)
فرهنگ عمید دارد که «سیاستمدار کسی است که در امور سیاسی کشور بصیر و کارآزموده باشد.»(4)
از تعاریفی که لغتشناسان در خصوص سیاست نمودند میتوان گفت: سیاست یعنی تدبیر اصولی و جامع برای اجرای عدالت اجتماعی و حفظ کشور و فراهم نمودن امکانات برای تکامل مادی و معنوی انسانها.
ب ـ سیاست و اقسام آن از نگاه امام خمینی(ره)
امام خمینی با ژرفاندیشی خاص در ابتدا تعریف صحیح از سیاست ارائه داده آن گاه بین سیاست اسلامی و سیاست شیطانی مرزبندی نموده و سپس رابطه دین با سیاست اسلامی را مطرح کرده است. از دیدگاه امام سیاست به سه قسم تقسیم شده است:
1 ـ سیاست شیطانی: سیاست شیطانی یعنی خدعه و نیرنگ که پرچمدار آن در عصر حاضر استکبار جهانی است. امام راحل در تعریف این قسم از سیاست فرمود: «وقتی که ما در حبس بودیم رئیس امنیت آن وقت، ضمن صحبتهایش گفت: آقا سیاست عبارتست از دروغگویی، عبارتست از خدعه، عبارتست از فریب، عبارت از پدر سوختگی است این را بگذارید برای ما من به او گفتم این سیاست مال شما است. البته سیاست به آن معنایی که اینها میگویند که دروغگویی و چپاول مردم با حیله و تزویر، تسلط بر اموال و نفوس مردم. این سیاست هیچ ربطی به سیاست اسلامی ندارد و این سیاست شیطانی است.»(5) تلقی امام ازاین نوع سیاست ریشه در اندیشه سیاسی امام علی(ع) دارد که آن حضرت از این قسم سیاست با عنوان سیاست جور یاد کرده است: «بئس السیاسة الجور.»(6 )سیاست بدین معنا با معنای اصلی خود تناسب نداشته و از معنای خود تحریف شده است. متأسفانه واژه «سیاست» همانند برخی از واژهها مانند واژه «استعمار» و ... از معنای خود تحریف شده و به معنای خدعه و نیرنگ تفسیر شده است و همین تفسیر غیر صحیح باعث شده که شعار جدایی دین از سیاست مورد قبول برخی واقع شود. طبیعی است که اسلام با سیاست به معنای فریب نه تنها رابطه ندارد، بلکه با آن در تضاد کامل است و ساحت مقدس دین و دینمداران از آن مبرا است. یکی از عوامل عمده که باعث شد تز جدایی دین از سیاست رواج پیدا کند؛ همانا خلط بین سیاست اسلامی با سیاست شیطانی است. سیاست به معنای شیطانی آن است که محمد عبده در بارهاش چنین مینویسد: «به خدا پناه میبرم از سیاست و کلمه سیاست و معنای سیاست و هر حرفی که در سیاست تلفظ میشود ...»(7)
یکی از اوصاف برجسته رهبران دینی این بوده است که آنها برای تشکیل حکومت و حفظ آن از سیاست شیطانی بهره نگرفتند. چنانکه برخی از اصحاب علی(ع) به ایشان عرض کردند که در سیاست این قدر صداقت و صراحت شرط نیست که شما رعایت میکنید.(8 )امام در جواب فرمود: «آیا به من دستور میدهید که برای پیروزی خود از ظلم در حق کسانی که بر آنان حکومت میکنم استمداد جویم، سوگند به خدا تا خورشید طلوع میکند و ستاره در آسمان چشمک میزند چنین کاری نمیکنم ...»(9)
