سورۀ مبارکۀ حجرات آیۀ 14
* قَالَتِ الْأَعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَ لَاکِن قُولُواْ أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْایمَانُ فىِ قُلُوبِکُمْ وَ إِن تُطِیعُواْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَا یَلِتْکمُ مِّنْ أَعْمَالِکُمْ شَیًْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیم *
بادیهنشینان گفتند: ایمان آوردیم. بگو: ایمان نیاوردهاید، بلکه بگویید: اسلام آوردیم- به زبان تسلیم شدیم-، و هنوز ایمان در دلهاتان درنیامده است. و اگر خدا و پیامبرش را فرمان برید، از [پاداش] کردارهاى شما چیزى نکاهد، همانا خدا آمرزگار و مهربان است.[1]
بادیهنشینان گفتند: ایمان آوردیم. بگو: ایمان نیاوردهاید، بلکه بگویید: اسلام آوردیم- به زبان تسلیم شدیم-، و هنوز ایمان در دلهاتان درنیامده است. و اگر خدا و پیامبرش را فرمان برید، از [پاداش] کردارهاى شما چیزى نکاهد، همانا خدا آمرزگار و مهربان است.[1]
معانی واژگان
سَلِمَ : در کتاب های لغت، معانی ای که برای این واژه بیان شده است، عبارتند از : سلامتی و عافیت [2] ،کنار بودن از آفات ظاهری و باطنی[3] ضدّ خصومت و دشمنی[4].
در لغت نامه های فارسی نیز آشتی و صلح معانی است که برای این دو واژه گفته شده است.[5]
در لغت نامه های فارسی نیز آشتی و صلح معانی است که برای این دو واژه گفته شده است.[5]
آیات هم ساختار با آیه 14 سورة مبارکة حجرات
این آیه از آن لحاظ که روحیة خاصی از اعراب را در مورد امر ایمان بیان می دارد، آیه ای است که منحصراً در اینجا بدین گونه آمده و در جای دیگری بدینگونه نیامده است.
از سوی دیگر، این تنها آیه ایست که به بیان تفاوت ایمان و اسلام پرداخته است.
از سوی دیگر، این تنها آیه ایست که به بیان تفاوت ایمان و اسلام پرداخته است.
روایات مربوط به آیه 14 سورة مبارکة حجرات
غالب روایاتی که در ذیل این آیه از ائمه معصومین (علیهم السلام) بیان شده است را می توان در ذیل سه عنوان «نگاه کلی به آیه»، «تعریف ایمان» و «فرْق اسلام و ایمان» قرار داد؛ که دو عنوان آخر به گونه ای از دستة روایاتِ پیرامونی می باشد.
نگاه کلی به آیه در روایات: در این گروه از روایات که به یکی از ایشان اشاره می شود، امام (علیه السلام) بیان می دارد، که در این آیه، خدای متعال شک مسلمانان را در مورد ایمان و اسلام دسته ای از اعراب سخن به میان آورده است. گویی مسلمانان در مورد ایمان و نیز اسلام اعراب بادیه نشین، شک داشتند و امام (علیه السلام) با استفاده از این آیه، بیان می دارد که کسانی که می پندارند ایشان ایمان داشته اند، همانا دروغ می گویند و آنانی که می پندارند، ایشان مسلمان نیستند ، ایشان هم زعم باطل برده اند .
محمد بن یعقوب: عن الحسین بن محمد، عن معلى بن محمد، و عدة من أصحابنا، عن أحمد ابن محمد، جمیعا، عن الوشاء، عن أبان، عن أبی بصیر، عن أبی جعفر (علیه السلام)، قال: سمعته یقول: قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا، فمن زعم أنهم آمنوا فقد کذب، و من زعم أنهم لم یسلموا فقد کذب».[6]
تعریف ایمان: گروهی از روایات نیز در کتاب های تفسیر روایی، در ذیل آیۀ 14 سورۀ مبارکۀ حجرات آورده شده است که فقط در مقام تعریف ایمان است و اشاره ای به آیه ندارد. [7]
در این مورد از روایات که غالباً از امام علی (علیهم السلام) نقل شده است، ایشان بیان می دارد که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرمایند : «ایمان یعنی معرفت با قلب است و به زبان آوردن آن ایمان و عمل به جوارح است و ایمان به غیر این نمی باشد.»
قال: حدثنا أبو أحمد محمد بن جعفر البندار بفرغانة، قال: حدثنا أبو العباس محمد بن محمد بن جمهور الحمادی، قال: حدثنا محمد بن عمر بن منصور البلخی بمکة، قال: حدثنا أبو یونس أحمد بن محمد بن یزید بن عبد الله الجمحی، قال: حدثنا عبد السلام بن صالح الهروی عن علی بن موسى الرضا، عن آبائه عن علی بن أبی طالب (علیهم السلام)، قال: «قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): الإیمان معرفة بالقلب، و إقرار باللسان، و عمل بالأرکان». [8]
تفاوت اسلام و ایمان: این دسته از روایات، که اکثریت روایات نقل شده را در بردارد ، اشاره به تفاوت های ایمان و اسلام دارد[9]؛ گرچه برخی از روایات با اشاره به آیه، فقط غیریّت ایمان و اسلام را بیان کرده اند.
و عنه: عن علی بن إبراهیم: عن محمد بن عیسى، عن یونس، عن جمیل بن دراج، قال: سألت أبا عبد الله (علیه السلام) عن قول الله عز و جل: قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ، فقال لی: «ألا ترى أن الإیمان غیر الإسلام».[10]
تفاوت هایی که در روایات به عنوان نکات افتراق ایمان و اسلام بیان شده اند عبارتند از :
1.اسلام باعث می شود حکم فقهی مسلمان بر اسلام آوردنده بار شود و ریختن خون او حرام ، برگرداندن امانتش به او لازم و می تواند با مسلمانان ازدواج کند . [11]
2.اسلام یک امر ظاهری بوده و با شهادتین ، این عنوان بر انسان بار می شود .[12]
3.ایمان دربردارندۀ اسلام است ولی اسلام اینگونه نیست (رابطۀ عموم و خصوص مطلق) بدین معنا که هر کس ایمان دارد ، اسلام را نیز دارد ولی اینگونه نیست که هر کس مسلمان باشد، مومن نیز باشد . [13]
4.ایمان از اسلام، برتر است . [14]
5.محل استقرار ایمان در قلب است به خلاف اسلام .[15]
6.اسلام قبل از ایمان در انسان به وجود می آید و نمی تواند کسی مومن باشد ولی در ابتدا اسلام نیاورده باشد . [16]
7.با گناه انسان از دایرۀ ایمان خارج می شود و با توبه است که او به دایره مؤمنان برمی گردد ولی با گناه از دایرۀ اسلام، خارج نمی شود . [17]
نگاه کلی به آیه در روایات: در این گروه از روایات که به یکی از ایشان اشاره می شود، امام (علیه السلام) بیان می دارد، که در این آیه، خدای متعال شک مسلمانان را در مورد ایمان و اسلام دسته ای از اعراب سخن به میان آورده است. گویی مسلمانان در مورد ایمان و نیز اسلام اعراب بادیه نشین، شک داشتند و امام (علیه السلام) با استفاده از این آیه، بیان می دارد که کسانی که می پندارند ایشان ایمان داشته اند، همانا دروغ می گویند و آنانی که می پندارند، ایشان مسلمان نیستند ، ایشان هم زعم باطل برده اند .
محمد بن یعقوب: عن الحسین بن محمد، عن معلى بن محمد، و عدة من أصحابنا، عن أحمد ابن محمد، جمیعا، عن الوشاء، عن أبان، عن أبی بصیر، عن أبی جعفر (علیه السلام)، قال: سمعته یقول: قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا، فمن زعم أنهم آمنوا فقد کذب، و من زعم أنهم لم یسلموا فقد کذب».[6]
تعریف ایمان: گروهی از روایات نیز در کتاب های تفسیر روایی، در ذیل آیۀ 14 سورۀ مبارکۀ حجرات آورده شده است که فقط در مقام تعریف ایمان است و اشاره ای به آیه ندارد. [7]
در این مورد از روایات که غالباً از امام علی (علیهم السلام) نقل شده است، ایشان بیان می دارد که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرمایند : «ایمان یعنی معرفت با قلب است و به زبان آوردن آن ایمان و عمل به جوارح است و ایمان به غیر این نمی باشد.»
