برخی پیامدهای طلاق میان فرهنگی است که ممکن است در جوامع دیگر وجود نداشته باشد.
چکیده: در دو بخش پیشین به تعریف، فلسفه و علل پیدایی طلاق پرداختیم. در این بخش سعی داریم به عمده پیامدهای طلاق در کشور ایران بپردازیم که به گونه ای این پیامدها خاص فرهنگ ما هست و ممکن است آن ها را در دیگر فرهنگ ها نبینیم. با ما همراه باشید.
تعداد کلمات 1967 / تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه
تعداد کلمات 1967 / تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه
پیامدهای طلاق
طلاق و از هم پاشیدگی کانون خانواده معضل اجتماعی است که پیامدهای آن از مشکلات بزرگ جوامع کنونی به شمار می رود ولی در شرایط حاضر به صورت متداول ترین راه حل یک ازدواج ناموفق در آمده است. غالبأ پیامدهای طلاق زنان در ابعاد فردی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مشاهده شده است.
الف. پیامدهای فردی
زن پس از طلاق، متحمل پس لرزه های روحی و فشارهای روانی آن می شود. وقتی زنی می بیند زندگی ای که با هزار امید و آرزو شروع کرده بوده از هم پاشیده است، یاس و ناامیدی در دلش ریشه می کند و این ریشه ها، هر روز گسترده تر می شوند و زن را گاه تا مرز افسردگی کامل و حتی جنون می کشانند. زن بیشتر از مرد احساس شکست می کند و خود را بازنده ای می داند که نتوانسته انتخاب درستی در زندگی اش داشته باشد و یا با وجود انتخاب درست، در ادامه زندگی نتوانسته درست با مشکلاتش کنار بیاید و با آنها دست و پنجه نرم کند. از سویی زن، مأمنی برای تسکین روحی و کاهش اضطراب و نگرانی هایش ندارد و از سویی دیگر، همه سعی دارند برای او نسخه های جدید بپیچند و با سرزنشش کنند.
یادآوری کشمکش ها و جنجال های پیش از طلاق و هنگام دادرسی نیز خود عامل فشارهای روحی مضاعفی است که پس از طلاق علاوه بر دیگر مسائل، روحیه زن را آزرده می کند. برخی زنان که در پیگیری طلاق خود را مقصر می دانند، قطعا در آینده با عذاب وجدان روبرو گشته و آسیب های جدی را تجربه خواهند نمود که تبعات منفی زیانباری را برای ایشان به همراه خواهد آورد. ترس و تنهایی، افسردگی، سرخوردگی، انزوا، کاهش رضایت از زندگی، خودکشی، پذیرش نقش های چندگانه و تعدد نقش ها و به دوش کشیدن مشکلات تربیتی کودکان (در صورت حضانت فرزندان)، مشکلات ناشی از عدم حضانت فرزندان، دلتنگی، سردرد، برونشیت، آسم، افزایش فشار خون، بی قراری در خواب، احساس عدم سلامتی، اختلال حواس، مشکلات جنسی، پناه بردن به الکل، مواد مخدر و سیگار و نگرانی بیش از حد از ازدواج بعدی از عوارض فردی طلاق برای زنان است.
یادآوری کشمکش ها و جنجال های پیش از طلاق و هنگام دادرسی نیز خود عامل فشارهای روحی مضاعفی است که پس از طلاق علاوه بر دیگر مسائل، روحیه زن را آزرده می کند. برخی زنان که در پیگیری طلاق خود را مقصر می دانند، قطعا در آینده با عذاب وجدان روبرو گشته و آسیب های جدی را تجربه خواهند نمود که تبعات منفی زیانباری را برای ایشان به همراه خواهد آورد. ترس و تنهایی، افسردگی، سرخوردگی، انزوا، کاهش رضایت از زندگی، خودکشی، پذیرش نقش های چندگانه و تعدد نقش ها و به دوش کشیدن مشکلات تربیتی کودکان (در صورت حضانت فرزندان)، مشکلات ناشی از عدم حضانت فرزندان، دلتنگی، سردرد، برونشیت، آسم، افزایش فشار خون، بی قراری در خواب، احساس عدم سلامتی، اختلال حواس، مشکلات جنسی، پناه بردن به الکل، مواد مخدر و سیگار و نگرانی بیش از حد از ازدواج بعدی از عوارض فردی طلاق برای زنان است.
ب . پیامدهای خانوادگی
معمولا بیشترین آسیب ها را متوجه فرزندان طلاق دانسته اند. افسردگی و دلتنگی، ترس، کج خلقی و منفی بافی از آثار رایج طلاق پر فرزندان است. به دلیل آن که طلاق غالبا در پس مشاجرات و اختلافات علمی است و کودکان به انتظار چنین اختلافی و نه تصویری روشن از آینده دارند، بنابراین فشارهای روانی زیادی را تجربه می کنند.
جدا شدن از هر یک از والدین آنها را آسیب پذیر می کند. از آنجا که کودکان نقاط اتکای خود را از دست می دهند، احتمال بیشتری وجود دارد که به خانه گریزی روی آورند. از سوی دیگر، با وجود تغییرات اجتماعی و فرهنگی در دهه های اخیر، طلاق در جامعه ی ما هنوز مسئله ای عادی قلمداد نمی شود و فرزندان طلاق در میان بستگان و محله انگشت نما و تحقیر می شوند. این موضوع به دختران فشار بیشتری را تحمیل می کند؛ به ویژه آن که احتمال انتخاب شدن را برای ازدواج آنان کاهش می دهد و احساس حقارت می تواند زمینه ساز بسیاری از شرارت ها و بزهکاری ها شود.
با آغاز کشمکش های خانوادگی هر یک از زن و مرد، می کوشند تا خود را در میان فرزندان موجه جلوه دهند و برای کسب حمایت بیشتر، به فرزندان خود روی می آورند. هر کدام از دو طرف، به ویژه زنان، برای تحکیم موقعیت خود، در صدد به انحصار گرفتن حمایت فرزندان خویش بر می آید و در برخی موارد، در صورت طلاق، ممکن است کودک نیز جزیی از این کشمکش باشد.
انتخاب یکی از طرفین نزاع، توسط کودکان و جبهه بندی در برابر طرف مقابل، هم کودک را از حمایت های وی محروم می سازد و هم به افزایش کینه ها دامن می زند. از جمله مشکلات فرزندان طلاق فرار از خانه، رفتارهای ضد اجتماعی، مشکلات تربیتی، اختلال در هویت فردی و خانوادگی، ترک تحصیل و افت تحصیلی، به هم خوردن تعادل روحی و روانی و جسمی (بی خوابی، سوء تغذیه، بی اشتهایی و یا پرخوری عصبی) و احساس درماندگی و سرخوردگی، تجربه عقده حقارت ناشی از عدم دسترسی به محیط گرم و عاطفی خانوادگی در مقایسه با دیگران و درونی سازی عقده های منفی و ضد اجتماعی، انزوای اجتماعی، گرایش به انواع انحرافات اجتماعی به جهت ضعف کنترل رفتاری و اخلاقی توسط والدین، اجتماع ستیزی و دیگرآزاری و بروز انواع خشونت های اجتماعی، عدم برخورداری از قاطعیت و استقلال، کاهش اعتماد به نفس، اضطراب، افسردگی، زودرنج بودن، پرخاشگری، نسیان، حسادت، سوء ظن و بدبینی نسبت به دیگران، قرار گرفتن در معرض سوء استفاده فرصت طلبان در توزیع مواد مخدر و کارهای خلاف، ولگردی، بزهکاری و کجروی های اجتماعی (قتل، دزدی، فحشا و ...)، اعتیاد، فقره ازدواج زودرس به ویژه برای دخترانه عدم تأمین نیازهای عاطفی توسط ناپدری با نامادری (که زمینه انتقامجویی و بزهکاری را فراهم می کند ، خودکشی، کاهش میل به ازدوایی قرار گرفتن در معرض اهمال و مسامحه والدین در تعلیم و تربیت که باعث آسیب های روانی و اجتماعی شدید برای آنها می شود، به مخاطره افتادن زندگی فردی و اجتماعی آتی آنان و ... می باشد از سوی دیگر مردان مطلقه نیز با معضلات متعددی مواجه می شوند.
آسیب پذیری روحی مردان به دلیل احساس شکست در اداره ی موفق یک خانواده، تغییر نگاه آنان به زن، آسیب دیدن روابط عاطفی آنان با فرزندان و کم شدن شانس آنان در انتخاب گزینه های بهتر برای ازدواج بعدی در وضعیت فردی و خانوادگی آنان مؤثر است.
نکته ای که کمتر به آن توجه می شود آن است که مرد در صورتی که از یک سو، اقتدار و منزلتش به رسمیت شناخته نشود و از سوی دیگر به مثابه موجودی نیازمند، مورد حمایت و مراقبت همسر خود قرار نگیرد. احتمال زیادی وجود دارد که به رفتارهای پرخاشگرانه، کینه توزانه و نامتعادل مبادرت ورزد.
به همین دلیل می توان حدس زد که پس از طلاق هم میزان حمایت پدر از فرزندانی که تحت سرپرستی مادر قرار می گیرند، کمتر از حد انتظار باشد و هم مزاحمت های شوهر بر علیه زن، پس از طلاق هم ادامه باید، فشارهای روحی و روانی، ابتلا به انواع آسیب ها مثل اعتیاد به مواد مخدر، الکل، اختلافات رفتاری، خودکشی، فحشا و انحرافات جنسی و قرار گرفتن در معرض انواع بیماری های عفونی و ویروسی، از دست دادن پیوندها و همبستگی با خانواده، طرد خانوادگی و اختلاف با سایر اعضای خانواده، تن دادن به ازدواج های موقت و ازدواج های ثانویه، اختلاف بین فرزندان با همسر در صورت ازدواج مجدد، از جمله آثار و پیامدهای منفی طلاق برای مردان می باشد. زن نیز با از دست دادن حمایت اجتماعی خانواده چه از طرف همسر و چه از طرف بستگان خویش مواجه خواهد شد و با انواع تحقیرها و تهدیدها مقابله می کند.
جدا شدن از هر یک از والدین آنها را آسیب پذیر می کند. از آنجا که کودکان نقاط اتکای خود را از دست می دهند، احتمال بیشتری وجود دارد که به خانه گریزی روی آورند. از سوی دیگر، با وجود تغییرات اجتماعی و فرهنگی در دهه های اخیر، طلاق در جامعه ی ما هنوز مسئله ای عادی قلمداد نمی شود و فرزندان طلاق در میان بستگان و محله انگشت نما و تحقیر می شوند. این موضوع به دختران فشار بیشتری را تحمیل می کند؛ به ویژه آن که احتمال انتخاب شدن را برای ازدواج آنان کاهش می دهد و احساس حقارت می تواند زمینه ساز بسیاری از شرارت ها و بزهکاری ها شود.
با آغاز کشمکش های خانوادگی هر یک از زن و مرد، می کوشند تا خود را در میان فرزندان موجه جلوه دهند و برای کسب حمایت بیشتر، به فرزندان خود روی می آورند. هر کدام از دو طرف، به ویژه زنان، برای تحکیم موقعیت خود، در صدد به انحصار گرفتن حمایت فرزندان خویش بر می آید و در برخی موارد، در صورت طلاق، ممکن است کودک نیز جزیی از این کشمکش باشد.
انتخاب یکی از طرفین نزاع، توسط کودکان و جبهه بندی در برابر طرف مقابل، هم کودک را از حمایت های وی محروم می سازد و هم به افزایش کینه ها دامن می زند. از جمله مشکلات فرزندان طلاق فرار از خانه، رفتارهای ضد اجتماعی، مشکلات تربیتی، اختلال در هویت فردی و خانوادگی، ترک تحصیل و افت تحصیلی، به هم خوردن تعادل روحی و روانی و جسمی (بی خوابی، سوء تغذیه، بی اشتهایی و یا پرخوری عصبی) و احساس درماندگی و سرخوردگی، تجربه عقده حقارت ناشی از عدم دسترسی به محیط گرم و عاطفی خانوادگی در مقایسه با دیگران و درونی سازی عقده های منفی و ضد اجتماعی، انزوای اجتماعی، گرایش به انواع انحرافات اجتماعی به جهت ضعف کنترل رفتاری و اخلاقی توسط والدین، اجتماع ستیزی و دیگرآزاری و بروز انواع خشونت های اجتماعی، عدم برخورداری از قاطعیت و استقلال، کاهش اعتماد به نفس، اضطراب، افسردگی، زودرنج بودن، پرخاشگری، نسیان، حسادت، سوء ظن و بدبینی نسبت به دیگران، قرار گرفتن در معرض سوء استفاده فرصت طلبان در توزیع مواد مخدر و کارهای خلاف، ولگردی، بزهکاری و کجروی های اجتماعی (قتل، دزدی، فحشا و ...)، اعتیاد، فقره ازدواج زودرس به ویژه برای دخترانه عدم تأمین نیازهای عاطفی توسط ناپدری با نامادری (که زمینه انتقامجویی و بزهکاری را فراهم می کند ، خودکشی، کاهش میل به ازدوایی قرار گرفتن در معرض اهمال و مسامحه والدین در تعلیم و تربیت که باعث آسیب های روانی و اجتماعی شدید برای آنها می شود، به مخاطره افتادن زندگی فردی و اجتماعی آتی آنان و ... می باشد از سوی دیگر مردان مطلقه نیز با معضلات متعددی مواجه می شوند.
آسیب پذیری روحی مردان به دلیل احساس شکست در اداره ی موفق یک خانواده، تغییر نگاه آنان به زن، آسیب دیدن روابط عاطفی آنان با فرزندان و کم شدن شانس آنان در انتخاب گزینه های بهتر برای ازدواج بعدی در وضعیت فردی و خانوادگی آنان مؤثر است.
نکته ای که کمتر به آن توجه می شود آن است که مرد در صورتی که از یک سو، اقتدار و منزلتش به رسمیت شناخته نشود و از سوی دیگر به مثابه موجودی نیازمند، مورد حمایت و مراقبت همسر خود قرار نگیرد. احتمال زیادی وجود دارد که به رفتارهای پرخاشگرانه، کینه توزانه و نامتعادل مبادرت ورزد.
به همین دلیل می توان حدس زد که پس از طلاق هم میزان حمایت پدر از فرزندانی که تحت سرپرستی مادر قرار می گیرند، کمتر از حد انتظار باشد و هم مزاحمت های شوهر بر علیه زن، پس از طلاق هم ادامه باید، فشارهای روحی و روانی، ابتلا به انواع آسیب ها مثل اعتیاد به مواد مخدر، الکل، اختلافات رفتاری، خودکشی، فحشا و انحرافات جنسی و قرار گرفتن در معرض انواع بیماری های عفونی و ویروسی، از دست دادن پیوندها و همبستگی با خانواده، طرد خانوادگی و اختلاف با سایر اعضای خانواده، تن دادن به ازدواج های موقت و ازدواج های ثانویه، اختلاف بین فرزندان با همسر در صورت ازدواج مجدد، از جمله آثار و پیامدهای منفی طلاق برای مردان می باشد. زن نیز با از دست دادن حمایت اجتماعی خانواده چه از طرف همسر و چه از طرف بستگان خویش مواجه خواهد شد و با انواع تحقیرها و تهدیدها مقابله می کند.
ج. پیامدهای اجتماعی
پیامدهای اجتماعی طلاق نیز موضوعی در خور تأمل است. تاکنون، در تأملات انجام شده، بیشتر به تأثیر طلاق بر زنانه مردان و فرزندان بسنده شده است، حال آن که می توان پیامدهای طلاق را بر خانواده ی گسترده، بر تغییر قوانین و بر ساختارهای فرهنگی اجتماعی و اقتصادی نیز می گرفت. شیوع طلاق سبب می گردد که هر نظام حکومتی آن را به عنوان یک واقعیت فراگیر به رسمیت بشناسد، احیانا زمینه هایی برای قبح زدایی از آن بیابد، سیاستهای تأمین اجتماعی را به سمت حمایت از خانواده های طلاق جهت دهد، در الگوهای مشارکت اجتماعی، حضور زنان را با نگاهی متفاوت می گیرد و در قوانین کار و الگوی اشتغال با فراخوان زنان به بازار کار نیاز به تحمل هزینه های گزاف برای پشتیبانی از زنان مطلقهی خانه دار را کاهش دهد پدیده طلاق علاوه بر فروپاشی هسته اولیه اجتماع یعنی خانواده اثرات مخربی را بر کل جامعه وارد و معضلات، مشکلات و بزهکاری های فراوانی را در جامعه ایجاد خواهد کرد.
با افزایش طلاق، یکپارچگی اجتماعی از بین رفته و روابط اجتماعی بیمار شده و روح پویایی جامعه از بین می رود. جامعه ای که در گیر طلاق است به مسائل ذیل گرفتار می گردد:
افزایش جرایم،
تزلزل اجتماعی و عدم ثبات جامعه،
متلاشی شدن کانون گرم خانوادگی،
افزایش هزینه کشور برای جلوگیری از جرایم منتع از طلاق چون ساختار دادگاه ها، زندان ها، مراکز نگهداری کودکان بزهکار و طرح اقامتگاهی برای زنان مطلقه
و افزایش فقر، فساد و فحشا در جامعه،
افزایش کودکان خیابانی
و سایر آسیب های اجتماعی همچون فرار از منزل، تکدی گری، قتل، خودکشی، اعتیاد، قاچاق و ...
افزایش تعداد زنان خودسرپرست و مشکلات معیشتی، روانی اجتماعی و اخلاقی آنان و سایر نابسامانی های شخصیتی، اجتماعی و رفتاری افراد مطلقه و فرزندان آنان از جمله عوارض اجتماعی ناشی از طلاق می باشند.
جامعه ای که در گیر طلاق است، شهروند مسئول کمتری دارد، طلاق نه تنها اثرات اقتصادی منفی بسیاری بر خانواده دارد، بلکه این اثرات در تک تک سلول های اجتماع رخنه می کنند و حتی خانواده های سالم ناخودآگاه در اجتماع تحت تاثیر عوارض طلاق قرار می گیرند.
با افزایش طلاق، یکپارچگی اجتماعی از بین رفته و روابط اجتماعی بیمار شده و روح پویایی جامعه از بین می رود. جامعه ای که در گیر طلاق است به مسائل ذیل گرفتار می گردد:
افزایش جرایم،
تزلزل اجتماعی و عدم ثبات جامعه،
متلاشی شدن کانون گرم خانوادگی،
افزایش هزینه کشور برای جلوگیری از جرایم منتع از طلاق چون ساختار دادگاه ها، زندان ها، مراکز نگهداری کودکان بزهکار و طرح اقامتگاهی برای زنان مطلقه
و افزایش فقر، فساد و فحشا در جامعه،
افزایش کودکان خیابانی
و سایر آسیب های اجتماعی همچون فرار از منزل، تکدی گری، قتل، خودکشی، اعتیاد، قاچاق و ...
افزایش تعداد زنان خودسرپرست و مشکلات معیشتی، روانی اجتماعی و اخلاقی آنان و سایر نابسامانی های شخصیتی، اجتماعی و رفتاری افراد مطلقه و فرزندان آنان از جمله عوارض اجتماعی ناشی از طلاق می باشند.
جامعه ای که در گیر طلاق است، شهروند مسئول کمتری دارد، طلاق نه تنها اثرات اقتصادی منفی بسیاری بر خانواده دارد، بلکه این اثرات در تک تک سلول های اجتماع رخنه می کنند و حتی خانواده های سالم ناخودآگاه در اجتماع تحت تاثیر عوارض طلاق قرار می گیرند.
د. پیامدهای فرهنگی
دین و آموزه های دینی به عنوان یکی از ارکان فرهنگ طلاق را به عنوان یک عمل ناپسند معرفی می کند. هر چند ضرورت هایی سبب شده است تا خداوند به طلاق مشروعیت بخشد؛ اما سیاست های دینی به دعوت مردم برای حفظ خانواده و پرهیز از طلاق بنیان شده است. آموزه های روایی، طلاق را ناپسندترین حلال در نزد خدا می شمارد و خانه ای را که در آن طلاق واقع شده باشد به خرابه تشبیه می کند.
از سوی دیگر در جامعه ی سنتی وجود پیوندهای خویشاوندی قومی، ضمانتی برای برخی حمایت ها از زنان پس از طلاق فراهم می آورد که در جامعه ی کنونی چنین تضمین هایی نیز فراهم نیست. در جوامع اسلامی زنان به ازدواج مجدد، پس از طلاق ترغیب می شدند و تک زیستی زنان امری ناپسند به حساب می آمد و مردان نیز به حمایت از این زنان، چه به شکل ازدواج اول و چه در قالب تعدد زوجات و ازدواج های موقت در ازمدت، تشویق می شدند؛ اما در جامعه ی ما واقعیت زندگی زنان مطلقه در زیر انبوهی از رویه های غلط و مشکل را نادیده گرفته می شود.
از سوی دیگر در جامعه ی سنتی وجود پیوندهای خویشاوندی قومی، ضمانتی برای برخی حمایت ها از زنان پس از طلاق فراهم می آورد که در جامعه ی کنونی چنین تضمین هایی نیز فراهم نیست. در جوامع اسلامی زنان به ازدواج مجدد، پس از طلاق ترغیب می شدند و تک زیستی زنان امری ناپسند به حساب می آمد و مردان نیز به حمایت از این زنان، چه به شکل ازدواج اول و چه در قالب تعدد زوجات و ازدواج های موقت در ازمدت، تشویق می شدند؛ اما در جامعه ی ما واقعیت زندگی زنان مطلقه در زیر انبوهی از رویه های غلط و مشکل را نادیده گرفته می شود.
د. پیامدهای اقتصادی
احتیاجات اقتصادی چنین می طلبد که زنان مطلقه با تشکیل خانواده های جدید به ترمیم روحی و رفع نیازمندی های خود بپردازند؛ اما چنین شرایطی برای بسیاری از ایشان، در جامعه ی ما فراهم نیست و به همین دلیل هم ناامنی و احساس ناامتی و هم احتمال ورود آنان به فعالیت های بزهکارانه، به دلیل نیازهای مالی و جنسی، افزایش می یابد. مشکلات اقتصادی اعم از تأمین مسکن، شغل و تامین مایحتاج زندگی، به دوش کشیدن مشکلات اقتصادی کودکان، از پیامدهای اقتصادی طلاق برای زنان است.
نویسنده : محمد حسین افشاری
نویسنده : محمد حسین افشاری
بیشتر بخوانید :
علل طلاق و پیامدهای آن در جامعه ایران (بخش اول)
علل طلاق و پیامدهای آن در جامعه ایران (بخش دوم)
آمارها در مورد علت طلاق چه می گوید؟
جلوگیری از آثار مخرب طلاق بر فرزندان
پیامدهای طلاق همسران
منابع :
١- بی تا، طلاق و انواع آن، 25/04/1392.
۲ – پور زگی، مریم، آسیب شناسی طلاق بانوان - پیامدها و راهکارها. 16/08/1389.
۳- حسینی بهشتی - محمد، (بی تا). شناخت اسلام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی)
۴- ساروخانی - باقر. (۱۳۷۷)، طلاق: پژوهشی در شناخت واقعیت و عوامل آن، تهران: نشر دانشگاه تهران، چاپ دوم)
5- صفایی - حسین، امامی - اسداله، (۱۳۸۴)، مختصر حقوق خانواده، تهران: انتشارات میزان، چاپ هشتم).
۶- صفایی - مسعود، (۱۳۷۲)، ریشه های طلاق و درس های خوشبختی، آبی جا)
۷- طاهری - محبیب اله، (۱۴۱۸ق)، حقوق مدنی، جلد سوم، ( قم، دفتر انتشارات اسلامی)