حدیث ستار العیوب بودن خدا
امام علی علیه السلام فرمودند:
اَلحَذَرَ الحَذَرَ! فَوَ اللهِ لَقَد سَتَرَ، حَتّی کَأَنَّهُ قَد غَفَرَ ؛
بترس، بترس (از خدا!) به خدا سوگند آن قدر پردهپوشی کرده که گویی تو را بخشیده و آمرزیده است.
نهجالبلاغه، حکمت 30
شرح حدیث:
شرح حدیث توسط حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی مدظلهالعالی:
حدیث دربارهی ستّار العیبها بودن خداوند است و ما در این قسمت، ابتدا نکاتی دربارهی این حدیث را بیان میکنیم و بعد چند جملهای دربارهی عیبجویی و عیبزدایی بحث خواهیم کرد.
امّا چند نکته دربارهی این حدیث:
نکتهی اوّل:
خداوند پوشندهی گناهان و عیبهای افراد است، مراد از ستّار العیوب بودن خداوند چیست؟ دو نوع ستّاریت داریم، یکی تکوینی و دیگر تشریعی.
تکوینی این است که خداوند انسان را چنان آفریده است که بسیاری از عیبهایش پنهان است؛ مثلاً صفات درون انسان مانند حسادت، تکبّر، و خودخواهی و انحرافات اعتقادی پنهان است؛ اگر انسان طوری آفریده میشد که بشود اخلاق و اعتقادات او را از چهرهاش فهمید، زندگی برای او بسیار مشکل میشد، امّا خداوند به خاطر ستّاریتی که دارد چنان انسان را آفرید که عیبهایش مخفی است امّا در روز قیامت «یعرَفونَ بِسیماهُم» که از چهرهها افراد شناخته میشوند.
ستّار العیوب تشریعی این است که خداوند دستور داده مردم عیبهای همدیگر را بشناسند، غیبت نکند، تهمت نزنند و آبروی همدیگر را نریزند.
نکتهی دوم:
فایدهی ستّار العیوب بودن چیست؟ دو فایده دارد:
1. شخصّت و احترام افراد حفظ میشود که دادن شخصّت به افراد یکی از موانع سقوط در گناه است چرا که اگر شخصی در جامعه معروف به گناه و زشتی باشد دیگر باکی برای گناه کردن ندارد، و خود را بیشتر آلوده به گناه میکند، امّا همین که دید گناهش را پوشش دادند، شرم و حیا مانع میشود که گناه کند، و اینکه اسلام میگوید غیبت نکن، یکی از دلایلش همین است که وقتی رسوا شد میگوید: حالا که آبروی ما رفت پس هر کاری که دلمان میخواهد انجام دهیم، و دربارهی تربیت بچّه هم اسلام میگوید او را تحقیر نکن و نزن و نگو که نمیفهمی و بیشعوری، بلکه به او شخصیت بده تا به ارزش خود پی ببرد و کار خلاف انجام ندهد.
2. فایدهی دوم این است که پایههای امتحان الهی محکم شود. اصل آزادی و اختیار با ستّاریت محفوظ است؛ چرا که اگر کسی با یک گناه رسوا میشد دیگر گناه نمیکرد و گناه نکردنش به خاطر ترس از رسوایی بود، نه پایبند بودن به اصول اخلاقی و اسلامی، و تکامل شکل نمیگرفت و مسأله جبر پیش میآمد.
نکتهی سوم:
مبادا از این ستّاریت خداوند سوء استفاده کنیم و خیال کنیم خداوند ما را بخشیده است بلکه شاید این مقدّمهی عذاب و مجازات دردناک الهی باشد.
و کلام علی (علیه السلام) بر همین مطلب اشاره دارد که بیدار باشید و از ستّار العیبها بودن خداوند سوء استفاده نکنید.
نکتهی چهارم:
باید پرتوی از صفات خداوند در بندگانش باشد، خداوند از هر عیبی منزّه است و بنده هم باید سعی کند خود را از عیبها منزّه کند، باید متخلّص به اخلاق خداوند بشود و آبروی دیگران را نریزد و تنها نقطه ضعفها را نبیند.
با این توضیح اجمالی دربارهی حدیث مورد بحث، برویم سراغ بحث عیبجویی و عیبزدایی. یکی از ویژگیهای انسان مؤمن عیبزدایی است و عیبجویی از صفات زشت است که در مؤمن وجود ندارد، انسان وقتی به کمال میرسد که عیبهای خویش را بشناسد و آن را برطرف سازد و این در صورتی امکان دارد که انسان اوّل عیبهای خود را بشناسد چون تا انسان به نواقص خود آگاه نشود نمیتواند چارهجویی کند.
انسان از چند راه میتواند به عیبهای خود آگاه شود:
1. از راه مراقبه و محاسبه، که انسان مواظب اعمال و رفتارخود باشد و خود را مورد حسابرسی قرار دهد، به خصوص اگر بتواند خود را با افراد صالح مقایسه کند، چرا که وقتی خود را فاقد فضایل کمالات آنها میبیند میتواند به عیبهای خود پی ببرد.
2. عبرت گرفتن از رفتار افراد نادرست و بداخلاق که باید ادب را از بیادبان آموخت یعنی آنچه را که آنها انجام میدهند انسان برخلافش را انجام دهد.
3. معاشرت با دوستان خوب که او را نصیحت کنند و عیبهایش را به او تذکّر دهند چرا که امام صادق (علیه السلام) فرمودهاند: «أحَبُّ إخوانی إلَی مَن أهدی إلَی عیبهای؛ محبوبترین برادرانم نزد من، کسی است که عیبهایم را به من هدیه کند». (1)
امام هفتم (علیه السلام) وقتی اوقات شبانه روز را به چهار قسمت تقسیم میکند یک ساعتش را معاشرت با برادران قرار میدهد ومیفرماید: «وَ ساعَةُ لِمُعاشِرَةِ الإخوانِ وَ الثِّقاتِ الَّذینَ یعرَّفُونکُم عیبهاکُم وَ یخلِصون، لَکُم فِی الباطِنِ؛ ساعتی برای رفت و آمد و معاشرت با برادران مورد اعتمادی که شما را به عیبهایتان آگاه میسازند و قلباً نسبت به شما خلوص و صفا دارند، اختصاص دهید». (2)
روایات ما دوست واقعی را کسی میدانند که تو را از کارهای زشت باز دارد: «صَدیقُکَ مَن نَهاکَ». (3)
امام باقر(علیه السلام) به شخصی به نام صالح فرمودند: از کسی پیروی کن که تو را بگریاند و خیرخواه تو باشد، و دنبال مکن کسی را که تو را بخنداند ولی نسبت به تو صمیمیت و خیرخواهی ندارد.» (4)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودهاند: «المُؤمِنُ مِرآةُ المُؤمِنِ یری فیهِ حُسنَهُ وَ قُبحَهُ؛ مؤمن آیینهی مؤمن است که خوبیها و بدیهای خود را در او میبیند». (5)
مؤمنان آیینهی همدیگرند *** این خبر می از پیمبر آورند (6)
مؤمن نباید عیبهای مؤمن دیگی را فاش کند و آبرویش را بریزد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «مَن عَلِمَ مِن أخیهِ سَیئَةً فَسَتَرَها، سَتَرَاللهُ عَلَیهِ یومَ القِیامَةِ؛ (7) هر که از برادر خود گناهی بداند و آن را بپوشاند، خداوند در روز قیامت گناهان او را بپوشاند».