قال: حدثنا أبو أحمد محمد بن جعفر البندار بفرغانة، قال: حدثنا أبو العباس محمد بن محمد بن جمهور الحمادی، قال: حدثنا محمد بن عمر بن منصور البلخی بمکة، قال: حدثنا أبو یونس أحمد بن محمد بن یزید بن عبد الله الجمحی، قال: حدثنا عبد السلام بن صالح الهروی عن علی بن موسى الرضا، عن آبائه عن علی بن أبی طالب (علیهم السلام)، قال: «قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): الإیمان معرفة بالقلب، و إقرار باللسان، و عمل بالأرکان». [8]
تفاوت اسلام و ایمان: این دسته از روایات، که اکثریت روایات نقل شده را در بردارد ، اشاره به تفاوت های ایمان و اسلام دارد[9]؛ گرچه برخی از روایات با اشاره به آیه، فقط غیریّت ایمان و اسلام را بیان کرده اند.
و عنه: عن علی بن إبراهیم: عن محمد بن عیسى، عن یونس، عن جمیل بن دراج، قال: سألت أبا عبد الله (علیه السلام) عن قول الله عز و جل: قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ، فقال لی: «ألا ترى أن الإیمان غیر الإسلام».[10]
تفاوت هایی که در روایات به عنوان نکات افتراق ایمان و اسلام بیان شده اند عبارتند از :
1.اسلام باعث می شود حکم فقهی مسلمان بر اسلام آوردنده بار شود و ریختن خون او حرام ، برگرداندن امانتش به او لازم و می تواند با مسلمانان ازدواج کند . [11]
2.اسلام یک امر ظاهری بوده و با شهادتین ، این عنوان بر انسان بار می شود .[12]
3.ایمان دربردارندۀ اسلام است ولی اسلام اینگونه نیست (رابطۀ عموم و خصوص مطلق) بدین معنا که هر کس ایمان دارد ، اسلام را نیز دارد ولی اینگونه نیست که هر کس مسلمان باشد، مومن نیز باشد . [13]
4.ایمان از اسلام، برتر است . [14]
5.محل استقرار ایمان در قلب است به خلاف اسلام .[15]
6.اسلام قبل از ایمان در انسان به وجود می آید و نمی تواند کسی مومن باشد ولی در ابتدا اسلام نیاورده باشد . [16]
7.با گناه انسان از دایرۀ ایمان خارج می شود و با توبه است که او به دایره مؤمنان برمی گردد ولی با گناه از دایرۀ اسلام، خارج نمی شود . [17]
محمدحسین افشاری
ادامه دارد...
پی نوشت:
[1]. ترجمة استاد مجتبوی مینویی
[2]. احمد بن فارس، پیشین، ج 3، ص 90.
[3]. حسین بن محمد راغب اصفهانی، پیشین، ج 1، ص 421.
[4]. حسن مصطفوی، پیشین، ج 5، ص 188.
[5]. علی اکبر دهخدا، پیشین، ج8، ص 12107؛ محمد معین، پیشین، ج 2، ص 1913.
[6]. سید هاشم بحرانی، پیشین، ج 5، ص 117، ح 9996؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، پیشین، ج 5، ص 100، ح 100؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، پیشین، ج 12، ص 356.
[7]. سید هاشم بحرانی، پیشین، ج 5، ص 120، ح 10008 ، 10009، 10010، 10011، 10012، 10013 .
[8]. سید هاشم بحرانی، پیشین، ج 5 ، ص 121، ح 10011.
