شاید بزرگترین مشکل هر خودشیفته ای، ناتوانی او در همدلی باشد.
برای متوقع بودن و خشم خودشیفته وار او، حد و مرز بگذارید
عشاق خودشیفته مستعد طغیان خشم اند -که تقریبا همیشه نتیجه احساس به خطر افتادن خویشتن شکننده آنها است. اگر طرف مقابل شما مستعد خشمگین شدن است، اطمینان حاصل کنید که شما و فرزندانتان از امنیت فیزیکی لازم برخوردارید و دقیقا مشخص کنید تا کجا می توانید خشونت فیزیکی و سخنان توهین آمیزش را تحمل کنید. او مثل یک کودک دو ساله بلافاصله پس از هر اظهارنظر ناخوشایند یا حتی بی توجهی، خشمگین می شود. شما نیز همچون پدر و مادر این کودک دو ساله باید دقیقا مشخص کنید کدام رفتارش هنگام خشمگین شدن مناسب است و کدام رفتارش نامناسب، همچنین باید آمادگی هیجانی برای سخنان گزنده و رفتار تحقیرآمیزش را داشته باشید.
فراموش نکنید که او فقط با مقایسه عرضه شما با عرضه خودش می تواند عرضه اش را به اثبات برساند. بنابراین همواره باید با انتقادهای تحقیرآمیز و اظهارنظرهای کینه توزانه اش درافتید. چون می خواهد شما را کوچک و خودش را بزرگ کند. دوباره تکرار می کنیم که بددهنی های او را به شدت و قاطعانه محدود کنید و در صورت لزوم برای مدتی یا حتی برای همیشه او را ترک کنید.
فراموش نکنید که او فقط با مقایسه عرضه شما با عرضه خودش می تواند عرضه اش را به اثبات برساند. بنابراین همواره باید با انتقادهای تحقیرآمیز و اظهارنظرهای کینه توزانه اش درافتید. چون می خواهد شما را کوچک و خودش را بزرگ کند. دوباره تکرار می کنیم که بددهنی های او را به شدت و قاطعانه محدود کنید و در صورت لزوم برای مدتی یا حتی برای همیشه او را ترک کنید.
گاهی اوقات از خودشیفتگی او به نفع خود استفاده کنید
وقتی نویسندگان این کتاب به عنوان روان شناس نیروی دریایی کار می کردند، خیلی پیش می آمد که با افسرانی مشاوره کنیم که با یک ملوان خودشیفته سروکار، پیدا کرده بودند. اگر خودشیفته جزء خدمه کشتی بود، گاهی اوقات در مورد نحوه برخورد با خودشیفتگی به کاپیتان کشتی مشورت می دادیم. بنابراین کاری می کردیم به جای برخورد تند با او، بگوید «می دانی، وظیفه خطیری دارم و آدمی می خواهم که خیلی باهوش و مستقل باشد... ام.... به ملوانان این کشتی فکر کردم و حدس زدم تو همان آدم باشی. نظرت چیه؟» خودشیفته ای که برای خودش احترام قائل است، این پیشنهاد خودبزرگ بینانه را رد نمی کند و معمولا آن را می پذیرد.
سپس کاپیتان به او یک ماموریت انفرادی می دهد که تکبر و غرور ملوان در انجام ماموریت مورد نظر، حداقل مشکل را ایجاد میک ند. در رابطه هم مواقعی پیش می آید که می توانید از همین فن استفاده کنید. برای مثال می توانید بگویید «عزیزم خیلی خوب است که با تو رابطه دارم چون خیلی از آدم ها واقعا حرفم را نمی شنوند و درک نمی کنند...» این جمله اگرچه درست نیست ولی خودبزرگ بینی شخص خودشیفته را تحریک می کند و نوعی تأیید بر خاص بودن او است.
سپس کاپیتان به او یک ماموریت انفرادی می دهد که تکبر و غرور ملوان در انجام ماموریت مورد نظر، حداقل مشکل را ایجاد میک ند. در رابطه هم مواقعی پیش می آید که می توانید از همین فن استفاده کنید. برای مثال می توانید بگویید «عزیزم خیلی خوب است که با تو رابطه دارم چون خیلی از آدم ها واقعا حرفم را نمی شنوند و درک نمی کنند...» این جمله اگرچه درست نیست ولی خودبزرگ بینی شخص خودشیفته را تحریک می کند و نوعی تأیید بر خاص بودن او است.
کمترین همدلی های او را تقویت کنید
شاید بزرگترین مشکل هر خودشیفته ای، ناتوانی او در همدلی باشد. درک کردن احساس و تجربیات شما برای خودشیفته سخت است. از آنجا که خودشیفته در اکثر اوقات باتخیلات خودبزرگ بینانه اش اشتغال ذهنی دارد، برای او شنیدن حرف شما و دیگران و حتی تمایل داشتن برای شنیدن آن سخت است. بنابراین جا دارد هر گونه حرکت او در جهت همدلی کردن را بسیار تحسین کنید. گاهی اوقات باید احساس خود را در مورد حرف ها، کارها یا سخنان طرف مقابلتان با یک نفر دیگر (که احتمالا مورد حمله او واقع شده) توضیح دهید؛ به ویژه وقتی حرف ها یا رفتارش پر از تکبر است. برای مثال می توانید بگویید: «وقتی این حرف ها را می زدی احساس کردم تحقیرآمیز و توهین آمیز بودند» اگر طرف مقابل قدری درباره این تفسیر بینش پیدا کرد. آن وقت در مورد بینش او اظهار نظر و آن را تقویت کنید.
روان درمانی طول می کشد
خودشیفته ها همچون بسیاری از کسانی که اختلال شخصیت دارند، به درمان تن نمی دهند و وقتی هم این کار را می کنند بسیار گزنده حرف می زنند و رابطه درمانی را خراب می کنند. بیماران خودشیفته که احساس تهدید می کنند از هیچ تلاشی برای بی اعتبار کردن درمانگر، رقابت بر سر در دست گرفتن کنترل جلسات و حتی جنگ با درمانگر - یعنی تلاش برای به بیراهه کشیدن درمانگرا - فروگذار نمی کنند. البته تمام این کارها را برای دفاع از ایگوی آسیب پذیر خود انجام می دهند.
گاهی اوقات هم درمانگران -که احساس می کنند بیمار خیلی شکننده است - ممکن است بیش از حد به تقویت و حمایت خودشیفته ها بپردازند تا درمان را رها نکنند غافل از این که چنین رفتاری باعث می شود بهره چندانی از درمان نبرند. خودشیفته ها مثل اکثر کسانی که اختلال شخصیت دارند، عملا نیازی به درمان شدن حس نمی کنند. همان طور که احتمالا خودتان تجربه کرده اید، طرف مقابل شما هرگونه مشکلی را به شما نسبت می دهد. یکی از راه های تحت درمان قرار دادن طرف مقابلتان این است که خودتان را تحت درمان قرار دهید و از طرف مقابل بخواهید برای کمک به شما در برخی جلسات شرکت کند و در مورد رابطه تان و شما نظر دهد. این روش فرصتی در اختیار طرف او می گذارد تا بی آن که احساس بیمار بودن کند نقش متخصص، را بازی کند. با این مخفی کاری فنی می توانید طرفتان را که غرق خودش است، وارد درمان کنید.
گاهی اوقات هم درمانگران -که احساس می کنند بیمار خیلی شکننده است - ممکن است بیش از حد به تقویت و حمایت خودشیفته ها بپردازند تا درمان را رها نکنند غافل از این که چنین رفتاری باعث می شود بهره چندانی از درمان نبرند. خودشیفته ها مثل اکثر کسانی که اختلال شخصیت دارند، عملا نیازی به درمان شدن حس نمی کنند. همان طور که احتمالا خودتان تجربه کرده اید، طرف مقابل شما هرگونه مشکلی را به شما نسبت می دهد. یکی از راه های تحت درمان قرار دادن طرف مقابلتان این است که خودتان را تحت درمان قرار دهید و از طرف مقابل بخواهید برای کمک به شما در برخی جلسات شرکت کند و در مورد رابطه تان و شما نظر دهد. این روش فرصتی در اختیار طرف او می گذارد تا بی آن که احساس بیمار بودن کند نقش متخصص، را بازی کند. با این مخفی کاری فنی می توانید طرفتان را که غرق خودش است، وارد درمان کنید.
چه موقع وقت ترک کردن او است
به رغم این راهبردها که موجب تداوم زندگی مشترک می شوند و به رغم بهبود موقت اوضاع، تصور این که با طرف مقابل که به شدت غرق خودش است در بلندمدت، رابطه ای شدنی و سالم برقرار کنید، سخت است. ممکن است در مقطعی چنان فرسوده شوید و عزت نفس شما آنقدر تضعیف شود یا به قدری از تحسین طلبی او متنفر شوید که دیگر نتوانید رابطه را ادامه دهید.
هنگام ترک کردن خودشیفته، مراقب خشم او باشید و انتظار ایجاد صدمات خودشیفته وار از طرف او را داشته باشید. اگر طرف مقابل شما قبلا از تحقیر شدن و مورد سؤال قرار گرفتن، خشمگین شده است و اگر پیشینه خشونت فیزیکی دارد، لطفا او را طوری ترک کنید که امنیتتان به خطر نیفتد. از جمله اقداماتی که برای تأمین امنیتتان می توانید انجام دهید، جلب حمایت دوستان و اعضای خانواده و حتی پلیس پیش از نشان دادن هرگونه علامتی دال بر ترک کردن او است. نمی توانیم خودشیفته ای را فرض کنیم که وقتی طرف مقابلش او را ترک میکند، دچار رنجش و آزردگی ایگویی نشود. این آزردگی می تواند او را خشمگین یا مدتی افسرده کند ولی طرف خودشیفته، در اکثر مواقع تصمیم شما دال بر ترک کردن را نشانه این می داند که از اول لیاقتش را نداشته اید.
او رفتن شما را این گونه توجیه می کند: «اگر می فهمید چه جواهری را از دست داده، هرگز نمی رفت». همچنین تعجب نکنید اگر خودشیفته به دیگران بگوید من او را رها کردم! برای خودشیفته، واقعیت همیشه در راستای حفظ ایگو است.
هنگام ترک کردن خودشیفته، مراقب خشم او باشید و انتظار ایجاد صدمات خودشیفته وار از طرف او را داشته باشید. اگر طرف مقابل شما قبلا از تحقیر شدن و مورد سؤال قرار گرفتن، خشمگین شده است و اگر پیشینه خشونت فیزیکی دارد، لطفا او را طوری ترک کنید که امنیتتان به خطر نیفتد. از جمله اقداماتی که برای تأمین امنیتتان می توانید انجام دهید، جلب حمایت دوستان و اعضای خانواده و حتی پلیس پیش از نشان دادن هرگونه علامتی دال بر ترک کردن او است. نمی توانیم خودشیفته ای را فرض کنیم که وقتی طرف مقابلش او را ترک میکند، دچار رنجش و آزردگی ایگویی نشود. این آزردگی می تواند او را خشمگین یا مدتی افسرده کند ولی طرف خودشیفته، در اکثر مواقع تصمیم شما دال بر ترک کردن را نشانه این می داند که از اول لیاقتش را نداشته اید.
او رفتن شما را این گونه توجیه می کند: «اگر می فهمید چه جواهری را از دست داده، هرگز نمی رفت». همچنین تعجب نکنید اگر خودشیفته به دیگران بگوید من او را رها کردم! برای خودشیفته، واقعیت همیشه در راستای حفظ ایگو است.
خلاصه
خودشیفته واقعی آن قدر از خودش «پر» است که جایی برای دیگری ندارد. حفظ رابطه با کسی که غرق خودش است در گرو احترام گذاشتن همیشگی به احساس مهم بودن، با استعداد بودن و موفق بودن خودبزرگ بینانه و واهی او است. بحث، همیشه حول خودشیفته است و به ندرت بخشی از تو یا ما، پیش می آید. اگر معمولا با خودشیفته ها زندگی می کنید، توصیه می کنیم از خودتان بپرسید چرا زندگی شما کوتاه تر از آن است که بخواهید زیر سایه ایگوی متورم یک خودشیفته زندگی کنید.
نویسنده: دبلیو. بِرَد جانسون و کِلی مورِی
منبع: کتاب «عشق دیوانه وار»