با افراد نامتعادل ازدواج نکنید! (بخش سوم)

در بخش های پیشین، به بیان ملاک های تشخیصی و نیز زمان بروز اختلال شخصیت مرزی (BPD) پرداختیم. در پایان نوشتار بیان شد که دو راه درمانی برای این بیماری روانی وجود دارد. در ادامه به بیان راه دوم درمان این اختلال و نیز توضیحاتی در مورد ازدواج با این افراد خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید.
چهارشنبه، 18 ارديبهشت 1398
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: محمد حسین افشاری
موارد بیشتر برای شما
با افراد نامتعادل ازدواج نکنید! (بخش سوم)
بیماران مبنلا به اختلال شخصیت مرزی (BPD) خود به دنبال درمان بیماری خویش هستند.
 

درمان دوم اختلال شخصیت مرزی

ب) روان درمانی: یکی از روش درمانی که می تواند به خوبی این بیماری را تا حدی بهبود بخشد، رفتار درمانی دیالکتیک (DBT)[1] است. در این رویکرد، با کمک به فرد بیمار، او را با عوامل استرس زایی که باعث رفتارهای آنی از او می شود، مقابله کنند و پس از آن به رسیدگی به این رفتارها می پردازند.[2]

درمانگران بالینی از رویکرد، رفتارگرایی نیز برای درمان این بیماری بهره می گیرند. از رفتار درمانی هم برای مهار رفتارهای تکانشی و خشم های نامناسب بیماری و نیز برای  کم کردن حساسیت او به انتقاد و طرد شدن از دیگران، استفاده می کنند. پرورش مهارت های اجتماعی به ویژه با استفاده از تماشای مجدد فیلم ویدئویی رفتاری‌های خود، مفید است و باعث می‌شود که بیمار بتواند اثر اعمالش را بر دیگران ببیند و از این طریق، رفتار بین فردی خود را بهتر کند.[3]

بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی اگر در محیط‌های بیمارستانی تحت روان‌درمانی فشرده – هم فردی و هم گروهی – قرار بگیرند، نتیجه خوبی به دست می‌آید. در این محیط‌ها  به علت حضور کارکنان آموزش دیده‌ای که در مکاتب و رشته‌های مختلفی ورزیده‌اند، وجود دارند و با آن‌ها کار می‌کنند و در نتیجه آن‌ها از درمان‌های گوناگونی مثل کاردرمانی، تفریح درمانی و حرفه درمانی سود می‌برند.

این برنامه‌ها وقتی مفید واقع می‌شود که محیط خانه بیمار به دلیل تعارض های درون خانوادگی یا فشارهای روانی دیگری مثل بدرفتاری والدین، به توان بخشی بیمار ضرر برساند. در محیط حفاظت شده بیمارستان می‌توان برای بیمار مبتلا به اختلال شخصیت مرزی که بسیار تکانشی است و خودزنی های فراوان می‌کند، محدودیت وضع کرد و او را تحت نظر قرار داد. این محدودیت می تواند سلامتی جسمی و روانی او را به همراه داشته باشد. به گونه ای این محیط ها رفتارهای ایزوله تری را نسبت به افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی دارند و از همین روی باعث می شود این افراد بتوانند روش های مدیریت رفتار و نیز خشم های نامناسب خویش را بیاموزند.

گفتن این نکته خالی از فایده نیست که لازم است بیمار آن قدر در بیمارستان بماند که بهبود قابل توجهی در وی دیده شود و این در برخی از موارد، تا یک سال هم ممکن است طول بکشد. سپس می‌توان بیمار را مرخص کرد و او را به نظام‌های حمایتی ویژه‌ای مثل بیمارستان‌های روزانه، بیمارستان‌های شبانه، و خانه‌های سر راهی سپرد.[4]
 

این اختلال را با دیگر بیماری های جسمی و روانی اشتباه نگیرید

لازم است این سخن گفته شود که در اغلب موارد، این اختلال همراه با اختلالات دوقطبی و افسردگی همراه است. ولی باید این مورد را توجه کرد که دو اختلال نام برده، گاه نشانه هایی را از خود بروز می دهند که شبیه اختلال شخصیت مرزی است و با دیدن این علایم نباید پنداشت که شخص مبتلا به اختلال شخصیت مرزی است.

برخی رفتارهای شکاکانه نیز در این دست از افراد دیده می شود که گذرا هست و نمی توان برچسب اختلال شخصیت پارانوئید (PPD) را به این افراد زد.

در کتاب DSM ویراست پنجم آمده است: «ترس از رها شدگی به طور مشخصی هم در اختلال شخصیت مرزی و هم در اختلال شخصیت وابسته هر دو دیده می شوند.»[5] توجه به این امر در تشخیص این اختلال کمک بسیاری می کند. «فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی به ترک شدن با احساس پوچی، هیجانی، خشم و توقعات واکنش نشان می دهد در حالی که فرد مبتلا به شخصیت وابسته به صورت سازش و سلطه پذیری فزاینده بروز داده و بلافاصله در جستجوی رابطه جایگزینی بر می آید تا برای وی مراقبت و حمایت فراهم نماید.»[6]
یکی دیگر از مواردی که نباید آن را با اختلال شخصیت مرزی اشتباه گرفت، تغییرات شخصیتی  ناشی از یک بیماری طبی دیگر، اختلالات مصرف مواد و مشکلات هویتی است.
 

چرا نباید با افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ازدواج کرد؟

وقتی در مورد ازدواج و انتخاب همسر صحبت به میان آورده می شود، هر فردی ایده آل هایی را در ذهن می پروراند که فرهنگ و برخی از عوامل دیگر می تواند در این انتخاب ها تاثیر داشته باشد. ولی قدر مشترک همه این معیارها این است که همه به دنبال ازدواج با فردی هستند که از لحاظ روانی سالم باشد تا بتوان زندگی مشترک خوبی را آغاز کرد.

افراد مبتلا  به اختلال شخصیت به خاطر روان بیماری که دارند نمی تواند مطلوبیت هایی که از همسر خود توقع دارید برآورده کنند. فردی که هر روز دوستی جدید را به زندگی خود راه می دهد، همه سفره دل خود را برای او بازگو می کند، محرم اسرار اوست، نمی تواند به راحتی نقش های همسری خود را ایفا کند، چرا که برای حفظ این رابطه های افراطی خود دست به هر کاری می زند.

در طول زندگی با این افراد شما متوجه نمی شوید که چه وقتی حال ایشان خوب است و چه وقتی حال ایشان مناسب نیست. به راحتی نمی توانید معیارهای دوستی ایشان را بفهمید. او به راحتی از این و آن دشمن می سازد و شما هم برای حفظ زندگی خود باید با معیارهای دمدمانه او همراهی کنید.

اگر بخواهید کاری را بر خلاف او انجام دهید، ممکن است از سوی او بی وفا تلقی شود و شما را به بی وفایی همسرانه متهم کند و نتیجه آن خودزنی و یا خودکشی باشد.

پس تا وقتی که می توانید به ازدواج با این دست از افراد تن ندهید و سعی کنید خود زندگی خوب و شیرینی را در کنار همسری با سلامت روان مطلوب آغاز کنید.
 
پی نوشت:
[1] .Dialectical behavior therapy
[2] . مهدی گنجی، پیشین، ص 342.
[3] . هارولد کاپلان و بنیامین سادوک، چکیده روانپزشکی بالینی، دو:‎ ۴۲۲.
[4] . همان.
[5] . انجمن روان شناسی آمریکا، ص 704.
[6] .همان.


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.