[9]. سید هاشم بحرانی، پیشین، ج 5، ص 117، ح 9998و 10000؛ ص 118، ح 10001، 10002 ، 10003، 10004و 10005 ؛ ص 119، ح 10006؛ ص 120، ح 1007؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، پیشین، ج 5، ص 101، ح 101، 102، 103، 104؛ ص 102، ح105، 106و 107؛ ص 103، ح 108، 109و 110؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، پیشین، ج 12، ص 356، 360
[10]. سید هاشم بحرانی، پیشین، ج 5، ص117، ح 9997؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، پیشین، ج 5، ص 122، ح 99؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، پیشین، ج 12، ص 356
[11]. به عنوان نمونه : عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابنعمیر، عنبن أیمن عن القاسم الصیرفی شریک المفضل، قال: سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یقول: «الإسلام یحقن به الدم، و تؤدی به الأمانة، و تستحل به الفروج، و الثواب على الإیمان». (سید هاشم بحرانی، پیشین، ج5، ص 117، ح 9998)
[12] . به عنوان نمونه: عن علی بن ابراهیم عن محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن علی بن الحکم، عن سفیان بن السمط، قال: سأل رجل أبا عبد الله (علیه السلام) عن الإسلام و الإیمان، ما الفرق بینهما؟ فلم یجبه، [ثم سأله فلم یجبه] ثم التقیا فی الطریق و قد أزف من الرجل الرحیل، فقال له أبو عبد الله (علیه السلام): «کأنه قد أزف منک رحیل؟» فقال: نعم، فقال: «فالقنی فی البیت». فلقیه، فسأله عن الإسلام و الإیمان، ما الفرق بینهما؟ فقال: «الإسلام هو الظاهر الذی علیه الناس، شهادة أن لا إله إلا الله [وحده لا شریک له] و أن محمدا عبده و رسوله، و إقام الصلاة، و إیتاء الزکاة، و حج البیت، و صیام شهر رمضان، فهذا الإسلام».
و قال: «الإیمان: معرف؟ هذا الأمر مع هذا، فإن أقربها و لم یعرف هذا الأمر، کان مسلما و کان ضالا».(همان،ح10000)
و قال: «الإیمان: معرف؟ هذا الأمر مع هذا، فإن أقربها و لم یعرف هذا الأمر، کان مسلما و کان ضالا».(همان،ح10000)
[13]. به عنوان نمونه : عن علی بن ابراهیم عن محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن الحسن بن محبوب، عن جمیل بن صالح، عن سماعة، قال: قلت لأبی عبد الله (علیه السلام): أخبرنی عن الإسلام و الإیمان، أ هما مختلفان؟ فقال: «إن الإیمان یشارک الإسلام، و الإسلام لا یشارک الإیمان».
فقلت: فصفهما لی، فقال: «الإسلام: شهادة أن لا إله إلا الله، و التصدیق برسول الله (صلى الله علیه و آله)، به حقنت الدماء، و علیه جرت المناکح و المواریث، و على ظاهره جماعة الناس، و الإیمان: الهدى، و ما یثبت فی القلوب من صفة الإسلام، و ما ظهر من العمل [به] و الإیمان أرفع من الإسلام بدرجة. إن الإیمان یشارک الإسلام فی الظاهر، و الإسلام لا یشارک الإیمان فی الباطن و إن اجتمعا فی القول و الصفة».(همان، ص 118، ح 10002)
فقلت: فصفهما لی، فقال: «الإسلام: شهادة أن لا إله إلا الله، و التصدیق برسول الله (صلى الله علیه و آله)، به حقنت الدماء، و علیه جرت المناکح و المواریث، و على ظاهره جماعة الناس، و الإیمان: الهدى، و ما یثبت فی القلوب من صفة الإسلام، و ما ظهر من العمل [به] و الإیمان أرفع من الإسلام بدرجة. إن الإیمان یشارک الإسلام فی الظاهر، و الإسلام لا یشارک الإیمان فی الباطن و إن اجتمعا فی القول و الصفة».(همان، ص 118، ح 10002)
[14]. به عنوان نمونه : عن علی بن ابراهیم عن عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن الحسن بن محبوب، عن أبی الصباح الکنانی، قال: قلت لأبی عبد الله (علیه السلام): أیهما أفضل الإیمان أو الإسلام؟ فإن من قبلنا یقولون: إن الإسلام أفضل من الإیمان؟ فقال: «الایمان أرفع من الإسلام».