به خاطر عدم بهرهگیری علی(ع) از سیاست شیطانی بود که برخی تصور میکردند که: معاویه از علی(ع) سیاستمدارتر است. از اینرو امام علی(ع) فرمود: «واللّه ما معاویه بادهی منی و لکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیة الغدر لکنت من ادهی الناس.»(10 )قسم به خدا معاویه سیاستمدارتر از من نیست ولی او نیرنگ میزند و مرتکب گناه میشود، اگر نیرنگ خصلت زشتی نبود من سیاستمدارترین مردم بودم. در عصر ما استکبار جهانی به بهرهگیری از اهرم سیاست شیطانی میخواهد بر جهان مسلط شود که این سیاست را از فرعونهای تاریخ به ارث برده است: «اِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الاَرْضِ وَ جَعَلَ اَهْلَها شیَعا»(11)
2 ـ سیاست حیوانی: سیاست حیوانی که به دفع فساد از زندگی انسان توجه دارد و به ابعاد معنوی و الهی نظر ندارد، امام از آن تعبیر به سیاست حیوانی نموده و این نوع سیاست مورد تأیید امام است. او در این خصوص فرمود: «... اگر فرض کنیم که یک فردی پیدا شود که سیاست را صحیح اجرا بکند نه به آن معنای شیطانی فاسدش، یک حکومتی، یک رئیسجمهوری، یک دولتی سیاست صحیح را اجرا کند که به خیر و صلاح ملت باشد، این سیاست یک بعد از سیاستی است که برای انبیاء و اولیاء بوده و حالا برای علمای اسلام ... انسان فقط یک حیوان نیست که خوردن و خوراک همه شؤون او باشد، سیاست اگر صحیح باشد امت را در یک بعد هدایت میکند و راه میبرد و آن بعد حیوانی است، بعد اجتماعی مادی است، و این سیاست یک جزء ناقص سیاستی است که در اسلام برای انبیا و اولیاء ثابت است.»(12)
3 ـ سیاست اسلامی: سیاست اسلامی همان سیاستی است که انبیا و اولیاء از آن به عنوان ابزار در جهت اجرای قوانین الهی، برقراری عدالت، حاکمیت خدا، احقاق حق و خدمت به بندگان خدا استفاده میکردند. امام راحل در تعریف این قسم از سیاست میفرماید: «... این سیاست سیاست رایج در کشورها یک جزء ناقصی است از سیاست که در اسلام برای انبیا و اولیاء ثابت شده است.»(13 )اما سیاست به معنای اینکه جامعه را هدایت کند به جایی که صلاح جامعه و افراد است، این در روایات ما برای نبی اکرم(ص) با لفظ سیاست ثابت شده است ... در روایت است که پیغمبر اکرم مبعوث شده که سیاست امت را متکفل باشد.(14 )همچنین ایشان فرمود: «انبیا شغلشان سیاست است و دیانت همان سیاستی که مردم را از اینجا حرکت میدهد و [به] تمام چیزهایی که به صلاح ملت و مردم است هدایت میکند.»(15)
با توجه به تعریفی که امام از سیاست اسلامی ارائه داد میتوان گفت انبیا و ائمه(ع) سیاستمدارترین انسانها بودند به دلیل اینکه آنها لایق و شایستهترین افراد برای اعمال چنین سیاستی بودند و دیدگاه امام، هماهنگ با روایات است . چرا که در روایات سیاست به همین معنایی که امام بیان کرد، تعریف شده است. امام صادق(ع) در خصوص سیاست پیامبر اکرم(ص) فرمود: «خداوند پیامبرش را تربیت کرد و نیکو تربیت کرد، وقتی که تربیت او را تکمیل کرد ... سپس امر دین و امت را به او واگذار نمود تا سیاست امور بندگان را به عهده بگیرد.»(16)
در زیارت جامعه در وصف امامان معصوم آمده است: «... وساسة العباد و ارکان البلاد ...»(17) سیاست به معنای حقیقی آن است که اندیشمندانی همانند ابوحامد غزالی(18)، محمدتقی جعفری (19)و امام راحل و ... آن را از ضروریات بشر دانستهاند.
