عامل تحقیر، ذلت و بیشخصیت شدن انسان
امام على علیه السلام فرمودند:
أَزری بِنَفسِهِ مَنِ استَشعَرَ الطَّمَعَ، وَ رَضِی بِالذُّلِّ مَن کَشَفَ عَن ضُرِّهِ، وَهانَت عَلَیهِ نَفسُهُ مَن أَمَّرَ عَلَیها لِسانَهُ ؛
هر کس طمع در درون داشته باشد خود را حقیر کرده، و کسی که ناراحتیهایش را فاش کند به ذلت خویش راضی شده، و کسی که زبانش را بر خود امیر کند شخصیت خود را پایمال کرده است.
نهجالبلاغه، حکمت 2
شرح حدیث:
شرح حدیث توسط حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی مدظلهالعالی:
قیمت و ارزش هر انسانی را خودش تعیین میکند نه جامعه، جامعه همان قیمتی که انسان روی خود میگذارد تعیین میکند، لذا انسان نباید خود را ارزان عرضه کند.
با ذکر این مقدّمه، در حدیث فوق سه نکته قابل ذکر است: یکی اینکه عامل تحقیر انسان چیست و چگونه انسان خود را تحقیر میکند؟ دوم اینکه چگونه انسان خود را ذلیل میکند و عامل ذلّت چیست؟ و سوم اینکه عامل اهانت انسان چیست و چگونه انسان خود را تحقیر میکند؟
1. عامل تحقیر انسان:
«أزری» یعنی عیب نهادن، تحقیر کردن و پست شمردن. کسی که در باطنش طمع داشته باشد خودش را تحقیر کرده، طمع حقارت میآورد، شخصی که طمع دارد در مقابل ثروتمندان و اغنیا خضوع میکند وخودش را کوچک میکند و در انظار مردم تحقیر میشود. در نتیجه جامعه هم بر اساس قیمتگذاری خود او برایش ارزش قائل میشود.
روایات در باب طمع فراوان است: ابوحمزه ثمالی از امام باقر (علیه السلام) نقل میکند که میفرمایند: مردی نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: «عَلِّمنی یا رَسُولَ الله شَیئاً، فقالَ (صلی الله علیه و آله و سلم): عَلَیکَ بِالیأسِ مِمّا فی أَیدِی النّاسِ فَإنَّهُ الغَنِی الحاضِرُ، قالَ: زِدنی یا رَسُولَ اللهِ قالَ: إیاکَ وَ الطَّمَعَ فَإنَّهُ الفقَرُ الحاضِرُ؛ عرض کرد: ای پیامبر خدا چیزی به من تعلیم کن. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از آنچه در دست مردم است ناامید باش که بینیازی آماده همین است. گفت: ای پیامبر خدا بیشتر برایم بگو: فرمود: از طمع پرهیز کن که نیازمندی آماده همین است». (1)
همچنین امام علی (علیه السلام) فرمودهاند: «ثَمَرَةُ الطَّمَعِ الشِّقاءُ؛ نتیجهی طمع بدبختی است.» (2)
امام هادی (علیه السلام) در حدیثی میفرمایند: «اَلطَّمَعُ سَجِیةُ سَیئَةُ؛ طمع، خصلتی زشت است». (3)
امام کاظم (علیه السلام) به هشام فرمود: «از طمع پرهیز و به آنچه مردم دارند، چشمداشتی نداشته باش، چشمداشت به مخلوق را در خود بمیران زیرا طمع، کلید هر خواری است و عقل را میدزدد و انسانیت را میدَرَد و آبرو را میآلاید و دانش را از بین میبرد.»
