شنبه، 11 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چرا بهائیت را دین نمى دانید با اینکه آنها نیز داراى کتاب، خدا و پیامبر هستند؟


پاسخ :
موضوع فوق بسته به تعریف ما از «دین»، پاسخ هاى متعددى مى تواند داشته باشد؛ بنابراین شایسته است ابتدا این اصطلاح را تعریف نموده و ضمن بیان شاخص هاى «حقانیت»، به تبیین و بررسى آن بپردازیم:
تعریف دین
دین «Religion/FAITH» قدمتى به درازاى تاریخ بشریت داشته1 و همواره یکى از مهمترین اشتغالات ذهنى بشر را تشکیل مى داده است.2
«دین» در لغت به معناى ایمان، عقیده، اعتقاد، پیمان، کیش اطاعت و جزا و... آمده، و اصطلاحاً در تعریفى عام به معناى اعتقاد به آفریننده اى براى جهان و انسان، و دستورات عملى متناسب با این عقاید مى باشد. از این روى، کسانى که مطلقاً معتقد به آفریننده اى نیستند و پیدایش پدیده هاى جهان را تصادفى، و یا صرفاً معلول فعل و انفعالات مادى و طبیعى مى دانند «بى دین» نامیده مى شوند. اما کسانى که معتقد به آفریننده اى براى جهان هستند هر چند عقاید و مراسم دینى ایشان، توأم با انحرافات و خرافات باشد «با دین» شمرده شوند.3
با وجود این هنوز تعریف مشترکى - به ویژه در غرب - درباره دین وجود ندارد؛ و اندیشمندان علوم مختلف با نگرش ها ورویکردهاى اخلاقى، تاریخى، روان شناختى، جامعه شناختى، فلسفى و زیبا شناختى تعاریف متعدد و گوناگونى از دین ارائه نموده اند.4 هرچند این قبیل تعاریف به دلیل موانع و کاستى هایى که در خود دارند؛ از ارائه تعریفى صحیح و حقیقى از دین ناتوان باشند.5
دین از منظر اسلام
واقعیت آن است که ارائه هرگونه تعریفى از دین، باید بدون پیش داورى اعمال سلایق، و تحمیل خواسته ها باشد. در تعریف دین لازم است به منابع دینى و کسى که دین را نازل کرده است رجوع کنیم. در این صورت نه تنها ارائه تعریفى مشخص با ویژگى هاى معین از دین امکان پذیر بوده بلکه باعث تمایز دین حق و الهى از ادیان باطل نیز مى شود.
در قرآن کریم دین در معانى متعددى چون جزا و پاداش، اطاعت و بندگى، ملک و سلطنت، شریعت و قانون، ملت، تسلیم، اعتقادات و... به کار رفته است.6
در روایات نیز معانى متعدد و مختلفى براى کلمه «دین» ذکر شده است.7
از منظر اسلامى در شناسایى و تعریف دین لازم است میان ادیان توحیدى با ادیان غیرتوحیدى تفکیک قائل شد:
1. ادیان توحیدى؛ ادیان توحیدى و الهى، ادیانى هستند که پایه و اساس آنها بر وحى و پیام الهى استوار است و از سوى خداوند متعال براى هدایت انسان ها بر پیامبران نازل شده اند.
2. ادیان غیرتوحیدى؛ این قبیل ادیان ریشه در نیازها و خواسته هاى آدمى داشته و مصنوع و مخلوق بشر است. اعم از این که ابتدا منشأ الهى داشته و سپس تحریف شده باشند یا اینکه از ابتدا بشرى باشند. از این رو اندیشمندان مسلمان در تعریف دین عمدتاً بر ویژگى «حقانیت» دین تأکید داشته و در صدد ارائه تعریفى عام که شامل هر آنچه که دین نامیده شود، نبوده اند.
به عنوان نمونه: از دیدگاه علامه طباطبائى؛ «دین عقاید و دستورهاى علمى و اخلاقى است که پیامبران از طرف خدا براى راهنماى و هدایت بشر آورده اند»8.
ایشان همچنین در تفسیر آیه «وَ لا یدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ»9 مى فرماید: «مراد به آن دینى است که منسوب به حقّ است و نسبتش به حقّ این است که حقّ اقتضا مى کند انسان آن دین را داشته باشد و انسان را به پیروى از آن دین وادار مى سازد»10.
آیه اللّه جوادى آملى نیز مى فرماید: «معناى اصطلاحى دین، مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتى است که براى اداره امور جامعه انسانى و پرورش انسان ها باشد. گاهى همه این مجموعه، حقّ و گاهى همه آن باطل و زمانى مخلوطى از حقّ و باطل است. اگر مجموعه حقّ باشد، آن را دین حق و در غیر این صورت، آن را دین باطل و یا التقاطى از حق و باطل نامند»11.
سنجه هاى حقانیت
در یک جمع بندى شاخص ها و ویژگى هاى اساسى حقانیت یک دین چهار امر است12:
1. بنیاد الهى
یکى از مهم ترین ویژگى هاى حقانیت یک دین این است که آسمانى و الاهى باشد، نه زمینى و بشرى و ساخته دست انسانى. شناسایى الهى بودن یک دین نیز از راه هاى ذیل امکان پذیراست؛
1-1. با مراجعه به آموزه هاى آن دین مى توان پى برد که آیا واقعاً دین حق الهى است یا خیر؟ در اینجا معقول و منطقى بودن، داشتن هماهنگى و انسجام، پاسخ گویى به نیازهاى ابدى و اساسى انسان، وجود نظام اعتقادى، ارزشى و عبادى، هدفمندى و مطابقت با سیر و سرشت جوهرى انسان، بهترین شاخص هایى است که مى تواند ما را به حق بودن یک دین رهنمون شود.
1-2. از آنجا که ادیان آسمانى، با یکدیگر پیوند عمیقى دارند و هر دینى مؤد و تکمیل کننده دین قبلى است، مى توان با مراجعه به نصوص معتبر رسیده از پیامبرى که حق بودن دینش براى ما به اثبات رسیده است، کشف کرد که آیا ادیان دیگر، به تأیید این دین رسیده اند یا نه. این روش از جایگاه ویژه اى برخوردار است که کمتر بدان توجه شده است. از طریق این روش، عدم حقانیت همه ادیانِ ادعایى پس از پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله نیز اثبات مى شود.
1-3. معجزه پیامبر یکى از دلایل اثبات صدق نبى و بنیاد الهى دین اوست. معجزه پیامبر باید به طور قطعى اثبات شود. بنابراین کسى که در حقانیت دینى تحقیق مى کند باید خود آن معجزه را مشاهده کند و یا از طریق نقلى که صدق آن قطعى و غیرقابل تردید است با آن آشنا شود. مورد نخست تنها در مورد حاضرین در محضر پیامبر امکان پذیر است و غایبان از آن بى بهره اند، جز در مورد قرآن که معجزه زنده و ابدى است و همگان مى توانند با این سند رسالت، ارتباط مستقیم برقرار کنند و اعجاز آن را تجربه کنند.
1-4. با رجوع به گزارش هاى مستند، معتبر و کافى تاریخى، مى توان فهمید که آیا دین خاصى داراى ویژگى ها و خصایصى که بیان شد هست یا خیر؟ تاریخ در این باره، یکى از منابع شناخت ما در ادیان مطابق با واقع است. این چهار روش در عین مجزّا بودن از یکدیگر، در پاره اى موارد مى توانند مکمل یکدیگر در اثبات حقانیت یک دین باشند.
1-5. و بالاخره ادعاى خود دین نسبت به بنیاد الهى به سه صورت قابل تصور است:
الف. یا دینى ادعاى الهى و وحیانى بودن دارد.
ب. یا دینى ادعا دارد که از سوى خداى هستى نازل نشده.
ج. یا دینى نسبت به این مسئله ساکت است.
در مورد اول باید صدق مدعا را از طریق راه هاى پیشین آزمود. اما اگر دینى ادعاى الهى بودن نداشته یا عکس آن را داشته باشد، مانند ادیان ابتدایى و قدیم همچون آنیمیسم، فتیشیسم، میترانیسم، هندوئیسم، برهمنیسم، جنیسیم، و ادیان ترکیبى مانند سیکسیم و یا ادیان فلسفى چون بودیسم و کنفوسیونیسم و بسیارى از ادیان قدیم آمیخته به شرک مثل تثلیث بابلى، تثلیث رومى، تثلیث هندى و... کاملاً از مجراى بحث خارج مى شوند و حوزه بحث، منحصر به ادیان مدعى الهى بودن چون اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتى گرى مى شود.
2. تحریف ناپذیرى
صرف بنیاد الهى در اصل نخستین یک دین براى اثبات حقانیت فعلى آن کافى نیست؛ بلکه باید وثاقت کتاب آسمانى آن از جهت مصون بودن از تحریف و دستکارى هاى بشرى نیز اثبات شود.
براى اثبات وثاقت کتاب آسمانى، یعنى استناد قطعى آن به پیامبر صلى الله علیه و آله و تحریف نشدن آن، مى توان از روش هاى 1-1 و 2-1 و 4-1 استفاده نمود. در خصوص قرآن به لحاظ اعجاز بودنش روش 3-1 نیز کاربرد دارد.
3. نسخ ناشدگى
نسخ شدن یا نشدن یک دین از دو طریق به دست مى آید:
3-1. عدم پیدایش شریعت حقه پسین، بر اساس این ضابطه تا زمانى که شریعت الهى جدیدى نازل نشود، شریعت قبلى باقى است و با پیدایش شریعت جدید منسوخ خواهد شد. این روش نسخ نشدن را به طور موقت ثابت مى کند و با آمدن شریعت جدید براى همیشه شریعت پیشین منسوخ شناخته مى شود. از این رو با آمدن شریعت اسلامى همه شرایع پیشین براى همیشه منسوخ خواهند بود.
3-2. ادعاى خاتمیت، دینى که اصل الهى بودن و تحریف ناشدگى کتاب آسمانى آن اثبات شده باشد اگر ادعاى خاتمیت کند، به لحاظ صدق قطعى این ادعا نسخ ناپذیرى آن براى همیشه ثابت مى شود و ملاکى براى کشف کذب و عدم حقانیت همه ادیان ادعایى بعدى خواهد شد. بنابراین خاتمیت اسلام به تنهایى دلیل قاطع بر کذب و بطلان همه ادیان بعد از آن همچون آیین سمیک و بهائیت مى باشد. بر این اساس حقانیت براى همیشه اختصاص به دین مبین اسلام دارد.
4. خردپذیرى؛ یکى دیگر از شاخصه هاى حقانیت یک دین، عقلانیت، خردپذیرى و بالاتر از آن خردپرورى آموزه هاى آن است. بسیارى از ادیان، به رغم دارا بودن پیشینه الهى، در طول تاریخ دچار تحریفات چشمگیرى شده و اصالت خود را از دست داده اند. همین مسئله باعث شده که آموزه هاى خردستیز بسیارى در این ادیان رخ نماید.13
دین نبودن بهائیت
اکنون با توجه به تعاریف، معانى و شاخصه هاى فوق اگر بخواهیم بدانیم که آیین بهائیت، «دین» است یا نه؟ و اگر دین است، آیا دین حق و از ادیان توحیدى است یا دینى باطل و مصنوع بشر؟ باید ابتداء دیدگاه خودمان در مورد تعریف دین را تبیین نمائیم:
1. بنا بر تعاریفى که بر حقانیت و الهى بودن دین تأکید دارند و براساس آیه «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ...»14 که مبین دین حقِّ توحیدى است؛ و همچنین بنا بر تعریف برخى از متکلمین پیرامون دین ـ که عبارت است از قوانین الهى که وضع شده اند تا صاحبان عقل را با اختیار خودشان به خیر بالذات نایل سازند -15 آیین بهائیت دین نبوده و امرى جدا و بیگانه از دین مى باشد؛ زیرا بررسى تاریخى و منابع مذهبى آن نشان مى دهد خاستگاه و قوانین آن الهى نیست و به هیچ وجه شاخص ها و ویژگى هاى اساسى حقانیت یک دین را برنمى تابد، بلکه آیینى بشرى است که از سوى استعمارگران و دست نشانده هاى آنها در جهت ایجاد افتراق و اختلاف در بین مسلمانان به منظور تحقق مقاصد شوم استعمارگران تأسیس گردیده است.16
2. اما بنا بر معناى لغوى و اصطلاحى عام «اعتقاد به آفریننده اى براى جهان و انسان» یا به معناى «ایمان به یک یا چند نیروى فوق بشرى که شایسته اطاعت و عبادت هستند»17. و براساس آیه «لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِى دِینِ»18 که خداوند مسلک مشرکان را نیز نوعى دین مى شمارد، هم چنین بنا بر تعریف برخى از دانشمندان غربى همچون «دورکیم» - که دین را دستگاهى از باورها و آداب دانسته در رابطه با مقدساتى که مردم را به صورت گروه هاى اجتماعى به یکدیگر پیوند مى دهد19 - آیین بهائیت نیز نوعى دین است و همانند دین مشرکین از ادیان غیرتوحیدى و باطل مى باشد.20
تولوستوى و بهائیت
نویسنده شهیر روسى «لئون تولستوى» در تاریخ 15 مارس 1909 در پاسخ به نامه «یاسنایا پولیان» مادرى که براى مسلمان شدن فرزندانش با وى مشورت کرده، ضمن مقایسه و برشمردن امتیازات اسلام نسبت به مسیحیت، به نکته جالب توجه اى اشاره مى نماید:
«... اینجانب نمى دانم که فرزندان شما دانش و دانستنى هاى مربوط به ادیان و به خصوص اسلام را تا حدى مى دانند و یا اصلاً اطلاعى از آن ندارند. جواب این پرسش هر چه باشد فرقى نمى کند، زیرا کتاب ها و منابعى هست که به فرزندان شما در هر چه بهتر شناختن ادیان و خصوصا اسلام یارى خواهد رساند. ولى فراموش نکنیم که بعضى از روش ها وجود دارند که با نام اسلام و یا دین آمادگى کامل دارند تا انسان ها را به راه هاى غلط رهنمون شوند، از این ها مثلاً یکى بهائیت است که ابتدا با نام اسلام در ایران ظهور کرده و بعدها به سرزمین هاى آسیاى صغیر آمده است و در آن جا بازوهاى خود را تقویت نموده. بهائیت از نام بهاءاللّه که در عکا زندگى مى کند گرفته شده است. این دین در ایران در سال 1892-1817 توسط میرزا حسین على به وجود آمده است. این شخص در سال 1863 در بغداد و قبل از آن در تبریز ادعاى پیغمبرى و نبوت کرده است و به همین واسطه دولت ایران او را تبعید و او در امپراتورى عثمانى به زندگى خویش ادامه داده است. بعد از مرگ او پسرش عبدالبهاء ادامه دهنده راه پدر شده است. طریقت بهائیت بعدها تلاش کرده به صورت دین خود را نشان دهد. بهائیت از یهودیت و مسیحیت نیز نکته هایى را در بر گرفته است. بهائیان سعى مى کنند در روز سه بار نماز بخوانند. کعبه را به عنوان قبله قبول ندارند و جایى را که بهاءاللّه در آن ساکن است به عنوان قبله پذیرفته اند. دو کتاب مقدس دارند که به آنها اقتدا مى کنند. یکى بیان و دیگرى کتاب اقدس است. این باور، باطل است و از طرف کسى نباید مورد پذیرش قرار گیرد»21.
پی نوشت:
1. ادیان زنده جهان، رابرت. ا. هیوم، ترجمه عبدالرحیم گواهى، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1372، ص 18؛ میرچا الیاده، دین پژوهى، ترجمه بهاءالدین خرمشاهى، تهران: پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1375، ج 1، ص 87.
2. همان.
3. آموزش عقاید، محمد تقى مصباح یزدى، تهران: امیرکبیر، 1383، ج 1، ص 33 ـ 28.
4. ر.ک: ادیان زنده جهان، پیشین، صص 25-24.
5. جهت اطلاع بیشتر ر.ک: کلام جدید، عبدالحسن خسروپناه، قم: مرکز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علمیه قم، 1379، ص 29.
6. ر.ک: سوره فاتحه، آیه 4؛ سوره زمر، آیه 11؛ سوره بقره، آیه 193؛ سوره کافرون، آیه 6؛ سوره انعام، آیه 161؛ سوره آل عمران، آیه 19؛ سوره بقره، آیه 256.
7. ر.ک: محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمة، قم: مکتب الاعلام الاسلامى، 1367، ج 3، صص 369- 395.
8. سیدمحمد حسین طباطبائى، آموزش دین، قم: جهان آرا، [بى تا]، ص 9.
9. توبه 9، آیه 29.
10. سیدمحمدحسین طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، دفتر نشر اسلامى، 1363، ج 9، ص 368.
11. عبداللّه جوادى آملى، شریعت در آینه معرفت، قم: اسراء، 1381، ص 93، همچنین در این زمینه ر.ک: محمد تقى مصباح یزدى، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات، ج 1، ص 28؛ کلام جدید، پیشین، ص 14.
12. جهت مطالعه بیشتر و آگاهى کامل ر.ک: حمیدرضا شاکرین، چرا اسلام؟، ماهنامه معارف، آذر 1386، ش51.
13. همان.
14. آل عمران 3، آیه 19.
15. کلام جدید، پیشین، ص 37.
16. ر.ک: مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامى، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوى، 1375، صص 87-94.
17. توفیقى، حسین، آشنایى با ادیان بزرگ، تهران: انتشارات سمت، 1379، ص 13.
18. کافرون 109، آیه 6.
19. کلام جدید، پیشین، ص38.
20. در بخش نقد عقاید بهائیت، بطلان و غیر توحیدى بودن این مسلک به تفصیل بررسى شود.
21. تولستوى و محمد رسول اللّه صلى الله علیه و آله نامه اى از تولستوى در مقایسه اسلام و مسیحیت کتابخانه تاریخ اسلام و ایران، 4/11/1385؛ و همچنین ر.ک: کتاب محمد رسول اللّه صلى الله علیه و آله، لئون تولستوى، ترجمه عطا ابراهیمى راد، تهران: نشر ثالث، 1385.
منبع: www.porseman.org


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.