ج ـ چگونگی رابطه دین و سیاست
مقصود از چگونگی رابطه دین و سیاست این است که دین به عنوان یک مکتب همان طوری که در باره نیازهای مادی، معنوی و فردی بشر، برنامه داشته و پاسخگو است؛ در خصوص حکومت که یکی از نیازهای اساسی حیات سیاسی و اجتماعی بشر است؛ نیز برنامه داشته و پاسخگو است. اسلام با ارائه نوعی از حکومت، قوانین کلی حکومت را بیان کرده و نسبت به عنصر حکومت بیتفاوت نبوده است. در ساختار قانونگذاری اسلام همان طوری که قوانین فردی وجود دارد قوانین سیاسی نیز پیشبینی شده است، تا انسانها از این قوانین کلی استفاده نموده و از عقل خود در تطبیق آن قوانین بهره گیرند و حکومت تشکیل دهند. از این رو است که اسلام در باره رهبری و نحوه شکلگیری حکومت شرایط و معیارهایی را بیان کرده است. عالمان و مصلحان اسلامی همانند امام راحل، همان حکومت ارائه شده از سوی دین را که از آن به عنوان «حکومت اسلامی» و یا «حکومت دینی» یاد میشود؛ مطرح کرده اند. بر این اساس سیاست جزء دین است نه خارج از دین. امام خمینی(ره) در باره موضع دین نسبت به حکومت فرمود: «گمان نشود اسلام مثل مسیحیت هست که فقط رابطه معنوی بین افراد و خدای تبارک و تعالی است و بس. اسلام برنامه زندگی دارد، اسلام برنامه حکومت دارد.» «حکومت که شعبهای از ولایت مطلقه رسول اللّه(ص) است، یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه ... است.»
از نگاه امام دین تنها در معنویات ظهور پیدا نمیکند بلکه دین مجموعهای از قوانین فردی و سیاسی و ... است که مسایل سیاسی آن از مسایل عبادیش بیشتر است و هیچ موضوع حیاتی در سیستم قانونگذاری اسلام فاقد برنامه نیست. امام راحل فرمود: «اسلام مکتبی است برخلاف مکتبهای غیر توحیدی، در تمام شؤون فردی، اجتماعی، مادی، معنوی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ولو بسیار ناچیز ... فروگذاری نکرده است.» :«اسلام دینی است که احکام عبادیش سیاسی است این جمعه این خطبههای جمعه آن عید آن خطبههای عید، این اجتماع این مکه این مشعر این منی این عرفات همهاش مسایل سیاسی است.» «نسبت اجتماعات قرآن با آیات عبادی آن نسبت صد به یک هم بیشتر است از یک دوره کتاب حدیث که حدود پنجاه کتاب است و همه احکام اسلام را دربردارد سه چهار کتاب مربوط به عبادات و وظایف انسان نسبت به پروردگار است، مقداری از احکام مربوط به اخلاقیات است، بقیه همه مربوط به اجتماعیات، اقتصادیات، حقوق سیاست و تدبیر جامعه است.»:«بسیاری از احکام عبادی اسلام منشأ خدمات اجتماعی و سیاست است. عبادتهای اسلام اصولاً تمام با سیاست و تدبیر جامعه است. مثلاً نماز جماعت و اجتماع حج در عین حال معنویت آثار اخلاقی و اعتقادی حائز آثار سیاسی است.»
معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
نشریه :فرهنگ کوثر،شماره 17
پاورقی ها:
1 ـ ترجمه منجد الطلاب: 263.
2 ـ مجمع البحرین 4:78.
3 ـ القاموس، ماده «سوس»، ر.ک: لسان العرب، ماده «سوس».
4 ـ فرهنگ عمید، واژه «سیاست».
5 ـ رساله نوین 4:46؛ صحیفه نور 13: 216 ـ 217.
6 ـ غررالحکم 1: 341.
7 ـ مجموعه مقالات دومین کنگره بینالمللی امام خمینی(س)، دفتر اول، ص 330.
8 ـ ر.ک: شهید مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار: 28.
9 ـ الغارات 1: 75؛ نهجالبلاغه، خطبه 126؛ شرح ابنابیالحدید 8: 109.
10 ـ نهجالبلاغه، خطبه 200؛ ر.ک: منهاج البراغه 12: 366؛ فرهنگ آفتاب 7: 3787.
