انواع هیجانات در انسان (بخش دوم)

در بخش پیشین به بیان این نکته پرداختیم که هیجانات به دو دسته اساسی تقسیم می شود. برخی هیجانات مثبت و برخی از آنها، منفی می باشند. با ما همراه باشید تا با دسته دوم از هیجانات (هیجانات منفی) آشنا شوید.
دوشنبه، 23 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انواع هیجانات در انسان (بخش دوم)
چون نفرت آزارنده است، نقش انگیزشی مثبتی را در زندگی ما ایفا می کند.
 

هیجان های منفی

1.ترس
ترس، واکنشی هیجانی است و از تعبیر انسان مبنی بر اینکه موقعیت خطرناک و برای سلامت او تهدید به حساب می آید، ناشی می شود. درک مخاطرات و تهدیدها می تواند روانی یا جسمانی باشد. رایج ترین موقعیت های ترس آور مربوط به پیش بینی صدمة جسمانی یا روانی، آسیب پذیری در برابر خطر یا انتظار فرد از اینکه توان مقابله با موقعیت های قریب الوقوع را ندارد، می باشد. ترس، دفاع را با انگیزه می کند.
 
ترس به عنوان یک علامت هشداردهنده برای صدمه جسمانی یا روانی قریب الوقوع عمل م یکند و به صورت انگیختگی سیستم عصبی خود مختار آشکار می شود. ترس، آسیب پذیری را به ما هشدار می دهد، یادگیری را تسهیل و مقابله کردن را فعال می کند. عقیده بر این است که بین ترس و اضطراب، تفاوت وجود دارد. موضوع هدف، در ترس مشخص است، در حالی که موضوع هدف در اضطراب مبهم و ناشناخته است. برای مثال، ممکن است از مار، ارتفاع و رد شدن در امتحان بترسیم. اضطراب را ممکن است هنگام تجسم ارایه سخنرانی، تجربه کنیم. با اینکه هیچ دلیلی برای خوب از آب درنیامدن سخنرانی وجود ندارد، ولی باز هم احساس می کنیم که چیز ناخوشایندی در پیش است.
 
2.خشم
خشم، یکی دیگر از هیجان هاست که ممکن است عامل آن، موقعیت هایی باشد که ذاتا خشم آور هستند. احساس خشم معمولا توأم با پرخاشگری، جار و جنجال، دعوا و ناسزاگویی است. خشم، هیجانی فراگیر است. هنگامی که افراد جدیدترین تجربة هیجانی خود را توصیف می کنند، خشم، هیجانی است که بیشتر به ذهن می آید.
 
اساس خشم این عقیده است که اوضاع آنگونه که باید باشد، نیست. اختلال در برنامه ها، هدف ها، سلامتی، خیانت در امانت، مورد بی اعتنایی قرار گرفتن و با انتقاد ناموجه روبرو شدن، می توانند باعث به وجود آمدن خشم شوند. خشم، پرشورترین هیجان است. آدم خشمگین قوی تر و نیرومندتر می شود.
 
خشم، احساس کنترل افراد را نیز کاهش می دهد. خشم، نه تنها پرشورترین هیجان، بلکه خطرناک ترین هیجان نیز هست، به طوری که هدف آن نابود کردن موانع در محیط است. خلق خشم آگین، به نحو چشمگیری احتمال حمله قلبی را افزایش می دهد. خشم، میتواند هیجان ثمربخشی باشد. خشم در صورتی ثمربخش است که بنیه و استقامت را در تلاش های ما برای مقابله، ثمربخش و نیرومند کند و بتوانیم اوضاع را به صورتی که باید باشد، تغییر دهیم.
 
3.نفرت
 نفرت، یکی دیگر از هیجان های آدمی است. وظیفه نفرت، رد کردن است. افراد از طریق نفرت، فعالانه برخی از جنبه های مادی یا روانی محیط را پس می زنند و دور می اندازند. نفرت، خلاصی از شر چیزی آلوده، فاسد یا گندیده است. این تهاجم های محیطی را در نظر بگیرید که انسان از طریق هیجان نفرت، سعی می کند آنها را پس بزند؛ خوردن چیزی تلخ ( مزه بد)، بوییدن گوشت فاسد (بوی بد)، خوردن سیبی با کرم درون آن (غذای آلوده).
 
چون نفرت آزارنده است، نقش انگیزشی مثبتی را در زندگی ما ایفا می کند، به صورتی که میل به پرهیز از چیزهای نفرت انگیز، ما را با انگیزه میکند تا رفتارهای مقابله ای ضروری را برای برخورد با شرایط نفرت انگیز، یاد بگیریم. افراد چون از بیمار شدن و بد هیکل شدن نفرت دارند، از قرار گرفتن در محیط های آلوده، پرهیز می کنند، ظرف ها را می شویند، دندان هایشان را مسواک می زنند، دوش می گیرند و ورزش می کنند.
 
4.غم
 غم، منفی ترین و آزارنده ترین هیجان است. غم، اصولا از تجارب جدایی یا شکست ناشی می شود. جدایی و از دست دادن فردی عزیز از طریق مرگ، طلاق یا مشاجره ناراحت کننده است. شکست در امتحان، مسابقه با عضویت در گروه نیز به غم می انجامد. چون غم خیلی ناخوشایند احساس می شود، فرد را با انگیزه می کند تا قبل از وقوع دوباره آن، هر کار لازم را برای کاهش شرایط غم انگیز، انجام دهد. بعد از جدایی همسر ردشده، پوزش می خواهد، گل می فرستد، یا تلفن می زند تا از این راه، رابطه قطع شده را ترمیم کند. یکی از جنبه های مثبت غم این است که به صورت غیر مستقیم به انسجام گروه های اجتماعی کمک می کند.
 
5.احساس گناه و شرمساری
 احساس گناه و احساس شرمساری، اغلب هیجان هایی تلقی می شوند که همپوشی دارند. احساس گناه و احساس شرمساری می تواند باعث برانگیختگی و حفظ رفتارهایی معین (مثل پیشرفت و همکاری) و بازداری رفتارهای دیگر (مثل خشم و پرخاشگری) شود. لازاروس (۱۹۹۱) می گوید که هسته اصلی احساس گناه، تخطی از دستوری اخلاقی است، در حالی که هسته اصلی احساس شرمساری، شکست در رسیدن به زندگی آرمانی خود می باشد. برای مثال، ممکن است اطلاعات صحیح را در اختیار دیگران قرار ندهیم، اندیشه های دیگران را بگیریم و به تصاحب خود درآوریم، یا ممکن است به خاطر نرسیدن به سطحی که فکر می کردیم باید به آن برسیم، به خاطر تلاش نکردن به اندازه ای که می باید می کردیم و غیره، احساس شرمساری کنیم.
 
6.استرس
 استرس، یا فشار روانی می تواند موجب هیجان های ناخوشایندی نظیر اضطراب یا افسردگی و همچنین بیماری های جسمانی، روانی یا اختلالات روان - تنی شود. جامعه امروزی بشر که دستخوش تحولات سریع است، برای بسیاری از مردم، فشارهایی در بر دارد و پیوسته با فشار ناشی از اجبار به انجام کارهای بیشتر و بیشتر در فرصت های کوتاه و کوتاه تر، روبرو می شویم.
 
نویسنده: رمضان حسن زاده و سیدمرتضی ساداتی کیا
 
منبع: کتاب «هوش هیجانی» (مدیریت احساس، عاطفه و هیجان)


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.