درمان اختلال شخصیت خودشیفته، امری دشوار و غیر ممکن است.
علل اختلال شخصیت خودشیفته
برای یافتن علت پیدایی این اختلال باید پرده را از روی چهره این افرادی که به ظاهر خیلی خود را موفق می بینند، برداشت تا حقیقتی دیگر را در آن دید که همان می تواند علت پیدایش این اختلال شمرده شود. در پس پرده شخصیت این افراد، اعتماد به نفس شکننده ای وجود دارد که همان باعث می شود که این افراد دائماً در پی تائید دیگران باشند.انتقاد به مانند چکشی بر شیشه اعتماد به نفس ایشان است. اگر چه ممکن است آنها نسبت به انتقاد شما واکنشی نشان ندهند ولی انتقاد به شدت این افراد را ناراحت کرده و برای آنها احتمالاً احساس تحقیر، خفت و خواری، تهی و بی ارزش بودن و پوچی ایجاد می کند.[1]
در تبیین علت این اختلال دو نظریه متفاوت وجود دارد:
نظریه اولی که برخی از روان شناسان بیان داشته اند این است که صفات شخصیتی اختلال شخصیت خودشیفته در فرزندانِ والدینی پدید می آید که در رابطه با فرزندان خود رابطه ای سرد و بی عاطفه دارند و به ندرت در مورد موفقیت های فرزندان خود سخن گفته و آنها را ستایش می کنند. والدینی که موفقیت فرزندان شان برایشان بی ارزش است ولی موفقیت های خود را به رخ دیگران می کشند می توانند زمینه ساز پیدایی این اختلال باشند.
چرایی آن را می توان در این جست که فرزندان این نوع از والدین برای مقابله با احساس بی ارزشی سعی می کنند راه هایی را پیدا کنند که یکی از این راه ها، دلداری دادن و متقاعد کردن خود درباره استعدادها و موفقیت های خود است. این افراد که فاقد خودِ سالم هستند، خودِ کاذبی را در خود پرورش می دهند که آن را بر مبنای نظر غیر واقع بینانه در مورد شایستگی و مطلوب بودن خودشان استوار می کنند.[2] از همین روی این افراد به دنبال گرفتن تائید از خود و یا دیگران در فعالیت های خود هستند. بر اساس همین علت، می توان یکی از راه های درمان را ارائه درک واقع بینانه به مبتلایان اختلال شخصیت خودشیفته دانست. درکی در این موضوع که همه انسان ها کامل نیستند و نقص هایی را در خود دارند می تواند یکی از راه های درمان این اختلال باشد. وقتی که این شخص احساس کند که درمانگر از او حمایت می کند، کمتر بزرگ منش و خودمحور می شود.[3]
دومین دسته از روانشناسان قائل هستند که علت دیگری هم می تواند زمینه ساز این دست از صفات شخصیتی باشد. برخی از روانشناسان بالینی بر این عقیده هستند که توجه مثبت بیش از حد و محبت بیش از اندازه به فرزند هم می تواند زمینه ساز پیدایی این اختلال در انسان باشد. این رفتار والدین باعث پیدایش توهم و باورهای غیرمعقول در فرد می شود و به گونه ای خود را استثنایی در میان انسان های دیگر می بیند. این بزرگ بینی توهمی تا بدانجا پیش خواهد رفت که از دیگران نیز توقع تعریف های بی جا جزو رفتارهای ایشان می شود. شاید بتوان این یافته را موید روان شناسان دسته دوم دانست که اکثر افراد مبتلا به خودشیفتگی اولین فرزند یا تنها فرزند خانواده هستند (استعداد تک فرزندان در ابتلا به اختلال شخصیت خودشیفتگی بیشتر از دیگرانست) چرا که این فرزندان بیشتر مورد توجه والدین خود قرار می گیرند.[4]
یکی از مهم ترین مسائلی که باید خانواده در امر تربیت فرزند بدان توجه داشته باشند، سبک های فرزندپروری است. سبک فرزندپروری نادرست می تواند زمینه ساز اختلالات روانی همچون اختلال شخصیت باشد.
در تبیین علت این اختلال دو نظریه متفاوت وجود دارد:
نظریه اولی که برخی از روان شناسان بیان داشته اند این است که صفات شخصیتی اختلال شخصیت خودشیفته در فرزندانِ والدینی پدید می آید که در رابطه با فرزندان خود رابطه ای سرد و بی عاطفه دارند و به ندرت در مورد موفقیت های فرزندان خود سخن گفته و آنها را ستایش می کنند. والدینی که موفقیت فرزندان شان برایشان بی ارزش است ولی موفقیت های خود را به رخ دیگران می کشند می توانند زمینه ساز پیدایی این اختلال باشند.