11 ـ قصص: 4.
12 ـ رساله نوین 4: 46؛ صحیفه نور 13: 218؛ روزنامه جمهوری اسلامی، 10/5/1373، ص 15.
13 ـ روزنامه جمهوری اسلامی، 10/5/1373، ص 15.
14 ـ رساله نوین 4: 46.
15 ـ همان: 47.
16 ـ اصول کافی 1: 266.
17 ـ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه.
18 ـ مجله حکومت اسلامی، ش 6، ص 9.
19 ـ حکمت اصول سیاسی اسلام: 47.
تشکیل حکومت دینی مبتنی بر ولایت فقیه در ایران با منافع استعمار در تضاد بوده و باعث شد که تز جدایی دین از سیاست از سوی استعمارگران به طور گسترده طرح شود. جای تردید نیست که تز جدایی دین از سیاست در راستای مقابله با دین و خارج نمودن آن از صحنه سیاست صورت گرفته است.
در عصر حاضر امام خمینی(ره) پرچمدار تفکر پیوند دو عنصر دین و سیاست بود. خیلی از صاحبنظران اسلامی پیوند دین و سیاست را مطرح کردهاند؛ ولکن در عمل موفق به تشکیل حکومت دینی نشدند، اما امام راحل با تشکیل حکومت دینی مبتنی بر ولایت فقیه و ارائه حکومت اسلامی عملاً اثبات نمود که بین دین و سیاست و دنیا و آخرت رابطه وجود دارد و اینها مکمل یکدیگرند. امام راحل با تدوین اولین اثر سیاسی خود به نام «کشفالاسرار» نخستین گام را در ترویج پیوند دین و سیاست برداشت و در اشاعه تفکر آمیختگی دین و سیاست موفق بود. امام عقیده داشت که جدایی دین از سیاست، شعاری استعماری است که در ابتدا بنیامیه و بنیعباس طراحان آن بوده و در قرون اخیر این تز الحادی از سوی استعمار طرحریزی و ترویج شده و استعمار مبلغ این تز میباشد.
با توجه به نقش بنیادی تفکر رابطه دین و سیاست در بالندگی، پویایی و جامعیت اسلام؛ بر آن شدیم که تفکر سیاسی امام راحل را در این خصوص مورد تحلیل قرار دهیم.
برای تبیین و تفسیر اندیشه سیاسی امام لازم است که این دیدگاه از زاویههای مختلف مورد تحلیل قرار گیرد. امام قبل از آنکه یک رهبری سیاسی باشد یک رهبر دینی است؛ از اینرو باید دید که این تفکر در حوزه فرهنگ و معارف عمیق و بلند اسلام چه جایگاهی دارد؟ و دلایل این نگرش چیست؟ و طرفداران این بینش چه کسانی بوده و هستند؟ ما این بحث را در محورهای زیر مورد تحلیل قرار میدهیم:
الف ـ معنای سیاست
«سیاست در اصل از واژه «سوس» گرفته شده و به معنای مملکتداری و اصلاح امور مردم و اداره کردن کارهای کشوری است.»(1)
علامه طریحی مینویسد: «السیاسة القیام علی الشیء بما یصلحه»(2 )سیاست دینی اقدام برای سامان دادن چیزی به وسیله اموری که آن را اصلاح کند و سامان بخشد.
«سُستُ الرعیة اَمَرتُها و نَهَیتُها»(3)
فرهنگ عمید دارد که «سیاستمدار کسی است که در امور سیاسی کشور بصیر و کارآزموده باشد.»(4)
از تعاریفی که لغتشناسان در خصوص سیاست نمودند میتوان گفت: سیاست یعنی تدبیر اصولی و جامع برای اجرای عدالت اجتماعی و حفظ کشور و فراهم نمودن امکانات برای تکامل مادی و معنوی انسانها.
