قوانین معرفی خدا به کودکان

در معرفی خدا به کودکان و هماهنگ سازی این آموزش با محدودیت های شناختی آنان، نکته هایی وجود دارد که توجه به آنها ما را یاری می کند تا به نتایج بهتر و ماندگارتری دست یابیم. در این نوشتار، پاره ای از اطلاعات لازم را در دو بخش قوانین معرفی می کنیم و روش های آن را برمی شماریم.
سه‌شنبه، 26 تير 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیدروح الله حسین پور
موارد بیشتر برای شما
قوانین معرفی خدا به کودکان
 تصویر کودکان از خوبی و بدی، می تواند بر ایمان آنان تاثیربگذارد.
 
چکیده: در معرفی خدا به کودکان و هماهنگ سازی این آموزش با محدودیت های شناختی آنان، نکته هایی وجود دارد که توجه به آنها ما را یاری می کند تا به نتایج بهتر و ماندگارتری دست یابیم. در این نوشتار، پاره ای از اطلاعات لازم را در دو بخش قوانین معرفی می کنیم و روش های آن را برمی شماریم.

تعداد کلمات 1836 / تخمین زمان مطالعه 9 دقیقه
 
قوانین معرفی خدا به کودکان 

معرفی خدا به کودکان 

برای آموزش هر موضوع، فراهم کردن زمینه هایی ویژه برای فهم بهتر و همراهی بیشتر یادگیرنده ضروری است. در آموزش مفهوم خداوند نیز، وجود این زمینه لازم است. پدر و مادری که می خواهند درباره خداوند با کودک خود سخن بگویند، باید این قانون ها را بشناسند و به آنها جدی تر توجه کنند تا از این گفت وگو نتایج بهتری به دست آورند.
 

١. تکیه بر تمایلات فطری کودک

همه کودکان بر پایه فطرت خویش، دین را می پذیرند و از همان خردسالی، به قدرت و نیرویی والا که می تواند نیازهای آنان را برطرف سازد، توجه دارند. بنابراین یکی از اساسی ترین ویژگی هایی که می تواند در آموزش معارف دینی به ما کمک کند، تمایلات فطری کودک است. زیربنای بسیاری از رفتارهای آدمی عناصری است که انسان، سایه های آن را با خود به دنیا می آورد. در فرهنگ اسلام، کودک باور به دین و مسائل اساسی آن، همچون اعتقاد به خداوند را با خود به دنیا می آورد. آیه سی سوره روم به همین نکته اشاره می کند.
علاقه کودک به دین و خدا آموختنی نیست. این علاقه از درون کودک می جوشد و در سال های پس از بلوغ شکوفا می شود. در حقیقت، ما در آموزش های خویش تنها وظیفه حفظ، حراست و تقویت این تمایلات را بر دوش داریم و در پی پرورش درست آنهاییم. لازم نیست که کودک را به پذیرش خدا وادار کنیم، بلکه باید باور فطری به خدا را در او حفظ و شکوفا کنیم. برای دست یافتن به این هدف، باید با برشمردن آثار رحمت الهی و نعمت های خداوندی و آکنده ساختن قلب و اندیشه کودک از آنها، وجود او را از عشق به پروردگار سرشار کنیم. امام سجاد (علیه السلام) در این زمینه فرموده اند: «خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) وحی کرد: مردم را به من علاقه مند کن و آنان را نیز نزد من محبوب ساز». موسی پرسید: «چگونه؟» وحی آمد: «نعمت های مرا برای آنان باز گوی؛ آنان خود عاشق من خواهند شد».[1]
 

۲. توجه به فضای روان شناختی مخاطب

یکی از مهم ترین نکته ها در آموزش مفهوم خدا به کودکان، توجه به برداشت آنان از این مفهوم است. در این باره، دانستن چند نکته ضروری است:
۱. باور داشته باشید که فرزند شما خلاقیت فوق العاده ای برای یادگیری دارد. گاه قدرت یادگیری و سرعت انتقال مطالب در خردسالان و کودکان به اندازه ای بالاست که پدر و مادر را شگفت زده می کند.
٢. کودکان در چهار تا پنج سالگی از راه نماد فکر می کنند. این کودکان احساس ترس و اضطراب خود را به شکل هیولا یا غول و چیزهای خوب را به صورت فرشته یا موجودات دوست داشتنی به تصویر می کشند. در این سال ها باید برای انتقال مفاهیم خیر و شر به فرزندان، از الگوهایی مشابه نمادهای یادشده استفاده کرد. به کارگیری تجسم موجودات خارجی که نشان احساس های خوب و بد درونی انسان اند، این مفاهیم را برای آنان باورپذیر می کند.
والدین نباید انتظار داشته باشند که فرزندشان در مدت کوتاهی، همه مسائل توحیدی و ویژگی های خداوند را شناخته، در پی آن، همه آیین های دینی را اجرا کند. این پندار و انتظار، بسیار خطرناک و آسیب زاست.
٣. تصویر کودکان از خوبی و بدی، می تواند بر ایمان آنان تأثیر بگذارد. کودکان رفته رفته با احساس هایی چون مرگ، گناه و خشونت آشنا می شوند. از سوی دیگر، احساس هایی چون امید، اعتماد و شوق را نیز تجربه می کنند.
متأسفانه بسیاری از لوازم در دسترس کودکان چون بازی های رایانه ای، برنامه های تلویزیونی، اسباب بازی ها و خوبی و بدی را به گونه ای معرفی می کنند که با ایمان و اخلاق پیوندی ندارد. خشونت و قتل سرگرمی و بازی ای بیش نیست و کسی که در بازی رایانه ای هدف حمله قرار می گیرد، دردی احساس نمی کند. پیروزی تنها هدف بازی است و هیچ گونه حسابرسی و پاسخ گویی وجود ندارد.
۴. تقلید نخستین گام در یادگیری کودکان است. کودکان در مراحل آغازین زندگی خویش، چیزهای خیره کننده ای را می آموزند: حرف زدن، راه رفتن، دویدن، پریدن، پوشیدن کفش و لباس، غذا خوردن با قاشق و چنگال و... نکته مهم آنکه، همه این رفتارها را از راه تقلید می آموزند. چشم و گوش بچه ها مشتاقانه در پی جذب همه چیزهایی است که اطراف آنان می گذرد. کودکان ایمان را نیز با همین روش می آموزنده کودک خردسال، با دیدن پدر و مادرش می آموزد که چگونه دعا کند؛ چگونه به قرآن و اماکن مذهبی احترام بگزارد: چگونه امیدوار باشد و چگونه به آنچه حقیقت دارد یا زیبا و خوب است، عشق بورزد.

٣. استفاده از موقعیت های گوناگون

لازم است برای آموزش موفق تر مفاهیم دینی، از موقعیت های گوناگون و روش های متنوعی بهره برد. در برخی موقعیت ها، کودکان آمادگی بیشتری برای درک حضور خداوند و ارتباط با او را نشان می دهند. در چنین موقعیت هایی، والدین هوشمند بیشترین بهره را برده، اطلاعات مورد نیاز کودک شان را افزایش می دهند؛ او را با خداوند مأنوس می کنند و مسیر خدایی شدن کودک را هموارتر می سازند. از جمله موقعیت هایی که پیام برخورداری از نعمت های خداوند در آنها موج می زند می توان به این موارد اشاره کرد: شب های قدر، مراسم دعا و نیایش، آغاز سال تحصیلی، جشن تولدها، زمانی که کودک هدیه ای دریافت می کند، زمان حضور در مکان هایی چون مساجد، در سفرهای زیارتی، سکونت در منزلی نو، هنگام خرید وسیله نقلیه جدید. در این موقعیت ها که کودک خود را برای شکرگزاری از خداوند و حمایت جویی از ذات مقدس او آماده می کند، بهترین فرصت انتقال و تبیین است.
 

۴. رعایت اصل تدریج

والدین نباید انتظار داشته باشند که فرزندشان در مدت کوتاهی، همه مسائل توحیدی و ویژگی های خداوند را شناخته، در پی آن، همه آیین های دینی را اجرا کند. این پندار و انتظار، بسیار خطرناک و آسیب زاست. لازم است پدر و مادر از همان روزهای نخست، رفته رفته زمینه را در کودک فراهم کرده، اطلاعاتی را به فراخور درک و نیاز او درباره خدا و برنامه زندگی اش، یعنی دین ارائه کنند. رعایت این اصل، در آموزه های دینی ما به خوبی دیده می شود. برای نمونه، امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
به کودک سه ساله کلمه «لا اله الا الله» را بیاموزید. سپس او را رها کنید تا به سه سال و هشت ماه و بیست روز برسد. آن گاه «محمد رسول الله» را یادش بدهید. سپس تا چهار سالگی رهایش کنید و در چهارسالگی صلوات بر محمد (صلی الله علیه و آله) را به او بیاموزید».[2]

این داستان نیز عبرت آموز است: روزی از «سهل شوشتری» که از عارفان بزرگ و اهل کرامات بود، پرسیدند چگونه به این مقام رسیدی؟ گفت: «در کودکی نزد دایی ام زندگی می کردم. وقتی هشت ساله بودم، نیمه شبی از خواب برخاستم. دایی ام را دیدم که رو به قبله نشسته؛ عبایی بر دوش کشیده و به نماز خواندن سرگرم است. از حالت او خوشم آمد. کنارش نشستم تا نمازش پایان یافت. آن گاه از من پرسید: چرا نشسته ای؟ برو بخواب! گفتم: از کار شما خوشم آمده و می خواهم کنار شما بنشینم.
گفت: نه، برو بخواب! و من به اصرار او رفتم و خوابیدم. شب بعد نیز از خواب بیدار شدم. باز همان صحنه تکرار شد و من کنار دایی ام نشستم. این بار به او گفتم: دوست دارم هرچه شما می گویید من نیز تکرار کنم. دایی ام مرا رو به قبله نشانید و گفت: یک بار بگو: «یا حاضر یا ناظر». من نیز تکرار کردم. سپس دایی گفت: برای امشب کافی است. اکنون برو بخواب. این کار چند شب تکرار شد و هر شب عبارتی را که از دایی ام می آموختم چند بار تکرار می کردم. کم کم وضو گرفتن را نیز آموختم و پس از آنکه وضو می گرفتم، هفت بار می گفتم: «یا حاضر یا ناظر». سرانجام من بدون اینکه نزد دایی ام بروم، خودم پیش از اذان صبح بیدار می شدم و پس از نماز تسبیح به دست گرفته، و پیوسته تکرار می کردم: «یا حاضر یا ناظر» و از این کار لذتی روحانی می بردم؛ تا اینکه رفته رفته در سلوک معنوی خویش پیشرفت کرده، به این مقام و مرتبه رسیدم.[3]

قوانین معرفی خدا به کودکان 

۵. پیوند خداشناسی با مسائل روزمره کودک

اگر اطلاعات دینی، به ویژه در زمینه خداشناسی با مسائل روزمره کودک پیوند یابد، تغییری شگرف در ارتباط کودکان با این مفاهیم رخ می دهد. وقتی به کودک خود می گویید غذایی که می خورد، هدیه ای از سوی خداست، بهتر توانسته اید او را با پروردگارش آشنا سازید.
در قرآن کریم نیز حضرت ابراهیم (علیه السلام) خداوند را معرفی می کند و او را با نیازهای مخاطبان پیوند میزند: «آن کس که مرا آفریده و همو راهنمایی ام می کند؛ و آن کس که به من خوراک می دهد و سیرابم می کند، و چون بیمار شوم مرا درمان می بخشد؛ و آن کس که مرا می میراند و سپس زنده ام می کند؛ و آن کس که امید دارم روز پاداش، گناهم را بر من ببخشاید».[4]
بهره گیری از این شیوه سبب می شود کودک با خدایی آشنا شود که آفریننده جهان و حامی بی پناهان است؛ از راه الهام با بندگانش سخن می گوید: راهنمایانی برای اصلاح امور انسان ها فرستاده و فرجام و پایانی را برای زندگی انسان در نظر گرفته است. خداوندی که به فراسوی مرزهای فرهنگی، طبقات اجتماعی، جنسیت و نژاد می نگرد.
تصویر کردن چنین خدایی برای کودکان، بر اخلاق و رفتار آنان تأثیر عمیقی خواهد گذاشت.
 

۶. تأخیر در آموزش های جدی تا شکل گیری مقدمات ذهنی

کودک در مرحله بلوغ و دوره راهنمایی، رفته رفته از تفکر عینی به سوی تفکر انتزاعی حرکت می کند. نوجوان در توجیه مسائل، از خیال پردازی های کودکانه دور می شود و به وادی استقرا و قیاس های منطقی گام می نهد. درباره علت پدیده ها فرضیه می سازد و گاه آنها را می آزماید. این فرضیه ها نخست با عناصر مادی محدود می شود، اما رفته رفته این عناصر کنار گذاشته می شود و تفکر، شکل نمادین، سمبلیک و انتزاعی می گیرد. سپس فرضیه هایی خارج از حوزه تجارب خود وضع می کند و با استفاده از دلایل، آنها را رد می کنند یا می پذیرد. در نتیجه، نوجوان خدا را به گونه ای سمبلیک و جزو مجردات می داند که طبیعتی غیرمادی و روحانی دارد. گاهی میان نوجوانان هنوز حالت انسان پنداری خداوند دیده می شود که شاید بتوان آن را به سبب پائین بودن درجه هوشی یا بی علاقگی آنان به مسائل دینی دانست.
 
منبع: کتاب «خدا در زندگی کودکان (بررسی زندگی معنوی کودکان)»
نویسنده: ابراهیم اخوی

بیشتر بخوانید :
برداشت کودکان از خدا
تصور کودکان از خدا
تربیت مذهبیِ کودکان
تصور کودک از مفهوم قداست خداوند
پاسخ به پرسش های کودکان (خدا کجاست؟)

پی نوشت :
[1] . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲، ص ۴،ح ۶.
[2] . طبرسی، مکارم الاخلاق، ص 254.
[3] . غلامعلی افروز، روش های پرورش احساس مذهبی نماز در کودکان و نوجوانان، ص 19 و 20.
[4] . شعراء، آیه 78-82.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.