آدم های با اختلال شخصیت خودشیفته چه تعدادند؟
بر اساس کتاب «راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی» (ویراست پنجم) در نمونه های گرفته شده از جامعه های متفاوت بین صفر تا 2/6 % بوده است. یعنی در برخی جوامع تعداد این اختلال صفر بوده و در برخی دیگر این تعداد به 2/6 در میان صد نفر بوده است.[1] این نشان دهنده آن است که خانواده و فرهنگ می تواند در پدیدایی این اختلال نقش مهمی داشته باشند. خانواده ای که والدین در آن نسبت به موفقیت های کودک بسیار سرد برخورد می کنند، می توانند یکی از زمینه سازهای پیدایی این اختلال در افراد باشند.زمان بروز و اختلال شخصیت خودشیفته
اگر این رفتارها را در دوران نوجوانی از شخصی دیدید، نمی توانید آن را نشانه ای از اختلال شخصیت خودشیفته بدانید. چرا که رفتارهای دوران نوجوانی به خودی خود نمی تواند تعیین گر این رفتار باشد. نوجوان به خاطر دوران بحرانی ای که در آن قرار دارد، دوست دارد بزرگ شدن خود را به دیگران نشان بدهد و در نگاه دیگران از او به عنوان یک مرد نام برده شود. به همین خاطر رفتارهای غلو آمیز و موفقیت های توهمی را در نوجوانان بسیار مشاهده کنید. نوجوان دوست دارد دیده شود، تحسین شود و از خوبی های او تعریف شود. پس اگر بار دیگر نوجوان دختر یا پسری را دیدید که به نظرتون اومد، در جمع خیلی خودنمایی می کند، برچسب اختلال شخصیت خودشیفته را بر روان او نچسبانید.این اختلال از اواخر نوجوانی و قبل از بزرگسالی شروع می شود و در شرایط مختلف زندگی حضور دارد.[2] مهمترین مشکل این افراد در دوران میانسالی است. چرا که ناتوانی های جسمی با فرارسیدن میانسالی دیگر به چشم دیگران نمی آید و او نیز چیزی برای جادوی دیگران ندارد.
ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت خودشیفته
آنچه به طور همیشگی در این افراد دیده می شود، احساس خودبزرگ بینی (چه در خیال و چه در رفتار) است. این افراد به شدت نیاز به تعریف و تمجید دیگران دارند و با دیگران به هیچ وجه همدلی نمی کنند.در کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی (ویراست پنجم) معیارهایی برای تشخیص اختلال خودشیفته بیان شده است که اگر فردی 5 مورد از این معیارها را داشته باشد، می توان او را مبتلا به این اختلال دانست. این معیارها عبارتند از:
- احساس خودبزرگ بینی، بدین صورت که خود را بسیار مهم می داند. (مثلا در مورد دستاوردهای و استعدادهای خود اغراق می کند؛ از دیگران این انتظار را دارد که بدون رسیدن به موفقیت او را موفق بدانند، در حالیکه هیچ دستاوردی ندارد)
- با خیال پردازی هایی در زمینه موفقیت بی حد و حصر، قدرت، هوش و استعداد، زیبایی، یا عشق ایده آل، ذهن خود را مشغول کرده است.
- معتقدست که او استثناء، خاص و بی همتاست و کسی را به مانند او نمی توان یافت و فقط افرادی می توانند او را درک کنند که خاص یا عالی رتبه باشند. این افراد تنها با کسی حاضر به ارتباط هستند که خاص یا عالی رتبه باشند.
- نیاز به اینکه افراد دیگر ایشان را به صورت افراطی تعریف و تمجید کنند.
- وجود احساس شایسته بودن بدین معنا که به شکل نامعقولی انتظار دارند دیگران برخوردی بسیار مطلوب با ایشان داشته باشند یا افراد بی چون و چرا تسلیم خواسته های ایشان شوند. به بیان دیگر همیشه حق به جانب است و فکر می کند هر کاری را که بخواهد می تواند انجام دهد و کسی را یارای این نیست که مانع انجام این کارها شود.
- در روابط میان فردی، رفتاری استثمارگونه دارند. (یعنی از دیگران برای رسیدن به اهداف خود سوءاستفاده میکنند.)
- عدم همدلی با دیگران (میلی برای درک، شناخت احساسات و نیازهای دیگران ندارند.)
- اغلب به دیگران حسادت می ورزند یا معتقد هستند که دیگران به وی حسادت می کنند.
- رفتارها یا نگرش های متکبرانه از خود نشان می دهند.[3] به گونه ای همیشه از بالا به دیگران نگاه می کند، گویی همه زیردست او هستند و او برتر از همه.[4]
ادامه دارد...
پی نوشت:
[1] . انجمن روان پزشکی آمریکا، ص 710.
[2] . مهدی گنجی، پیشین، ص 345.
[3] . انجمن روان شناسی آمریکا، ص 708.
[4] . برخی بر این باور هستند که شخصیت دن کیشوت در رمان نویسندهٔ اسپانیایی میگل د سروانتس است. در داستان آمده است که دُن کیشوت زندگی فردی را به مخاطب نشان میدهد که دچار توهم است و وقت خود را با خواندن آثار ممنوعه میگذرانَد. در زمان روایت داستان، نوشتن و خواندن آثاری که به شوالیهها میپرداخت ممنوع بود و شخصیت اصلی داستان، خود را جای یکی از همین شوالیهها میبیند و دشمنانی فرضی در برابر خود میبیند که اغلب کوهها و درختها هستند. «دُن کیشوت» پهلوانی خیالی و بیدستوپاست که خود را شکستناپذیر میپندارد.
او، با همراهی خدمتکارش، سانچو پانزا، به سفرهایی طولانی میرود و در میانهٔ همین سفرهاست که اعمالی عجیب و غریب از وی سر میزند. او که هدفی جز نجات مردم از ظلم و استبداد حاکمان ظالم ندارد، نگاهی تخیلی به اطرافش دارد و همه چیز را در قالب ابزار جنگی میبیند. (به نقل از ویکی پدیا)
او، با همراهی خدمتکارش، سانچو پانزا، به سفرهایی طولانی میرود و در میانهٔ همین سفرهاست که اعمالی عجیب و غریب از وی سر میزند. او که هدفی جز نجات مردم از ظلم و استبداد حاکمان ظالم ندارد، نگاهی تخیلی به اطرافش دارد و همه چیز را در قالب ابزار جنگی میبیند. (به نقل از ویکی پدیا)