نهاد خانواده، اولین نهاد طبیعی ایست که انسان در آن قدم می گذارد.
مقدمه
خانواده یکی از نهادهای بنیادی و کهن جوامع بشری است که قدمت آن تقریبا با پیدایش نوع انسان همزمان بوده است. این نهاد در جریان تاریخ طولانی خود در زمان ها و مکان های مختلف و به دلایل گوناگون، شکل های متفاوتی به خود گرفته است که هنوز هم بقایای برخی از آن اشکال در گوشه و کنار جهان وجود دارد. در حال حاضر شکل غالب خانواده در بیشتر کشورها، هسته ای است یعنی خانواده ای که از پدر، مادر و فرزندان تشکیل شده است. در جامعه ی ما نیز تقریبا وضع به همین گونه است، اما در کنار شکل غالب خانواده، ساختارهای دیگری نیز وجود دارند که با توجه به کارکردهای خود، آسیب های جدی و فراوان به افراد خانواده، به ویژه به فرزندان وارد می سازند. زیرا خانواده یکی از اساسی ترین نهادهایی است که در رشد و پرورش فرزندان نقش مهمی برعهده دارد. از این رو، هر خللی که بر ساختار و کارکرد آن وارد آید، سبب آسیب رسانی به اعضای آن می شود.
[چهار نکته اساسی در بررسی ساختارهای آسیب زا]
پیش از بررسی ساختارهای آسیب زای خانواده لازم است به چهار نکته ی اساسی اشاره شود:
[نکته اول]
در هر پدیده، ساختار و کارکرد با یکدیگر ارتباط متقابل دارند و بر هم تأثیر می گذارند.
ساختار ناسالم، کارکرد نامناسب را سبب می شود و کارکرد نامطلوب ساختار نادرست را موجب می گردد. به علاوه، این تأثیرات متقابل، دور باطلی را ایجاد می کند که بر ساختار و کارکرد، هر دو، اثرات منفی برجای می گذارد.
ساختار و کارکرد همان گونه که در جهت منفی بر یکدیگر تأثیر می گذارند، از نظر مثبت نیز بر هم مؤثرند. ساختار مناسب و متعادل، کارکردها را بهبود می بخشد و کارکردهای مطلوب و شایسته، از آسیب زایی ساختارها می کاهد.
ساختار ناسالم، کارکرد نامناسب را سبب می شود و کارکرد نامطلوب ساختار نادرست را موجب می گردد. به علاوه، این تأثیرات متقابل، دور باطلی را ایجاد می کند که بر ساختار و کارکرد، هر دو، اثرات منفی برجای می گذارد.
ساختار و کارکرد همان گونه که در جهت منفی بر یکدیگر تأثیر می گذارند، از نظر مثبت نیز بر هم مؤثرند. ساختار مناسب و متعادل، کارکردها را بهبود می بخشد و کارکردهای مطلوب و شایسته، از آسیب زایی ساختارها می کاهد.
[نکته دوم]
در این نوشته بیشتر بر ساختارهای آسیب زای خانواده و کارکردهای مربوط به آن پرداخته شده است و خانواده هایی که ساختار طبیعی دارند در نظر گرفته نشده است. اما این امر به آن معنا نیست که چنین خانواده هایی از نظر کارکرد مشکلی ندارند. بر عکس، در بسیاری از این خانواده ها، روابط ناسالم حاکم است و کارکردهای نامناسب وجود دارد. علت آن است که علاوه بر ساختار، عوامل دیگری نیز بر کارکرد مؤثر است همانگونه که علاوه بر کارکرد، عوامل دیگری هم بر ساختار اثر می گذارد. به این ترتیب، ارتباط ساختار و کارکرد در عین حال که متقابل است، به علت تأثیرگذاری عوامل متعدد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر آن ها، مجموعه ی پیچیده ای را می سازند که تحلیل آن ها تنها با بررسی دو عامل ساختار و کارکرد، امکان پذیر نیست.
