تعداد کلمات 1499 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
عوامل موثر در سلامت روانی خانواده
1. وجود قواعد و مقررات روشن در خانواده
ایجاد و تدوین قواعد و مقررات خاص توسط سرپرستان خانواده، برای حفظ ارزش ها، نیازها و اهداف این واحد کوچک و مهم اجتماعی، امری ضروری است. وجود چنین قواعدی باعث ایجاد هماهنگی بین اعضا خانواده، در جهت ارتقای سلامت روانی آن ها خواهد شد و از بروز نابهنجاری ها و کج روی ها جلوگیری خواهدکرد. البته این قواعد نباید خشک و غیرقابل انعطاف و خشن باشد و باید به گونه ای تنظیم شود که در برخی موارد متناسب با شرایط اعضا، تغییر کند. همچنین این قواعد باید به صورت روشنی برای اعضای خانواده مشخص شود و باید با توان افراد خانواده متناسب باشد تا از قابلیت اجرا در محیط خانواده برخوردار شود.
2. افزایش توان خانواده در برابر فشارها و بحران های زندگی
توان مقابله خانواده با بحران های زندگی، از طریق تقسیم قدرت، یکپارچگی خانواده، حمایت و پشتیبانی اعضای خانواده از یکدیگر، افزایش می یابد. چنانچه در خانواده درمانی ساختاری، این عقیده وجود دارد که آنچه یک خانواده بهنجار را از خانواده نابهنجار متمایز می کند، فقدان مشکلات نیست، بلکه وجود یک ساختار نیرومند و کارآمد برای حل مشکلات است. خانواده های سالم، ساختار درونی خود را برای پذیرش موقعیت های متغیر و بحرانی، اصلاح می کنند، در حالی که خانواده های ناکارآمد، ساختار خشک خود را که در برخورد با وضعیت جدید کارآمد نیست، حفظ می کنند.
خانواده های ناسالم در شرایط بحرانی، به جای حمایت از یکدیگر و کمک برای حل معضلات، روش سرزنش را انتخاب می کنند، در حالی که سرزنش افراد در این شرایط به جز تخریب روحی و تا اندازه ای هدایت رفتار به سمت رفتارهای نامطلوب، هیچ حاصلی نخواهدداشت. از دیدگاه خانواده درمانی ساختاری، در حالت کلی خانواده باید برای حفظ انسجام خود، به اندازه کافی پایدار و دارای چارچوب شخصی باشد، اما در عین حال برای کنار آمدن با موقعیت های بحرانی از انعطاف پذیری لازم برخوردار باشد.
در خانواده های فاصله گیر، فرد بین افراد خشک است در نتیجه اعضای خانواده نمی توانند در مواقع بحرانی حمایت لازم را نسبت به یکدیگر داشته باشند، از سوی دیگر در خانواده های درهم تنیده، مرز بین افراد مبهم است، در نتیجه در صورت بروز بحران، اعضای خانواده واکنش نامعقولی از خود نشان می دهند و به طور ناخواسته با هم درگیر می شوند. همچنین والدین درهم تنیده با فرزندان، با ممانعت از شکل گیری رفتارهای پخته در کودکانشان و وابسته کردن آن ها به خودشان و دخالت در توانایی آن ها در حل مشکلات، مسائل خانواده را در مواقع بحرانی تشدید می کنند.
3. هدایت و موازنه سازی رفتارها در خانواده
برای حفظ سلامت روان اعضای خانواده، باید به افراد تفهیم شود که خانواده کلیتی است که از مجموعه اعضای آن فراتر است و منافع و اولویت های آن باید بر منافع و مصالح شخصی ارجح باشد. بنابراین اعضای خانواده باید هر کدام نقشی را در جهت رسیدن به اهداف کلی خانواده بر عهده بگیرند. شناخت قواعد و مقررات داخلی خانواده و تلاش در جهت سازگار نمودن، همگامی و هماهنگی همه اعضای خانواده با آن ها، به کارکرد سازگارانه خانواده و ارتقای سطح سلامت روان اعضای آن کمک می کند.
4. شناخت تفاوت ها
شناخت تفاوت ها در اعضای خانواده، به آن ها کمک می کند تا در قضاوت نسبت به یکدیگر عادل باشند و بتوانند تفاوت در نحوه واکنش یکدیگر را در بحران ها و تغییرات ایجاد شده در شرایط زندگی درک کنند.
5 . تنظیم فاصله ها (مرزها) در ساختار خانواده
از دیدگاه خانواده درمانی ساختاری، اعضای خانواده، نظام های فرعی خانواده و کل خانواده ها به وسیله مرزهای بین فردی از یکدیگر متمایز می شوند. این مرزها حدود غیرقابل مشاهده ای هستند که میزان تماس فرد را با دیگران تنظیم می کند. این مرزها دامنه ای از خشک تا مبهم دارند. مرزهای خشک بسیار محدودکننده هستند و منجر به فاصله گیری افراد از یکدیگر می شوند و بدین ترتیب افرادی که از هم فاصله می گیرند، مستقل اما منزوی می شوند. لذا جنبه مثبت این مرزها این است که ایجاد استقلال می کند ولی جنبه منفی آن محدود کردن روابط عاطفی و همیاری میان افراد است.
مرزهای مبهم که در خانواده های درهم تنیده مشاهده می شود، به صورت حمایت افراطی افراد از یکدیگر است ولی این حمایت افراطی به بهای از دست دادن استقلال و خودمختاری آن ها تمام می شود. والدین درهم تنیده مهربان و باملاحظه اند و وقتی زیادی را برای فرزندان خود صرف می کنند و بسیاری از مسئولیت های آن ها را نیز برعهده می گیرند و بدین ترتیب آن ها را به خود وابسته می کنند و بسیاری از مسئولیت های آن ها را نیز برعهده می گیرند و بدین ترتیب آن ها را به خود وابسته می کنند، به طوری که فرزندان آن ها معمولا نمی توانند به طور مستقل فعالیت و یا تصمیم گیری کنند و اغلب در روابط خارج از خانواده دچار مشکل هستند. از نظر خانواده درمانگران ساختاری هیچ کدام از این مرزها، ساختار سالمی برای خانواده ایجاد نمی کند.
و برای برخورداری از خانواده ای سالم باید مرزها و حدود بین افراد تعریف شده و متعادل باشند. همچنین طبق دیدگاه خانواده درمانی ساختاری علاوه بر تنظیم مرزها در درون ساختار خانواده، همسران باید بعد از ازدواج، مرز مشخصی را که آن ها را از خانواده پدری شان تفکیک می کند، در نظر بگیرند و ضمن حفظ احترام به والدین خود، از آن ها تنها در مقام پشتیبان استفاده کنند و نه به عنوان راهنما و تکیه گاه همیشگی از دخالت آن ها در امور خانوادگی خود ممانعت به عمل آورند. در این راستا، روش خانواده درمانی «جی هی لی» نیز به این صورت تدوین شده است که به خانواده ها کمک می کند تا خود را در قالب ساختارهای کارآمدتر، با مرزهای مشخص و سلسله مراتب نسلی واضح، سازماندهی کنند.
6. وجود روحیه قدردانی و سپاسگزاری در میان اعضای خانواده
یکی از اصول تقویت سلامت روانی در خانواده، اصل وجود روحیه قدردانی و سپاسگزاری در میان اعضای خانواده است. بدین صورت که هر یک از اعضای خانواده، در صورت انجام کارهای مفید و در جهت پیشبرد مصالح خانواده، از سوی اعضای دیگر خانواده مورد قدردانی قرار بگیرد. این قدردانی می تواند به صورت کلامی و گاه غیرکلامی باشد.
7. ایجاد احساس ارزشمندی و عزت نفس در یکدیگر
خانواده نخستین خاستگاه پرورش عزت نفس در افراد است. در بستر خانواده، در مقام اول، همسران باید سعی کنند که در طول زندگی مشترک شان به گونه ای با یکدیگر برخورد کنند که عزت نفس هر یک از آن ها حفظ شود. از دیدگاه خانواده درمانگری به نام «ویرجینیا ستیر»، در خانواده سالم که از سطح سلامت روان مطلوبی برخوردار است، اعضای خانواده ارتباطات صریح و صادقانه ای با هم دارند و تفاوت های فردی یکدیگر را می پذیرند و عواطف خود را آشکارا ابراز می کنند؛
در چنین سیستم خانواده ای است که از اعضای خانواده به عزت نفس سالمی دست پیدا می کنند. برای ایجاد عزت نفس در فرزندان نیز، والدین باید در برخی موارد، به فرزندان اجازه اظهارنظر بدهند و در برخی تصمیمات زندگی آن ها را مشارکت بدهند. در عین حال والدین باید سعی کنند تا زمینه های توانمندی فرزندان خود را بشناسند و آن ها را در مسیر شکوفایی این توانمندی ها تقویت کنند.
8. برخورداری از مهارت های ارتباطی موثر
از دیدگاه خانواده درمانگران شناختی- رفتاری، مهارت های برقراری ارتباط صحیح و توانایی صحبت کردن، به ویژه درخصوص مسائل و مشکلات خانواده، مهم ترین ویژگی اعضای یک خانواده سالم است. در یک رابطه خوب، طرفین رابطه می توانند به طور شفاف در مورد تعارضات گفت و گو کنند. در این مواقع آن ها به طور کامل بر روی مساله و مشکل ایجاد کننده تعارض، متمرکز می شوند و فقط در مورد رفتارهای خاص مرتبط با موضوع مورد تعارض گفت و گو می کنند و به جای شکایت، سرزنش، انتقاد و یا غرزدن، تغییر رفتار شخصی را از طرف مقابل انتظار دارند و این انتظار را به آرامی و با عبارات مناسب مطرح می کنند.
برای مثال از نظر خانواده درمانگران شناختی- رفتاری، مطرح کردن ناراحتی در قالب جمله ای مانند «من احساس تنهایی می کنم و دلم می خواهد تو بیشتر برای صحبت کردن با من وقت بگذاری» بیشتر ممکن است با واکنش مناسبی از سوی طرف مقابل همراه باشد تا این که فرد بگوید «تو فقط خودت را می بینی و هیچ گاه به من اهمیت نمی دهی».
منبع : ماهنامه سپیده دانایی
بیشتر بخوانید :
خانواده و سلامت روان
نقش خانواده در بهداشت روانی
عوامل خانوادگی موثر بر بهداشت روانی
نقش زن در ایجاد بهداشت روان خانواده (1)