فلسفه متفاوت بودن معجزات پیامبران
ابن سکّیت(1) مى گوید: خدمت امام رضا (علیه السلام) رسیدم و از آن حضرت پرسیدم:
قَالَ اِبْنُ اَلسِّکِّیتِ لِأَبِی اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِمَا ذَا بَعَثَ اَللَّهُ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بِالْعَصَا وَ یَدِهِ اَلْبَیْضَاءِ وَ آلَةِ اَلسِّحْرِ وَ بَعَثَ عِیسَى بِآلَةِ اَلطِّبِّ وَ بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَى جَمِیعِ اَلْأَنْبِیَاءِ بِالْکَلاَمِ وَ اَلْخُطَبِ فَقَالَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّ اَللَّهَ لَمَّا بَعَثَ مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ کَانَ اَلْغَالِبُ عَلَى أَهْلِ عَصْرِهِ اَلسِّحْرَ فَأَتَاهُمْ مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ بِمَا لَمْ یَکُنْ فِی وُسْعِهِمْ مِثْلُهُ وَ مَا أَبْطَلَ بِهِ سِحْرَهُمْ وَ أَثْبَتَ بِهِ اَلْحُجَّةَ عَلَیْهِمْ وَ إِنَّ اَللَّهَ بَعَثَ عِیسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی وَقْتٍ قَدْ ظَهَرَتْ فِیهِ اَلزَّمَانَاتُ وَ اِحْتَاجَ اَلنَّاسُ إِلَى اَلطِّبِّ فَأَتَاهُمْ مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ بِمَا لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُمْ مِثْلُهُ وَ بِمَا أَحْیَا لَهُمُ اَلْمَوْتَى وَ أَبْرَأَ اَلْأَکْمَهَ وَ اَلْأَبْرَصَ بِإِذْنِ اَللَّهِ وَ أَثْبَتَ بِهِ اَلْحُجَّةَ عَلَیْهِمْ وَ إِنَّ اَللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی وَقْتٍ کَانَ اَلْغَالِبُ عَلَى أَهْلِ عَصْرِهِ اَلْخُطَبَ وَ اَلْکَلاَمَ وَ أَظُنُّهُ قَالَ اَلشِّعْرَ فَأَتَاهُمْ مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ مِنْ مَوَاعِظِهِ وَ حِکَمِهِ مَا أَبْطَلَ بِهِ قَوْلَهُمْ وَ أَثْبَتَ بِهِ اَلْحُجَّةَ عَلَیْهِمْ قَالَ فَقَالَ اِبْنُ اَلسِّکِّیتِ تَاللَّهِ مَا رَأَیْتُ مِثْلَکَ قَطُّ فَمَا اَلْحُجَّةُ عَلَى اَلْخَلْقِ اَلْیَوْمَ قَالَ فَقَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ اَلْعَقْلُ یُعْرَفُ بِهِ اَلصَّادِقُ عَلَى اَللَّهِ فَیُصَدِّقُهُ وَ اَلْکَاذِبُ عَلَى اَللَّهِ فَیُکَذِّبُهُ قَالَ فَقَالَ اِبْنُ اَلسِّکِّیتِ هَذَا وَ اَللَّهِ هُوَ اَلْجَوَابُ؛
چرا خدا حضرت موسی علیه السلام را با وسیله عصا و ید و بیضا و ابزار ابطال جادو فرستاد و حضرت عیسی علیه السلام را با وسیله طبابت و حضرت محمد را صلّی الله علیه و آله بوسیله کلام و سخنرانی؟
حضرت فرمود: چون خدا موسی علیه السلام را مبعوث کرد جادوگری بر مردم آن زمان غلبه داشت پس او از طرف خدا چیزی آورد که مانندش از توانایی آنها خارج بود و بوسیله آن جادوی آنها را باطل ساخت و حجت را برایشان ثابت کرد و عیسی علیه السلام را در زمانی فرستاد که فلج و زمینگیری زیاد شده بود و مردم نیاز به طب داشتند پس او از جانب خدا چیزی آورد که مانندش را نداشتند پس به اجازه خدا مردگان را زنده کرد و کور مادرزاد و پیسی را درمان نمود و حجت را برایشان ثابت کرد. و حضرت محمد صلّی الله علیه و آله را در زمانی فرستاد که خطبه خوانی و سخنوری -به گمانم شعر را هم فرمود- زیاد شده بود، پس آن حضرت از طرف خدا پندها و دستوراتی شیوا آورد که گفتار آنها را باطل کرد و حجت را برایشان تمام نمود.
ابن سکیت گفت به خدا هرگز مانند شما را ندیدم بفرمایید در این زمان حجت خدا بر مردم چیست؟
حضرت علیه السلام فرمود: عقلست که بوسیله آن امام راستگو را می شناسد و تصدیقش می کند و دروغگو را می شناسد و تکذیبش می نماید.
ابن سکیت گفت: به خدا جواب درست همین است.
حضرت فرمود: چون خدا موسی علیه السلام را مبعوث کرد جادوگری بر مردم آن زمان غلبه داشت پس او از طرف خدا چیزی آورد که مانندش از توانایی آنها خارج بود و بوسیله آن جادوی آنها را باطل ساخت و حجت را برایشان ثابت کرد و عیسی علیه السلام را در زمانی فرستاد که فلج و زمینگیری زیاد شده بود و مردم نیاز به طب داشتند پس او از جانب خدا چیزی آورد که مانندش را نداشتند پس به اجازه خدا مردگان را زنده کرد و کور مادرزاد و پیسی را درمان نمود و حجت را برایشان ثابت کرد. و حضرت محمد صلّی الله علیه و آله را در زمانی فرستاد که خطبه خوانی و سخنوری -به گمانم شعر را هم فرمود- زیاد شده بود، پس آن حضرت از طرف خدا پندها و دستوراتی شیوا آورد که گفتار آنها را باطل کرد و حجت را برایشان تمام نمود.
ابن سکیت گفت به خدا هرگز مانند شما را ندیدم بفرمایید در این زمان حجت خدا بر مردم چیست؟
حضرت علیه السلام فرمود: عقلست که بوسیله آن امام راستگو را می شناسد و تصدیقش می کند و دروغگو را می شناسد و تکذیبش می نماید.
ابن سکیت گفت: به خدا جواب درست همین است.
اصول کافى، ج 1، ص 24 و 25؛ بحار الأنوار، ج 11، ص 70.
شرح حدیث:
پیام هاى روایت:
1. علما مجهز به سلاح روز باشند
از روایت مورد بحث، استفاده مى شود که علما و دانشمندان دینى نیز که ورثه انبیا و جانشینان آن ها هستند (اِنَّ الْعُلَماءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیاءِ)(2) باید از نیازهاى روز جامعه آگاه، و براى پاسخگویى به شبهات آماده باشند؛ بلکه باید قبل از طرح شبهات در جامعه، خود را آماده پاسخگویى کنند. نه این که پس از طرح و شیوع شبهه، تازه به فکر پیدا کردن جوابى براى آن بیفتند.
2. عقل، بهترین داور
در عصر و زمان ما که مدّعیان دروغین، فراوان، و مکتب هاى انحرافى زیادند و کتاب ها و مجلّات و فیلم ها و نشریات فاسد در جامعه کم نیستند، باید با استفاده از نور چراغ عقل، راه صحیح را انتخاب و در آن مسیر حرکت کرد چراکه مدعیان دروغین براى سوء استفاده از مردم به سراغ خرافات و مسایل بى اساس مى روند و بطلان این امور با مراجعه به عقل و اندیشه کار سختى نیست.
فراموش نمى کنم که از اسقف مسیحى کرمان پرسیدم: «بالاخره ما نفهمیدیم که شما قائل به سه خدا هستید یا خداى واحد را مى پرستید؟»
گفت: «معتقدیم که هم یکى است و هم سه تا! خداى یکتا حقیقت است و خدایان سه گانه هم حقیقت!» گفتم: این که با عقل سازگار نیست، زیرا سخن شما مانند آن است که بگوییم یک مساوى سه است! گفت: این امور با عقل درک نمى شود، بلکه با دل قابل درک است. سپس این اشعار را خواند:
به عقل نازى حکیم تا کى؟
به عقل این ره نمى شود طى
به کنه ذاتش خرد برد پى
اگر رسد خس به قعر دریا(3)
در حالى که شعر مذکور درباره کنه ذات خداست نه وحدت و یگانگى او. آرى، آن ها که به حقیقت اعتراف نمى کنند چاره اى جز خداحافظى با عقل ندارند.
برخى از مدّعیان دروغگو که اخیراً دستگیر شده اند مراسمى به عنوان اعطاى سیادت داشتند، به این صورت که به افرادى که نسل اندر نسل سید نبودند با اعطاى شالى سبز مقام سیادت اعطا مى کردند! در حالى که این قدر قدرت تفکّر نداشتند که سیادت یک امر واقعى و حقیقىِ مربوط به نسب است و قابل اعطا و بخشش به دیگرى نیست. این خرافه به این مى ماند که شخص بیگانه اى را به فرزندى فلان کس منصوب کنند و مقام فرزندى به او عطا نمایند به گونه اى که تمام آثار فرزندى، از قبیل محرمیّت و ارث و ولایت وحضانت و مانند آن مترتّب شود!
آرى، عقل بهترین حجت براى تشخیص راه از بیراهه است.
پینوشتها:
1. او یعقوب بن اسحاق السکیت الاهوازى، از بزرگان اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى (علیهم السلام) است. به اتّفاق علماى رجال وى شخصى ثقه و جلیل القدر بود. (مستدرکات علم الرجال، ج 8، ص 269، شماره 16416). ابن سکّیت در بغداد متولّد شد و از شاگردان کسایى بود. وى در بغداد و سامرّا به تدریس پرداخت و متوکّل عباسى آموزش فرزندانش، معتز و مؤیّد را به او واگذار کرد. وى از دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و شیعى بود. هنگامى که خلیفه از او پرسید: حسن و حسین (علیهما السلام) را بیشتر دوست دارى یا فرزندان مرا؟ گفت: من تو و فرزندانت را با قنبر، غلام على (علیه السلام) نیز قابل مقایسه نمى دانم! متوکّل از این جواب برآشفت و فرمان داد زبانش را از کامش بیرون کشیدند. سپس مأموران متوکّل او را زیر پاى خود افکنده و شکنجه اش کردند، تا این که در سال 246 بر اثر همان آزارها رحلت کرد. (از ابن آدم تا ابن یمین، ص 290، شماره 1056).
2. بحارالانوار، ج 1، ص 164، ح 2.
3. اشعار فوق از «میرمشتاق اصفهانى» است.
منبع: نخستین آفریده خدا، آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله)، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادی، انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام، قم، 1394.
1. علما مجهز به سلاح روز باشند
از روایت مورد بحث، استفاده مى شود که علما و دانشمندان دینى نیز که ورثه انبیا و جانشینان آن ها هستند (اِنَّ الْعُلَماءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیاءِ)(2) باید از نیازهاى روز جامعه آگاه، و براى پاسخگویى به شبهات آماده باشند؛ بلکه باید قبل از طرح شبهات در جامعه، خود را آماده پاسخگویى کنند. نه این که پس از طرح و شیوع شبهه، تازه به فکر پیدا کردن جوابى براى آن بیفتند.
2. عقل، بهترین داور
در عصر و زمان ما که مدّعیان دروغین، فراوان، و مکتب هاى انحرافى زیادند و کتاب ها و مجلّات و فیلم ها و نشریات فاسد در جامعه کم نیستند، باید با استفاده از نور چراغ عقل، راه صحیح را انتخاب و در آن مسیر حرکت کرد چراکه مدعیان دروغین براى سوء استفاده از مردم به سراغ خرافات و مسایل بى اساس مى روند و بطلان این امور با مراجعه به عقل و اندیشه کار سختى نیست.
فراموش نمى کنم که از اسقف مسیحى کرمان پرسیدم: «بالاخره ما نفهمیدیم که شما قائل به سه خدا هستید یا خداى واحد را مى پرستید؟»
گفت: «معتقدیم که هم یکى است و هم سه تا! خداى یکتا حقیقت است و خدایان سه گانه هم حقیقت!» گفتم: این که با عقل سازگار نیست، زیرا سخن شما مانند آن است که بگوییم یک مساوى سه است! گفت: این امور با عقل درک نمى شود، بلکه با دل قابل درک است. سپس این اشعار را خواند:
به عقل نازى حکیم تا کى؟
به عقل این ره نمى شود طى
به کنه ذاتش خرد برد پى
اگر رسد خس به قعر دریا(3)
در حالى که شعر مذکور درباره کنه ذات خداست نه وحدت و یگانگى او. آرى، آن ها که به حقیقت اعتراف نمى کنند چاره اى جز خداحافظى با عقل ندارند.
برخى از مدّعیان دروغگو که اخیراً دستگیر شده اند مراسمى به عنوان اعطاى سیادت داشتند، به این صورت که به افرادى که نسل اندر نسل سید نبودند با اعطاى شالى سبز مقام سیادت اعطا مى کردند! در حالى که این قدر قدرت تفکّر نداشتند که سیادت یک امر واقعى و حقیقىِ مربوط به نسب است و قابل اعطا و بخشش به دیگرى نیست. این خرافه به این مى ماند که شخص بیگانه اى را به فرزندى فلان کس منصوب کنند و مقام فرزندى به او عطا نمایند به گونه اى که تمام آثار فرزندى، از قبیل محرمیّت و ارث و ولایت وحضانت و مانند آن مترتّب شود!
آرى، عقل بهترین حجت براى تشخیص راه از بیراهه است.
پینوشتها:
1. او یعقوب بن اسحاق السکیت الاهوازى، از بزرگان اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى (علیهم السلام) است. به اتّفاق علماى رجال وى شخصى ثقه و جلیل القدر بود. (مستدرکات علم الرجال، ج 8، ص 269، شماره 16416). ابن سکّیت در بغداد متولّد شد و از شاگردان کسایى بود. وى در بغداد و سامرّا به تدریس پرداخت و متوکّل عباسى آموزش فرزندانش، معتز و مؤیّد را به او واگذار کرد. وى از دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و شیعى بود. هنگامى که خلیفه از او پرسید: حسن و حسین (علیهما السلام) را بیشتر دوست دارى یا فرزندان مرا؟ گفت: من تو و فرزندانت را با قنبر، غلام على (علیه السلام) نیز قابل مقایسه نمى دانم! متوکّل از این جواب برآشفت و فرمان داد زبانش را از کامش بیرون کشیدند. سپس مأموران متوکّل او را زیر پاى خود افکنده و شکنجه اش کردند، تا این که در سال 246 بر اثر همان آزارها رحلت کرد. (از ابن آدم تا ابن یمین، ص 290، شماره 1056).
2. بحارالانوار، ج 1، ص 164، ح 2.
3. اشعار فوق از «میرمشتاق اصفهانى» است.
منبع: نخستین آفریده خدا، آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله)، تهیه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادی، انتشارات امام علی بن ابی طالب علیه السلام، قم، 1394.