چه چیزی یک نفر را خودشیفته می کند؟

یکی از سئوالات بسیار مهم در زمینه اختلالات روانی این است که چه چیزی زمینه ساز مبتلا شدن یک شخص به اختلالات روانی می شود. در این نوشتار به بررسی پاسخ این سئوال در مورد اختلال شخصیت خودشیفته می پردازیم. با ما همراه باشید.
شنبه، 5 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چه چیزی یک نفر را خودشیفته می کند؟
طرف خودشیفته شما به عنوان یک عاشق، احساس می کند مستحق تمام توجه شما است و وقتی به او توجه نکنید به راحتی آزرده، عصبانی و متحیر می شود.
 

چه چیزی یک نفر را خودشیفته می کند؟

کودک چگونه به بزرگسال خودشیفته مبدل می شود؟ برای تشخیص نهایی اختلال شخصیت خودشیفته دو روش تکراری وجود دارد. روش اول، تشخیص خودشیفتگی اولیه است. در خودشیفتگی اولیه، پدر و مادر اشخاص خودشیفته، فرزند خود را می پرستند. آنها مکررا و بسیار خالصانه در مورد فرزندشان اغراق می کنند و برآورد تحریف آمیزی از توانایی های او می دهند (مثل او «عالی»، «کامل» یا «بهترین» است).
 
البته همه پدر و مادرها معتقدند بچه هایشان اعجاب آور و خاص اند ولی پدر و مادر اشخاص خودشیفته به فرزندشان یاد نمی دهند هر آدمی نقاط آسیب پذیر، ضعف و نقص هایی هم دارد. همچنین چون از بیان و انتقال نیازها و علائق مجزای خود در می مانند، به خودشیفته در حال شکوفایی اجازه می دهند باور کند دیگران آمده اند تا به بزرگی او توجه کنند. به این ترتیب، کودک به تعریف و تمجید مستمر، وابسته می شود و ارزیابی های غیرواقع بینانه والدین اش را درونی می کند. البته وقتی کودک به بزرگسالی می رسد، از دیگران - از جمله از شما که طرف عشقی او هستید - انتظار دارد این تحسین و تعریف نامشروط را ادامه دهند.
 

خودشیفتگی جبرانی

دومین نوع خودشیفتگی بزرگسالان، خودشیفتگی جبرانی است. در این نوع خودشیفتگی (که کاملا هم رایج است)، خودشیفته برای جبران یک سوءاستفاده یا سوءرفتار شدید یا مورد غفلت واقع شدن در دوران کودکی، دچار اختلال می شود. در چنین مواردی، کودک چنان ناامیدانه برای خود متاسف می شود که تنها گزینه اش ناامیدی (افسردگی بالینی) یا خودبزرگ انگاری خواهد بود. جبران خودشیفته گون برای کودکی که مورد سوءاستفاده قرار می گیرد، برخوردهای توهین آمیزی با او می شود یا عملا مورد غفلت واقع می شود، کاملا انطباقی محسوب می شود.
 
کودکی که با او درست رفتار نشده، با راهبرد انکار و خودبزرگ انگاری می تواند واقعیت غم انگیز را قابل تحمل کند. البته وقتی این کودک که مراقب خود و در حال جبران است به بزرگسالی می رسد، خودشیفتگی او سفت و سخت و جزء ناهشیارانه ای از وجودش شده است.  در ۵۰ تا ۷۵ درصد موارد، خودشیفته ها مرد هستند.
 
خودشیفته به عنوان طرف رابطه
 تا اینجا فهمیدیم تصور خودشیفته به عنوان «طرف» رابطه ای که در آن تقابل، داد و ستد و مشارکت وجود دارد، خیال باطلی است. رابطه با شخص خودشیفته از همان ابتدا یک طرفه است واگر نخواهید او را یکسره تحسین و تأیید کنید، رابطه شما محکوم به شکست خواهد بود. دلایل زیادی وجود دارد که باید از زندگی با خودشیفته پرهیز کنید؛ اما اگر زندگی را شروع کرده اید، آن وقت بخش زیادی از آنچه می خوانید برای شما آشنا خواهد بود.
 
