بررسی مفهوم خودکشی و انواع آن

برخی بر آن هستند که خودکشی امری است که یک آن در ذهن کسی که مبادرت به این امر می کند، پیدا می شود. در حالیکه با بررسی انواع این مساله، می توان انگیزه های مختلفی را در این افراد یافت. با ما همراه باشید تا بعد از آشنایی با این مفهوم، انواع آن را بشناسید.
چهارشنبه، 5 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی مفهوم خودکشی و انواع آن
دورکهایم بر این باور است که در دوران بحران های شدید اقتصادی و اجتماعی، احتمال خودکشی بیشتر می شود.
 
چکیده: برخی بر آن هستند که خودکشی امری است که یک آن در ذهن کسی که مبادرت به این امر می کند، پیدا می شود. در حالیکه با بررسی انواع این مساله، می توان انگیزه های مختلفی را در این افراد یافت. با ما همراه باشید تا بعد از آشنایی با این مفهوم، انواع آن را بشناسید.

تعداد کلمات 900 / تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه
بررسی خودکشی و انواع آن

واژه خودکشی

واژه (Suicide) برای نخستین بار در سال ۱۷۳۷ توسط دفونتن فرانسوی تعریف خودکشی به کار برده شد و این اصطلاح ۲۵ سال بعد، یعنی در سال ۱۷۶۲ توسط آکادمی علوم فرانسه پذیرفته شد و جزو لغات فرهنگستان آن کشور شد. واژه "Suicide" مرکب از دو لغت لاتین "Sui" به معنی خود و "cide" به معنی کشتن است.
خودکشی به عنوان یک رفتار، مرگی است که به دست خود شخص انجام می گیرد و به گفته اشتادیمن «خودکشی عمل آگاهانه آسیب رساندن به خود است و می توان آن را یک ناراحتی چندبعدی در انسان نیازمندی دانست که برای مساله تعیین شده، این عمل را بهترین راه حل تصور می کند.»
بر مبنای تعریف مرکز مطالعات انستیتو ملی بهداشت روانی امریکا، خودکشی تلاشی آگاهانه به منظور خاتمه دادن به زندگی شخصی است که شاید این تلاش به اقدام تبدیل شود یا فقط به شکل احساسی در فرد بماند. دورکهایم نیز خودکشی را این گونه تعریف می کند: «خودکشی به هر حالتی از مرگ اطلاق می شود که نتیجه مستقیم یا غیر مستقیم عملی باشد که شخص قربانی آن را انجام داده و از نتیجه عملش آگاه بوده است.»


انواع خودکشی

از منظر امیل دورکهایم خودکشی به چهار گروه تقسیم می شود:

خودکشی دگرخواهانه: در خودکشی دگرخواهانه، فرد وظیفه اخلاقی عمیقی را در خود احساس می کند و علاقه مند می شود تا خود را فدای دیگران کند. وقتی فردی به احساس همبستگی و انسجام قوی نسبت به یک گروه فوق العاده یکپارچه و متحد مفید باشد، ارزشها خودکشی تلاشی آگاهانه به منظور خاتمه دادن به زندگی شخصی است که شاید این تلاش به اقدام تبدیل شود یا فقط به شکل احساسی در فرد بماند. و هنجارهای گروه را از خود می داند و بین منافع خود و گروه فرقی نمی گذارد. در چنین شرایطی فرد در آرزوی فدا کردن زندگی خود به خاطرهدف های گروه خواهد کرد. این نوع خودکشی نه تنها کج روی نامیده نمی شود، بلکه جامعه برای آن ارزش ویژه ای قائل است و از افرادی که به آن مبادرت می ورزند، به عنوان قهرمان یاد می کند.
اگر بخواهیم برای خودکشی دگرخواهانه مثالی بزنیم، می توان خلبانان از جان گذشته ژاپنی در جنگ جهانی دوم را نام برد که با بمب های بسته به خودشان به کشتی های آمریکایی حمله می کردند و ضمن از بین بردن خودشان، صدها آمریکایی را نابود می کردند.