امام باقر (علیه السلام) فرموده است: «یجِبُ لِلمُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ أَن یستُرَ علیهِ سَبعینَ کبیرةً؛ مؤمن در برابر مؤمن وظیفه دارد که هفتاد گناه بزرگ او را بپوشاند». (8)
نه تنها مؤمن نباید عیب دیگران را ببیند بلکه باید به فکر عیبهای خود باشد. امام علی (علیه السلام) میفرمایند: «طُوبی لِمَن شَغَلَهُ عَیبُهُ عَن عیبها النَّاسِ؛ خوشا به حال آن کس که عیب خودش، او را از پرداختن به عیبهای مردم باز دارد.» (9)
و همان حضرت فرمود: «مَن نَظَرَ فی عَیبِ نَفسِهِ اِشتَغَلَ عَن عَیبِ غَیرِهِ؛ کسی که عیب خود را ببیند، از پرداختن به عیب دیگران باز ایستد.» (10)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) «لَا تَتبَعُوا عَثَراتِ المُؤمِنینَ فإنّهُ مَن تَتَبّع عَثَراتِ أخِیه تَتَبَّعَ الله عَثرَتَهُ، و مَن تَتَبّع اللهُ عَثرَتَهُ یفضَحُهُ و لَو فی جَوفِ بَیتِه؛ عیبهای مؤمنان را جستجو نکنید، زیرا هر که دنبال عیبهای مؤمنان بگردد، خداوند عیبهای او را دنبال کند و هر که خداوند عیبهایش را جستجو کند، او را رسوا سازد گر چه درون خانهاش باشد.» (11)
امام علی (علیه السلام) میفرمایند: «لا تَبتَهِجَنَّ بِخَطَاءِ غَیرِکَ فإنَّکَ لَن تَملِکَ الإصَابَةٍ أبَداً؛ از خطای دیگران هرگز شادمان مشو، زیرا تو نیز برای همیشه از خطا کردن مصون نیستی». (12)
و همان حضرت فرمودند: «مَن عابَ عِیبَ، وَ مَن شَتَمَ اُجِیبَ؛ هر که عیبجویی کند، عیبجویی شود و هر که دشنام دهد، پاسخ شنود». (13)
به فرمودهی امام صادق (علیه السلام): «الأثرارُ یتبَعونُ مَساوِیءَ النّاسِ وَ یترکُونَ مَحاسِنَهُم کَما یتبَعُ الذُّبابُ المَواضعَ الفاسِدَة مِن الجَسَدِ وَ یترُکُ الصَّحِیحُ؛ افراد عیبجو همانند مگس هستند که روی ناپاکیها و آلودگیها مینشینند و دنبال کارهای زشت و عیبها مردم هستند و خوبیهای آنان را نادیده میگیرند». (14)
نسبت به این گونه افراد که کارشان عیبجویی و اشاعهی فحشا در جامعه است باید بیاعتنا بود و به سخنانشان ترتیب اثر نداد تا ناچار شوند از کار زشتشان دست بردارند.
