یکی از سئوالات مهمی که انسان از اول آفرینش در ذهن خود داشت، چرایی زندگی است.
پنج واژه مرتبط با زندگی
برای فهم بهتر زندگی و داشتن زندگی بهتر، باید در مورد چهار اصطلاح آشنایی داشت و در مورد آن به آگاهی های لازم در این موضوع دست یافت. این چهار اصطلاح عبارتند از:
- سبک زندگی
- فلسفه زندگی
- مهارت های زندگی
- معنای زندگی
- رضایت از زندگی
جدای از اینکه هر کدام یک از این واژگان دارای استقلال ماهیتی هستند ولی در عین حال به دیگری نیز وابسته اند. به عنوان نمونه کسی که دارای مهارت های لازم در زندگی است، رضایت از زندگی مطلوبی را نیز تجربه می کند. کسی که فلسفه زندگی را به درستی درک کرده است، معنای خوبی را در زندگی نیز برمی گزیند که در نهایت منجر به رضایت از زندگی در او می شود.
در این نوشتار پس از توضیحات مختصری در مورد هر کدام یک از موارد اشاره شده، به بیان توضیحاتی در مورد ارتباط این اصطلاحات با یکدیگر خواهیم پرداخت.
1)سبک زندگی
سبک زندگی[1]، بخش مهمی از زندگی هر فردی است. اگر بخواهیم به زمان پیدایی این واژگان اشاره کنیم، باید آن را از ویژگی های دوران مدرنیته دانست. نباید این تصور شود که قدمای علوم انسانی و علوم اجتماعی به این واژگان توجهی نداشتند. اما سخن آن است که انسان دوران مدرن این اصطلاح را به گونه ای وارد علوم اجتماعی و مباحث آکادمیک دانشگاهی کرد.
نمی توانید دانشی را بیابید که به توضیحی در مورد این اصطلاح نپرداخته باشد و به گونه ای خود را متولی تبیین آن ندانسته باشد. روان شناسی، جامعه شناسی، مطالعات فرهنگ، دانش سلامت، جامعه شناسی ارزش ها، جامعه شناسی پزشکی، تجارت، تبلیغات و رسانه هر کدام سعی کرده اند به گونه ای خود را متولی تبیین پارادایم های آن بدانند. [2]
در تعریف سبک زندگی می توان گفت: «سبک زندگی مفهومی است کلی که افزون بر هدف، دربردارنده اندیشه فرد درباره خود و دنیا و همچنین شیوه منحصر به فرد هر فرد برای نیل به هدف، در شرایط خاث است. سبک زندگی، پلی است به سوی نیل به هدف شخصی.»[3]
نمی توانید دانشی را بیابید که به توضیحی در مورد این اصطلاح نپرداخته باشد و به گونه ای خود را متولی تبیین آن ندانسته باشد. روان شناسی، جامعه شناسی، مطالعات فرهنگ، دانش سلامت، جامعه شناسی ارزش ها، جامعه شناسی پزشکی، تجارت، تبلیغات و رسانه هر کدام سعی کرده اند به گونه ای خود را متولی تبیین پارادایم های آن بدانند. [2]
در تعریف سبک زندگی می توان گفت: «سبک زندگی مفهومی است کلی که افزون بر هدف، دربردارنده اندیشه فرد درباره خود و دنیا و همچنین شیوه منحصر به فرد هر فرد برای نیل به هدف، در شرایط خاث است. سبک زندگی، پلی است به سوی نیل به هدف شخصی.»[3]
عوامل روان شناختی موثر بر انتخاب سبک زندگی
عوامل مختلفی را می توان برشمرد که سبب می شود فردی سبک زندگی خاصی را برگزیند و یا اقدام به اصلاح سبک زندگی ای که در گذشته بدان انس داشته است، اقدام کند.
این عوامل را می توان به عوامل روان شناختی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... تقسیم کرد. در میان عامل روان شناختی، چهار عامل مهم را می توان نام برد که بر روی انتخاب سبک زندگی موثر هستند. تقلید، یادگیری، میل و کشش، ذوق و سلیقه از جمله عوامل روان شناختی ای هستند که سبب می شود شخصی سبک زندگی خاصی را در پیش بگیرد و یا از سبک زندگی خود رویگردان شود.
این عوامل را می توان به عوامل روان شناختی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... تقسیم کرد. در میان عامل روان شناختی، چهار عامل مهم را می توان نام برد که بر روی انتخاب سبک زندگی موثر هستند. تقلید، یادگیری، میل و کشش، ذوق و سلیقه از جمله عوامل روان شناختی ای هستند که سبب می شود شخصی سبک زندگی خاصی را در پیش بگیرد و یا از سبک زندگی خود رویگردان شود.
اهمیت انتخاب درست سبک زندگی
انتخاب سبک درست زندگی، تاثیر مهمی در داشتن رضایت از زندگی دارد. انتخاب سبک زندگی باید بر اساس انسان شناسی درست صورت بگیرد. شخصی که دارای معرفت شناسی صحیح، هستی شناسی درست و انسان شناسی کامل باشد، ناگزیر از آن است که سبک زندگی خود را بر اساس همین مبانی شکل دهد.
انسانی که خود را محدود به این دنیا بداند، سبک زندگی ای را برمی گزیند که بیشتر سرگرم باشد و سعی در کسب توشه مادی بیشتر برای گذران خوش این دنیا دارد ولی آن کسی که حیات خود را به گسترده هستی می داند و نهایتی برای آن نمی داند به گونه ای زندگی می کند که برای این مسیر طولانی توشه بسیاری را با خود همراه کند.
زندگی، بدون داشتن سبکی برای شکل دادن به آن، معنایی ندارد. آبی که در طرفی ریخته نباشد هم به هدر می رود و هم کارایی خود را از دست می دهد. دریا اگر زیباست و یا اگر رودخانه جاری است از آن روی هست که خود را در قالبی قرار داده است و برای خود چارچوبی را قرار داده است. انسان هم به همین گونه است. او نمی تواند بدون داشتن سبکی برای زیستن زندگی کند. حتی آن افرادی هم که بیان می دارند که در زندگی خود سبکی برای زندگی ندارند، هم سبک زندگی دارند. سبک زندگی این افراد، سبکی زندگی کاهلی است و تنبلی که نهایت این نوع زندگی خسران دنیا و آخرت است.
انسانی که خود را محدود به این دنیا بداند، سبک زندگی ای را برمی گزیند که بیشتر سرگرم باشد و سعی در کسب توشه مادی بیشتر برای گذران خوش این دنیا دارد ولی آن کسی که حیات خود را به گسترده هستی می داند و نهایتی برای آن نمی داند به گونه ای زندگی می کند که برای این مسیر طولانی توشه بسیاری را با خود همراه کند.
زندگی، بدون داشتن سبکی برای شکل دادن به آن، معنایی ندارد. آبی که در طرفی ریخته نباشد هم به هدر می رود و هم کارایی خود را از دست می دهد. دریا اگر زیباست و یا اگر رودخانه جاری است از آن روی هست که خود را در قالبی قرار داده است و برای خود چارچوبی را قرار داده است. انسان هم به همین گونه است. او نمی تواند بدون داشتن سبکی برای زیستن زندگی کند. حتی آن افرادی هم که بیان می دارند که در زندگی خود سبکی برای زندگی ندارند، هم سبک زندگی دارند. سبک زندگی این افراد، سبکی زندگی کاهلی است و تنبلی که نهایت این نوع زندگی خسران دنیا و آخرت است.
2)فلسفه زندگی[4]
یکی از ابتدایی ترین سئوالاتی که در ذهن هر انسانی پیدا می شود، این است که «به چه دلیل پای در این دنیا گذاشته است؟» مولانا نیز این سئوال خود را در قالب شعر اینگونه بیان کرده است.
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
در روایتی امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «رحم الله امرء علم من این فی این والی این؛ خدا بیامرزد کسی را که بداند از کجا آمده است؟ در کجا هست و به کجا خواهد رفت؟»[5]
با بیانی که گذشت، می توان این را بیان کرد که این سئوال یکی از مهم ترین سئوالاتی است که در ذهن او وجود دارد و تاثیر پاسخگویی آن به گونه ایست که می تواند تمام زوایای زندگی انسان را در برگیرد. کسی که زندگی را یک امر پوچ بداند به مانند آنچه که در نهیلیسم بدان می پردازند، دیگر تلاشی برای زندگی نمی کند و آن کسی که زندگی دنیا را یک امر موقت و زمینه زندگی آخرتی می داند، به گونه ای زندگی می کند که از هر لحظه زندگی در دنیا، بهره ای برای زندگی آخرت خود مهیا کند.
پی نوشت:
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
در روایتی امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «رحم الله امرء علم من این فی این والی این؛ خدا بیامرزد کسی را که بداند از کجا آمده است؟ در کجا هست و به کجا خواهد رفت؟»[5]
با بیانی که گذشت، می توان این را بیان کرد که این سئوال یکی از مهم ترین سئوالاتی است که در ذهن او وجود دارد و تاثیر پاسخگویی آن به گونه ایست که می تواند تمام زوایای زندگی انسان را در برگیرد. کسی که زندگی را یک امر پوچ بداند به مانند آنچه که در نهیلیسم بدان می پردازند، دیگر تلاشی برای زندگی نمی کند و آن کسی که زندگی دنیا را یک امر موقت و زمینه زندگی آخرتی می داند، به گونه ای زندگی می کند که از هر لحظه زندگی در دنیا، بهره ای برای زندگی آخرت خود مهیا کند.
پی نوشت:
[1] . life style
[2] . محمدتقی فعالی، مبانی سبک زندگی اسلامی، تهران: موسسه فرهنگی- هنری دین و معنویت آل یس، دوم، 1397، ص 57.
[3] . آکستین وکرن، ارزیابی و درمان سبک زندگی، مترجم: محمد علیزاده و دیگران، تهران: رسش، 1389، ص 35.
[4] . Philosophy of life
[5] . ملاصدرا، اسفار اربعه، تهران، انتشارات الحیدریه، چاپ اول، 1379، ج8، ص355.