از افرادی که نظم و ترتیب را در زندگیشان پیاده کردهاند الگو بگیرید.
مثلاً اگر فرهنگ سازمانی منظمی را دارید، پایبندی بیشتری به آن داشته باشید. اگر ندارید هم خودتان بسازیدش!
یا اینکه از محیطهای نامنظم تا حد ممکن دوری گزینید. اشکالی ندارد اگر از مسئولین خوابگاه بخواهید در اتاقی قرار بگیرید که شبها به جای بساط تخمه شکاندن و حرفهای نامربوط زدن، مطالعه و استراحت زودهنگام حاکم است.
همینطور:
مثلاً تصمیم بگیرید که وقتی به منزل میآیید پیش از ورود کفشهای تان را داخل جاکفشی قرار دهید. اولش آسان است، بعد کمی سخت میشود، بعد از مدتی دیگر عادت میشود و اصلاً به صورت ناخودآگاه این کار را میکنید.
برای بقیه کارهای تان هم همین رویه را در پیش بگیرید و عادتهای خوب بسازید.
مثلاً یه خودتان قول دهید که هر روز پیش از خروج از محل کار، فایلهای درون رایانه را مرتب کنید و بعد راهی منزل شوید.
این یک مثال بود، هر فردی میتواند کم یا بیشتر از این مشکلات را داشته باشد، ولی آن کسی در زندگی خود برنده است که درست نگاه کند، درست تحلیل کند، درست برنامه ریزی کند، و درست عمل کند. چنین فردی، جهان در خدمت چنین فردی خواهد بود و درست به هدفش میرسد.
این یک واقعیت است که وقتی در امور مختلف ترتیب خاصی لحاظ شود، آن امور بهتر و سریعتر و با دقت بیشتری به انجام میرسند.
برای اینکه بدانیم چرا تمایل داریم در کارها نظم و ترتیب خاص را رعایت نکنیم، بند بعد را بخوانید:
نتیجه این تمایل به داشتن بار ذهنی کمتر پرش از کاری به کار دیگر، در زمانی است که آستانه فکری کارها از ناخودآگاه به خودآگاه میرسد. اینجاست که دوست داریم کاری را در نیمه راه رها کنیم و به کار دیگر برویم.
اگر وقتی وارد منزل میشوید هر کدام از وسایل تان را در یک جا میاندازید، به این دلیل است که مغز نمیخواهد به جانمایی وسایل در دست تان فکر کند. هم میخواهد از این فکر خلاص شود و هم از وجود اشیائی در دستان شما.
این ویژگی اکتسابی نیست و تقریباً غیر قابل تغییر است، ولی میتوان سطح آن را تغییر داد و نسبت به موقعیت، حالتی مناسب را برگزید.
برعکس اگر در کودکی اطرافیان تان را دیده باشید که در زندگیشان نظم خاصی را رعایت نمیکنند، وسایل مختلف را در جاهای مختلف میگذارند، برنامه روزانه مرتبی ندارند و … شما هم لاجرم به این روش عادت کردهاید و غالب کارهای تان را با بینظمی جلو میبرید، حتی اگر تیپ شخصیتی شما منظم باشد، باز هم نسبت به فردی که دور و برش را افراد منظم پر کردهاند، شما نظم و ترتیب کمتری خواهید داشت.
همانطور که اگر در کلاس شاگرد زرنگها باشید، شما هم زرنگ خواهید شد، یا اگر بین ثروتمندان زندگی کنید احتمال اینکه مثل آنها شوید به شدت بالا میرود، در بین هر محیطی که قرار بگیرید، ویژگیهایی از آن محیط را به ارث خواهید برد.
نمونه آن زندگی دانشجویی است که قبل و بعد آن برای اکثر افراد تفاوت معناداری در دل دارد.
شاید علت برخی از مشکلات بین کارکنان و مدیران به همین موضوع برگردد. مدیران سعی دارند فرهنگی را در سازمان پیاده کنند که روند امور را منظم میکند، ولی کارکنان طبق عادات و تیپ شخصیتی خود میخواهند رفتار کنند. در نهایت آنچه که حاکم میشود فرهنگ سازمانی است؛ چون افراد باید خود را با قوانین تطبیق دهند، نه بالعکس.
منبع : www.2barabar.com
چکیده : داشتن نظم شخصی یکی از پارامترهای اصلی در بهبود بهرهوری هر فردی است. آراستگی ظاهر، ترتیب انجام کارها، منظم بودن محیط پیرامونی محل کار و منزل، رعایت آداب معاشرت، و بسیاری موارد دیگر، نشان دهنده وجود یا عدم وجود یک نظم شخصی منحصر به فرد است.
