رسول خدا صلّی الله علیه و آله به حارث بن مالک فرمودند:
کَیْفَ اَصْبَحْتَ؟ فَقال: اَصْبَحْتُ وَ اللّهِ یا رَسُولَ اللّهِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ، فَقالَ: رَسُولُ اللّهِ صلّی الله علیه و آله: لِکُلِّ مُؤْمِنٍ حَقیقَةٌ، فَما حَقیقَةُ اِیمانِکَ؟ قالَ: اَسْهَرْتُ لَیْلى، وَ اَنْفَقْتُ مالى، وَ عَرَفْتُ عَنِ الدُّنیا، وَ کَاَ نّى اَنْظُرُ اِلى عَرْشِ رَبّى ـ جَلَّ جَلالُهُ ـ وَ قَدْ اَبْرَزَ لِلْحِسابِ، وَ کَاَنّى اَنْظُرُ اِلى اَهْلِ الْجَنَّةِ فِى الجَنَّةِ یَتَزاوَرُونَ، وَ کَاَنّى اَنْظُرُ اِلى اَهْلِ النّارِ یَتَعاوُونَ، فَقالَ رَسُولُ اللّه صلّی الله علیه و آله: هذا عَبْدٌ قَد نَوَّرَ اللّهُ قَلْبَهُ، قَد اَبْصَرْتَ فَالْزِمْ. فَقالَ: یا رَسُولَ اللّهِ اُدْعُ اللّهَ لى بِالشَهادَةِ ، فَدَعالَهُ فَاستَشْهَدَ یَوْمَ الثامِنِ؛
چگونه صبح کردى؟ او گفت: اى رسول خدا به خدا قسم صبح کردم در حالى که از مؤمنان هستم.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: براى هر مؤمن حقیقتى است، پس حقیقت ایمان تو چیست؟
حارث در پاسخ گفت: شبم را بیدارم، ثروتم را انفاق کردم، دنیا را طورى شناختم مثل این که به عرش پروردگار بزرگوارم نگاه مى کنم در حالى که براى حساب ظاهر شده است، و گویا اهل بهشت را مى بینم که همدیگر را دیدار مى کنند، و گویا اهل دوزخ را مى بینم که به سراغ هم رفته سرکش مى کنند.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: این شخص بنده اى است که خدا دلش را روشن ساخته است، سپس به او فرمودند: تو روشن و بینا شده اى پس ثابت باش. حارث گفت: اى رسول خدا براى من دعا کن تا شهید شوم، پس پیامبر بـراى او دعا کرد و او روز هشتم شهید شد.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: براى هر مؤمن حقیقتى است، پس حقیقت ایمان تو چیست؟
حارث در پاسخ گفت: شبم را بیدارم، ثروتم را انفاق کردم، دنیا را طورى شناختم مثل این که به عرش پروردگار بزرگوارم نگاه مى کنم در حالى که براى حساب ظاهر شده است، و گویا اهل بهشت را مى بینم که همدیگر را دیدار مى کنند، و گویا اهل دوزخ را مى بینم که به سراغ هم رفته سرکش مى کنند.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: این شخص بنده اى است که خدا دلش را روشن ساخته است، سپس به او فرمودند: تو روشن و بینا شده اى پس ثابت باش. حارث گفت: اى رسول خدا براى من دعا کن تا شهید شوم، پس پیامبر بـراى او دعا کرد و او روز هشتم شهید شد.
بحارالأنوار، ج 22، ص 146