طمع ممدوح و نیکو هم داریم که قرآن دربارهی آن میفرماید: (تَتَجَافی جُنُوبُهُم عَنِ المَضاجِع یدعُونَ رَبَّهُم خَوفاً وَ طَمَعاً...)؛ پهلوهایشان از بسترها دور میشود (و شبانگاه به پا میخیزند و رو به درگاه خدا میآورند) و پروردگار خود را با بیم و امید میخوانند». (4)
امام سجّاد (علیه السلام) در دعایش عرض میکند: «إذا رَأیتُ مَولای ذُنُوبی فَزِعتُ، وَ إذا رَأَیتُ عَفوَکَ طَمِعتُ؛ سرورم چون به گناهان خود مینگرم بیمناک میشوم و چون به بخشش تو مینگرم، طمع میبندم». (5)
2. عامل ذلالت انسان:
فرمود کسی که دردش را برای همه میگوید و داد میزند خودش را ذلیل میکند، انسان با شخصیت مسائلش را حفظ میکند و دردهایش را برای دیگران بیان نمیکند. نقل میکنند که شخصی دندانش درد میکرد و از شدت دندان درد داد و بیداد میکرد و آه و نالهاش همه جا پیچیده بود. شخصی به او گفت: چقدر کم طاقتی؟ من سه سال است که بینایی خود را از دست دادهام اما به احدی نگفتم.
علی (علیه السلام) میفرماید: «رَضِی بِالذُّلِّ مَن کَشَفَ عَن ضُرِّهِ؛ کسی که از گرفتاری خود پرده بردارد، به خواری تن داده است.» (6)
3. عامل توهین انسان:
فرمود اگر زبانش را امیر خود کند به خود توهین کرده و خودش را ارزان فروخته است. خوشا به حال کسی که اختیار زبانش در دست اوست که در این صورت میتواند از آن بهرههای فراوان ببرد.
در حدیثی علی (علیه السلام) فرموده است: «اَللّسانُ میزانُ الإنسانِ؛ زبان، وسیلهی سنجش انسان است». (7)
و همان حضرت میفرمایند: «إذا أصبَحَ ابنُ آدَم فإنَّ الأعضاءَ کُلَّها تُکَفِّرُ اللِّسانَ فَتَقولُ: إتّق اللهُ فِینا فإنَّما نحقُ بِکَ، فإنِ استَقَمتَ أستَقَمنا و إنِ اعوَجَجتَ اعوَجَجنا؛
چون آدمی صبح کند، همهی اندامها در برابر زبان کرنش کرده و میگویند: تقوای الهی را دربارهی ما رعایت کن، زیرا ما به تو بستگی داریم، اگر راست باشی، راست هستیم و اگر کج شوی، ما نیز کج میشویم». (8)
امام علی (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند که فرمود: «لاَیستَقِیمُ إیمَانُ عَبدٍ حَتَّی یستَقِیمَ قَلبُهُ. وَ لاَ یستَقِیمُ قَلبُهُ حَتَّی یستَقیم لِسَانُهُ، فَمَنِ استَطَاعَ مِنکُم أَن یلقَی اللهَ تَعَالَی وَ هُوَ نَقِی الرَّاحَةِ مِن دِمَاءِ المُسلِمِینَ و أَموَالِهِم، سَلِیمُ اللِّسَانِ مِن أَعرَاضِهِم، فَلیفعَل؛ ایمان هیچ بندهای درست نشود، تا آنکه دلش درست شود و دلش درست نشود، تا آن که زبانش درست شود. بنابراین هر کس از شما که میتواند با دستی نیالوده به خون و اموال مسلمانان و زبانی سالم از ریختن آبرو و حیثیت ایشان خداوند را دیدار نماید، باید چنین کند.» (9)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودهاند: «سَلامَةُ الإنسانِ فی حِفظِ اللِّسانِ؛ سلامت انسان، در نگهداری زبان است». (10)
و از علی (علیه السلام) روایت شده است که: «مَن حَفِظَ لِسانَهُ سَتَرَ اللهُ عَورَتَهُ؛ هر که زبانش را نگهدارد، خداوند عیبش را بپوشاند». (11)
و همان حضرت فرموده است: «اَللِّسانُ سَبُعُ، إن خُلِّی عَنهُ عَقَرَ؛ زبان، درنده است اگر رها شود، گاز میگیرد». (12)
پینوشتها:
1. وسائل الشیعه، ج11، ص 322.
2. غررالحکم، ص 359.
3. الدرّة الباهرة، ص 42.
4. سورهی سجده، آیهی 16.
5. بحارالانوار، ج98، ص 83.
6. میزان الحکمه، ج3، ص 443؛ و شرح نهجالبلاغهی ابن ابی الحدید، ج18، ص 84.
7. میزان الحکمه، ج8، ص 490.
