تعداد کلمات 1496 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
شکست در پیش است
ما نمیتوانیم همسرمان را مجبور کنیم تا رفتارش را تغییر دهد یا آنگونه رفتار کند که ما میخواهیم. ما قدرت نداریم همسرمان را به هیئتی درآوریم که دوست داریم. در واقع، «تغییر همسر به وسیله همسر» دستکم تا وقتیکه اراده خود وی در میان نباشد، غیر ممکن است و اگر همسران چنین پروژهای را دنبال کنند، این پروژه به حتم شکست خواهد خورد. پژوهشهای بسیاری در این زمینه انجام شدهاند که این نظر را ثابت کردهاند.
هزار حیله برانگیخت، حافظ از سرِ فکر در آن هوس که شود آن نگار رام و، نشد
زیرا هر فردی، شخصیت و ویژگیهای متمایزی دارد که تغییر آن بسیار دشوار یا ناممکن است؛ همانگونه که خداوند میفرماید: «هر کس بر حسب شکل گیرى شخصیتش عملى انجام خواهد داد».[1] در عینحال، زن و شوهر ممکن است بتوانند به صورت غیر مستقیم، یکدیگر را تغییر بدهند، اما مستقیم هرگز.
شکایت مردان
در همین رابطه، بیشترین شکایتی که مردان در مورد زنان ابراز میکنند، آن است که زنان همواره سعی میکنند مردان را تغییر دهند. وقتی یک زن، به مردی عشق می ورزد، زن احساس مسئولیت می کند و می کوشد مرد را در جهت بهتر انجام دادن کارهایش یاری رساند و منتظر فرصتی است تا به شوهرش کمک کند و به او بگوید چه کاری انجام دهد و چه کاری انجام ندهد. تصور زن این است که در حال پشتیبانی از همسرش است. در صورتی که، گمان مرد بر این است که قصد واقعی زن، تسلط پیدا کردن بر اوست. مرد مایل است که همسرش مطیع و همراه او باشد، نه مسلط بر او.
خودمختار
مردان افتخار میکنند که خودشان به تنهایی کارهایشان را انجام دهند و از نظر آنها، خودمختاری نشانه توانایی، قدرت و شایستگی مرد است و با اینکه گاهی آنها از کمک و توجه زن قدردانی میکنند، اما کمک و توجه بیش از اندازه، موجب کاهش اعتماد به نفس و یا دلسردی مرد میشود.
شناخت این ویژگی مردان، به زنان کمک میکند تا دریابند چرا مردان در برابر اصلاح رفتارشان یا انجام آنچه به آنها توصیه میشود، تا آن اندازه مقاومت میکنند. ارائه توصیهای نابهجا به مردان، این تصور را در ذهن آنها ایجاد میکند که آنها نمیدانند چه کار کنند یا خودشان از پس کارهایشان بر نمیآیند. مردان در برابر چنین رفتاری بسیار حساساند؛ زیرا مسئله شایستگی برای آنها اهمیت بسیاری دارد.
تصور اشتباه
وقتی زن میکوشد تا به خیال خودش زمینههای رشد شوهرش را فراهم آورد، مرد تصور میکند که همسرش میخواهد او را تغییر دهد. این پیام در ذهن مرد چنین تداعی میشود که کارش ساخته است. زن نمیتواند تشخیص دهد که تلاش او برای کمک به همسرش، ممکن است موجب تحقیر شوهرش شود. زن به اشتباه تصور میکند که تنها با کمک کردن به همسرش میتواند سبب پیشرفت او شود.
تغییر خودمان
بنابراین، در چنین مواقعی که تغییر دادن زن یا شوهر برای ما امکانپذیر نیست، تنها یک راه میماند: اینکه تغییر را در خودمان به وجود بیاوریم، حتی اگر همسرمان تغییر نکند. شاید غیر منصفانه به نظر برسد، اما این یکی از واقعیتهای مهم زندگی است. هدف زندگی مشترک، رشد و بالندگی است. به این امید نباشید که پیش از تغییر شما، همسرتان تغییر کند. به او امیدوار باشید، دوستش داشته باشید، مرزهای مناسب برای وی ایجاد کنید، اما تغییر بین شما و خداست.
تو با خداى خود انداز کار و، دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعى، خدا بکند
حضرت علی علیه السلام فرمودند: «اى مردم! خوشا به حال کسى که عیب خودش، او را از دنبال کردن عیوب مردم باز دارد»[2].
بیشتر بخوانید :
با تغییر نگرش، رفتارمان را عوض کنیم
تغییر پذیری در رفتار
سلطه گر
مسئله این است که گاهی برخی همسران، نهایت کاری که انجام میدهند این است که از همسرشان بخواهند تغییر کند، بدون اینکه خود آنها کوچکترین تغییری در خود بوجود آورند. برای نمونه، وقتی زنی به شلختگی همسرش معترض است و مدام با وی در اینمورد مشاجره دارد و از او میخواهد رفتارش را تغییر دهد، اما به خواستههای سلطهگرانه خود توجهی نمیکند، بخت چندانی برای تغییر همسرش ندارد.
عاطفه از دیر آمدن هر روزه مهران از سر کار به خانه خسته شده بود. چون شغل مهران آزاد بود، بیشتر مواقع دیر به خانه میآمد. به ظاهر چیز مهمی نبود، اما هرچه زمان میگذشت، دیر آمدن مهران معضل بزرگتری میشد. عاطفه کار روزانهاش را طوری تنظیم میکرد که بچهها موقع شام حاضر باشند. او دلش میخواست مهران هم به موقع در خانه حضور داشته باشد.
اگر رفیق شفیقى، درستپیمان باش حریف خانه و گرمابه و گلستان باش[3]
مشاجره، تذکر، ملامت، غر زدن و... دردی را دوا نکرد. مهران یا به این ترتیب از خودش دفاع میکرد که تو قدر کاری که من میکنم تا غذا سرسفرهتان باشد نمیدانی یا به کل منکر مسئله میشد و میگفت همیشه که اینطور نیست، تو مسئله را بزرگ میکنی.
عاطفه سرانجام با مشورت یک مشاور مجرّب، یک نقشه دو منظوره کشید. یک شب پس از اینکه مهران شامش را خورد،به وی گفت: «عزیزم! رفتار زننده مرا ببخش». دهان مهران از تعجب باز مانده بود و انگار چشمانش میخواست از حدقه بیرون بزند. او مشتاق معذرتخواهی عاطفه بود. عاطفه ادامه داد: «هروقت تو به خانه میآیی، من غرغر و شکایت میکنم. شاید احساس کنی باید چند کیلو گوشت یا چند کیلو میوه خریده باشی، تا آمدنت به خانه بیخطر باشد».
مهران پاسخ داد: «حق با تو است. من واقعاً انتظار نداشتم عصبانی شوی. حتم دارم این کار تو سبب میشود از تو دوری کنم. دیروز ده دقیقه دیر کردم. وقتی یاد چهره عصبانی تو افتادم، فکر کردم بهتر است نیم ساعت دیر کنم؛ چون میدانستم که به هرحال عصبانی میشوی. بنابراین، گفتم بمانم و دو ریال بیشتر کاسبی کنم».
عاطفه سری تکان داد و گفت: «میخواهم سعی کنم کمتر عصبانی شوم و بیشتر ملاحظهکار و خوشبرخورد باشم، حتی اگر دیر کنی. شاید نتوانم به خوبی از عهده این کار برآیم، اما به کمک تو احتیاج دارم. ولی واقعاً نمیخواهم جنجال به پا کنم. من دوستت دارم و میخواهم موقع شام خوردن با من و بچهها باشی. اما اگر نتوانستی به موقع خودت را برسانی، غذایت را توی یخچال میگذارم، هر وقت که آمدی، میتوانی دوباره گرمش کنی».
مهران از جمله آخر عاطفه دلگیر شد و گفت: «عاطفه، میدانی که من از درست کردن شام بدم میآید! بعد از ده ساعت کار دلم میخواهد بنشینم و شامم آماده باشد».
عاطفه پاسخ داد: «میدانم. من هم همین را برای تو میخواهم. ولی این امکان ندارد، مگر اینکه کارهایت را طوری تنظیم کنی، که وقتی ما شام میخوریم، اینجا باشی».
چند روز بعد، زحمت گرم کردن شام و آوردن و بردن وسایل آن به عهده خود مهران بود، تا اینکه یک روز ساعت کاری خود را طوری تنظیم کرد که به موقع در خانه باشد و پس از آن نیز سروقت به خانه میآمد.
نسیم باد صبا، دوشم آگهى آورد که روز مِحنت و غم، رو به کوتهى آورد[4]
وقتی عاطفه از مهران دلیل تغییرش را پرسید، مهران پاسخ داد: «فکر میکنم نقشه دو منظوره تو سبب شد. اول اینکه با من مهربانتر شدی و آمدن به خانه برایم دوست داشتنیتر شد؛ دوم اینکه، چون گرم کردن غذا برای من سخت بود، مجبور شدم زودتر به خانه بیایم».
محدودهای برای خود
عاطفه با تغییر رفتار خود، توانست مشکل ناچیز، اما دائمی زندگی زناشویی اش را حل کند. در حقیقت، او دست از تغییر دادن مهران برداشت و خود را تغییر داد؛ به عبارت دیگر، مشکل دیر آمدن مهران را رها کرد و به مشکل نارضایتی خود از دیر آمدن مهران پرداخت. عاطفه محدودهای برای کار خود قائل شد؛ اول اینکه، به علت دیر کردنهای مهران، به تمایل حمله به وی سرپوش گذاشت؛ هرچند که کار راحتی نبود؛ چون حق با او بود و رفتار مهران اشتباه بود. مقابله با مهران برای سرپیچیهایش به ظاهر موجه بود، اما او برای خشم خود حد و مرزی قائل شد؛ چون این روش مشکلی را حل نمیکرد. دوم اینکه، عاطفه متوجه شد رفتار خود او، راه را برای بیمسئولیت بودن مهران آسانتر کرده است؛ از اینرو دست از حمایت شوهر و گرم کردن دوباره شام کشید و اجازه داد او با پیآمد رفتارش مواجه شود.
منابع:
رمز و راز دلبران، علی محمد صالحی، قم، 1391.مردان مریخی زنان ونوسی، جان گری، ترجمه: سیدرضا نیازی، چاپ چهارم، قم، نجبا، 1384.
مرزهای زناشویی، مرزهای زناشویی، هنری کلود، جان تاونزند، ترجمه: هادی همامی، چاپ دوم، تهران، نشر دانژه، 1390.
مجله خانه خوبان، ش 59، ص 14.
بیشتر بخوانید : جایگاه تعهد در زندگی زناشویی
پی نوشت :
[1] . الاسراء: 84.[2] . «یَا أَیُّهَا النَّاسُ طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النَّاس». نهج البلاغه، ترجمه حسین انصاریان، ص 403.
[3] . «اگر دوست مهربانى هستى، به پیمان خود پایبند و در خانه و گرمابه و گلزار با دوستت همراه و همدل باش». شرح جلالى بر حافظ، ج 3، ص 1441.
[4] . «نسیم باد صبا شب پیش، به من خبر داد که روز غم و اندوه بهزودى به سر خواهد رسید». شرح جلالى بر حافظ، ج 2، ص 813.