آیات هم ساختار با آیه 30 سورة مبارکة روم
تنها آیه ای که در مورد فطرت بیان شده و به طور خاص آن را منتسب به خدای متعال می داند، آیة مورد بحث است.
روایات مربوط به آیة 30 سورة مبارکة روم
غالب روایاتی که در ذیل این آیه آمده است به بیان مصادیق آن پرداخته است . برخی از آیات به بیان مصادیق «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا» پرداخته و برخی احادیث دیگر به بیان مصادیق بخش « فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَْا» .
مصادیق «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا» در روایات: مصادیقی که برای «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا» بیان شده است عبارتند از : ولایت[1]، اقامۀ نماز بدون توجه به راست و چپ[2]، توجه به قبله به گونه ای که صورتی از عبادت بت ها در آن نباشد [3].
مصادیق « فِطْرَتَ اللَّه » در روایات: مصادیقی که برای «فطرت الله» در «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَْا» ، فطرتی است که خدای متعال انسان را بر اساس آن بنا نهاد و سرشت او را آمیخت، عبارتند از : توحید[4] ، اسلام[5] ، معرفت به خدای متعال[6] ، بنا نهادن ذات انسان بر لااله الا الله ، محمد رسول خدا و علی ولی خدا [7].
مصادیق «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا» در روایات: مصادیقی که برای «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا» بیان شده است عبارتند از : ولایت[1]، اقامۀ نماز بدون توجه به راست و چپ[2]، توجه به قبله به گونه ای که صورتی از عبادت بت ها در آن نباشد [3].
مصادیق « فِطْرَتَ اللَّه » در روایات: مصادیقی که برای «فطرت الله» در «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَْا» ، فطرتی است که خدای متعال انسان را بر اساس آن بنا نهاد و سرشت او را آمیخت، عبارتند از : توحید[4] ، اسلام[5] ، معرفت به خدای متعال[6] ، بنا نهادن ذات انسان بر لااله الا الله ، محمد رسول خدا و علی ولی خدا [7].
کارکرد آیه در تربیت دینی
«فطرت» به عنوان یک گنجینه ای که در درون هر انسانی وجود دارد می تواند امری مهم برای تربیت دینی قرار بگیرد. این گنیجنه به صورتی است که انسان را به طور ناخواسته ، خداخواه آفریده است.
این نکتة بسیار مهمی در تربیت انسان های دین مدار و دین دار است. در اصل خدای متعال، ذات انسان را به گونه ای آفریده است که وجه دینداری او برتری بر تمامی وجوه دیگر دارد و این امر می تواند هم برای خود انسان تعالی بخش باشد و هم برای مربیان انسان که قصد دارند او را بر محوریت دین تربیت کرده و او ملزم به دینداری کنند .
با بیانی که آیه دارد مشخص می کند، این گنجینة درونی به هیچ وجه تغییر ناپذیر نیست و امری است که در هرجای جهان که انسانی بخواهد مورد خطاب دین قرار بگیرد، کارآیی دارد.
این نکتة بسیار مهمی در تربیت انسان های دین مدار و دین دار است. در اصل خدای متعال، ذات انسان را به گونه ای آفریده است که وجه دینداری او برتری بر تمامی وجوه دیگر دارد و این امر می تواند هم برای خود انسان تعالی بخش باشد و هم برای مربیان انسان که قصد دارند او را بر محوریت دین تربیت کرده و او ملزم به دینداری کنند .
با بیانی که آیه دارد مشخص می کند، این گنجینة درونی به هیچ وجه تغییر ناپذیر نیست و امری است که در هرجای جهان که انسانی بخواهد مورد خطاب دین قرار بگیرد، کارآیی دارد.
تفسیر علامه طباطبایی از تفسیر آیه 30 سوره روم در کتاب «المیزان فی تفسیر القرآن»[8]
نویسندۀ کتاب، با بحثی که در مورد نوع « فاء» در صدر آیه بیان می دارد، آیه را نتیجه و فرع پذیرش آیه قبل یعنی آیه 29 سورۀ روم می باشد. ایشان بیان می دارد :
«إذا ثبت أن الخلق و التدبیر لله وحده لا شریک له و هو سیبعث و یحاسب و لا نجاة لمن أعرض عنه و أقبل على غیره فأقم وجهک للدین و الزمه فإنه الدین الذی تدعو إلیه الخلقة الإلهیة.»[9]
معنای اقامه وجه دین
حرف« لام» ی که در «للدین» آمده است بر نظر ایشان، «لام عهد» بوده و اشاره به اسلام دارد و با پذیرش آن می توان آیه را اینگونه تفسیر کرد: توجه به سوی آن بدون غفلت از آن، مانند کسی که به سوی چیزی روی می آورد و همه حواس و توجه خود را معطوف بدان می کند . این امر به گونه ایست که دیگر به هیچ طرف نه راست و نه چپ روی برنمی گرداند.[10]
معنای حنیف
از آن روی که معنای «حنف» به معنای تمایل دو پا به سوی وسط می باشد ، به نظر علامه طباطبایی;، منظور از «حنیف»، اعتدال است .[11]
«إذا ثبت أن الخلق و التدبیر لله وحده لا شریک له و هو سیبعث و یحاسب و لا نجاة لمن أعرض عنه و أقبل على غیره فأقم وجهک للدین و الزمه فإنه الدین الذی تدعو إلیه الخلقة الإلهیة.»[9]
معنای اقامه وجه دین
حرف« لام» ی که در «للدین» آمده است بر نظر ایشان، «لام عهد» بوده و اشاره به اسلام دارد و با پذیرش آن می توان آیه را اینگونه تفسیر کرد: توجه به سوی آن بدون غفلت از آن، مانند کسی که به سوی چیزی روی می آورد و همه حواس و توجه خود را معطوف بدان می کند . این امر به گونه ایست که دیگر به هیچ طرف نه راست و نه چپ روی برنمی گرداند.[10]
معنای حنیف
از آن روی که معنای «حنف» به معنای تمایل دو پا به سوی وسط می باشد ، به نظر علامه طباطبایی;، منظور از «حنیف»، اعتدال است .[11]
محمدحسین افشاری
ادامه دارد...
پی نوشت:
[1]. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، قم، دارالکتب، 1367، چهارم، ج 2، ص 154؛ سید هاشم بحرانی، البرهان، تهران، بنیاد بعثت، 1416، اول، ج 4، ص 341، ح 8326؛ص 344، ح 8343؛ ص 345، ح 8347؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، نورالثقلین، قم، اسماعیلیان، 1415، چهارم، ج4، ص 181، ح 49و ص 182، ح 51، 52؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، کنزالدقایق و بحر الغرائب ، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1368، اول، ج 10، ص 196، 102.
[2]. علی بن ابراهیم، پیشین، ج 2، ص 155؛ سید هاشم بحرانی، پیشین، ج 4، ص 345، ح 8345؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، پیشین، ج4، ص 182، ح 50؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، پیشین، ج 10، ص 196.
[3]. سید هاشم بحرانی، پیشین، ج4، ص 345، ح 8346.
[4]. سید هاشم بحرانی، پیشین، ج 4، ص 342، ح 8327، ح 8329 و ص 342، ح 8331، ح 8332، ح 8333 و ص 343، ح 8335، ح 8336، ح 8337 ، ص 344، ح 8339، ح 8340 و ص 344، ح 8344 و ص 345، ح 8351؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، پیشین، ج4، ص 182، ح 52، ح 55 و ص 183 ، ح 57 ، ح 61، ح 62، ص 186، ح 70؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، پیشین، ج 10، ص 197؛ ص198، ص 199، ص 200.
[5]. سید هاشم بحرانی، پیشین، ج 4، ص 342، ح 8328؛ ص 343، ح 8334؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، پیشین، ج4، ص 182، ح 54؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، پیشین، ج 10، ص 197.
[6]. سید هاشم بحرانی، پیشین، ج 4، ص 342، ح 8330 و ص 344، ح 8341، ح 8342، عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، پیشین، ج 4، ص 184، ح 64؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، پیشین، ج 10 ، ص 200.
[7]. علی بن ابراهیم قمی، پیشین، ج 2، ص 155؛ ابوالقاسم فرات بن ابراهیم کوفی، فرات کوفی، ص 322؛ البرهان، ج 4، ص343، ح 8338؛ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، پیشین، ج4، ص 183، ح 59 ، ح 60 و ص 184، ح 63، محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، پیشین، ج 10، ص 198.
[8]. محمد حسین طباطبایی، پیشین، ج 16، ص 178-182.
[9]. همان، ص 178. (ترجمه: وقتى ثابت شد که خلقت و تدبیر تنها از آن خداست، و او را شریکى نیست، و او به زودى خلق را مبعوث نموده و به حساب مىکشد، و نیز معلوم شد که در آن روز کسى که از او اعراض کرده باشد، و رو به غیر او آورده باشد، راه نجاتى ندارد، پس روى دل به سوى دین کن، و ملازم آن باش، که آن همان دینى است که خلقت الهى بدان دعوت مىکند.)
[10]. همان، ص 178.
[11]. همان.
بیشتر بخوانید:
تربیت دینی در آیه 30 سوره روم (بخش اول)
تربیت دینی در آیه 136 سوره نساء (بخش اول)
سخنی کوتاه در تربیت دینی
ضرورت تربیت دینی
تربیت دینی از منظر روایات
روش های تربیت دینی کودک در خانواده
روش تربیت دینی کودکان