قلت: فأوجدنی ذلک قال: «ما تقول فیمن أحدث فی المسجد الحرام متعمدا؟» قال: قلت یضرب ضربا شدیدا. قال: «أصبت». قال: «فما تقول فیمن أحدث فی الکعبة متعمدا؟». قلت: یقتل. قال: «أصبت، ألا ترى أن الکعبة أفضل من المسجد، و أن الکعبة تشرک المسجد، و المسجد لا یشرک الکعبة؟ و کذلک الإیمان یشرک الإسلام، و الإسلام لا یشرک الإیمان».( همان، ح 10004)
قلت: فأوجدنی ذلک قال: «ما تقول فیمن أحدث فی المسجد الحرام متعمدا؟» قال: قلت یضرب ضربا شدیدا. قال: «أصبت». قال: «فما تقول فیمن أحدث فی الکعبة متعمدا؟». قلت: یقتل. قال: «أصبت، ألا ترى أن الکعبة أفضل من المسجد، و أن الکعبة تشرک المسجد، و المسجد لا یشرک الکعبة؟ و کذلک الإیمان یشرک الإسلام، و الإسلام لا یشرک الإیمان».( همان، ح 10004)
[15]. به عنوان نمونه : محمد بن یعقوب عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، و محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، جمیعا، عن ابن محبوب، عن علی بن رئاب، عن حمران بن أعین، عن أبی جعفر (علیه السلام)، قال: سمعته یقول: «الایمان: ما استقر فی القلب و أفضى به إلى الله عز و جل، و صدقه العمل بالطاعة لله عز و جل، و التسلیم لأمره والإسلام: [ما ظهر من قول أو فعل، و هو الذی علیه جماعة الناس من الفرق کلها، و به حقنت الدماء، و علیه جرت المواریث و جاز النکاح و اجتمعوا على الصلاة و الزکاة و الصوم و الحج، فخرجوا بذلک من الکفر و أضیفوا إلى الإیمان، الإسلام] لا یشرک الایمان، و الإیمان یشرک الإسلام، و هما فی القول و العمل، یجتمعان، کما صارت الکعبة فی المسجد و المسجد لیس فی الکعبة، و کذلک الإیمان یشرک الإسلام و الإسلام لا یشرک الإیمان، و قد قال الله عز و جل: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ فقول الله عز و جل أصدق القول».
قلت: فهل للمؤمن من فضل على المسلم فی شیء من الفضائل و الأحکام و الحدود و غیر ذلک؟ فقال: [لا] هما یجریان فی ذلک مجرى واحدا، و لکن للمؤمن فضل على المسلم فی أعمالهما، و ما یتقربان به إلى الله» ..
قلت: ألیس الله عز و جل یقول: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها و زعمت أنهم مجتمعون على الصلاة و الزکاة، و الصوم، و الحج مع المؤمن؟ قال: «ألیس قد قال الله عز و جل: فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَةً ».
فالمؤمنون هم الذین یضاعف الله عز و جل لهم حسناتهم لکل حسنة سبعین ضعفا، فهذا فضل المؤمن، و یزیده فی حسناته على قدر صحة إیمانه أضعافا کثیرة، و یفعل الله بالمؤمنین ما یشاء من الخیر».
قلت: أ رأیت من دخل فی الإسلام ألیس هو داخلا فی الإیمان؟ فقال: «لا، و لکنه [قد] أضیف إلى الإیمان و خرج من الکفر. و سأضرب لک مثلا تعقل به فضل الإیمان على الإسلام: أ رأیت لو أبصرت رجلا فی المسجد، أ کنت شاهدا أنک رأیته فی الکعبة»؟ قلت: لا یجوز لی ذلک، قال: «فلو أبصرت رجلا فی الکعبة، أ کنت شاهدا أنه دخل المسجد الحرام؟» قلت: نعم. قال: «و کیف ذلک؟». قلت: إنه لا یصل إلى دخول الکعبة حتى یدخل المسجد الحرام، فقال: «أصبت و أحسنت». ثم قال: «کذلک الإسلام و الإیمان». ( همان ، 10005)
قلت: فهل للمؤمن من فضل على المسلم فی شیء من الفضائل و الأحکام و الحدود و غیر ذلک؟ فقال: [لا] هما یجریان فی ذلک مجرى واحدا، و لکن للمؤمن فضل على المسلم فی أعمالهما، و ما یتقربان به إلى الله» ..
