جمعه، 13 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آیا اجازه ولىّ در ازدواج دختر، لازم است؟


پاسخ :
پاسخ از حضرت آیت اللّه العظمی مکارم شیرازی (دامت برکاته):
دخترى که به سن بلوغ و رشد رسیده در امر ازدواج آزاد و مختار است و هیچ کس حتى پدر و مادر حق ندارند ازدواج با شخص معینى را بر او تحمیل کنند. صحت عقد مشروط به اذن و رضایت اوست، و بدون رضایت او عقد ازدواج استوار نخواهد شد، زیرا اوست که مى خواهد عمرى با شوهر زندگى کند، بنابراین او نیز باید انتخاب کند و تصمیم بگیرد.
حضرت صادق علیه السلام فرمود: در نکاح دختر اجازه و اذن او شرط است چه باکره باشد چه غیرباکره، بدون امر و دستور او نکاح واقع نمى شود.(1)
بى شک اجازه دختر براى صحت عقد ازدواج ضرورت دارد، ولى مسئله دیگرى مطرح است که آیا علاوه بر اذن دختر، اجازه ولىّ شرعى یعنى پدر و جد پدرى نیز براى صحت عقد ضرورت دارد یا نه. در این جا احادیث و فقه اسلامى بین دخترى که هنوز شوهر نکرده و باکره است و بین دختر شوهر کرده و بیوه فرق گذاشته اند. زن بیوه در ازدواج مجدد کاملاً آزاد است و نیازى به کسب اجازه از پدر یا جد پدرى ندارد. هر مردى را که پسندید و دوست داشت مى تواند با او ازدواج کند؛ گر چه دیگران مخالف باشند.
مردى مى گوید: از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم آیا زن بیوه مى تواند (بدون اذن پدر) ازدواج کند؟ فرمود: «او مالک نفس خود مى باشد، اگر قبلاً شوهر داشته مى تواند با مرد دل خواه خود، در صورتى که کفو او باشد ازدواج کند.(2)»
و نیز فرمود: «زنى که قبلاً شوهر داشته و باکره نیست مى تواند بدون اجازه پدر ازدواج کند، در صورتى که ازدواجش خوب و بدون اشکال باشد.(3)»
اما در مورد عقد دوشیزه باکره، بعد از انتخاب و رضایت خودش، باید از پدر یا جد پدرى او نیز کسب اجازه کرد و با صلاحدید و مشورت آنها اقدام نمود.
در این مورد نیز اجازه دختر شرط اساسى بلکه رکن عقد است، ولى شارع مقدس اسلام براى رعایت احتیاط و مصلحت به دوشیزگان توصیه مى کند که هنگام انتخاب همسر با پدر یا جد پدریشان مشورت نمایند و اجازه آنها را کسب کنند.اسلام در این مورد نیز از دختر سلب استقلال و آزادى نمى کند بلکه براى رعایت حال او و جلوگیرى از خطاو اشتباه، توصیه مى کند که از تجربیات پدر و جدش استفاده کند و رضایت آنها راجلب نمایند.
علت قضیه این است که دوشیزه باکره که هنوز شوهر نرفته در این مورد خام و بى تجربه و ساده اندیش است. با مردى زندگى نکرده و خوب و بد آنها را به درستى تشخیص نمى دهد، از یک نوع شرم و خوش بینى و زودباورى که لازمه دوشیزه بودن است برخوردار مى باشد، از حیله و نیرنگ بعضى جوانان شیاد بى اطلاع است.
او تشنه عشق وعلاقه و محبت است و نمى داند که همه جوانان در اظهار علاقه صادق نیستند، وقتى جوانى نسبت به او اظهار عشق و محبت کرد، در اثر ساده اندیشى او را صادق مى پندارد و جواب مثبت مى دهد، در صورتى که ممکن است فریب کار و حقه باز و شیاد باشد. دوشیزگان با معیارهاى اصیل ازدواج خوب آشنا نیستند و در این باره نیاز به مشورت و کمک دارند، و چه مشاورى دل سوزتر از پدر یا جد پدرى سراغ دارید. بدین سبب اسلام به دوشیزگان توصیه مى کند که در مورد ازدواج، با پدر یا جد پدرى خود مشورت کنند و رضایت او را جلب نمایند و بدین وسیله خود را از خطرات و عواقب سوء ازدواج هاى ناسنجیده و حساب نشده مصون بدارند. اما لازمه سخن این نیست که دختر مسلوب الاراده باشد و هر ازدواجى را که به او تحمیل کردند بپذیرد، بلکه او هم عاقل و رشید است هر که را خواست مى پذیرد و اگر تمایل نداشت رد مى کند. بنابراین اجازه پدر یا جد پدرى شرط صحت ازدواج است نه تمام علت.
در همین مورد هم در فقه اسلام دو مورد استثنایى وجود دارد: مورد اول این که دختر نیاز به شوهر دارد و شوهر مناسبى برایش پیدا شده ولى دست رسى به پدر یا جد پدرى نیست تا کسب اجازه کند، در این صورت خودِ دختر مى تواند ازدواج کند و نیازى به کسب اجازه پدر و جد ندارد. مورد دوم این که دختر نیاز به شوهر دارد، شوهر مناسبى هم برایش پیدا شده ولى پدر اشکال تراشى و بهانه جویى مى کند و حاضر نیست دخترش را شوهر بدهد، در چنین موردى هم ضرورت کسب اجازه پدر ساقط مى گردد.
گفتنى است: در صورتى هم که ولایت باشد فقط براى پدر و جد پدرى است و به جز این دو نفر حق ولایت ندارد. نه مادر، نه برادر، نه عمو، نه دایى، نه جد مادرى، صحت عقد دختر مشروط به کسب اجازه هیچ یک از اینها نیست. ولى من به همه دختران، چه بیوه و چه باکره، توصیه مى کنم که هنگام انتخاب همسر سعى کنند رضایت پدر و مادر و حتى برادر بزرگ خود را کسب کنند، این موضوع به نفع آنها خواهد بود.

پی‌نوشت‌ها:
1 . وسائل الشیعه ، ج 14، ص 203: «تستأمر البکر و غیرها و لا تنکح الاّ بامرها».
2 . همان ، ص 201: عبدالخالق قال: «سألت اباعبداللّه علیه السلام عن المراة الثیّب تخطب الى نفسها؟ قال: هى املک بنفسها تولّى من شاءت اذا کان کفواً بعد ان تکون قد نکحت زوجاً قبل ذلک».
3 . همان ، ص 204: «لابأس ان تزوّج المرأة نفسها اذا کان ثیّباً بغیر اذن ابیها اذا کان لابأس بما صنعت».
منبع: makarem.ir


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.