خودکشی خودخواهانه: خودکشی خودخواهانه وقتی رخ می دهد که فرد رابطه ضعیفی را بین خود و جامعه احساس می کند و فشارهای اجتماعی نمی توانند او را علیه رفتار «خود ویرانگرانه» تحت تاثیر قرار بدهد.
خودکشی خودخواهانه می تواند حاصل احساس تنهایی، درون گرایی، انزوا و یا نوعی اختلال روانی باشد. معمولا در این نوع همبستگی فرد با زندگی خانوادگی ناچیز و سست است، زیرا هر چه اعضای خانواده به هم نزدیکی تر و صمیمیتر باشند، ایمنی فرد نسبت به خودکشی بیشتر می شود، نرخ خودکشی نسبتا بالایی که در مجردان دیده می شود، تاکید بر این مدعاست.

خودکشی ناشی از ناهنجاری: دورکهایم بر این باور است که در دوران بحران های شدید اقتصادی و اجتماعی و زمانی که فشار تورم در جامعه شدید است، احتمال خودکشی بیشتر می شود، چون در چنین مواقعی هنجارهای اجتماعی بیشتر تضعیف می شود. او می گوید در جامعه های امروز معیارها و هنجارهای سنتی بی آنکه توسط هنجارهای جدیدی جایگزین کردند، تضعیف می شوند.
بی هنجاری یکی از عوامل اجتماعی است که بر تمایل خودکشی تاثیر می گذارد. بی هنجاری هنگامی به وجود می آید که معیارهای روشنی برای راهنمایی رفتار در حوزه معینی از زندگی اجتماعی وجود نداشته باشد و مردم در چنین شرایطی احساس بی جهتی و نگرانی کنند.
خودکشی ناشی از بی هنجاری درست در برابر خودکشی سنتی که از نوع خودخواهانه است، قرار می گیرد. در این خودکشی، فرد به حیاتش نه از آن رو پایان می دهد که هنجاری را شکسته یا به قانون مورد پذیرش گردن ننهاده، بلکه بدین سبب دست به خودکشی می زند که بعد از تلاش بسیار، زندگی را سراب، پیروزی ها را بی فرجام و حیات را پوچ یافته است.
وقتی که فرد در خطر روزافزون تحرکات اجتماعی قرار می گیرد و تغییرات سریع و ناگهانی اوضاع اجتماعی سبب بروز فاصله زیاد بین عادات و نظام اجتماعی قبلی و جدید می شود. دستیابی به مقاصد و هدف های شخصی با مشکلاتی مواجه می گردد و این مشکلات به نوبه خود به خودکشی منجر می شود.
این نوع خودکشی، به نظر دورکهایم بارزترین خصیصه جامعه جدید است، زیرا از طریق همبستگی موجود میان فراوانی خودکشی و مراحل ادواری اقتصادی می توان به وجود آن پی برد. با وجود اینکه استدلال دورکهایم این است که وفور اقتصادی که امیال انسان را بر می انگیزد خطر وقوع بی هنجاری را نیز به همراه دارد، زیرا این وفور" ما را می فریبد تا باور کنیم که تنها به خود وابسته ایم، حال آنکه فقر را در برابر خودکشی محافظت می کند، زیرا به خودی خود یک عامل بازدارنده است، اما باید توجه داشت که همواره خودکشی ناشی از نابه سامانی تنها در بحران های اقتصادی افزایش نمی یابد، بلکه میزان آن بر روابط خانوادگی رابطه مستقیم دارد، مثلا موازات افزایش میزان طلاق، خودکشی نیز فزونی می یابد.

خودکشی جبری: این نوع خودکشی مربوط به احساس «بی قدرتی» در فردی است که تصمیم به خودکشی می گیرد، احساس بی قدرتی به حالتی گفته می شود که فرد قادر به تحت تاثیر قرار دادن محیط اجتماعی خود نباشد. اگر بخواهیم برای این نوع از خودکشی مثالی بیاوریم، می توان یک زندانی در بند را نام برد که دیگر تحمل ماندن در زندان را ندارد و تنها راه رهایی خود را از طریق خودکشی جبر می داند.



 
منبع: کتاب «مداخله در خودکشی ( براساس رویکرد شناختی- رفتاری)
نویسنده: سجاد پناهی و شادی عرب نژاد


 

بیشتر بخوانید:
نقش تاثیرگذار اعتیاد بر خودکشی (بخش اول)
اختلالات روانی، اصلی ترین عامل خودکشی
علل و عوامل خودکشی
نگرش جامعه شناختی به معضل خودکشی در جامعه



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما