بهترین مکان حمایتی برای یک انسان از کودکی تا پیری، خانواده است.
چکیده: خانواده مهمترین منبع حمایت و ایجاد حس رضایت برای سالمند است، و در صورت از بین رفتن این حمایت از سوی خانواده، می تواند آسیب های جسمی و روانی بر روی شخص داشته باشد. در این نوشتار به کارکردهای مراقبتی خانواده از سالمندان و نیز فرزندان می پردازیم.
تعداد کلمات 1821 / تخمین زمان مطالعه 9 دقیقه
تعداد کلمات 1821 / تخمین زمان مطالعه 9 دقیقه
3) مراقبت از فرزندان و سالمندان
برخلاف بسیاری از گونه های حیوانی، ناتوانی نوزاد انسان در محافظت از خود تا چندین سال پس از تولد ادامه می یابد و این امر، حمایت و مراقبت فیزیکی از کودک را به یک ضرورت تبدیل می کند. افزون بر آن، عجز و ناتوانی انسان در دوران سالخوردگی که بسیاری از افراد در چرخه حیاتی خود با آن روبه رو می شوند و نیز ناتوانی های ناشی از نقص عضو یا بیماری، ضرورت و اهمیت موضوع مراقبت را دوچندان می سازد.
مسئولیت قانونی و اخلاقی ایفای این مهم در طول تاریخ بر عهده خانواده ها بوده است. حتی در جوامع صنعتی معاصر که برای حمایت از افراد ناتوان، برنامه های رفاهی متنوعی به اجرا درآمده است، قانون از والدین می خواهد که از اولادشان به گونه ای مناسب حمایت کنند و دولت تنها زمانی این مسئولیت را برعهده می گیرد که والدین ناتوانی خود را از ایفای آن به اثبات برسانند با اینکه اصلا والدین موجود با در دسترس نباشند.[1] در مورد مراقبت از سالخوردگان نیز فرزندان همچنان مسئولیت اصلی را برعهده دارند. در ۸۰ درصد موارد، هر گونه مراقبتی که شخص سالخورده بدان نیاز دارد، از سوی خانواده اش تأمین می شود و ای. به دلیل احساس تعهد نیرومندی است که حتی در زمان سست بودن رابطه عاطفی والدین فرزند، وجود دارد.[2]
با این حال، تغییرات فراوانی در ارتباط با این کارکرد به وقوع پیوسته است که از جمله می توان به گسترش روزافزون شیرخوارگاه ها، مهدکودک ها، خانه های سالمندان و آسایشگاه های معلولان اشاره کرد. به نظر می رسد در اینجا نیز اشتغال مادران از مهم ترین عوامل مؤثر در بروز این تغییرات بوده است. تحقیقی که در سال ۱۹۷۶م، در فرانسه راجع به امکانات مراقبت از ۸۰۰ هزار کودک زیر سه سال و دارای والدین شاغل انجام گرفته، نشان می دهد که ۱۴۳ هزار و ۶۱۸ کودک، زیر نظارت نهادهایی قرار داشتند که از سوی مقامات دولتی سازمان یافته و اداره می شدند، ۷۰ هزار طفل در خانه و زیر نظر افرادی قرار داشتند که برای این منظور استخدام شده بودند و ۸۵ هزار کودک را نیز مادربزرگ ها نگهداری می کردند و ۵۰۰ هزار طفل باقیمانده نیز نزد پرستاران غیر رسمی (همسایگان) یا به طور غیر مرتب، نزد اشخاص مختلف می ماندند. همچنین، نهادهای موسوم به «مدرسه مادرانه» که به کودکان بزرگتر (دو سال به بالا) اختصاص دارند ، در همان زمان در حدود ۵۰۰ هزار طفل را زیر پوشش داشته اند.[3] همچنین در آمریکا در سال ۱۹۸۲م، از مجموع کودکان زیر پنج سال و دارای مادران شاغل، ۱۵ درصد در مراکز خدماتی گروهی – پرورشگاه ها یا مراکز مراقبت روزانه - تحت مراقبت بودند و این در حالی است که در سال ۱۹۶۵م، تنها ۶ درصد از کودکان زیر شش سال و دارای مادران شاغل، تحت مراقبت گروهی قرار داشتند.
مسئولیت قانونی و اخلاقی ایفای این مهم در طول تاریخ بر عهده خانواده ها بوده است. حتی در جوامع صنعتی معاصر که برای حمایت از افراد ناتوان، برنامه های رفاهی متنوعی به اجرا درآمده است، قانون از والدین می خواهد که از اولادشان به گونه ای مناسب حمایت کنند و دولت تنها زمانی این مسئولیت را برعهده می گیرد که والدین ناتوانی خود را از ایفای آن به اثبات برسانند با اینکه اصلا والدین موجود با در دسترس نباشند.[1] در مورد مراقبت از سالخوردگان نیز فرزندان همچنان مسئولیت اصلی را برعهده دارند. در ۸۰ درصد موارد، هر گونه مراقبتی که شخص سالخورده بدان نیاز دارد، از سوی خانواده اش تأمین می شود و ای. به دلیل احساس تعهد نیرومندی است که حتی در زمان سست بودن رابطه عاطفی والدین فرزند، وجود دارد.[2]
با این حال، تغییرات فراوانی در ارتباط با این کارکرد به وقوع پیوسته است که از جمله می توان به گسترش روزافزون شیرخوارگاه ها، مهدکودک ها، خانه های سالمندان و آسایشگاه های معلولان اشاره کرد. به نظر می رسد در اینجا نیز اشتغال مادران از مهم ترین عوامل مؤثر در بروز این تغییرات بوده است. تحقیقی که در سال ۱۹۷۶م، در فرانسه راجع به امکانات مراقبت از ۸۰۰ هزار کودک زیر سه سال و دارای والدین شاغل انجام گرفته، نشان می دهد که ۱۴۳ هزار و ۶۱۸ کودک، زیر نظارت نهادهایی قرار داشتند که از سوی مقامات دولتی سازمان یافته و اداره می شدند، ۷۰ هزار طفل در خانه و زیر نظر افرادی قرار داشتند که برای این منظور استخدام شده بودند و ۸۵ هزار کودک را نیز مادربزرگ ها نگهداری می کردند و ۵۰۰ هزار طفل باقیمانده نیز نزد پرستاران غیر رسمی (همسایگان) یا به طور غیر مرتب، نزد اشخاص مختلف می ماندند. همچنین، نهادهای موسوم به «مدرسه مادرانه» که به کودکان بزرگتر (دو سال به بالا) اختصاص دارند ، در همان زمان در حدود ۵۰۰ هزار طفل را زیر پوشش داشته اند.[3] همچنین در آمریکا در سال ۱۹۸۲م، از مجموع کودکان زیر پنج سال و دارای مادران شاغل، ۱۵ درصد در مراکز خدماتی گروهی – پرورشگاه ها یا مراکز مراقبت روزانه - تحت مراقبت بودند و این در حالی است که در سال ۱۹۶۵م، تنها ۶ درصد از کودکان زیر شش سال و دارای مادران شاغل، تحت مراقبت گروهی قرار داشتند.
نگاه فمینیست های به کارکرد مراقبتی خانواده
فمینیست ها کارکرد مراقبتی خانواده را عمدتا از دریچه نابرابری جنسی مورد توجه قرار داده اند. به نظر آنان هرچند مردان در مقایسه با دوره های پیشین، سهم بیشتری را در امر مراقبت از کودکان و سالمندان در خانواده به عهده گرفته اند، اما جنسیت همچنان عامل مؤثری در کم و کیف ایفای این کارکرد به شمار می آید. تحقیقات نشان می دهد که حتی در دهه ۱۹۸۰م، میزان درگیری مستقیم و فعالانه مردان آمریکایی در امر تربیت کودکان، یک سوم میزان درگیری مادران بوده است و حتی در مورد مادران شاغل، مشارکت پدران تنها به میزان اندکی افزایش داشته است.
از نظر کیفیت نیز در حالی که مادران فعالیت هایی مانند غذا دادن، حمام بردن و نظافت کودکان را برعهده می گیرند، پدران بیشتر به مراقبت های تفریحی و بازی با فرزندان می پردازند. در مورد سالمندان نیز معمولا دخترها مراقبت عملی و حمایت عاطفی را تأمین می کنند، در حالی که پسرها اغلب نظارت و کمک مالی در اختیار می گذارند و تنها زمانی به مراقبت مستقیم می پردازند که دختری در دسترس نباشد. برحسب آمار، احتمال دارد دخترها سه برابر پسرها به مراقبت از والدین اقدام کنند و در اغلب موارد، دخترها و عروس ها بار مراقبت از سالمندان را به دوش می کشند.
نویسندگان فمینیست می پرسند: چرا بچه داری وظیفه مادران به حساب می آید و چرا پدران در امر مراقبت از کودکان مسئولیتی بر عهده نمی گیرند؟ به گفته آنان، بیشتر وظایف والدین در قبال فرزندان در درون مفهوم «مادری» گنجانده می شود و مفهوم «پدری»، صرفا بیانگر یاری و حمایتی کلی است. از این رو، زنانی که از زیر بار مسئولیت مادری شانه خالی می کنند، در نهایت باید عذرخواهی با احساس گناه و سرخوردگی کنند.
آن اوکلی، با اسطوره دانستن مادری در معنای فرهنگی رایج آن و با انکار همه جنبه های زیستی مادری، اظهار می دارد که حقیقت مادری چیزی جز ابراز محبت در یک رابطه گرم معطوف به مراقبت نیست. وی همچنین در رد ادعای نیاز کودکان به مادران، به شواهدی مانند نظام های فرزندخواندگی، مادری اجتماعی (در پرورشگاه ها)، مادری قراردادی، شیردهی اشتراکی، سپردن کودکان شیرخوار به دایه ها، تربیت در خانواده های گسترده از سوی خویشاوندان و تربیت جمعی در کیبونص های اسرائیل، به عنوان تجاربی موفق، استناد میکند.
در مقابل، بسیاری از صاحب نظران فمینیست با طرفداری از الگوی «والدگری مشترک» رویکرد متعادل تری را به موضوع مراقبت از فرزندان اتخاذ کرده اند. جریان موسوم به فمینیسم خانواده گرا، احیای خانواده و نقش مادری را سرلوحه فعالیت خود قرار داده است. جین بتکه الشتین[4] از صاحبنظران این جریان میگوید:
مادری کردن، نقشی مشابه دیگر نقش ها نیست. مادری کردن فعالیتی پیچیده، پرمایه، دوپهلو، پرزحمت و لذت بخش است که ابعاد زیست شناختی، طبیعی، اجتماعی، نمادین عاطفی دارد. تمایل به کمرنگ کردن تفاوتها بین مادری کردن و اشتغال، نه تنها اهمیت روابط خصوصی ما را تا حد زیادی کاهش می دهد، بلکه آنچه را می توان و باید برای تغییر امور به نفع زنان انجام داد، بیش از حد ساده می نماید.[5]
گفتنی است که برخی صاحب نظران فمینیست حتی بر نقش عوامل زیستی در تمایز نقش های پدری و مادری تأکید کرده اند. آلیس رسی، با استناد به این واقعیت که زنان ذاتا نسبت به نیازهای نوزادان، درک سریع تر و حساسیت بیشتری دارند و با تأکید بر اینکه پیوند مادر با فرزندانش جنبه زیست شناختی و پیوند پدر با آنها جنبه اجتماعی دارد، نتیجه می گیرد که زنان برخلاف مردان، دارای پیوندی نزدیک تر و طبیعی با تربیت فرزندان هستند و از این رو، باید محیط طبیعی تری برای تربیت فرزندان فراهم کرد.[6]
اسلام بر وجوب شیر دادن مادر به فرزند شیرخوار در مواردی که زندگی او به شیر مادر بستگی دارد، تأکید کرده است.[7] از این گذشته، از توصیه های دینی مربوط به شیردهی استفاده می شود که اسلام برای شیردهی به نوزادان به وسیله مادران طبیعی و همچنین برای شیردهی کامل که حد آن میان ۲۱ تا ۲۴ ماه تعیین شده، اولویت قائل است.[8] در همین راستا شیر مادر برتر از دیگر شیرها تلقی شده است؛ از جمله در روایتی از امام جعفر صادق (علیه السلام) می خوانیم: برای کودک هیچ شیری بابرکت تر از شیر مادرش نیست».[9]
در مورد سالمندان نیز اسلام از یک سو، بر لزوم احسان به والدین و خودداری از هر رفتار با سخنی که باعث رنجش آنان گردد، تأکید کرده است. در حدیثی آمده است:
شخصی به امام جعفر صادق (علیه السلام) عرضه داشت: پدرم بسیار سالخورده و ناتوان گشته و از این رو در هنگام قضای حاجت، او را بر دوش خود حمل می کنیم. حضرت فرمود: اگر می توانی، این وظیفه را خود به عهده بگیر و با دست خودت در دهانش لقمه بگذار: زیرا در روز واپسین سپری برای تو در برابر عذاب الهی خواهد بود.[10]
از سوی دیگر، کاهش نقش خانواده در این زمینه و ایفای این نقش از سوی نهادهای جایگزین، گاه استلزاماتی دارد، و یا به شیوه هایی صورت می گیرد که با ارزش های یادشده ناسازگارند. آثار منفی این شیوه ها بر شخصیت سالمندان در درجه نخست و سست شدن انگیزه های فردی برای مراقبت و پرورش فرزندان در درجه بعد، تا حدودی مخالفت اسلام با شیوه هایی از این دست را مدلل می سازد.
به نظر می رسد تأکید اسلام بر مراقبت زنانه، به ویژه بر نقش مادری، از یک سو برخاسته از پاره ای تفاوت های طبیعی است که اسلام آنها را میان زن و مرد مفروض می گیرد و از سوی دیگر، بر تبیینی غایت شناختی استوار است که بر محور کارکردهای مثبت تفکیک وظایف زن و مرد دور می زند؛ در نتیجه، اسلام به این موضوع به عنوان یک اولویت مهم و نه یک امر الزامی، می نگرد.
البته نمی توان منکر این واقعیت شد که مادران دشواری های فراوانی را در طول دوره های بارداری، زایمان، شیردهی و تربیت کودکان متحمل می شوند و این امور محدودیت هایی را نیز به طور طبیعی بر آنان تحمیل می کند؛ اما اسلام به دلیل اهمیتی که برای نقش بی بدیل مادری در رشد و تعالی جامعه انسانی قائل است، با تأکید بر ابعاد معنوی و پاداش های اخروی مادری و همچنین با توصیه های اکید در باب نیکی به مادران[11] کوشیده است سلامت روانی و احساس رضایت و امید را در مادران تقویت کند و آنان را به ایفای نقش مهم خود ترغیب نماید.
ناگفته نماند که موضع گیری منفی بسیاری از فمینیست ها در قبال مادری تا اندازه ای از ادعاهای اغراق آمیزی نشأت می گیرد که در فرهنگ غرب، به ویژه در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، در مورد اهمیت مراقبت و پرورش کودکان به وسیله مادران طبیعی، صورت می گرفت. اسلام هرچند مراقبت از فرزندان به دست مادران طبیعی را یک اولویت دانسته، با این حال، با پذیرش الگوهای فرزندخواندگی، مادری قراردادی و مراقبت در خانواده های گسترده با مشارکت خویشاوندان، موضعی نسبتا باز و انعطاف پذیر را نسبت به نقش مادری اتخاذ کرده است.
منبع: کتاب «جامعه شناسی خانواده با نگاهی به منابع اسلامی»
نویسنده: حسین بستان (نجفی)
از نظر کیفیت نیز در حالی که مادران فعالیت هایی مانند غذا دادن، حمام بردن و نظافت کودکان را برعهده می گیرند، پدران بیشتر به مراقبت های تفریحی و بازی با فرزندان می پردازند. در مورد سالمندان نیز معمولا دخترها مراقبت عملی و حمایت عاطفی را تأمین می کنند، در حالی که پسرها اغلب نظارت و کمک مالی در اختیار می گذارند و تنها زمانی به مراقبت مستقیم می پردازند که دختری در دسترس نباشد. برحسب آمار، احتمال دارد دخترها سه برابر پسرها به مراقبت از والدین اقدام کنند و در اغلب موارد، دخترها و عروس ها بار مراقبت از سالمندان را به دوش می کشند.
نویسندگان فمینیست می پرسند: چرا بچه داری وظیفه مادران به حساب می آید و چرا پدران در امر مراقبت از کودکان مسئولیتی بر عهده نمی گیرند؟ به گفته آنان، بیشتر وظایف والدین در قبال فرزندان در درون مفهوم «مادری» گنجانده می شود و مفهوم «پدری»، صرفا بیانگر یاری و حمایتی کلی است. از این رو، زنانی که از زیر بار مسئولیت مادری شانه خالی می کنند، در نهایت باید عذرخواهی با احساس گناه و سرخوردگی کنند.
آن اوکلی، با اسطوره دانستن مادری در معنای فرهنگی رایج آن و با انکار همه جنبه های زیستی مادری، اظهار می دارد که حقیقت مادری چیزی جز ابراز محبت در یک رابطه گرم معطوف به مراقبت نیست. وی همچنین در رد ادعای نیاز کودکان به مادران، به شواهدی مانند نظام های فرزندخواندگی، مادری اجتماعی (در پرورشگاه ها)، مادری قراردادی، شیردهی اشتراکی، سپردن کودکان شیرخوار به دایه ها، تربیت در خانواده های گسترده از سوی خویشاوندان و تربیت جمعی در کیبونص های اسرائیل، به عنوان تجاربی موفق، استناد میکند.
در مقابل، بسیاری از صاحب نظران فمینیست با طرفداری از الگوی «والدگری مشترک» رویکرد متعادل تری را به موضوع مراقبت از فرزندان اتخاذ کرده اند. جریان موسوم به فمینیسم خانواده گرا، احیای خانواده و نقش مادری را سرلوحه فعالیت خود قرار داده است. جین بتکه الشتین[4] از صاحبنظران این جریان میگوید:
مادری کردن، نقشی مشابه دیگر نقش ها نیست. مادری کردن فعالیتی پیچیده، پرمایه، دوپهلو، پرزحمت و لذت بخش است که ابعاد زیست شناختی، طبیعی، اجتماعی، نمادین عاطفی دارد. تمایل به کمرنگ کردن تفاوتها بین مادری کردن و اشتغال، نه تنها اهمیت روابط خصوصی ما را تا حد زیادی کاهش می دهد، بلکه آنچه را می توان و باید برای تغییر امور به نفع زنان انجام داد، بیش از حد ساده می نماید.[5]
گفتنی است که برخی صاحب نظران فمینیست حتی بر نقش عوامل زیستی در تمایز نقش های پدری و مادری تأکید کرده اند. آلیس رسی، با استناد به این واقعیت که زنان ذاتا نسبت به نیازهای نوزادان، درک سریع تر و حساسیت بیشتری دارند و با تأکید بر اینکه پیوند مادر با فرزندانش جنبه زیست شناختی و پیوند پدر با آنها جنبه اجتماعی دارد، نتیجه می گیرد که زنان برخلاف مردان، دارای پیوندی نزدیک تر و طبیعی با تربیت فرزندان هستند و از این رو، باید محیط طبیعی تری برای تربیت فرزندان فراهم کرد.[6]
اسلام بر وجوب شیر دادن مادر به فرزند شیرخوار در مواردی که زندگی او به شیر مادر بستگی دارد، تأکید کرده است.[7] از این گذشته، از توصیه های دینی مربوط به شیردهی استفاده می شود که اسلام برای شیردهی به نوزادان به وسیله مادران طبیعی و همچنین برای شیردهی کامل که حد آن میان ۲۱ تا ۲۴ ماه تعیین شده، اولویت قائل است.[8] در همین راستا شیر مادر برتر از دیگر شیرها تلقی شده است؛ از جمله در روایتی از امام جعفر صادق (علیه السلام) می خوانیم: برای کودک هیچ شیری بابرکت تر از شیر مادرش نیست».[9]
در مورد سالمندان نیز اسلام از یک سو، بر لزوم احسان به والدین و خودداری از هر رفتار با سخنی که باعث رنجش آنان گردد، تأکید کرده است. در حدیثی آمده است:
شخصی به امام جعفر صادق (علیه السلام) عرضه داشت: پدرم بسیار سالخورده و ناتوان گشته و از این رو در هنگام قضای حاجت، او را بر دوش خود حمل می کنیم. حضرت فرمود: اگر می توانی، این وظیفه را خود به عهده بگیر و با دست خودت در دهانش لقمه بگذار: زیرا در روز واپسین سپری برای تو در برابر عذاب الهی خواهد بود.[10]
از سوی دیگر، کاهش نقش خانواده در این زمینه و ایفای این نقش از سوی نهادهای جایگزین، گاه استلزاماتی دارد، و یا به شیوه هایی صورت می گیرد که با ارزش های یادشده ناسازگارند. آثار منفی این شیوه ها بر شخصیت سالمندان در درجه نخست و سست شدن انگیزه های فردی برای مراقبت و پرورش فرزندان در درجه بعد، تا حدودی مخالفت اسلام با شیوه هایی از این دست را مدلل می سازد.
به نظر می رسد تأکید اسلام بر مراقبت زنانه، به ویژه بر نقش مادری، از یک سو برخاسته از پاره ای تفاوت های طبیعی است که اسلام آنها را میان زن و مرد مفروض می گیرد و از سوی دیگر، بر تبیینی غایت شناختی استوار است که بر محور کارکردهای مثبت تفکیک وظایف زن و مرد دور می زند؛ در نتیجه، اسلام به این موضوع به عنوان یک اولویت مهم و نه یک امر الزامی، می نگرد.
البته نمی توان منکر این واقعیت شد که مادران دشواری های فراوانی را در طول دوره های بارداری، زایمان، شیردهی و تربیت کودکان متحمل می شوند و این امور محدودیت هایی را نیز به طور طبیعی بر آنان تحمیل می کند؛ اما اسلام به دلیل اهمیتی که برای نقش بی بدیل مادری در رشد و تعالی جامعه انسانی قائل است، با تأکید بر ابعاد معنوی و پاداش های اخروی مادری و همچنین با توصیه های اکید در باب نیکی به مادران[11] کوشیده است سلامت روانی و احساس رضایت و امید را در مادران تقویت کند و آنان را به ایفای نقش مهم خود ترغیب نماید.
ناگفته نماند که موضع گیری منفی بسیاری از فمینیست ها در قبال مادری تا اندازه ای از ادعاهای اغراق آمیزی نشأت می گیرد که در فرهنگ غرب، به ویژه در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، در مورد اهمیت مراقبت و پرورش کودکان به وسیله مادران طبیعی، صورت می گرفت. اسلام هرچند مراقبت از فرزندان به دست مادران طبیعی را یک اولویت دانسته، با این حال، با پذیرش الگوهای فرزندخواندگی، مادری قراردادی و مراقبت در خانواده های گسترده با مشارکت خویشاوندان، موضعی نسبتا باز و انعطاف پذیر را نسبت به نقش مادری اتخاذ کرده است.
منبع: کتاب «جامعه شناسی خانواده با نگاهی به منابع اسلامی»
نویسنده: حسین بستان (نجفی)
بیشتر بخوانید :
کارکردهای زیستی-اجتماعی خانواده (بخش اول)
کارکردهای زیستی-اجتماعی خانواده (بخش دوم)
کارکردهای خانواده (تولید مثل)
کاربرد مهارتهای زندگی در تعادل عاطفی خانواده (بخش اول)
کارکردهای خانواده (حمایت و مراقبت)
کارکردهای خانواده (تنظیم رفتار جنسی)
پی نوشت :
[1] . Stokes, Introduction to Sociology, p. 194.
[2] . Zanden, Sociology: The Core, p.298,
[3] . سگالن، جامعه شناسی تاریخی خانواده، ص۲۱۵.
[4] . Jean Bethke Eleshtain
[5] . Tong, Feminist Thought, p.33.
[6] . Ibid, p.159; hekman, Gender and Kowledge, p.138.
[7]. فبض کاشانی، التفسیر الصافی، ج ۱، ص ۱۲۶۱ ؛ سیستانی، منهاج الصالحین، ج3، ص۱۱۹ و ۱۲۰.
[8] . بقره، 233؛ لقمان، 14؛ احقاف، 15؛ همچنین ر.ک: شهید ثانی، مسالک الافهام، ج 8، ص 416؛ سیستانی، همان، ص 120.
[9] . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۱۷۵؛ همچنین ر.ک: همان، ص ۱۸۸.
[10] . همان، ص ۲۹۰ و ۲۲۱. در مورد نیکی به والدین سالمند همچنین ر.ک: اسراء، ۲۳ و ۲۴.
[11] . حر عاملی، وسائل الشیعه ج ۱۵، ص ۲۰۲-۲۰۸، ۲۱۶-۲۱۸.