تعداد کلمات 1350 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
تعداد کلمات 1350 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
مقدمه
هر فردی باید مطابق با نیازها و ملزومات زندگی خویش و محدودیتها و تواناییهایش، چیدمان امور خویش را مرتب کند تا به نظم شخصی دست یابد. در غیر این صورت جدای از اینکه نمیتواند به وجود آشفتگی در زندگی خویش معترض باشد، از دست نیافتن به اهداف خویش هم نباید ناخشنود باشد.برای اینکه منظم باشیم چکار کنیم؟
پاسخ سوال فوق در برخی از مواردی که در بند قبل مطرح شد به دست میآید.مثلاً اگر فرهنگ سازمانی منظمی را دارید، پایبندی بیشتری به آن داشته باشید. اگر ندارید هم خودتان بسازیدش!
یا اینکه از محیطهای نامنظم تا حد ممکن دوری گزینید. اشکالی ندارد اگر از مسئولین خوابگاه بخواهید در اتاقی قرار بگیرید که شبها به جای بساط تخمه شکاندن و حرفهای نامربوط زدن، مطالعه و استراحت زودهنگام حاکم است.
همینطور:
عادات منظم ایجاد کنید
درست است که مغز تمایل دارد که انرژی کمتری مصرف کند و نظم کمتری به خرج دهد، ولی شما هم میتوانید با تکرار مداوم، انجام منظم کارها را به خورد ناخودآگاه تان بدهید!مثلاً تصمیم بگیرید که وقتی به منزل میآیید پیش از ورود کفشهای تان را داخل جاکفشی قرار دهید. اولش آسان است، بعد کمی سخت میشود، بعد از مدتی دیگر عادت میشود و اصلاً به صورت ناخودآگاه این کار را میکنید.
برای بقیه کارهای تان هم همین رویه را در پیش بگیرید و عادتهای خوب بسازید.
تعهد شخصی ایجاد کنید
تعهد شخصی داشتن به ما کمک میکند بر هدفی که داریم استوار بمانیم. ایجاد نظم هم یک هدف بلندمدت است که اگر پایبندی به آن وجود نداشته باشد، نمیتواند پایدار و همیشگی باشد.مثلاً یه خودتان قول دهید که هر روز پیش از خروج از محل کار، فایلهای درون رایانه را مرتب کنید و بعد راهی منزل شوید.
از ابزارها برای نظم بخشیدن استفاده کنید
گاهی یادمان میرود که باید کارهای خاصی را در زمان خاصی انجام دهیم، برای همین منظور از ابزارها استفاده کنید. از یادآورهایی که روی گوشیتان نصب میشوند و حتی میتوانید نسبت به مکان آنها را حساس کنید تا با ورود به یک مکان خاص، کارهای مربوط به آن را به شما یادآوری کند.از دیگران الگو بگیرید
از افرادی که نظم و ترتیب را در زندگیشان پیاده کردهاند الگو بگیرید و ببینید چگونه توانستهاند دیسییپلین خاص خود را ایجاد کنند، شما هم روشهای آنان را یادبگیرید و برای خودتان بومی کنید تا همان نتایج را بگیرید.مثالی از یک فرد نامنظم
در مقابل من فردی قرار دارد که در زندگی شخصیاش فاقد هرگونه نظم و برنامه مدون است، خواب شبانه بسیار نامنظمی دارد، در منزل بخشی از کارهایی که در محل کار باید انجام دهد را انجام میدهد، در محل کار بخشی از زمانش را به گشت و گذار در اینترنت و خواندن مقالات آموزشی سخت افزار میپردازد. به انجام امورات بانکی به صورت الکترونیکی کاملا بیاعتماد است و حتی برای کارتهای بانکیاش رمز دوم ندارد، با اینکه تماسهای تلفنیاش بسیار کم است، ولی تلفن همراهش را گاهی در دستشویی و حمام هم با خود میبرد، حقوقش همواره از مخارجش کمتر است، در ارتباطات با دیگران دچار خود کمبینی، یا تحقیر دیگران در درون خود است، نکات آموزنده انسانی و رفتاری را گوش میدهد اما عمل نمیکند و … متأسفانه وجود این دست افراد، یکی از واقعیتهای جامعه ماست. ولی همین فرد اگر اندکی نظم شخصی را رعایت کند، میتواند ۹۰ درصد مشکلاتش را حل کند، تنها با جابجایی زمان انجام کارها و تخصیص زمان مناسب به هر یک از کارهایش. آن ۱۰ درصد مشکلات دیگر هم با آموزش و عمل حل میشوند، چیزی که نشان میدهد اشتیاقش را دارد، ولی در عمل توانایی انجامش را از دست داده.این یک مثال بود، هر فردی میتواند کم یا بیشتر از این مشکلات را داشته باشد، ولی آن کسی در زندگی خود برنده است که درست نگاه کند، درست تحلیل کند، درست برنامه ریزی کند، و درست عمل کند. چنین فردی، جهان در خدمت چنین فردی خواهد بود و درست به هدفش میرسد.
منظم یا نامنظم؟
کدام یک از دو حالت فوق ایدهآل و بهتر است؟ نظم یا بینظمی؟ این سوال در کودکی در ذهن همه ما بوده است. همیشه هم توصیه میشدیم که نظم را رعایت کنیم، حتی از سوی کسانی که خودشان افراد منظمی نبودهاند.این یک واقعیت است که وقتی در امور مختلف ترتیب خاصی لحاظ شود، آن امور بهتر و سریعتر و با دقت بیشتری به انجام میرسند.