ب ـ سیاست و اقسام آن از نگاه امام خمینی(ره)
امام خمینی با ژرفاندیشی خاص در ابتدا تعریف صحیح از سیاست ارائه داده آن گاه بین سیاست اسلامی و سیاست شیطانی مرزبندی نموده و سپس رابطه دین با سیاست اسلامی را مطرح کرده است. از دیدگاه امام سیاست به سه قسم تقسیم شده است:
1 ـ سیاست شیطانی: سیاست شیطانی یعنی خدعه و نیرنگ که پرچمدار آن در عصر حاضر استکبار جهانی است. امام راحل در تعریف این قسم از سیاست فرمود: «وقتی که ما در حبس بودیم رئیس امنیت آن وقت، ضمن صحبتهایش گفت: آقا سیاست عبارتست از دروغگویی، عبارتست از خدعه، عبارتست از فریب، عبارت از پدر سوختگی است این را بگذارید برای ما من به او گفتم این سیاست مال شما است. البته سیاست به آن معنایی که اینها میگویند که دروغگویی و چپاول مردم با حیله و تزویر، تسلط بر اموال و نفوس مردم. این سیاست هیچ ربطی به سیاست اسلامی ندارد و این سیاست شیطانی است.»(5) تلقی امام ازاین نوع سیاست ریشه در اندیشه سیاسی امام علی(ع) دارد که آن حضرت از این قسم سیاست با عنوان سیاست جور یاد کرده است: «بئس السیاسة الجور.»(6 )سیاست بدین معنا با معنای اصلی خود تناسب نداشته و از معنای خود تحریف شده است. متأسفانه واژه «سیاست» همانند برخی از واژهها مانند واژه «استعمار» و ... از معنای خود تحریف شده و به معنای خدعه و نیرنگ تفسیر شده است و همین تفسیر غیر صحیح باعث شده که شعار جدایی دین از سیاست مورد قبول برخی واقع شود. طبیعی است که اسلام با سیاست به معنای فریب نه تنها رابطه ندارد، بلکه با آن در تضاد کامل است و ساحت مقدس دین و دینمداران از آن مبرا است. یکی از عوامل عمده که باعث شد تز جدایی دین از سیاست رواج پیدا کند؛ همانا خلط بین سیاست اسلامی با سیاست شیطانی است. سیاست به معنای شیطانی آن است که محمد عبده در بارهاش چنین مینویسد: «به خدا پناه میبرم از سیاست و کلمه سیاست و معنای سیاست و هر حرفی که در سیاست تلفظ میشود ...»(7)
یکی از اوصاف برجسته رهبران دینی این بوده است که آنها برای تشکیل حکومت و حفظ آن از سیاست شیطانی بهره نگرفتند. چنانکه برخی از اصحاب علی(ع) به ایشان عرض کردند که در سیاست این قدر صداقت و صراحت شرط نیست که شما رعایت میکنید.(8 )امام در جواب فرمود: «آیا به من دستور میدهید که برای پیروزی خود از ظلم در حق کسانی که بر آنان حکومت میکنم استمداد جویم، سوگند به خدا تا خورشید طلوع میکند و ستاره در آسمان چشمک میزند چنین کاری نمیکنم ...»(9)
به خاطر عدم بهرهگیری علی(ع) از سیاست شیطانی بود که برخی تصور میکردند که: معاویه از علی(ع) سیاستمدارتر است. از اینرو امام علی(ع) فرمود: «واللّه ما معاویه بادهی منی و لکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیة الغدر لکنت من ادهی الناس.»(10 )قسم به خدا معاویه سیاستمدارتر از من نیست ولی او نیرنگ میزند و مرتکب گناه میشود، اگر نیرنگ خصلت زشتی نبود من سیاستمدارترین مردم بودم. در عصر ما استکبار جهانی به بهرهگیری از اهرم سیاست شیطانی میخواهد بر جهان مسلط شود که این سیاست را از فرعونهای تاریخ به ارث برده است: «اِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الاَرْضِ وَ جَعَلَ اَهْلَها شیَعا»(11)
2 ـ سیاست حیوانی: سیاست حیوانی که به دفع فساد از زندگی انسان توجه دارد و به ابعاد معنوی و الهی نظر ندارد، امام از آن تعبیر به سیاست حیوانی نموده و این نوع سیاست مورد تأیید امام است. او در این خصوص فرمود: «... اگر فرض کنیم که یک فردی پیدا شود که سیاست را صحیح اجرا بکند نه به آن معنای شیطانی فاسدش، یک حکومتی، یک رئیسجمهوری، یک دولتی سیاست صحیح را اجرا کند که به خیر و صلاح ملت باشد، این سیاست یک بعد از سیاستی است که برای انبیاء و اولیاء بوده و حالا برای علمای اسلام ... انسان فقط یک حیوان نیست که خوردن و خوراک همه شؤون او باشد، سیاست اگر صحیح باشد امت را در یک بعد هدایت میکند و راه میبرد و آن بعد حیوانی است، بعد اجتماعی مادی است، و این سیاست یک جزء ناقص سیاستی است که در اسلام برای انبیا و اولیاء ثابت است.»(12)
3 ـ سیاست اسلامی: سیاست اسلامی همان سیاستی است که انبیا و اولیاء از آن به عنوان ابزار در جهت اجرای قوانین الهی، برقراری عدالت، حاکمیت خدا، احقاق حق و خدمت به بندگان خدا استفاده میکردند. امام راحل در تعریف این قسم از سیاست میفرماید: «... این سیاست سیاست رایج در کشورها یک جزء ناقصی است از سیاست که در اسلام برای انبیا و اولیاء ثابت شده است.»(13 )اما سیاست به معنای اینکه جامعه را هدایت کند به جایی که صلاح جامعه و افراد است، این در روایات ما برای نبی اکرم(ص) با لفظ سیاست ثابت شده است ... در روایت است که پیغمبر اکرم مبعوث شده که سیاست امت را متکفل باشد.(14 )همچنین ایشان فرمود: «انبیا شغلشان سیاست است و دیانت همان سیاستی که مردم را از اینجا حرکت میدهد و [به] تمام چیزهایی که به صلاح ملت و مردم است هدایت میکند.»(15)
با توجه به تعریفی که امام از سیاست اسلامی ارائه داد میتوان گفت انبیا و ائمه(ع) سیاستمدارترین انسانها بودند به دلیل اینکه آنها لایق و شایستهترین افراد برای اعمال چنین سیاستی بودند و دیدگاه امام، هماهنگ با روایات است . چرا که در روایات سیاست به همین معنایی که امام بیان کرد، تعریف شده است. امام صادق(ع) در خصوص سیاست پیامبر اکرم(ص) فرمود: «خداوند پیامبرش را تربیت کرد و نیکو تربیت کرد، وقتی که تربیت او را تکمیل کرد ... سپس امر دین و امت را به او واگذار نمود تا سیاست امور بندگان را به عهده بگیرد.»(16)
در زیارت جامعه در وصف امامان معصوم آمده است: «... وساسة العباد و ارکان البلاد ...»(17) سیاست به معنای حقیقی آن است که اندیشمندانی همانند ابوحامد غزالی(18)، محمدتقی جعفری (19)و امام راحل و ... آن را از ضروریات بشر دانستهاند.
ج ـ چگونگی رابطه دین و سیاست
مقصود از چگونگی رابطه دین و سیاست این است که دین به عنوان یک مکتب همان طوری که در باره نیازهای مادی، معنوی و فردی بشر، برنامه داشته و پاسخگو است؛ در خصوص حکومت که یکی از نیازهای اساسی حیات سیاسی و اجتماعی بشر است؛ نیز برنامه داشته و پاسخگو است. اسلام با ارائه نوعی از حکومت، قوانین کلی حکومت را بیان کرده و نسبت به عنصر حکومت بیتفاوت نبوده است. در ساختار قانونگذاری اسلام همان طوری که قوانین فردی وجود دارد قوانین سیاسی نیز پیشبینی شده است، تا انسانها از این قوانین کلی استفاده نموده و از عقل خود در تطبیق آن قوانین بهره گیرند و حکومت تشکیل دهند. از این رو است که اسلام در باره رهبری و نحوه شکلگیری حکومت شرایط و معیارهایی را بیان کرده است. عالمان و مصلحان اسلامی همانند امام راحل، همان حکومت ارائه شده از سوی دین را که از آن به عنوان «حکومت اسلامی» و یا «حکومت دینی» یاد میشود؛ مطرح کرده اند. بر این اساس سیاست جزء دین است نه خارج از دین. امام خمینی(ره) در باره موضع دین نسبت به حکومت فرمود: «گمان نشود اسلام مثل مسیحیت هست که فقط رابطه معنوی بین افراد و خدای تبارک و تعالی است و بس. اسلام برنامه زندگی دارد، اسلام برنامه حکومت دارد.» «حکومت که شعبهای از ولایت مطلقه رسول اللّه(ص) است، یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه ... است.»