[نکته سوم]
تأثیرات منفی ساختارها و کارکردهای ناسالم خانواده بر فرزندان، به سن معینی محدود نمی شود. فرزندان در تمام سنین با تفاوت هایی، آسیب پذیرند. کودکی، نوجوانی و جوانی، دورانی هستند که در خانواده سپری می شوند بنابراین به درجات متفاوتی از وضعیت خانوادگی خود الگو می گیرند: کودک از آنجا که اغلب در خانواده است و هنوز با محیط های دیگر ارتباط برقرار نکرده است، بیشترین و عمیقترین تأثیرات را می پذیرد. نوجوان با توجه به آن که بحرانی ترین سال ها را می گذراند، آسیب پذیری زیادتری دارد و جوان، اگر چه در آستانه ی استقلال از خانواده است اما به علت مشکل کار و ازدواج، نیاز به حمایت بیشتری دارد؛ حمایتی که در خانواده های آسیب زا از آن محروم است.
اما تأثیرات منفی خانواده بر فرزندان به همین سه مرحله ی حساس از زندگی آنان منتهی نمی شود. اگر کارهای منفی خانواده در فرزندان تثبیت گردد، آنان نیز در آینده ادامه دهندگان شیوه های زندگی خانوادگی خود خواهند بود. تحقیقات متعدد روانشناسی نشان داده است که بیشتر پدران و مادران بدرفتار، خود قربانیان خشونت والدینشان در دوران کودکی بوده اند.
اما تأثیرات منفی خانواده بر فرزندان به همین سه مرحله ی حساس از زندگی آنان منتهی نمی شود. اگر کارهای منفی خانواده در فرزندان تثبیت گردد، آنان نیز در آینده ادامه دهندگان شیوه های زندگی خانوادگی خود خواهند بود. تحقیقات متعدد روانشناسی نشان داده است که بیشتر پدران و مادران بدرفتار، خود قربانیان خشونت والدینشان در دوران کودکی بوده اند.
[نکته چهارم]
کل غالب خانواده در جامعه ی ما، هسته ای است اما با خانواده ی هسته ای در کشورهای پیشرفته تا حدی متفاوت است. شاید بتوانیم آن را «خانواده ی هسته ای سنتی» و یا «در حال گذار» بنامیم که در بسیاری از کشورهای جهان نیز وجود دارد. ساختار ظاهری چنین خانواده ای، هسته ای است اما کارکردهای آن با ساختارش هماهنگی ندارد. یعنی از نظر ساختار هسته ای است اما از نظر کارکرد و روابط، گسترده است.
در جامعه ما، بیشتر دختران و پسران، در هر سن و سالی، با معیارها و ارزش های خانواده های خود، همسرانشان را انتخاب می کنند، به شیوه های دلخواه آنان ازدواج می نمایند و با توجه به شرایط فعلی اقتصادی از آنجا که در سال های اول زندگی نمی توانند از عهده ی کلیه ی هزینه های خود - به ویژه مسکن - برآیند به کمک های مالی خانواده هایشان نیازمندند و همین نیاز سبب می شود که در بسیاری از تصمیم گیری های خود مستقل نباشند و زیر سلطه و نفوذ خانواده های خود قرار گیرند. از نظر فرهنگی بیشتر پدر و مادرها به دلایل سنتی در زندگی فرزندان خود بعد از ازدواج نیز، مداخله می کنند و فرزندان هم حتی بعد از ازدواج، به دلایل مختلف بیش از آن که تمایل به استقلال داشته باشند، گرایش به وابستگی دارند. همه ی این عوامل سبب شده است که خانواده ی هسته ای در جامعه ی ما ویژگی های خود را داشته باشد.
در جامعه ما، بیشتر دختران و پسران، در هر سن و سالی، با معیارها و ارزش های خانواده های خود، همسرانشان را انتخاب می کنند، به شیوه های دلخواه آنان ازدواج می نمایند و با توجه به شرایط فعلی اقتصادی از آنجا که در سال های اول زندگی نمی توانند از عهده ی کلیه ی هزینه های خود - به ویژه مسکن - برآیند به کمک های مالی خانواده هایشان نیازمندند و همین نیاز سبب می شود که در بسیاری از تصمیم گیری های خود مستقل نباشند و زیر سلطه و نفوذ خانواده های خود قرار گیرند. از نظر فرهنگی بیشتر پدر و مادرها به دلایل سنتی در زندگی فرزندان خود بعد از ازدواج نیز، مداخله می کنند و فرزندان هم حتی بعد از ازدواج، به دلایل مختلف بیش از آن که تمایل به استقلال داشته باشند، گرایش به وابستگی دارند. همه ی این عوامل سبب شده است که خانواده ی هسته ای در جامعه ی ما ویژگی های خود را داشته باشد.
نویسنده: فاطمه قاسم زاده
منبع: کتاب «آری گفتن به نیازهای کودکان»