افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال، افرادی با رفتارهای عجیب و غریب هستند.
شخصیت عجیب و غریب
شخصیت عجیب و غریب یا کسی که اختلال شخصیت اسکیزوتایپال دارد از همان آغاز، ظاهر و افکار و رفتار عجیبی دارد. این دسته از بزرگسالان، افکار خل و چل مانندی دارند، مثل اعتقاد به نیروها و توانایی های سحرآمیز، دخالت عوامل فوق طبیعی در وقایع روزمره و این که می توانند بر نیروهای بیرونی با دنیای بیرون تأثیر بگذارند (یا از آنها تأثیر بپذیرند). ممکن است متوجه شوید طرف اسکیزوتایپال شما معتقد است برخی حرف های شخصیت های داخل فیلم، اهمیت یا معنای خاصی دارند یا اعتقاد راسخی به تله پاتی دارد و وقتی نمی توانید افکارش را بخوانید یا احساساتش را حس کنید، عصبانی می شود.
معنادهی به همه اتفاقات
شخصیت عجیب و غریب برای رویدادهایی که از نظر اکثر ما تصادفی هستند، معنا و اهمیت خاصی قائل می شود. این برداشت ها برای اطرافیانش عجیب و غریب و حتی کمی هراس انگیزند. طرف اسکیزوتایپال شما ممکن است آنقدر غرق نقش بازی کردن باشد یا برای مثال آن قدر فیلم ارباب حلقه ها را دیده باشد که ناگهان سطرهایی از فیلم یا بازی را بر زبان آورد و مایه سردرگمی یا هراس کسانی شود که در جریان افکار عجیب و غریب او در مورد آن بازی یا فیلم نیستند.
نامرتب بودن قیافه
سر و وضع بزرگسالان اسکیزوتایپال، نامرتب و به هم ریخته است. دلیلش هم هماهنگ نبودن آنها با روندهای موجود و عرف، و حواس پرتی و اشتغال ذهنی آنها با تخیلات و افکار عجیب و غریب است. این تیپ شخصیتی، گفتار و طرز احوالپرسی عجیبی هم دارد (برای مثال می گوید «من فرانک هستم و بیست و هشت سال است ساکن این سیاره ام»). یک دبیرستانی عجیب و غریب را تصور کنید که در رستوران مدرسه تنها می نشیند. موی ژولیده ای دارد و طرز لباس پوشیدنش عجیب است. وقتی بالاخره دانش آموز شجاعی جرات می کند کنارش بنشیند قبل از آن که دستش را بلند کند و به رسم فیلم Star Trek بهترین سلام ولکانی را بدهد، به دانش آموز شجاع نگاه می کند. همین رفتار کافی است تا دانش آموز شجاع احساس کند اشتباه کرده و دبیرستانی اسکیزوتایپال را تنها بگذارد و او دوباره تنها شود.
تیپ شخصیتی غم انگیز
همان طور که خودتان می توانید حدس بزنید، این تیپ شخصیتی، نوجوانی و جوانی بسیار غم انگیزی دارد که پر از تنهایی است. داستان زندگی او پر از طردشدن و تحقیر است؛ چیزی که فقط اعتقادش را به این که دیگران قابل اعتماد نیستند، تشدید می کند. ضعف های میان فردی مشهودی دارد و در وضعیت های اجتماعی راحت نیست - خصوصا وقتی غریبه ها حضور دارند. حضور در موقعیت های جدید، او را مضطرب و عصبی می کند طوری که فکرهای ناجوری به مغزش خطور می کند. شخص اسکیزوتایپال در عین حال از این شاخ به آن شاخ می پرد، طوری که اطرافیانش تصور می کنند دیوانه است یا مواد مصرف کرده است. متأسفانه این شخصیت ها به ندرت دوست یا آدم های امینی جز بستگان درجه اول خود دارند. شخصیت اسکیزوتایپال برخلاف شخصیت سرد و خالی از احساس، روابط را دوست دارد و احتمالا احساس تنهایی، انزوا و طردشدن می کند.
هوش هیجانی ضعیف
این شخصیت بر اثر طردشدن و انزوای مستمر، هوش هیجانی ضعیفی دارد، به این معنا که نمی تواند نشانه های کلامی و غیر کلامی را با دقت بخواند و هنگام ارتباط، به ظرافت های اجتماعی دقت کند. او پیام های ضمنی لفظی آدم ها را درک نمی کند. چون معمولا تمسخر و تحقیر شده، به نیت دیگران شک دارد و ظنین است. متأسفانه این جریان دور باطلی ایجاد می کند که در آن، شخص اسکیزوتایپال در لاک دفاعی و سوءظن فرو می رود، طرد می شود و به دنبال آن گوشه گیر تر و ظنین تر می شود. البته این گوشه گیری باعث می شود به مهارت های اجتماعی که به شدت آنها را می خواهد، دست نیابد.