8. صحیح ترمذی، ج9، ص 247؛ به نقل از میزان الحکمه، ج8، ص 494.
9. نهج البلاغه، خطبهی 176.
10. بحارالانوار، ج71، ص 286.
11. همان مدرک، ص 283.
12. نهجالبلاغه، حکمت 60.
منبع: گفتار معصومین (ع)، جلد دوم (درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبدالله زاده، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب (ع)، چاپ سوم (1393).
قیمت و ارزش هر انسانی را خودش تعیین میکند نه جامعه، جامعه همان قیمتی که انسان روی خود میگذارد تعیین میکند، لذا انسان نباید خود را ارزان عرضه کند.
با ذکر این مقدّمه، در حدیث فوق سه نکته قابل ذکر است: یکی اینکه عامل تحقیر انسان چیست و چگونه انسان خود را تحقیر میکند؟ دوم اینکه چگونه انسان خود را ذلیل میکند و عامل ذلّت چیست؟ و سوم اینکه عامل اهانت انسان چیست و چگونه انسان خود را تحقیر میکند؟
1. عامل تحقیر انسان:
«أزری» یعنی عیب نهادن، تحقیر کردن و پست شمردن. کسی که در باطنش طمع داشته باشد خودش را تحقیر کرده، طمع حقارت میآورد، شخصی که طمع دارد در مقابل ثروتمندان و اغنیا خضوع میکند وخودش را کوچک میکند و در انظار مردم تحقیر میشود. در نتیجه جامعه هم بر اساس قیمتگذاری خود او برایش ارزش قائل میشود.
روایات در باب طمع فراوان است: ابوحمزه ثمالی از امام باقر (علیه السلام) نقل میکند که میفرمایند: مردی نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: «عَلِّمنی یا رَسُولَ الله شَیئاً، فقالَ (صلی الله علیه و آله و سلم): عَلَیکَ بِالیأسِ مِمّا فی أَیدِی النّاسِ فَإنَّهُ الغَنِی الحاضِرُ، قالَ: زِدنی یا رَسُولَ اللهِ قالَ: إیاکَ وَ الطَّمَعَ فَإنَّهُ الفقَرُ الحاضِرُ؛ عرض کرد: ای پیامبر خدا چیزی به من تعلیم کن. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از آنچه در دست مردم است ناامید باش که بینیازی آماده همین است. گفت: ای پیامبر خدا بیشتر برایم بگو: فرمود: از طمع پرهیز کن که نیازمندی آماده همین است». (1)
همچنین امام علی (علیه السلام) فرمودهاند: «ثَمَرَةُ الطَّمَعِ الشِّقاءُ؛ نتیجهی طمع بدبختی است.» (2)
امام هادی (علیه السلام) در حدیثی میفرمایند: «اَلطَّمَعُ سَجِیةُ سَیئَةُ؛ طمع، خصلتی زشت است». (3)
امام کاظم (علیه السلام) به هشام فرمود: «از طمع پرهیز و به آنچه مردم دارند، چشمداشتی نداشته باش، چشمداشت به مخلوق را در خود بمیران زیرا طمع، کلید هر خواری است و عقل را میدزدد و انسانیت را میدَرَد و آبرو را میآلاید و دانش را از بین میبرد.»
طمع ممدوح و نیکو هم داریم که قرآن دربارهی آن میفرماید: (تَتَجَافی جُنُوبُهُم عَنِ المَضاجِع یدعُونَ رَبَّهُم خَوفاً وَ طَمَعاً...)؛ پهلوهایشان از بسترها دور میشود (و شبانگاه به پا میخیزند و رو به درگاه خدا میآورند) و پروردگار خود را با بیم و امید میخوانند». (4)
امام سجّاد (علیه السلام) در دعایش عرض میکند: «إذا رَأیتُ مَولای ذُنُوبی فَزِعتُ، وَ إذا رَأَیتُ عَفوَکَ طَمِعتُ؛ سرورم چون به گناهان خود مینگرم بیمناک میشوم و چون به بخشش تو مینگرم، طمع میبندم». (5)
2. عامل ذلالت انسان:
فرمود کسی که دردش را برای همه میگوید و داد میزند خودش را ذلیل میکند، انسان با شخصیت مسائلش را حفظ میکند و دردهایش را برای دیگران بیان نمیکند. نقل میکنند که شخصی دندانش درد میکرد و از شدت دندان درد داد و بیداد میکرد و آه و نالهاش همه جا پیچیده بود. شخصی به او گفت: چقدر کم طاقتی؟ من سه سال است که بینایی خود را از دست دادهام اما به احدی نگفتم.