«محمد بن الفضیل، عن أبی الحسن الأوّل (علیه السلام) قال: قلتُ له: جُعِلتُ فِداکَ، الرجُلُ مِن أخوانی ییلُغنی عنه الشیءُ الذی أکرَهُه فأسأله عن ذلک فینکِرُ ذلک و قد أخبَرَنی عنه قَومُ ثِقات؟ فقال لی: یا محمّد کُذِّب سَمعَک: و بَصَرکَ عَن أخِیکَ فإن شَهِدَ عِندَکَ خَمسُونَ قسَامةُ وَ قالَ لَکَ قَولاً فَصدِّقهُ و کذَّبهُم، لا تُذِیعَنّ علیه شیئاً تَشِیة بِه و تَهدِمُ به مروءَ تَهُ فتکونَ مِن الّذین قال الله فی کتابه (إنَّ الّذِینَ یحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الفَاحِشَةُ فی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُم عَذَابُ ألَیم)؛ (15) شخصی به نام محمد بن فضیل میگوید: خدمت امام هفتم (علیه السلام) رسیدم و عرض کردم: فدایت شوم، دربارهی یکی از برادران دینی من کاری را نقل میکنند که من آن را ناخوش دارم ولی هنگامی که از خود او سؤال میکنم انکار میکند با اینکه گروهی از افراد موثق و مورد اعتماد این خبر را برای من نقل کردند. امام (علیه السلام) فرمود: ای محمد گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن و اگر پنجاه نفر به عنوان شاهد قسم یاد کردند و دربارهی او چیزی به تو گفتند ولی خود او انکار کرد به گواهی آنان ترتیب اثر مده، سخن او را بپذیر و گفتهی آنها را قبول مکن. مبادا چیزی که مایهی عیب و ننگ و وسیلهی دَرهم کوبیدن شخصیت و شرف انسانی او میگردد منتشر کنی، زیرا در زمرهی کسانی قرار خواهی گرفت که خداوند دربارهی آنها فرموده است: کسانی که دوست میدارند زشتیها در میان مؤمنان پخش شود برای آنهاست عذابی دردناک در دنیا و آخرت». (16)
از خداوند میخواهیم خودش عیبهای ما را به ما بنمایاند و توفیق دهد تا درصدد رفع آنها برآییم.
پینوشتها:
1. تحفالعقول، حکمت 89.
2. تحفالعقول، حکمت 18.
3. غررالحکم، ح 5857.
4. اصول کافی، ج2، ص 638.
5. نقطههای آغاز در اخلاق عملی، ص 227 به نقل از المجازات النبویه، ص 66.
6. مثنوی معنوی، دفتر اوّل، ص 69.
7. میزان الحکمه، ج7، ص 145.
8. اصول کافی، ج2، ص 207.
9. نهجالبلاغه، خطبهی 176.
10. میزانالحکمه، ج7، ص 142.
11. همان مدرک، ص 148.
12. همان مدرک، ص 150.
13. میزان الحکمه، ج7، ص 151.
14. سفینةالبحار، ج2، ص 295.
15. سورهی نور، آیهی 19.
16. کافی، ج8، ص 147، ح125.
منبع: گفتار معصومین (ع)، جلد دوم (درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبدالله زاده، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب (ع)، چاپ سوم (1393).
حدیث دربارهی ستّار العیبها بودن خداوند است و ما در این قسمت، ابتدا نکاتی دربارهی این حدیث را بیان میکنیم و بعد چند جملهای دربارهی عیبجویی و عیبزدایی بحث خواهیم کرد.
امّا چند نکته دربارهی این حدیث:
نکتهی اوّل:
خداوند پوشندهی گناهان و عیبهای افراد است، مراد از ستّار العیوب بودن خداوند چیست؟ دو نوع ستّاریت داریم، یکی تکوینی و دیگر تشریعی.
تکوینی این است که خداوند انسان را چنان آفریده است که بسیاری از عیبهایش پنهان است؛ مثلاً صفات درون انسان مانند حسادت، تکبّر، و خودخواهی و انحرافات اعتقادی پنهان است؛ اگر انسان طوری آفریده میشد که بشود اخلاق و اعتقادات او را از چهرهاش فهمید، زندگی برای او بسیار مشکل میشد، امّا خداوند به خاطر ستّاریتی که دارد چنان انسان را آفرید که عیبهایش مخفی است امّا در روز قیامت «یعرَفونَ بِسیماهُم» که از چهرهها افراد شناخته میشوند.
ستّار العیوب تشریعی این است که خداوند دستور داده مردم عیبهای همدیگر را بشناسند، غیبت نکند، تهمت نزنند و آبروی همدیگر را نریزند.
نکتهی دوم:
فایدهی ستّار العیوب بودن چیست؟ دو فایده دارد:
1. شخصّت و احترام افراد حفظ میشود که دادن شخصّت به افراد یکی از موانع سقوط در گناه است چرا که اگر شخصی در جامعه معروف به گناه و زشتی باشد دیگر باکی برای گناه کردن ندارد، و خود را بیشتر آلوده به گناه میکند، امّا همین که دید گناهش را پوشش دادند، شرم و حیا مانع میشود که گناه کند، و اینکه اسلام میگوید غیبت نکن، یکی از دلایلش همین است که وقتی رسوا شد میگوید: حالا که آبروی ما رفت پس هر کاری که دلمان میخواهد انجام دهیم، و دربارهی تربیت بچّه هم اسلام میگوید او را تحقیر نکن و نزن و نگو که نمیفهمی و بیشعوری، بلکه به او شخصیت بده تا به ارزش خود پی ببرد و کار خلاف انجام ندهد.
2. فایدهی دوم این است که پایههای امتحان الهی محکم شود. اصل آزادی و اختیار با ستّاریت محفوظ است؛ چرا که اگر کسی با یک گناه رسوا میشد دیگر گناه نمیکرد و گناه نکردنش به خاطر ترس از رسوایی بود، نه پایبند بودن به اصول اخلاقی و اسلامی، و تکامل شکل نمیگرفت و مسأله جبر پیش میآمد.
نکتهی سوم:
مبادا از این ستّاریت خداوند سوء استفاده کنیم و خیال کنیم خداوند ما را بخشیده است بلکه شاید این مقدّمهی عذاب و مجازات دردناک الهی باشد.
و کلام علی (علیه السلام) بر همین مطلب اشاره دارد که بیدار باشید و از ستّار العیبها بودن خداوند سوء استفاده نکنید.
نکتهی چهارم:
باید پرتوی از صفات خداوند در بندگانش باشد، خداوند از هر عیبی منزّه است و بنده هم باید سعی کند خود را از عیبها منزّه کند، باید متخلّص به اخلاق خداوند بشود و آبروی دیگران را نریزد و تنها نقطه ضعفها را نبیند.
با این توضیح اجمالی دربارهی حدیث مورد بحث، برویم سراغ بحث عیبجویی و عیبزدایی. یکی از ویژگیهای انسان مؤمن عیبزدایی است و عیبجویی از صفات زشت است که در مؤمن وجود ندارد، انسان وقتی به کمال میرسد که عیبهای خویش را بشناسد و آن را برطرف سازد و این در صورتی امکان دارد که انسان اوّل عیبهای خود را بشناسد چون تا انسان به نواقص خود آگاه نشود نمیتواند چارهجویی کند.
انسان از چند راه میتواند به عیبهای خود آگاه شود:
1. از راه مراقبه و محاسبه، که انسان مواظب اعمال و رفتارخود باشد و خود را مورد حسابرسی قرار دهد، به خصوص اگر بتواند خود را با افراد صالح مقایسه کند، چرا که وقتی خود را فاقد فضایل کمالات آنها میبیند میتواند به عیبهای خود پی ببرد.
2. عبرت گرفتن از رفتار افراد نادرست و بداخلاق که باید ادب را از بیادبان آموخت یعنی آنچه را که آنها انجام میدهند انسان برخلافش را انجام دهد.
3. معاشرت با دوستان خوب که او را نصیحت کنند و عیبهایش را به او تذکّر دهند چرا که امام صادق (علیه السلام) فرمودهاند: «أحَبُّ إخوانی إلَی مَن أهدی إلَی عیبهای؛ محبوبترین برادرانم نزد من، کسی است که عیبهایم را به من هدیه کند». (1)
امام هفتم (علیه السلام) وقتی اوقات شبانه روز را به چهار قسمت تقسیم میکند یک ساعتش را معاشرت با برادران قرار میدهد ومیفرماید: «وَ ساعَةُ لِمُعاشِرَةِ الإخوانِ وَ الثِّقاتِ الَّذینَ یعرَّفُونکُم عیبهاکُم وَ یخلِصون، لَکُم فِی الباطِنِ؛ ساعتی برای رفت و آمد و معاشرت با برادران مورد اعتمادی که شما را به عیبهایتان آگاه میسازند و قلباً نسبت به شما خلوص و صفا دارند، اختصاص دهید». (2)
روایات ما دوست واقعی را کسی میدانند که تو را از کارهای زشت باز دارد: «صَدیقُکَ مَن نَهاکَ». (3)
امام باقر(علیه السلام) به شخصی به نام صالح فرمودند: از کسی پیروی کن که تو را بگریاند و خیرخواه تو باشد، و دنبال مکن کسی را که تو را بخنداند ولی نسبت به تو صمیمیت و خیرخواهی ندارد.» (4)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودهاند: «المُؤمِنُ مِرآةُ المُؤمِنِ یری فیهِ حُسنَهُ وَ قُبحَهُ؛ مؤمن آیینهی مؤمن است که خوبیها و بدیهای خود را در او میبیند». (5)
مؤمنان آیینهی همدیگرند *** این خبر می از پیمبر آورند (6)
مؤمن نباید عیبهای مؤمن دیگی را فاش کند و آبرویش را بریزد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «مَن عَلِمَ مِن أخیهِ سَیئَةً فَسَتَرَها، سَتَرَاللهُ عَلَیهِ یومَ القِیامَةِ؛ (7) هر که از برادر خود گناهی بداند و آن را بپوشاند، خداوند در روز قیامت گناهان او را بپوشاند».
امام باقر (علیه السلام) فرموده است: «یجِبُ لِلمُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ أَن یستُرَ علیهِ سَبعینَ کبیرةً؛ مؤمن در برابر مؤمن وظیفه دارد که هفتاد گناه بزرگ او را بپوشاند». (8)
نه تنها مؤمن نباید عیب دیگران را ببیند بلکه باید به فکر عیبهای خود باشد. امام علی (علیه السلام) میفرمایند: «طُوبی لِمَن شَغَلَهُ عَیبُهُ عَن عیبها النَّاسِ؛ خوشا به حال آن کس که عیب خودش، او را از پرداختن به عیبهای مردم باز دارد.» (9)
و همان حضرت فرمود: «مَن نَظَرَ فی عَیبِ نَفسِهِ اِشتَغَلَ عَن عَیبِ غَیرِهِ؛ کسی که عیب خود را ببیند، از پرداختن به عیب دیگران باز ایستد.» (10)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) «لَا تَتبَعُوا عَثَراتِ المُؤمِنینَ فإنّهُ مَن تَتَبّع عَثَراتِ أخِیه تَتَبَّعَ الله عَثرَتَهُ، و مَن تَتَبّع اللهُ عَثرَتَهُ یفضَحُهُ و لَو فی جَوفِ بَیتِه؛ عیبهای مؤمنان را جستجو نکنید، زیرا هر که دنبال عیبهای مؤمنان بگردد، خداوند عیبهای او را دنبال کند و هر که خداوند عیبهایش را جستجو کند، او را رسوا سازد گر چه درون خانهاش باشد.» (11)
امام علی (علیه السلام) میفرمایند: «لا تَبتَهِجَنَّ بِخَطَاءِ غَیرِکَ فإنَّکَ لَن تَملِکَ الإصَابَةٍ أبَداً؛ از خطای دیگران هرگز شادمان مشو، زیرا تو نیز برای همیشه از خطا کردن مصون نیستی». (12)
و همان حضرت فرمودند: «مَن عابَ عِیبَ، وَ مَن شَتَمَ اُجِیبَ؛ هر که عیبجویی کند، عیبجویی شود و هر که دشنام دهد، پاسخ شنود». (13)
به فرمودهی امام صادق (علیه السلام): «الأثرارُ یتبَعونُ مَساوِیءَ النّاسِ وَ یترکُونَ مَحاسِنَهُم کَما یتبَعُ الذُّبابُ المَواضعَ الفاسِدَة مِن الجَسَدِ وَ یترُکُ الصَّحِیحُ؛ افراد عیبجو همانند مگس هستند که روی ناپاکیها و آلودگیها مینشینند و دنبال کارهای زشت و عیبها مردم هستند و خوبیهای آنان را نادیده میگیرند». (14)
نسبت به این گونه افراد که کارشان عیبجویی و اشاعهی فحشا در جامعه است باید بیاعتنا بود و به سخنانشان ترتیب اثر نداد تا ناچار شوند از کار زشتشان دست بردارند.
«محمد بن الفضیل، عن أبی الحسن الأوّل (علیه السلام) قال: قلتُ له: جُعِلتُ فِداکَ، الرجُلُ مِن أخوانی ییلُغنی عنه الشیءُ الذی أکرَهُه فأسأله عن ذلک فینکِرُ ذلک و قد أخبَرَنی عنه قَومُ ثِقات؟ فقال لی: یا محمّد کُذِّب سَمعَک: و بَصَرکَ عَن أخِیکَ فإن شَهِدَ عِندَکَ خَمسُونَ قسَامةُ وَ قالَ لَکَ قَولاً فَصدِّقهُ و کذَّبهُم، لا تُذِیعَنّ علیه شیئاً تَشِیة بِه و تَهدِمُ به مروءَ تَهُ فتکونَ مِن الّذین قال الله فی کتابه (إنَّ الّذِینَ یحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الفَاحِشَةُ فی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُم عَذَابُ ألَیم)؛ (15) شخصی به نام محمد بن فضیل میگوید: خدمت امام هفتم (علیه السلام) رسیدم و عرض کردم: فدایت شوم، دربارهی یکی از برادران دینی من کاری را نقل میکنند که من آن را ناخوش دارم ولی هنگامی که از خود او سؤال میکنم انکار میکند با اینکه گروهی از افراد موثق و مورد اعتماد این خبر را برای من نقل کردند. امام (علیه السلام) فرمود: ای محمد گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن و اگر پنجاه نفر به عنوان شاهد قسم یاد کردند و دربارهی او چیزی به تو گفتند ولی خود او انکار کرد به گواهی آنان ترتیب اثر مده، سخن او را بپذیر و گفتهی آنها را قبول مکن. مبادا چیزی که مایهی عیب و ننگ و وسیلهی دَرهم کوبیدن شخصیت و شرف انسانی او میگردد منتشر کنی، زیرا در زمرهی کسانی قرار خواهی گرفت که خداوند دربارهی آنها فرموده است: کسانی که دوست میدارند زشتیها در میان مؤمنان پخش شود برای آنهاست عذابی دردناک در دنیا و آخرت». (16)
از خداوند میخواهیم خودش عیبهای ما را به ما بنمایاند و توفیق دهد تا درصدد رفع آنها برآییم.
پینوشتها:
1. تحفالعقول، حکمت 89.
2. تحفالعقول، حکمت 18.
3. غررالحکم، ح 5857.
4. اصول کافی، ج2، ص 638.
5. نقطههای آغاز در اخلاق عملی، ص 227 به نقل از المجازات النبویه، ص 66.
6. مثنوی معنوی، دفتر اوّل، ص 69.
7. میزان الحکمه، ج7، ص 145.
8. اصول کافی، ج2، ص 207.
9. نهجالبلاغه، خطبهی 176.
10. میزانالحکمه، ج7، ص 142.
11. همان مدرک، ص 148.
12. همان مدرک، ص 150.
13. میزان الحکمه، ج7، ص 151.
14. سفینةالبحار، ج2، ص 295.
15. سورهی نور، آیهی 19.
16. کافی، ج8، ص 147، ح125.
منبع: گفتار معصومین (ع)، جلد دوم (درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبدالله زاده، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب (ع)، چاپ سوم (1393).