اول آن که خودشیفته ها فقط وقتی وارد زندگی می شوند که رابطه در جهت پیشبرد اهدافشان باشد و عزت نفس آنها را تقویت کند. به عبارت دیگر، خودشیفته با شما قرار می گذارد تا «خوش قیافه» بودن خود را ثابت کند یا با تحسین و ارتقا یافتن، به خواسته اش برسد. اگر آدم موفق، ثروتمند و جذابی باشید، خودشیفته جذب این خصوصیاتتان می شود - چون خودش را لایق شخصی مثل شما می داند. به این ترتیب، خودشیفته همچون اسفنجی است که تمام توجه و توان و امکانات شما را جذب می کند.
 

خود را محق دانسته

طرف خودشیفته شما به عنوان یک عاشق، احساس می کند مستحق تمام توجه شما است و وقتی به او توجه نکنید به راحتی آزرده، عصبانی و متحیر می شود. او فرض را بر این می گذارد که همواره حاضرید به خاطر سلایق و هوس های او، برنامه خود را تغییر دهید. به این ترتیب، طرفی خودشیفته شما مثل یک نوجوان ناپخته است . که غرق خودش است و نمی تواند بفهمد نیازهایش اهمیت چندانی برای دیگران ندارند. در عین حال همچون کودکی است که هر وقت به خواسته اش نمی رسد، قشقرق راه می اندازد و با ترشرویی خود را پس می کشد تا نیازها و خواسته هایش در اولویت قرار گیرند.
 
چنانچه نیازها، تمایلات، تجربیات و احساسات خود را پیش بکشید، طرف خودشیفته شما یا آنها را نادیده می گیرد. یعنی به سرعت متوجه خودش می شود - یاصبرش لبریز می شود و توهین آمیز رفتار می کند. برای مثال ممکن است احساسات و تجربه های شما را علامت ضعفتان بداند. خودشیفته متفکرتری که هوش اجتماعی بالاتری دارد، آن قدر به شما توجه خواهد کرد که تصور کنید حقیقتأ نگران شماست و با شما همدلی می کند. اما وقتی به هدفش می رسد، به سرعت روی چیزی که به آن تعلق دارد، تمرکز می کند - یعنی روی (خود) خودشیفته اش! به این شکل، عاشق خودشیفته از لحاظ هیجانی از شما فاصله گرفته است و نمی فهمد که این اعمال و اظهار نظرها چطور بر شما تأثیر می گذارند. برای مثال، خودشیفته هنگام توصیف نامزد سابقش می گوید باهوش ترین زنی بود که تا حالا دیده ام، بی آن که در نظر بگیرد حرفش چه تأثیری بر شما می گذارد.
 
بالاخره این که هرگاه جرئت کنید و با خودشیفته رو در رو شوید، از او انتقاد کنید یا در صدد اصلاح او برآیید، رابطه شما به شدت به خطر می افتد. بنابراین همچون شخصیت پارانوئید و مرزی، زندگی رابطه ای شما مصداق راه رفتن روی پوست تخم مرغ (یا همان لبه تیغ) است. برای مثال، هر تلاشی برای اصلاح تصور خودبزرگ بینانه او در مورد عملکردش به عنوان یک عاشق، با تحیر، عصبانیت و به احتمال زیاد، با حمله متقابل او به توان عشق ورزی شما همراه خواهد شد. همچنین اگر از خودشیفته، موفق تر باشید یا به نوعی بر او برتری یابید، در انتظار آشوب و بلوا باشید. افزایش شواهد برتری شما در یک حیطه با رد آن («خوش شانس بودی») یا تحقیر («نباید کار سختی باشد») مواجه خواهد شد.
 
 نویسنده: دبلیو. بِرَد جانسون و کِلی مورِی
 
منبع: کتاب «عشق دیوانه وار»


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.