سه‌شنبه، 30 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

برخى مى گویند: عصمت امامان علیهم السلام با خاتمیت در تضاد است. نظر شما در این باره چیست؟


پاسخ :
این دیدگاه مبتنى بر پیش انگاره ها و تفسیر خاصى از نبوّت و ختم نبوّت است که داراى اشکالات بنیادین مى باشد.1 به طور خلاصه این دیدگاه، ختم نبوّت را مساوى با «رهایى خرد بشرى» و «به خود وانهادگى»2 آدمى مى داند و مى گوید: «... با ختم نبوّت، عقل نهایت آزادى را پیدا مى کند ... و طناب گهواره عقل را از دو سو مى گشاید و طفل عقل را که اینک بالغ و چالاک شده آزاد مى گذارد تا بر پاى خود برخیزد و بایستد و برود و بدود و بپرد».3
ایشان در جاى دیگر گفته است: «پس از درگذشت خاتم رسولان، آدمیان در همه چیز حتّى (و بالاخص) در فهم دین به خود وانهاده اند و دیگر هیچ دست آسمانى آنان را پا به پا نمى برد تا شیوه راه رفتن را بیاموزند و هیچ نداى آسمانى تفسیر «درست» و نهایى دین را در گوش آنان نمى خواند تا از بدفهمى مصون بمانند...»!!4
بر اساس آنچه گفته آمد کسانى مانند دکتر سروش برآنند که عصمت و امامت در اعتقاد شیعه ناقض خاتمیت و موجب ناکامى در استفاده از برکات خاتمیت مى باشد! او مى گوید: «سخن در این است که امامت را شرط کمال دین شمردن و امامان را برخوردار از وحى باطنى و معصوم و مفترض الطاعه دانستن (چنان که شیعیان مى دانند) چگونه باید فهمیده شود که با خاتمیت ناسازگار نیفتد و سخن شان در رتبه سخن پیامبر ننشیند و حجیّت گفتار او را پیدا نکند؟»5
ایشان در جاى دیگر مى نویسد: «من نیک مى دانم که ختم نبوّت، مفهوم فاخر و فربهى است که کلام شیعى به دلیل موانع درونى، تاکنون به درستى و انصاف با آن روبه رو نشده است و حقّ آن را چنان که باید نگزارده است و بر حسنات و برکات آن آگاهى نیافته و گواهى نداده است...».6
نقد:
یک. عصمت مدلّل به دلایل متعدّد قرآنى، روایى و عقلى است و چنین شبهاتى نمى تواند با چنان دلایلى معارضه کند. افزون بر آن بسیارى از دلایل عصمت مبتنى بر اصل خاتمیت است و در واقع نشان مى دهد که ختم نبوّت یکى از عوامل ضرورت بخش عصمت امام مى باشد.
دو. مشکل اساسى در کلمات آقاى دکتر سروش مبانى دین شناختى و تفسیر ایشان از ختم نبوّت است. حقیقت خاتمیت یا برکات آن را «رهایى عقل» و «به خود وانهادگى انسان» دانستن از جهاتى چند درخور تأمل است، از جمله این که:
الف. مبناى این سخن، دیدگاه افرادى مانند اقبال لاهورى در راز خاتمیت است. او وحى را از سنخ غریزه مى داند و بر آن است که با رشد عقل استقرایى بشر دوران حاکمیت غریزه به سر مى رسد و عقل آزاد مى شود. این گمانه اشکالات چندى دارد و نقد تفصیلى آن از حوصله این مقال خارج است،7 تنها چیزى که در این مجال به اختصار مى توان اشاره کرد این است که:
اولاً: چنین گمانى فاقد دلیل و پشتوانه عقلى و نقلى و درون متنى است.
ثانیاً: لازمه آن، برترى عقل استقرایى بر دین و غروب پرتو دین در فروغ عقل زمینى بشر است.
ثالثاً: عقل استقرایى از چنان قوّت و قدرتى برخوردار نیست که در همه چیز حتّى (و بالاخص) در فهم دین، آدمیان را الى الابد از درک و تبیین معصومانه دین بى نیاز کند.
ب. «رهایى عقل» در پرتو خاتمیت این پندار را تداعى مى کند که هدایت هاى آسمانى، چه در عرصه تشریع و چه در حوزه تبیین معصومانه دین، در بند کشنده خرد آدمى و محدود کننده آن است؛ درحالى که هدایت هاى معصومانه دینى در هریک از دو عرصه یاد شده هدایتگر عقل و خرد و بالندگى بخش و تکمیل کننده نواقص آن است.8
ج. آنچه دکتر سروش در نهایت از برکات خاتمیت شمرده این است که «هیچ نداى آسمانى تفسیر «درست» و نهایى دین را در گوش آدمیان نمى خواند تا از بدفهمى مصون بمانند». در این نگاه مشکل بزرگ بشریت وجود معصومان و قرائت و تبیین معصومانه آنان از دین بوده است و بحمداللّه خاتمیت این مشکل را حل کرده و نعمت بزرگ «عدم مصونیت از بدفهمى» را به او ارزانى داشته است! این است همه رمز و راز و برکات فاخر خاتمیت، که در نگاه ایشان، شیعه به درک درست آن نائل نیامده است. «تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل!»
سه. برخلاف دیدگاه جناب آقاى دکتر سروش، یکى از ویژگى هاى ممتاز تشیع، حداکثر مصونیت پذیرى در برابر انحرافات و کژاندیشى ها در عرصه درک و فهم حقایق و آموزه هاى دینى است. این مهم تابع عواملى چون استمرار نص و وجود رهبرانى معصوم است که اقیانوس دانش و معارفشان بهترین مبیّن معارف دینى و زداینده غبار تحریف ها و ناراستى ها است و بدون آن خاتمیت با مشکل اساسى روبرو مى شود.
استاد مطهرى در این باره معتقد است: «شیعه از نعمت هایى برخوردار است که دیگر فِرَق اسلامى فاقد آنند. از جمله آنها استمرار دوران عصمت است. عصمت براى اهل سنّت منحصر به بیست و سه سال و براى شیعه 273 سال است»9 یعنى براى اهل سنّت دوران عصمت تنها زمان پیامبر است، اما شیعه افزون بر آن 250 سال یعنى تا وفات امام عسکرى علیه السلام امام معصوم ظاهر دارد که سیره اش حجّت است. در این مدّت تغییرات بسیارى در اوضاع زمانه پدید آمد و اوضاع رنگ و روى بسیار متفاوتى یافت. وجود امام معصوم علیه السلام در این دوران مشکل، اقتضاى زمان را به خوبى حل مى نمود و آنچه را که جامعه نمى توانست با مراجعه به سیره پیامبر پاسخش را دریابد، با وجود امام معصوم به راحتى حل مى شد. معارف قرآن به زیباترین شکل و عمیق ترین وجه بیان مى گردید و گنجینه معارف بدون ابتلا به التباسات و کژى ها و انحرافات سهوى و عمدى گشوده مى شد».10
در مقابل، دیگر فِرَق اسلامى نه تنها به قدر کافى از فیض وجود امامان بهره نجستند، بلکه دورى از اهل بیت، به علاوه منع شدن احادیث نبوى، آنان را از معارف ارزشمند نبوى نیز محروم ساخت و در چنین خلأ بزرگى ضربه هاى سهمگینى بر پیکر معارف اسلامى وارد آمد. آثار ناگوار این پدیده همچنان باقى است و از میان بردن آن به سادگى امکان پذیر نمى نماید.
پی نوشت:
1. جهت آگاهى بیشتر بنگرید: امامت و خاتمیت تعارض یا تلائم، حمیدرضا شاکرین، مقاله کتاب نقد، (فصنامه) شماره 38، بهار 1385.
2. همان، ص 141.
3. پاسخ دوم سروش به حجت الاسلام بهمن پور در تاریخ 4/7/1378 بنگرید: آیینه اندیشه، ش 2، دى ماه 1384، ص 43.
4. همان.
5. پاسخ اول دکتر سروش به حجت الاسلام بهمن پور در تاریخ 1/6/84 بنگرید: آیینه اندیشه، ص 31، ش 2، دى ماه 1384.
6. پاسخ دوم دکتر سروش به حجت الاسلام بهمن پور در تاریخ 4/6/84 بنگرید: همان، ص 43.
7. جهت آگاهى بیشتر نگا: مجموعه آثار، مرتضى مطهرى، ج 2، صص 183 ـ 194.
8. بنگرید: دین شناسى، نگارنده، قم معارف، 1387.
9. در اینجا مراد از دوران عصمت دوران ظهور امام معصوم است، اما اصل وجود امام معصوم در شیعه همیشگى است و پایانى ندارد.
10. ر.ک: مجموعه آثار، مرتضى مطهرى، ج 21، صص 151-150.
منبع: www.porseman.org


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما