حدیث برترین زهد
امام علی علیه السلام فرمودند:
أَفضَلُ الزُّهدِ إخفاءُ الزُّهدِ ؛
برترین زهد، مخفی داشتن زهد است
نهجالبلاغه، حکمت 28
شرح حدیث:
شرح حدیث توسط حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی مدظلهالعالی:
زهد یک فضیلت اخلاقی و معنوی است که به معنای دل کندن از دنیا و حرکت به سوی منازل آخرت است.
امام علی (علیه السلام) در تعبیر جالبی دربارهی زهد میفرماید: «الزُّهدُ کُلُّهُ بَینَ کَلِمَتَینِ مِنَ القُرآنِ: قَالَ اللهُ سُبحَانَهُ (لکَیلَا تَأسَوا عَلَی مَا فَاتَکُم، وَ لَا تَفرَحُوا بِمَا آتَاکُم) وَ مَن لَم یأسَ عَلَی المَاضِی، وَ لَم یفرَح بِالآتِی فَقَد أَخَذَ الزُّهدَ بِطَرَفَیهِ؛ تمام زهد در میان دو جمله از قرآن است، آنجا که خداوند میفرماید: این برای آن است که به خاطر آنچه از دست دادهاید، غمگین نشوید، و به آنچه خدا به شما داده دلبسته و مغرور نشوید، بنابراین هر کس بر گذشته تأسف نخورد و به آنچه در دست دارد دلبسته نباشد، زهد را از هر دو طرف در اختیار گرفته». (1)
زهد در منطق قرآن و ادیان الهی این نیست که انسان از ثروت و امکانات دنیا، بیبهره باشد، بلکه حقیقت زهد آن است که اسیر اینها نگردد، بلکه امیر بر اینها باشد. امام صادق (علیه السلام) در حدیثی میفرمایند: «الدُّنیا أصغَرُ قَدراً عِندَاللهِ و عِندَ أنبیائِهِ و أولیائِه مِن أن یفرَحوا بِشَیءٍ مِنها أو یحزَنوا عَلَیهِ، فَلا ینبَغِی لِعَالِمٍ وَ لا لِعَاقِلٍ أن یفرَحَ بِعَرَضِ الدُّنیا؛ دنیا در پیشگاه خدا و نزد انبیا و اولیای الهی کوچکتر از آن است که آنها را خوشحال و ذوق زده کند، یا با از دست رفتن آن غمگین شوند، بنابراین برای هیچ عالم و عاقلی سزاوار نیست که از متاع ناپایدار دنیا خوشحال گردد.» (2)
زهد اسلامی به معنای سادگی در زندگی و حذف تجملات و عدم اسارت در چنگال مال و مقام است و ارتباطی با رهبانیت ندارد؛ چرا که رهبانیت، جدایی و بیگانگی از جامعه است. در تاریخ آمده وقتی «عثمان بن مظعون» فرزندش را از دست داد، بسیار ناراحت شد، تا جایی که در خانهاش مشغول عبادت شد و زندگی را ترک کرد، این خبر به پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) رسید، او را خواست و فرمود: «یا عُثمانُ، أنَّ اللهَ تَبَارَکَ و تَعالی لَم یکتُب عَلَینا الرَّهبَانِیةَ، إنّما رَهبانِیةُ اُمَّتی الجِهَادُ فی سَبیلِ اللهِ؛ (3) ای عثمان خداوند متعال رهبانیت را برای امت من قرار نداده، رهبانیت امّت من جهاد در راه خداست».
سه نکته دربارهی زهد قابل ذکر است که اشاره میکنیم:
نکتهی اوّل، آثار زهد است که روایات زیادی در این زمینه وجود دارد از جمله: «مَن زَهِدَ فی الدُّنیا أثبَتَ اللهُ الحِکمَةَ فی قَلبِهِ و أنطَقَ بها لِسَانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُیونَ الدُّنیا داءَها و دَواءَها و أخرَجَهُ مِنَ الدُّنیا سالِماً إلی دارِ السَّلامِ؛ کسی که زهد پیشه کند خداوند حکمت و بصیرت را در قبلش وارد میکند و زبانش را به حکمت گویا مینماید و درد و درمان را به او میشناساند و او را از دنیا سالم به دارالسلام، یعنی بهشت بیرون میبرد». (4) «وَ مَن زَهِدَ فی الدُّنیا هَانَت عَلَیهِ المُصِیباتُ؛ و هر که در دنیا زهد بورزد مصیبتها بر او آسان میشود، (5) «إزهَد فی الدُّنیا تَنزِل عَلَیکَ الرَّحمَةُ؛ کسی که در دنیا زاهد باشد رحمت خداوند بر او فرود میآید» (6) و «الزُّهدُ فی الدُّنیا الرّاحَةُ العُظمی؛ و هر کس از دنیا دل برکند بزرگترین آسایش را دارد.» (7)
نکته دوم اینکه زاهدترین افراد چه کسی است؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «أزهَدُ الناسِ مَنِ اجتَنَبَ الحَرامَ؛ زاهدترین مردم کسی است که از حرام دوری میکند». (8)
امام سجّاد (علیه السلام) فرموده است: «یقول اللهُ: یابنَ آدَمَ، إرضَ بِما آتَیتُکَ تَکُن مِن أزهَدِ النّاسِ؛ خداوند میفرماید: ای پسر آدم به، آنچه که به تو دادهام خرسند و قانع باش، تا از زاهدترین مردمان باشی». (9)
و امام کاظم (علیه السلام) فرمودهاند: «وَ إنّ أصبَرَکُم علی البَلاءِ لأزهَدُکُم فی الدُّنیا؛ همانا صبورترین شما در برابر بلاها، زاهدترین شما به دنیاست». (10)
نکتهی سوم نمونههایی از زهد پیشوایان اسلام است.
1. روی فی الحدیث أنَّ عُمَرَ بنَ الخَطّاب قال: إستَأذَنتُ علی رَسولِ الله (علیه السلام) فَدَخَلتُ عَلَیهِ فی مَشرَبةِ اُمِّ إبراهِیمَ وَ إنَّهُ لَمُضطَجِعُ علی خَصفَةٍ و إنّ بَعضَهُ علی التُّرابِ وَ تَحتَ رَأسِهِ وِسَادَةُ مُحشُوَّةُ لِیفاً، فَسَلَّمتُ عَلَیهِ ثُمَّ جَلَستُ فَقُلتُ: یا رَسولَ اللهِ، أنتَ نَبِی اللهِ و صَفوَتُهُ، وَ خِیرَتُهُ مِن خَلقِهِ، وَ کِسری وَ قَیصَرُ علی سُرُرِ الذَّهَبِ وَ فُرُشِ الحَرِیرِ و الدِّیباج؟ فَقالَ رَسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) اُولئِکَ قَومُ عُجِّلَت طَیباتَهُمُ وَ هِی وَشِیکَةُ الانقِطَاعِ، و إنَّما اُخِّرَت لَنا طَیباتُنا؛ روزی عمر خدمت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آمد در حالی که آن حضرت به حصیری از برگ خرما خوابیده بود و قسمتی از بدن مبارکش روی خاک قرار داشت، و متکایی از الیاف درخت خرما زیر سر داشت، سلام کرد و نشست، گفت: تو پیامبر خدا و بهترین خلق خدا هستی، کسری و قیصر بر روی تختهای طلا و فرشهای ابریشمی میخوابند، ولی شما این چنین. پیامبر فرمود: آنها گروهی هستند که طیباتشان در این دنیا به آنها داده شده، و به زودی قطع میشود، ولی طیبات ما برای قیامت ذخیره شده است. (11)
2. «عن الإمام الباقر (علیه السلام) أنّه أتِی یوماً بحَلوی فامتَنَع مِن تَناوُلِها فقالوا: أتراها حراماً؟ قال: لا، ولکنّی أخشی أن تَتُوقَ نَفسِی فأطلُبُه؛ روزی مقداری حلوای مخصوص خدمت امام باقر (علیه السلام) آوردند، حضرت از خوردن آن امتناع کردند، عرض کردند: آیا آن را حرام میدانی؟ فرمود: نه، من از این میترسم که نفسم به آن مشتاق گردد و پیوسته به دنبال آن باشم». (12)
3. علی (علیه السلام) تمایل به خوراکی از جگر بریان با نان نرم داشت یک سال گذشت و به این خواست خود ترتیب اثر نداد، روزی به امام حسن (علیه السلام) دستور تهیهی آن را داد در حالی که حضرت روزه داشت، خوراک برای افطار آماده شد، هنگامی که میخواست افطار فرماید سائلی به در خانه آمد، امام (علیه السلام) فرمود: این غذا را به سائل بده مبادا هنگامی که نامهی اعمال ما در فردای قیامت خوانده میشود به ما بگویند: (اَذهَبتُم طَیباتِکُم فی حَیاتِکُمُ وَ استَمتَعتُم بِها)؛ (13) شما طیبات خود را در دنیا گرفتید و به آن متمتع شدید». (14)
امام علی (علیه السلام) میفرمایند: «وَ لَو شِئتُ لَا هتَدَیتُ الطَّرِیقَ إلَی مُصفَّی هذَا العَسَلِ وَ لُبَابِ هذَا القَمحِ، وَ نَسَائِجِ هذا القَزِّ. و لَکِن هَیهَاتَ أَن یغلِبَنی هَوَای، وَ یقُودَنی جَشَعِی إلَی تَخَیرِ الأَطعِمَةِ... فَما خُلِقتُ لِیشغَلَنی أکلُ الطَّیباتِ کالبَهِیمَةِ المَربوطَةِ هَمُّها عَلَفُها؛ اگر میخواستم، میتوانستم از عسل خالص و مغز گندم و لباس حریر استفاده کنم، امّا دور است از من که هوای نفس بر من چیره شود و حرص و آز، مرا به شکمبارگی وادار کند... من برای این آفریده نشدم که به خوردن غذاهای خوب و لذیذ مشغول شوم مانند چارپایی که آن را پروار بسته باشند که جز خوردن مقصد و مقصودی ندارد.» (15)
پینوشتها:
1. نهجالبلاغه، حکمت 439.
2. تفسیر روح البیان، ذیل آیهی 36 سورهی نمل.
3. بحارالانوار، ج70، ص 114.
4. محجةالبیضاء، ج7، ص 353.
5. غررالحکم، ح 2275.
6. کافی، ج2، ص 50، ح 1.
7. أمالی صدوق، ص 27.
8. أمالی الصدوق، ص 27.
9. بحارالانوار، ج78، ص 139.
10. همان مدرک، ص 308.
11. مجمع البیان، ج9، ص88.
12. تفسیر نمونه، ج21، ذیل آیات 20 سورهی احقاف.
13. سورهی احقاف، آیهی 20.
14. تفسیر نمونه، ج21، ذیل آیات 20 سورهی احقاف.
15. نهجالبلاغه، نامهی 45.
منبع: گفتار معصومین (ع)، جلد دوم (درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبدالله زاده، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب (ع)، چاپ سوم (1393).
زهد یک فضیلت اخلاقی و معنوی است که به معنای دل کندن از دنیا و حرکت به سوی منازل آخرت است.
امام علی (علیه السلام) در تعبیر جالبی دربارهی زهد میفرماید: «الزُّهدُ کُلُّهُ بَینَ کَلِمَتَینِ مِنَ القُرآنِ: قَالَ اللهُ سُبحَانَهُ (لکَیلَا تَأسَوا عَلَی مَا فَاتَکُم، وَ لَا تَفرَحُوا بِمَا آتَاکُم) وَ مَن لَم یأسَ عَلَی المَاضِی، وَ لَم یفرَح بِالآتِی فَقَد أَخَذَ الزُّهدَ بِطَرَفَیهِ؛ تمام زهد در میان دو جمله از قرآن است، آنجا که خداوند میفرماید: این برای آن است که به خاطر آنچه از دست دادهاید، غمگین نشوید، و به آنچه خدا به شما داده دلبسته و مغرور نشوید، بنابراین هر کس بر گذشته تأسف نخورد و به آنچه در دست دارد دلبسته نباشد، زهد را از هر دو طرف در اختیار گرفته». (1)
زهد در منطق قرآن و ادیان الهی این نیست که انسان از ثروت و امکانات دنیا، بیبهره باشد، بلکه حقیقت زهد آن است که اسیر اینها نگردد، بلکه امیر بر اینها باشد. امام صادق (علیه السلام) در حدیثی میفرمایند: «الدُّنیا أصغَرُ قَدراً عِندَاللهِ و عِندَ أنبیائِهِ و أولیائِه مِن أن یفرَحوا بِشَیءٍ مِنها أو یحزَنوا عَلَیهِ، فَلا ینبَغِی لِعَالِمٍ وَ لا لِعَاقِلٍ أن یفرَحَ بِعَرَضِ الدُّنیا؛ دنیا در پیشگاه خدا و نزد انبیا و اولیای الهی کوچکتر از آن است که آنها را خوشحال و ذوق زده کند، یا با از دست رفتن آن غمگین شوند، بنابراین برای هیچ عالم و عاقلی سزاوار نیست که از متاع ناپایدار دنیا خوشحال گردد.» (2)
زهد اسلامی به معنای سادگی در زندگی و حذف تجملات و عدم اسارت در چنگال مال و مقام است و ارتباطی با رهبانیت ندارد؛ چرا که رهبانیت، جدایی و بیگانگی از جامعه است. در تاریخ آمده وقتی «عثمان بن مظعون» فرزندش را از دست داد، بسیار ناراحت شد، تا جایی که در خانهاش مشغول عبادت شد و زندگی را ترک کرد، این خبر به پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) رسید، او را خواست و فرمود: «یا عُثمانُ، أنَّ اللهَ تَبَارَکَ و تَعالی لَم یکتُب عَلَینا الرَّهبَانِیةَ، إنّما رَهبانِیةُ اُمَّتی الجِهَادُ فی سَبیلِ اللهِ؛ (3) ای عثمان خداوند متعال رهبانیت را برای امت من قرار نداده، رهبانیت امّت من جهاد در راه خداست».
سه نکته دربارهی زهد قابل ذکر است که اشاره میکنیم:
نکتهی اوّل، آثار زهد است که روایات زیادی در این زمینه وجود دارد از جمله: «مَن زَهِدَ فی الدُّنیا أثبَتَ اللهُ الحِکمَةَ فی قَلبِهِ و أنطَقَ بها لِسَانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُیونَ الدُّنیا داءَها و دَواءَها و أخرَجَهُ مِنَ الدُّنیا سالِماً إلی دارِ السَّلامِ؛ کسی که زهد پیشه کند خداوند حکمت و بصیرت را در قبلش وارد میکند و زبانش را به حکمت گویا مینماید و درد و درمان را به او میشناساند و او را از دنیا سالم به دارالسلام، یعنی بهشت بیرون میبرد». (4) «وَ مَن زَهِدَ فی الدُّنیا هَانَت عَلَیهِ المُصِیباتُ؛ و هر که در دنیا زهد بورزد مصیبتها بر او آسان میشود، (5) «إزهَد فی الدُّنیا تَنزِل عَلَیکَ الرَّحمَةُ؛ کسی که در دنیا زاهد باشد رحمت خداوند بر او فرود میآید» (6) و «الزُّهدُ فی الدُّنیا الرّاحَةُ العُظمی؛ و هر کس از دنیا دل برکند بزرگترین آسایش را دارد.» (7)
نکته دوم اینکه زاهدترین افراد چه کسی است؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «أزهَدُ الناسِ مَنِ اجتَنَبَ الحَرامَ؛ زاهدترین مردم کسی است که از حرام دوری میکند». (8)
امام سجّاد (علیه السلام) فرموده است: «یقول اللهُ: یابنَ آدَمَ، إرضَ بِما آتَیتُکَ تَکُن مِن أزهَدِ النّاسِ؛ خداوند میفرماید: ای پسر آدم به، آنچه که به تو دادهام خرسند و قانع باش، تا از زاهدترین مردمان باشی». (9)
و امام کاظم (علیه السلام) فرمودهاند: «وَ إنّ أصبَرَکُم علی البَلاءِ لأزهَدُکُم فی الدُّنیا؛ همانا صبورترین شما در برابر بلاها، زاهدترین شما به دنیاست». (10)
نکتهی سوم نمونههایی از زهد پیشوایان اسلام است.
1. روی فی الحدیث أنَّ عُمَرَ بنَ الخَطّاب قال: إستَأذَنتُ علی رَسولِ الله (علیه السلام) فَدَخَلتُ عَلَیهِ فی مَشرَبةِ اُمِّ إبراهِیمَ وَ إنَّهُ لَمُضطَجِعُ علی خَصفَةٍ و إنّ بَعضَهُ علی التُّرابِ وَ تَحتَ رَأسِهِ وِسَادَةُ مُحشُوَّةُ لِیفاً، فَسَلَّمتُ عَلَیهِ ثُمَّ جَلَستُ فَقُلتُ: یا رَسولَ اللهِ، أنتَ نَبِی اللهِ و صَفوَتُهُ، وَ خِیرَتُهُ مِن خَلقِهِ، وَ کِسری وَ قَیصَرُ علی سُرُرِ الذَّهَبِ وَ فُرُشِ الحَرِیرِ و الدِّیباج؟ فَقالَ رَسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) اُولئِکَ قَومُ عُجِّلَت طَیباتَهُمُ وَ هِی وَشِیکَةُ الانقِطَاعِ، و إنَّما اُخِّرَت لَنا طَیباتُنا؛ روزی عمر خدمت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آمد در حالی که آن حضرت به حصیری از برگ خرما خوابیده بود و قسمتی از بدن مبارکش روی خاک قرار داشت، و متکایی از الیاف درخت خرما زیر سر داشت، سلام کرد و نشست، گفت: تو پیامبر خدا و بهترین خلق خدا هستی، کسری و قیصر بر روی تختهای طلا و فرشهای ابریشمی میخوابند، ولی شما این چنین. پیامبر فرمود: آنها گروهی هستند که طیباتشان در این دنیا به آنها داده شده، و به زودی قطع میشود، ولی طیبات ما برای قیامت ذخیره شده است. (11)
2. «عن الإمام الباقر (علیه السلام) أنّه أتِی یوماً بحَلوی فامتَنَع مِن تَناوُلِها فقالوا: أتراها حراماً؟ قال: لا، ولکنّی أخشی أن تَتُوقَ نَفسِی فأطلُبُه؛ روزی مقداری حلوای مخصوص خدمت امام باقر (علیه السلام) آوردند، حضرت از خوردن آن امتناع کردند، عرض کردند: آیا آن را حرام میدانی؟ فرمود: نه، من از این میترسم که نفسم به آن مشتاق گردد و پیوسته به دنبال آن باشم». (12)
3. علی (علیه السلام) تمایل به خوراکی از جگر بریان با نان نرم داشت یک سال گذشت و به این خواست خود ترتیب اثر نداد، روزی به امام حسن (علیه السلام) دستور تهیهی آن را داد در حالی که حضرت روزه داشت، خوراک برای افطار آماده شد، هنگامی که میخواست افطار فرماید سائلی به در خانه آمد، امام (علیه السلام) فرمود: این غذا را به سائل بده مبادا هنگامی که نامهی اعمال ما در فردای قیامت خوانده میشود به ما بگویند: (اَذهَبتُم طَیباتِکُم فی حَیاتِکُمُ وَ استَمتَعتُم بِها)؛ (13) شما طیبات خود را در دنیا گرفتید و به آن متمتع شدید». (14)
امام علی (علیه السلام) میفرمایند: «وَ لَو شِئتُ لَا هتَدَیتُ الطَّرِیقَ إلَی مُصفَّی هذَا العَسَلِ وَ لُبَابِ هذَا القَمحِ، وَ نَسَائِجِ هذا القَزِّ. و لَکِن هَیهَاتَ أَن یغلِبَنی هَوَای، وَ یقُودَنی جَشَعِی إلَی تَخَیرِ الأَطعِمَةِ... فَما خُلِقتُ لِیشغَلَنی أکلُ الطَّیباتِ کالبَهِیمَةِ المَربوطَةِ هَمُّها عَلَفُها؛ اگر میخواستم، میتوانستم از عسل خالص و مغز گندم و لباس حریر استفاده کنم، امّا دور است از من که هوای نفس بر من چیره شود و حرص و آز، مرا به شکمبارگی وادار کند... من برای این آفریده نشدم که به خوردن غذاهای خوب و لذیذ مشغول شوم مانند چارپایی که آن را پروار بسته باشند که جز خوردن مقصد و مقصودی ندارد.» (15)
پینوشتها:
1. نهجالبلاغه، حکمت 439.
2. تفسیر روح البیان، ذیل آیهی 36 سورهی نمل.
3. بحارالانوار، ج70، ص 114.
4. محجةالبیضاء، ج7، ص 353.
5. غررالحکم، ح 2275.
6. کافی، ج2، ص 50، ح 1.
7. أمالی صدوق، ص 27.
8. أمالی الصدوق، ص 27.
9. بحارالانوار، ج78، ص 139.
10. همان مدرک، ص 308.
11. مجمع البیان، ج9، ص88.
12. تفسیر نمونه، ج21، ذیل آیات 20 سورهی احقاف.
13. سورهی احقاف، آیهی 20.
14. تفسیر نمونه، ج21، ذیل آیات 20 سورهی احقاف.
15. نهجالبلاغه، نامهی 45.
منبع: گفتار معصومین (ع)، جلد دوم (درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبدالله زاده، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب (ع)، چاپ سوم (1393).