یکی از امور نشاط انگیز و امید بخش در زندگی، تعیین اهداف خاص و رسیدن به آنهاست.
اینکه یک دخترِ جوان معلول، قصد ازدواج دارد و این فکر دائما همراه اوست و گاهی موجب آزار و اذیت او میشود، میتواند این فکر را مدیریت کند و آن را زیر مجموعه اهداف زندگیش قرار بدهد و آسایش بیشتری داشته باشد.
تعداد کلمات 891 / تخمین زمان مطالعه 4 دقیقه
تعداد کلمات 891 / تخمین زمان مطالعه 4 دقیقه
هدف باید دست یافتنی باشد
اینکه شما در زندگی آرزوها یا اهدافی داشته باشید و دوست بدارید به آنها برسید، یک امر مثبت و خوبی است و نشان دهنده امید و انگیزه درونی شماست. اما از طرف دیگر اهدافی که ما مشخصی میکنیم اگر دور از دسترس باشد و ما به آن هدف نرسیم موجب ناراحتی و غمگینی ما میشود و ممکن است امید و انگیزه ما کمرنگ شود و تخم افسردگی در وجودمان کاشته شود.
شرایط امروز
اینکه شما قصد ازدواج دارید فی نفسه خوب است و هیچ مشکلی ندارد، اما با توجه به شرایط امروز جامعه که حدود یک میلیون دختر در کشور هستند که با وجود تحصیلات و...، نتوانستند ازدواج کنند و از جهت آماری جزء گروه زنان هرگز ازدواج نکرده بحساب میایند و فرصت ازدواج برای آنها از دست رفته، موضوع ازدواج برای شما هدف نسبتا سختی است. منظورم این است که متاسفانه شرایط ازدواج در کشور به صورت کلی برای همه جوانان، شرایط سختی شده، ولی به هرحال واقعیتی که نمیشود آن را نادیده گرفت این است که شما، شرایط خاصی دارید، یعنی علاوه بر آن سختی هایی که در شرایط کنونی برای همه دختران و پسران است به گونه ای که تعداد قابل توجهی از آنها هرگز نمیتوانند ازدواج کنند، شما با توجه به معلولیتی که دارید شرایط خاص تری در این زمینه دارید. و در مقابل، نقطه مثبت و امیدبخش نسبت به شما این است که شما شرایط خودتان را پذیرفتید و از این مسئله عبور کردید. اما اینکه بخواهید ازدواج کنید یک هدف کوتاه مدت یا میان مدت نیست چون بخشی از این هدف اصلا در اختیار شما نیست و طرف مقابل یعنی یک مرد باید اقدام کند.
اهداف را جابجا کنید
به صورت خلاصه اینکه بجای تمرکز بر روی هدف ازدواج، که تا حدی فعلا برای شما دور از دسترس هست، حتما و حتما اهداف دیگری را در زندگی مشخص کنید که برای شما در دسترستر باشند. شما میتوانید سه نوع هدف در زندگی مشخص کنید: اهدف کوتاه مدت، اهداف میان مدت، و اهداف بلند مدت.
اهداف سه گانه
اهداف کوتاه مدت: اهدافی هستند که کاملا در دسترس ما هستند و با اندکی سعی و پشتکار میتوانیم به آنها برسیم، مثل اینکه شما معین کنید که من هر هفته یا هر دو هفته باید یک کتاب روانشناسی یا هر موضوع دیگر که مورد علاقه ام هست را مطالعه کنم. هدف کوتاه مدت دیگه من این است که هر دو هفته در یک کلاس مهارتی مورد علاقه یا مورد نیاز شرکت کنم و اهداف کوتاه مدت دیگر. که باید همه آنها رو بنویسید و در معرض دید شما باشه، مثالا روی تابلویی که هر روز میبینید یادداشت کنید.
اهداف میان مدت: اینکه من تا 6 ماه یا یک سال دیگه تلاش کنم فلان مدرک علمی یا مهارتی ...بگیرم، و اهداف کوتاه مدت میتواند در راستای هدف میان مدت باشند.
اهداف بلند مدت: مثل اینکه تا 4 سال دیگر من در زمینه مشاوره تخصص لازم را بدست آورده باشم. و مشغول به کار شده باشم. شما متیوانید اهدف این چنینی برای خودتان مشخص کنید و به آنها برسید.
اهداف میان مدت: اینکه من تا 6 ماه یا یک سال دیگه تلاش کنم فلان مدرک علمی یا مهارتی ...بگیرم، و اهداف کوتاه مدت میتواند در راستای هدف میان مدت باشند.
اهداف بلند مدت: مثل اینکه تا 4 سال دیگر من در زمینه مشاوره تخصص لازم را بدست آورده باشم. و مشغول به کار شده باشم. شما متیوانید اهدف این چنینی برای خودتان مشخص کنید و به آنها برسید.
به شما امید میدهد
هدف گذاری در زندگی بسیار لذت بخش و امید بخشه و با هربار رسیدن به هدف، و لو هدف کوتاه مدت، فرد حس موفقیت و نشاط درونی را تجربه میکند و انگیزه وی برای رسیدن به اهداف میان مدت و بلند مدت بیشتر خواهد شد. هربار که شما به هدف کوتاه مدت رسیدید خودتون رو تشویق کنید و یک جایزه مادی یا معنوی تهیه کنید.
به هدف ازدواج
در همین راستا یکی از اهداف بلند مدت هم میتواند موضوع ازدواج شما باشد، که من اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت در زندگی دارم که همه آنها مشخص و معین هستند از جمله یکی از اهداف بلند مدت من ازدواج است؛ و در زمان حاضر من ابتدا باید بر روی اهداف کوتاه مدتم متمرکز شوم و قدم به قدم به همه اهدافم برسم و فعلا با اهداف بلند مدت و حتی میان مدت کاری ندارم و آنها را از ذهنم کنار میذارم. ولی هرزمان فرد مناسبی برای ازدواج پیدا شد میتوانید این هدف را جلو بندازید، ولی فعلا در برنامه نیست.
و اگر شما به این شیوه ذهن خودتان را دسته بندی و سازمان دهی کنید و برای هر موضوعی جایی در ذهن و برنامه هاتون قرار بدهید زندگی بیرون از ذهن شما هم نظم و سازمان خاصی پیدا میکند.
و اگر شما به این شیوه ذهن خودتان را دسته بندی و سازمان دهی کنید و برای هر موضوعی جایی در ذهن و برنامه هاتون قرار بدهید زندگی بیرون از ذهن شما هم نظم و سازمان خاصی پیدا میکند.
فکر آزاد
ممکن است شما بگوئید «خودمو به همه کار سرگرم کردم که به مسئله ازدواج فکر نکنم ولی باز هم فکر آن مرا راحت نذاشت» اصلا لازم نیست شما تلاش کنید به این چیزها فکر نکنید برعکس فکرتون را آزاد بگذارید هروقت خواست به این مسائل فکر کند، وقتی فکر را آزاد گذاشتید، میبینید که کمتر سراغ این فکرها میرود، چون هرچه بیشتر سعی کنید به مسئله ای فکر نکنید فکر بیشتر سراغ آن میرود اما اگر شما برنامه و اهداف مشخصی داشتید و دنبال آنها بودید دیگر فکر سراغ آنها برود یا نه، مهم نیست.
نویسنده : علی محمد صالحی
نویسنده : علی محمد صالحی
بیشتر بخوانید : تا به حال به این سوال فکر کرده اید آیا با یک معلول جسمی ازدواج میکنید؟