عوامل وراثتی یک عامل تعیین کننده در شکل گیری شخصیت انسانی است.
عوامل مؤثر بر شکل گیری شخصیت را می توان به دو دستۀ عوامل ارثی و عوامل غیر ارثی تقسیم کرد. چرا که برخی از عواملاند که ارثی نیستند و نیز ارتباطی مستقیم با محیط ندارند، بلکه یک امر درونی انسان هستند که در شکلدهی شخصیت تأثیر دارند و با این حال در تقسیمبندی سابق جایی برای آنها وجود نداشت؛ بنابراین بهتر آن است که این عوامل را به دو دسته ارثی و غیر ارثی تقسیم نماییم که هرکدام نیز عواملی را در خود جایدادهاند.
محمد حسین افشاری[1]
تعداد کلمات: 1000/تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
محمد حسین افشاری[1]
تعداد کلمات: 1000/تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
الف) عوامل وراثتی
از میان مباحث فراوان راجع به عوامل وراثتی، دو مطلب در این سخن بیان میشود: مباحث ژنتیکی و مباحث مربوط به ساختار جسم.1. عوامل ژنتیکی
شواهد نیرومندی وجود دارد که برخی از صفات یا ابعاد شخصیت ارثی هستند؛ مانند روانپریش، درونگرایی، روان رنجور خویی، برونگرایی، گشودگی به تجربه، وظیفهشناسی تهییجپذیری، مردمآمیزی.[2]برخی پژوهشها دلالت بر این دارند که ژنتیک هم در تغییر موقعیت و هم در استواری شخصیت دخالت دارند. برای مثال در یک بررسی، مشاهدهگر در دو موقعیت آزمایشگاهی شامل بازی آزاد سازمانیافته و اجرای آزمون، انطباقپذیری دوقلوهای نوباوه را درجهبندی کرد.
در موقعیتهای یادشده، انطباقپذیری تااندازهای متفاوت بود، اما دوقلوهای همسان در مقایسه با دوقلوهای ناهمسان به شیوههای مشابهتری تغییر یافتند که این مشاهده دلالت بر این دارد که ژنتیک در تغییر و همچنین تداوم این ویژگی شخصیت در موقعیتهای گوناگون نقش دارد. نتایج بررسی در مورد سایر ویژگیهای شخصیت ممکن است متفاوت باشد. برای مثال، در یک بررسی روی دوقلوها ازنظر کمرویی این نتیجه بهدستآمده است که عوامل ژنتیکی در پایدار مشاهدهشده در خانه و در آزمایشگاه نقش عمدهای دارند و عوامل محیطی موجب تفاوتهای کمرویی در این موقعیتها میشوند.
در یک بررسی روی دوقلوها با استفاده از یک پرسشنامه برای سنجش شخصیت در موقعیتهای گوناگون معلوم شد که عوامل ژنتیکی در تغییرات شخصیتی در موقعیتهای مختلف نقش دارند
2. بنیه و مزاج
«بنیه» ویژگیهای جسمانی فرد است که بهطورکلی، شامل قد، وزن، تناسب بدنی، تمایز جنسی، خصوصیات چهره و ... میباشد و منظور از «مزاج» بر حالت مسلط، میزان انرژِی و نحوه واکنش عاطفی اطلاق میشود که بر رویهم خصلت فرد را تشکیل میدهد.[3] مزاج از همان کودکی نمود ظاهری بنیه به شمار میآید.قدیمیترین نظریه در مورد مزاج مربوط به بقراط پزشک یونانی است که بعدها این نظریه بهوسیله جالینوس اصلاح شد.[4] ایشان مزاجها را به چهار دسته تقسیم میکردند که هرکدام باعث پدید آمدن شخصیتهایی خاص در انسان میشود.
این چهار مزاج عبارتاند از:
سودایی: ویژگی آن تمایل به جنون یا افسردگی است.
صفراوی: صفت کسی است که خشمش بهآسانی برانگیخته میشود. یاکوب بومه یکی از عارفان قرن شانزدهم میلادی در رساله خویش، صاحبان این مزاج را ریاکار، حسود، خشمآلود، خشن و ظالم میداند.
بلغمی: نشانه آن تنبلی و خونسردی است.
دموی: نشانه آن حرارت، سرخوشی و خوشبینی است.
سنخهای بنیه کرچمر
به همراه توجه به اندیشههایی در مورد مزاج و شخصیت انسان، پژوهشگران در عصرهای جدید تلاش کردهاند به درکی جدید از مزاج دست یابند که به شکل استوارتری با بنیه جسمانی مربوط باشد. در این مورد از همه مؤثرتر کار روانپزشک آلمانی ارنست کرچمر (1888-1964) است که کتاب جسم و شخصیت او نخست در 1921 به چاپ رسید.کرچمر در بررسی بیماران روانی و سپس با مطالعه درباره عده زیادی از افراد سالم، سه سنخ جسمانی را از هم تمایز داد که این سه سنخ بنیه عبارتاند از:
- سنخ باریک تن (ناتوان) اسکیزوخو:[5] جسم این بنیه ضعیف، نحیف و لاغر است و چهرهای دراز و باریک و استخوانی دارد. آنچه در این گروه بهعنوان صفتهای این بنیه دیده میشود، خونسردی، حساسیت مؤدبانه، قدرت سازگاری و ظرافت است و در پس آن احساسات شورانگیز، عصیان گری، زمختی و بدسگالی نهفته است. تمایلات درونی، گاه ممکن است که خود را بهصورت ریشخند و زودرنجی بروز دهند و از سوی دیگر اگر شرایط اقتضا کند که افراد این سنخ آسوده باشند، میتوانند هرچند بهصورت جزئی و اندک، از خود دلسوزی و همدردی نیز نشان دهند. نشانه کلی این سنخ، درونگرایی، آدابدانی و آرمانگرایی اخلاقی است.[6]
- سنخ فربه تن-ادواری خو:[7] این سنخ دارای تنی فربه، سست، سنگین و گرد است. گردنی کوتاه و کلفت و صورتی تقریباً پهن و نرم و گوشتالو دارد. این سنخ در طبقههای ادواری خو میگنجد زیرا به شکلی نامعقول میان ادوار نشاط و فعالیت حزن و سکون در نوسان هستند. افراد سنخ متلون خصلتاً طبعی سرزنده دارند- گرم، مهربان، پرحرف و سرشار از خوشخلقی. این سنخ برونگرا، مصمم و سخت اهل عمل و به همان اندازه فاقد غور و تأمل و احساس عمیق است. برخی از آنان طبعی صاعقه وار دارند که ناگاه شعلهور میشود و سپس به همان سرعت آرام میگیرد. آنان که در معرض حوادث افسردگی زا قرار میگیرند در چنین مواقعی همچنان مهربان و خوشقلب، اما خاموش و در اندیشه، باقی میمانند.
برخلاف سنخ درونگرا، سنخ ادواری خو هیچ خصومت سرکوفتهای را در پس ظاهر خود نمیکند تا بهصورت خیالاتی خاص، یا حتی اضطراب و احساس حقارت، بروز کند.[8]
- سنخ ستبرتن-لغزان:[9] جسم ورزیده ستبر و عضلانی، چهارشانه و مخروطی شکل است، با استخوانبندی زمخت که بهویژه در دستها، آشکار است و چهرهای که سخت استخوانی، تخممرغی شکل و کشیده است، با چانهای برجسته و خوشریخت. ویژگی سنخ ستبر تن خوی لغزان است؛ و مشخصه آن آرامش بلغمی است که بهصورت متانت و ثبات جلوهگر میشود. برخی از افراد این سنخ، اگر آزرده شوند، ممکن است از شدت خشم و غضب یکباره برآشوبند. افراد سنخ لغزان در بسیاری از جنبههای دیگر بین اسکیزوفرنی و ادواریها قرار میگیرند و به درونگرایی تمایل دارند. اگرچه به شیوهای آرام و منفعل اجتماعی باقی میمانند. این افراد که دامنه علایقشان تنگ و محدود است و نوعاً عاری از خیالپروری و کندذهناند، در تعقیب هر آنچه نیروهای بدنی آنها را به کار میاندازد، سرسختی و دقتی استثنایی از خود نشان میدهند.[10]
[1] . کارشناس ارشد رشته مشاوره اسلامی، کارشناس ارشد رشته روانشناسی مثبت نگر
[2]. دوان پی شولتز، پیشین، ص 210.
[3]. دیوید وولف، روانشناسی دین، مترجم: محمد دهقان، تهران: رشد، 1386، اول. ص 112.
[4]. همان.
[5]. Leptosomic- Schizothymic Type
[6]. همان، ص 115.
[7]. Pyknic- Cyclothymic Type
[8]. همان.
[9]. Athetic- Viscous Type