از نگاه امام دین تنها در معنویات ظهور پیدا نمیکند بلکه دین مجموعهای از قوانین فردی و سیاسی و ... است که مسایل سیاسی آن از مسایل عبادیش بیشتر است و هیچ موضوع حیاتی در سیستم قانونگذاری اسلام فاقد برنامه نیست. امام راحل فرمود: «اسلام مکتبی است برخلاف مکتبهای غیر توحیدی، در تمام شؤون فردی، اجتماعی، مادی، معنوی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ولو بسیار ناچیز ... فروگذاری نکرده است.» :«اسلام دینی است که احکام عبادیش سیاسی است این جمعه این خطبههای جمعه آن عید آن خطبههای عید، این اجتماع این مکه این مشعر این منی این عرفات همهاش مسایل سیاسی است.» «نسبت اجتماعات قرآن با آیات عبادی آن نسبت صد به یک هم بیشتر است از یک دوره کتاب حدیث که حدود پنجاه کتاب است و همه احکام اسلام را دربردارد سه چهار کتاب مربوط به عبادات و وظایف انسان نسبت به پروردگار است، مقداری از احکام مربوط به اخلاقیات است، بقیه همه مربوط به اجتماعیات، اقتصادیات، حقوق سیاست و تدبیر جامعه است.»:«بسیاری از احکام عبادی اسلام منشأ خدمات اجتماعی و سیاست است. عبادتهای اسلام اصولاً تمام با سیاست و تدبیر جامعه است. مثلاً نماز جماعت و اجتماع حج در عین حال معنویت آثار اخلاقی و اعتقادی حائز آثار سیاسی است.»
معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
نشریه :فرهنگ کوثر،شماره 17
پاورقی ها:
1 ـ ترجمه منجد الطلاب: 263.
2 ـ مجمع البحرین 4:78.
3 ـ القاموس، ماده «سوس»، ر.ک: لسان العرب، ماده «سوس».
4 ـ فرهنگ عمید، واژه «سیاست».
5 ـ رساله نوین 4:46؛ صحیفه نور 13: 216 ـ 217.
6 ـ غررالحکم 1: 341.
7 ـ مجموعه مقالات دومین کنگره بینالمللی امام خمینی(س)، دفتر اول، ص 330.
8 ـ ر.ک: شهید مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار: 28.
9 ـ الغارات 1: 75؛ نهجالبلاغه، خطبه 126؛ شرح ابنابیالحدید 8: 109.
10 ـ نهجالبلاغه، خطبه 200؛ ر.ک: منهاج البراغه 12: 366؛ فرهنگ آفتاب 7: 3787.
11 ـ قصص: 4.
12 ـ رساله نوین 4: 46؛ صحیفه نور 13: 218؛ روزنامه جمهوری اسلامی، 10/5/1373، ص 15.
13 ـ روزنامه جمهوری اسلامی، 10/5/1373، ص 15.
14 ـ رساله نوین 4: 46.
15 ـ همان: 47.
16 ـ اصول کافی 1: 266.
17 ـ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه.
18 ـ مجله حکومت اسلامی، ش 6، ص 9.
19 ـ حکمت اصول سیاسی اسلام: 47.