قلت: ألیس الله عز و جل یقول: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها و زعمت أنهم مجتمعون على الصلاة و الزکاة، و الصوم، و الحج مع المؤمن؟ قال: «ألیس قد قال الله عز و جل: فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَةً ».
فالمؤمنون هم الذین یضاعف الله عز و جل لهم حسناتهم لکل حسنة سبعین ضعفا، فهذا فضل المؤمن، و یزیده فی حسناته على قدر صحة إیمانه أضعافا کثیرة، و یفعل الله بالمؤمنین ما یشاء من الخیر».
قلت: أ رأیت من دخل فی الإسلام ألیس هو داخلا فی الإیمان؟ فقال: «لا، و لکنه [قد] أضیف إلى الإیمان و خرج من الکفر. و سأضرب لک مثلا تعقل به فضل الإیمان على الإسلام: أ رأیت لو أبصرت رجلا فی المسجد، أ کنت شاهدا أنک رأیته فی الکعبة»؟ قلت: لا یجوز لی ذلک، قال: «فلو أبصرت رجلا فی الکعبة، أ کنت شاهدا أنه دخل المسجد الحرام؟» قلت: نعم. قال: «و کیف ذلک؟». قلت: إنه لا یصل إلى دخول الکعبة حتى یدخل المسجد الحرام، فقال: «أصبت و أحسنت». ثم قال: «کذلک الإسلام و الإیمان». ( همان ، 10005)
[16] . به عنوان نمونه : محمد بن یعقوب عن عن علی بن إبراهیم، عن العباس بن معروف، عن عبد الرحمن بن أبی نجران، عن حماد بن عثمان، عن عبد الرحیم القصیر، قال: کتبت مع عبد الملک بن أعین إلى أبی عبد الله (علیه السلام)، أسأله عن الإیمان ما هو؟ فکتب إلی مع عبد الملک بن أعین: «سألت- رحمک الله- عن الإیمان، و الإیمان هو الإقرار باللسان و عقد فی القلب، و عمل بالأرکان، و الإیمان بعضه من بعض، هو دار، و کذلک الإسلام دار و الکفر دار، فقد یکون العبد مسلما قبل أن یکون مؤمنا، و لا یکون مؤمنا حتى یکون مسلما، فالإسلام قبل الإیمان، و هو یشارک الإیمان، فإذا أتى العبد کبیرة من کبائر المعاصی، أو صغیرة من صغائر المعاصی التی نهى الله عز و جل عنها، کان خارجا عن الإیمان، ساقطا عن اسم الإیمان، و ثابتا علیه اسم الإسلام، فإن تاب و استغفر عاد إلى دار الإیمان، و لا یخرجه إلى الکفر إلا الجحود و الاستحلال أن یقول للحلال: هذا حرام، و للحرام: هذا حلال، و دان بذلک، فعندها یکون
خارجا من الإسلام و الإیمان، داخلا فی الکفر، و کان بمنزلة من دخل الحرم ثم دخل الکعبة و أحدث فی الکعبة حدثا، فأخرج عن الکعبة و عن الحرم، فضربت عنقه، و صار إلى النار». (همان، ص 119-120 ، ح 10006)
خارجا من الإسلام و الإیمان، داخلا فی الکفر، و کان بمنزلة من دخل الحرم ثم دخل الکعبة و أحدث فی الکعبة حدثا، فأخرج عن الکعبة و عن الحرم، فضربت عنقه، و صار إلى النار». (همان، ص 119-120 ، ح 10006)
[17]. همان.
بیشتر بخوانید:
تربیت دینی در آیه 30 سوره روم (بخش اول)
تربیت دینی در آیه 30 سوره روم (بخش دوم)
تربیت دینی در آیه 136 سوره نساء (بخش اول)
سخنی کوتاه در تربیت دینی
ضرورت تربیت دینی
روش تربیت دینی کودکان