برای اینکه بدانیم چرا تمایل داریم در کارها نظم و ترتیب خاص را رعایت نکنیم، بند بعد را بخوانید:
بینظمی ریشه در مغز ما دارد
ریشه تمایل ما به بینظمی در این است که مغز ما دوست دارد انرژی کمتری مصرف کند و کارها را به گونهای انجام دهد که بار ذهنی کمتری داشته باشند.نتیجه این تمایل به داشتن بار ذهنی کمتر پرش از کاری به کار دیگر، در زمانی است که آستانه فکری کارها از ناخودآگاه به خودآگاه میرسد. اینجاست که دوست داریم کاری را در نیمه راه رها کنیم و به کار دیگر برویم.
اگر وقتی وارد منزل میشوید هر کدام از وسایل تان را در یک جا میاندازید، به این دلیل است که مغز نمیخواهد به جانمایی وسایل در دست تان فکر کند. هم میخواهد از این فکر خلاص شود و هم از وجود اشیائی در دستان شما.
نظم به چه عواملی بستگی دارد؟
عواملی وجود دارد که در منظم یا نامنظم بودن افراد تأثیر بسزایی دارد. فارغ از تمایل همیشگی مغز به بینظمی، میتوان عوامل زیر را در منظم بودن افراد مورد بررسی قرار داد.تیپ شخصیتی
در مباحث شخصیت شناسی، یکی از دستهبندیهایی که انجام میشود این است که افراد دارای تیپهای شخصیتی منظم یا نامنظم هستند.این ویژگی اکتسابی نیست و تقریباً غیر قابل تغییر است، ولی میتوان سطح آن را تغییر داد و نسبت به موقعیت، حالتی مناسب را برگزید.
یادگیریهای از کودکی تا کنون
اگر از کودکی در محیطی رشد کرده باشید که افراد دیسیپلین خاصی را رعایت کردهاند، دیگر به آن نظم عادت کردهاید و خو گرفتهاید. مثال عینیاش برای من این بود که پسرخالهام همیشه صبح زود از خواب بیدار میشد، به این علت که بیدار شدن در صبح زود، به همراه پدر در آن خانواده یک چیز عادی شده بود.برعکس اگر در کودکی اطرافیان تان را دیده باشید که در زندگیشان نظم خاصی را رعایت نمیکنند، وسایل مختلف را در جاهای مختلف میگذارند، برنامه روزانه مرتبی ندارند و … شما هم لاجرم به این روش عادت کردهاید و غالب کارهای تان را با بینظمی جلو میبرید، حتی اگر تیپ شخصیتی شما منظم باشد، باز هم نسبت به فردی که دور و برش را افراد منظم پر کردهاند، شما نظم و ترتیب کمتری خواهید داشت.
محیط اطراف و اطرافیان
جدای از تربیت کودکی و خانوادگی، اگر به مدت طولانی در محیطی قرار بگیرید که سبک زندگی متفاوتی از خانواده شما داشته باشد، شما هم به این سبک زندگی خو میگیرید.همانطور که اگر در کلاس شاگرد زرنگها باشید، شما هم زرنگ خواهید شد، یا اگر بین ثروتمندان زندگی کنید احتمال اینکه مثل آنها شوید به شدت بالا میرود، در بین هر محیطی که قرار بگیرید، ویژگیهایی از آن محیط را به ارث خواهید برد.
نمونه آن زندگی دانشجویی است که قبل و بعد آن برای اکثر افراد تفاوت معناداری در دل دارد.
فرهنگ سازمانی
فرهنگ حاکم بر یک محیط میتواند در شکل گیری و اصلاح این خصلت مؤثر باشد. در محیطی که همه مقید هستند که نظم را رعایت کنند، برای اینکه انگشتنما نشوید شما هم منظم خواهید بود، حتی صرفاً برای اوقاتی که در آن محیط قرار میگیرید؛ و بالعکس.شاید علت برخی از مشکلات بین کارکنان و مدیران به همین موضوع برگردد. مدیران سعی دارند فرهنگی را در سازمان پیاده کنند که روند امور را منظم میکند، ولی کارکنان طبق عادات و تیپ شخصیتی خود میخواهند رفتار کنند. در نهایت آنچه که حاکم میشود فرهنگ سازمانی است؛ چون افراد باید خود را با قوانین تطبیق دهند، نه بالعکس.
منبع : www.2barabar.com
بیشتر بخوانید :
زیبایی های مرتب و منظم بودن
گام به گام، از رؤیای نظم تا خود نظم
نظم در کلام امام علی(ع) (قسمت اول)
نظم در کلام امام علی(ع) (قسمت دوم)
زندگی امام خمینی (ره) و برکات نظم (1)
زندگی امام خمینی (ره) و برکات نظم (2)