یکی از دغدغه های ما هنگام تدریس این است که به دانشجوی روان شناسی بفهمانیم شخصیت اسکیزوتایپال دقیقا چطور آدمی است. فیلم Napoleon Dynamite کار ما را خیلی راحت کرد. شخصیت اصلی فیلم، یک دبیرستانی «خوره کامپیوتر» است که با شخصیت های جادویی همچون اسب تک شاخ، هیولا و حتی مخلوق خیالی خود به نام Liger (که چیزی بین tiger [یا ببر) و lion [یا شیر است ولی قدرت جادویی دارد) اشتغال ذهنی دارد. ناپلئون دوستان کمی دارد، به خوبی ارتباط برقرار نمی کند و به نیات هم مدرسه ای هایش شک دارد. لباس پوشیدن او عجیب و غریب است، زیاد به سر و وضع خود نمی رسد و ظاهرا شوخی های همکلاسی هایش را متوجه نمی شود. ناپلئون به رغم رفتار دوست داشتنی خود، اختلال شخصیت اسکیزوتایپال دارد.
آخرین حرف ما راجع به این تیپ شخصیتی عجیب آن است که او مشکلات شغلی دارد. وقتی از حضور در کنار دیگران بسیار مضطرب می شود و اظهارنظرهای نامتعارف و ظاهر عجیبی دارد، به سختی می تواند کار پیدا کند و کارش را حفظ کند. مشتریان یا همکارانش به راحتی از او دلسرد می شوند و خواهند ترسید. اگر کار مناسبی پیدا نکند (برای مثال، کار در تنهایی یا در محیطی که دیگران هم همان اشتغالات ذهنی او را داشته باشند).
کار کردن او طول نخواهد کشید. دوم این که شخص اسکیزوتایپال چنان استرس دارد که افکار عجیب او عملا صورت روان پریشانه به خود می گیرد (یعنی تماس اش با واقعیت را از دست می دهد). شخصیت های اسکیزوتایپال گاهی اوقات دوره های گذرای جنون دارند و در این دوره ها، دچار افکار هذیانی می شوند و فرق هذیان با واقعیت را درک نمی کنند (برای نمونه می گویند «گاندالف تو دردسر افتاده. باید او را پیدا کنم و آزادش کنم» یا «شیطان می خواهد الآن مرا تحت نفوذ خودش درآورد، فقط من می توانم شیطان را ببینم».) در این موارد کمیاب، طرف اسکیزوتایپال شما به دارو و بستری شدن نیاز دارد.
یکی از دغدغه های ما هنگام تدریس این است که به دانشجوی روان شناسی بفهمانیم شخصیت اسکیزوتایپال دقیقا چطور آدمی است. فیلم Napoleon Dynamite کار ما را خیلی راحت کرد. شخصیت اصلی فیلم، یک دبیرستانی «خوره کامپیوتر» است که با شخصیت های جادویی همچون اسب تک شاخ، هیولا و حتی مخلوق خیالی خود به نام Liger (که چیزی بین tiger [یا ببر) و lion [یا شیر است ولی قدرت جادویی دارد) اشتغال ذهنی دارد. ناپلئون دوستان کمی دارد، به خوبی ارتباط برقرار نمی کند و به نیات هم مدرسه ای هایش شک دارد. لباس پوشیدن او عجیب و غریب است، زیاد به سر و وضع خود نمی رسد و ظاهرا شوخی های همکلاسی هایش را متوجه نمی شود. ناپلئون به رغم رفتار دوست داشتنی خود، اختلال شخصیت اسکیزوتایپال دارد.
آخرین حرف ما راجع به این تیپ شخصیتی عجیب آن است که او مشکلات شغلی دارد. وقتی از حضور در کنار دیگران بسیار مضطرب می شود و اظهارنظرهای نامتعارف و ظاهر عجیبی دارد، به سختی می تواند کار پیدا کند و کارش را حفظ کند. مشتریان یا همکارانش به راحتی از او دلسرد می شوند و خواهند ترسید. اگر کار مناسبی پیدا نکند (برای مثال، کار در تنهایی یا در محیطی که دیگران هم همان اشتغالات ذهنی او را داشته باشند).
کار کردن او طول نخواهد کشید. دوم این که شخص اسکیزوتایپال چنان استرس دارد که افکار عجیب او عملا صورت روان پریشانه به خود می گیرد (یعنی تماس اش با واقعیت را از دست می دهد). شخصیت های اسکیزوتایپال گاهی اوقات دوره های گذرای جنون دارند و در این دوره ها، دچار افکار هذیانی می شوند و فرق هذیان با واقعیت را درک نمی کنند (برای نمونه می گویند «گاندالف تو دردسر افتاده. باید او را پیدا کنم و آزادش کنم» یا «شیطان می خواهد الآن مرا تحت نفوذ خودش درآورد، فقط من می توانم شیطان را ببینم».) در این موارد کمیاب، طرف اسکیزوتایپال شما به دارو و بستری شدن نیاز دارد.
نویسنده: دبلیو. بِرَد جانسون و کِلی مورِی
منبع: کتاب «عشق دیوانه وار»