چرایی آن را می توان در این جست که فرزندان این نوع از والدین برای مقابله با احساس بی ارزشی سعی می کنند راه هایی را پیدا کنند که یکی از این راه ها، دلداری دادن و متقاعد کردن خود درباره استعدادها و موفقیت های خود است. این افراد که فاقد خودِ سالم هستند، خودِ کاذبی را در خود پرورش می دهند که آن را بر مبنای نظر غیر واقع بینانه در مورد شایستگی و مطلوب بودن خودشان استوار می کنند.[2] از همین روی این افراد به دنبال گرفتن تائید از خود و یا دیگران در فعالیت های خود هستند. بر اساس همین علت، می توان یکی از راه های درمان را ارائه درک واقع بینانه به مبتلایان اختلال شخصیت خودشیفته دانست. درکی در این موضوع که همه انسان ها کامل نیستند و نقص هایی را در خود دارند می تواند یکی از راه های درمان این اختلال باشد. وقتی که این شخص احساس کند که درمانگر از او حمایت می کند، کمتر بزرگ منش و خودمحور می شود.[3]
دومین دسته از روانشناسان قائل هستند که علت دیگری هم می تواند زمینه ساز این دست از صفات شخصیتی باشد. برخی از روانشناسان بالینی بر این عقیده هستند که توجه مثبت بیش از حد و محبت بیش از اندازه به فرزند هم می تواند زمینه ساز پیدایی این اختلال در انسان باشد. این رفتار والدین باعث پیدایش توهم و باورهای غیرمعقول در فرد می شود و به گونه ای خود را استثنایی در میان انسان های دیگر می بیند. این بزرگ بینی توهمی تا بدانجا پیش خواهد رفت که از دیگران نیز توقع تعریف های بی جا جزو رفتارهای ایشان می شود. شاید بتوان این یافته را موید روان شناسان دسته دوم دانست که اکثر افراد مبتلا به خودشیفتگی اولین فرزند یا تنها فرزند خانواده هستند (استعداد تک فرزندان در ابتلا به اختلال شخصیت خودشیفتگی بیشتر از دیگرانست) چرا که این فرزندان بیشتر مورد توجه والدین خود قرار می گیرند.[4]
یکی از مهم ترین مسائلی که باید خانواده در امر تربیت فرزند بدان توجه داشته باشند، سبک های فرزندپروری است. سبک فرزندپروری نادرست می تواند زمینه ساز اختلالات روانی همچون اختلال شخصیت باشد.
درمان اختلال شخصیت خودشیفته
یکی از بهترین راه های درمان این اختلال، تامین اطمینان آفرینی این افراد و نیز تشویق آنان به درک درست واقعیت و داشتن نگاه واقع بینانه به خود و توانایی های خود است. این افراد اگر با خود واقعی خویش آشنا بشوند، در هنگام انتقاد و یا شکست، به راحتی آسیب نمی بینند.
این افراد باید با این موضوع را درک کنند که ایشان استثنایی و منحصر به فرد نیستند. کار درمانگری نباید به این صورت باشد که به طور مستقیم بر علیه عقاید او قیام شود. درمانگر نباید سعی کند که او را متقاعد کند که کمتر خودخواهانه عمل کند بلکه باید به او بیاموزد که راه های بهتری هم برای رسیدن به هدف های شخصی مهم وجود دارند.[5]
این افراد باید با این موضوع را درک کنند که ایشان استثنایی و منحصر به فرد نیستند. کار درمانگری نباید به این صورت باشد که به طور مستقیم بر علیه عقاید او قیام شود. درمانگر نباید سعی کند که او را متقاعد کند که کمتر خودخواهانه عمل کند بلکه باید به او بیاموزد که راه های بهتری هم برای رسیدن به هدف های شخصی مهم وجود دارند.[5]
این اختلال را با دیگر بیماری های جسمی و روانی اشتباه نگیرید
این اختلال از لحاظ ظاهری با برخی دیگر از اختلالات شخصیت شباهت هایی دارد. مهم ترین شاخصی که شما می توانید این اختلال را از دیگر اختلالاتی همچون، نمایشی، ضداجتماعی و مرزی تمایز دهید، خود بزرگ بینی افراد خودشیفته است. عشوه گری افراد نمایشی، سنگدلی افراد ضداجتماعی و محتاج بودن افراد مرزی، به راحتی از خودبزرگ بینی افراد خودشیفته قابل تفکیک است.
بیان این نکته خالی از فایده نیست که افراد موفق صفات شخصیتی ای را به نمایش می گذارند که ممکن است در ابتدا این گونه برداشت شود که این افراد مبتلا به این اختلال می باشند. در تشخیص این اختلال عجله نکنید. اگر صفات شخصیتی این افراد در تعریف و تمجید از موفقیت های خودشان، انعطاف ناپذیر، ناسازگارانه و پایدار بود و به گونه ای باعث تخریب چشمگیر عملکرد یا ناراحتی فردی شود، می توان آن فرد را مبتلا به این اختلال دانست.
حملات مانیا یا هیپومانیا نیز می تواند رفتار خود بزرگ بینی را در فرد پدید بیاورد که این رفتار همراه با تغییر خلقی یا اختلال عملکردی است که همین دو مورد می تواند باعث تمایز از اختلال شخصیت خودشیفته شود. مصرف مواد نیز می تواند علایمی به مانند علایم اختلال شخصیت خودشیفتگی به همراه داشته باشد.[6]
بیان این نکته خالی از فایده نیست که افراد موفق صفات شخصیتی ای را به نمایش می گذارند که ممکن است در ابتدا این گونه برداشت شود که این افراد مبتلا به این اختلال می باشند. در تشخیص این اختلال عجله نکنید. اگر صفات شخصیتی این افراد در تعریف و تمجید از موفقیت های خودشان، انعطاف ناپذیر، ناسازگارانه و پایدار بود و به گونه ای باعث تخریب چشمگیر عملکرد یا ناراحتی فردی شود، می توان آن فرد را مبتلا به این اختلال دانست.
حملات مانیا یا هیپومانیا نیز می تواند رفتار خود بزرگ بینی را در فرد پدید بیاورد که این رفتار همراه با تغییر خلقی یا اختلال عملکردی است که همین دو مورد می تواند باعث تمایز از اختلال شخصیت خودشیفته شود. مصرف مواد نیز می تواند علایمی به مانند علایم اختلال شخصیت خودشیفتگی به همراه داشته باشد.[6]
چرا نباید با افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته ازدواج کنید؟
شاید با خواندن روش های درمان افراد مبتلا به شخصیت خودشیفته، این پندار در ذهن شما پدید آمد که به راحتی نامزد خودتان را که مبتلا به این اختلال روانی است را درمان کرده و زندگی خود را آغاز می کنید. اما این باور غلطی است. درمان این اختلال به مانند دیگر اختلالات شخصیت امری غیرممکن و یا دشوار می باشد چرا که آنها نسبت به اختلال خود بینشی ندارند و احساس نمی کنند این یک مشکل در روان ایشان است.
این یک روی سکه است. احتمال دارد درمانگر، مورد واکنش های منفی از سوی شخصیت خودشیفته قرار گیرد که علت آن نشانه های بزرگ منشانه ایست که باعث می شود از درمانگر خود نیز عیب جویی کرده و او را تحقیر کنند.
کمال گرایی بیش از حد این افراد نیز مانع دیگری در درمان این افراد است. این افراد مدت زیادی است که با موفقیت ها و دستاوردهایی توهم گونه خود انس گرفته اند و درمان به گونه ای این عزت نفس ایشان را با تردید روبرو کرده و اضطراب و ناامنی درونی ثمره ابتدایی درمان برای ایشان است که این افراد به شدت از آن دوری می کنند.[7]
اگر می خواهید با انسانی زندگی نکنید که مجبور باشید هر روز دروغی سر هم کنید و موفقیت های نداشته ای را برای او به تصویر بکشید، از ازدواج با این دست از افراد اجتناب کنید. اگر می خواهید احساسات شما نیز برای همسرتان مهم باشد و حس تقدیر و تشکر یک امر دو طرفه باشد، اگر می خواهید خوبی های شما هم به چشم همسرتان بیاید، اگر می خواهید خوبی های شما نیز مورد تمجید قرار بگیرد از ازدواج با افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته دوری کنید.
این یک روی سکه است. احتمال دارد درمانگر، مورد واکنش های منفی از سوی شخصیت خودشیفته قرار گیرد که علت آن نشانه های بزرگ منشانه ایست که باعث می شود از درمانگر خود نیز عیب جویی کرده و او را تحقیر کنند.
کمال گرایی بیش از حد این افراد نیز مانع دیگری در درمان این افراد است. این افراد مدت زیادی است که با موفقیت ها و دستاوردهایی توهم گونه خود انس گرفته اند و درمان به گونه ای این عزت نفس ایشان را با تردید روبرو کرده و اضطراب و ناامنی درونی ثمره ابتدایی درمان برای ایشان است که این افراد به شدت از آن دوری می کنند.[7]
اگر می خواهید با انسانی زندگی نکنید که مجبور باشید هر روز دروغی سر هم کنید و موفقیت های نداشته ای را برای او به تصویر بکشید، از ازدواج با این دست از افراد اجتناب کنید. اگر می خواهید احساسات شما نیز برای همسرتان مهم باشد و حس تقدیر و تشکر یک امر دو طرفه باشد، اگر می خواهید خوبی های شما هم به چشم همسرتان بیاید، اگر می خواهید خوبی های شما نیز مورد تمجید قرار بگیرد از ازدواج با افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته دوری کنید.
پی نوشت:
[1] . انجمن روان پزشکی آمریکا، ص 710.
[2] .ریچارد پی هالجین و سوزان کریس ویتبورن، ج 2، ص 311.
[3] .همان، ص 312.
[4] .مهدی گنجی، پیشین، ص 350.
[5] . ریچارد پی هالجین و سوزان کریس ویتبورن، پیشین، ص 312.
[6] . انجمن روان پزشکی، پیشین، ص 711.
[7] .ریچار پی هالجین و سوزان کراس ویتبورن، پیشین، ص 312.