علی (علیه السلام) میفرماید: «رَضِی بِالذُّلِّ مَن کَشَفَ عَن ضُرِّهِ؛ کسی که از گرفتاری خود پرده بردارد، به خواری تن داده است.» (6)
3. عامل توهین انسان:
فرمود اگر زبانش را امیر خود کند به خود توهین کرده و خودش را ارزان فروخته است. خوشا به حال کسی که اختیار زبانش در دست اوست که در این صورت میتواند از آن بهرههای فراوان ببرد.
در حدیثی علی (علیه السلام) فرموده است: «اَللّسانُ میزانُ الإنسانِ؛ زبان، وسیلهی سنجش انسان است». (7)
و همان حضرت میفرمایند: «إذا أصبَحَ ابنُ آدَم فإنَّ الأعضاءَ کُلَّها تُکَفِّرُ اللِّسانَ فَتَقولُ: إتّق اللهُ فِینا فإنَّما نحقُ بِکَ، فإنِ استَقَمتَ أستَقَمنا و إنِ اعوَجَجتَ اعوَجَجنا؛
چون آدمی صبح کند، همهی اندامها در برابر زبان کرنش کرده و میگویند: تقوای الهی را دربارهی ما رعایت کن، زیرا ما به تو بستگی داریم، اگر راست باشی، راست هستیم و اگر کج شوی، ما نیز کج میشویم». (8)
امام علی (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند که فرمود: «لاَیستَقِیمُ إیمَانُ عَبدٍ حَتَّی یستَقِیمَ قَلبُهُ. وَ لاَ یستَقِیمُ قَلبُهُ حَتَّی یستَقیم لِسَانُهُ، فَمَنِ استَطَاعَ مِنکُم أَن یلقَی اللهَ تَعَالَی وَ هُوَ نَقِی الرَّاحَةِ مِن دِمَاءِ المُسلِمِینَ و أَموَالِهِم، سَلِیمُ اللِّسَانِ مِن أَعرَاضِهِم، فَلیفعَل؛ ایمان هیچ بندهای درست نشود، تا آنکه دلش درست شود و دلش درست نشود، تا آن که زبانش درست شود. بنابراین هر کس از شما که میتواند با دستی نیالوده به خون و اموال مسلمانان و زبانی سالم از ریختن آبرو و حیثیت ایشان خداوند را دیدار نماید، باید چنین کند.» (9)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودهاند: «سَلامَةُ الإنسانِ فی حِفظِ اللِّسانِ؛ سلامت انسان، در نگهداری زبان است». (10)
و از علی (علیه السلام) روایت شده است که: «مَن حَفِظَ لِسانَهُ سَتَرَ اللهُ عَورَتَهُ؛ هر که زبانش را نگهدارد، خداوند عیبش را بپوشاند». (11)
و همان حضرت فرموده است: «اَللِّسانُ سَبُعُ، إن خُلِّی عَنهُ عَقَرَ؛ زبان، درنده است اگر رها شود، گاز میگیرد». (12)
پینوشتها:
1. وسائل الشیعه، ج11، ص 322.
2. غررالحکم، ص 359.
3. الدرّة الباهرة، ص 42.
4. سورهی سجده، آیهی 16.
5. بحارالانوار، ج98، ص 83.
6. میزان الحکمه، ج3، ص 443؛ و شرح نهجالبلاغهی ابن ابی الحدید، ج18، ص 84.
7. میزان الحکمه، ج8، ص 490.
8. صحیح ترمذی، ج9، ص 247؛ به نقل از میزان الحکمه، ج8، ص 494.
9. نهج البلاغه، خطبهی 176.
10. بحارالانوار، ج71، ص 286.
11. همان مدرک، ص 283.
12. نهجالبلاغه، حکمت 60.
منبع: گفتار معصومین (ع)، جلد دوم (درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبدالله زاده، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب (ع)، چاپ سوم (1393).