هوش معنوی زمینه لازم برای تربیت معنوی انسان است.
تعاریف هوش معنوی
امونز (۲۰۰۰) هوش معنوی را به عنوان «کاربرد انطباقی اطلاعات معنوی برای تسهیل کردن حل مشکلات و مسائل روزمره و دستیابی به هدف» تعریف می کند.
مولفه های هوش معنوی
مولفه های هوش معنوی از دید امونز:
1. ظرفیت و فرارفتن از فیزیک و ماده
۲. توانائی تجربه کردن حالت های بالاتر هوشیاری
٣. توانائی رضایت از تجربه ی روزمره
4. توانائی استفاده کردن از منابع معنوی برای حل مسائل و مشکلات
5. ظرفیت خویشتن داری (این ویژگی بعدا به خاطر اینکه روی رفتار تمرکز داشت، تا توانائی انسانی حذف گردید).
سنیگ (۲۰۰۸) هوش معنوی را به عنوان توانائی ذاتی تفکر و نهم پدیده های معنوی و راهنمائی هر روزه ی رفتار توسط ایدئولوژی معنوی تعریف کرده است.
1. ظرفیت و فرارفتن از فیزیک و ماده
۲. توانائی تجربه کردن حالت های بالاتر هوشیاری
٣. توانائی رضایت از تجربه ی روزمره
4. توانائی استفاده کردن از منابع معنوی برای حل مسائل و مشکلات
5. ظرفیت خویشتن داری (این ویژگی بعدا به خاطر اینکه روی رفتار تمرکز داشت، تا توانائی انسانی حذف گردید).
سنیگ (۲۰۰۸) هوش معنوی را به عنوان توانائی ذاتی تفکر و نهم پدیده های معنوی و راهنمائی هر روزه ی رفتار توسط ایدئولوژی معنوی تعریف کرده است.
تعریف نویل
نویل (۲۰۰۱) با تعریف امونز (۲۰۰۰) موافق بود و اضافه نمود که هوش معنوی توانائی ذاتی است. وی هوش معنوی را به عنوان پتانسیل درونی انسانی معرفی می کند و با توانایی های هسته ای ذکر شده توسط ماش (۲۰۰۰) موافق است و ۲ مورد دیگر به آنها می افزاید:
1.شناختی هوشیارانه از این موضوع که واقعیت فیزیکی در یک واقعیت چند بعدی محاط شده است که ما به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه لحظه به لحظه با آن در حال تقابل هستیم.
۲. پیگیری هوشیارانه سلامت روانی نه فقط برای خودمان بلکه برای جامعه ی جهانی.
زوهر و مارشال (۲۰۰۳) هوش معنوی را به عنوان هوشی که با آن می توانیم اعمال زندگیمان را در یک مفهوم و زمینه ای وسیع تر، غنی تر و با معناتر قرار دهیم تعریف می کنند، و از آن به مثابه هوشی نام می برند که به واسطه آن می توان عمل با شیوه ای از زندگی را با معناتر ارزیابی نمود.
1.شناختی هوشیارانه از این موضوع که واقعیت فیزیکی در یک واقعیت چند بعدی محاط شده است که ما به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه لحظه به لحظه با آن در حال تقابل هستیم.
۲. پیگیری هوشیارانه سلامت روانی نه فقط برای خودمان بلکه برای جامعه ی جهانی.
زوهر و مارشال (۲۰۰۳) هوش معنوی را به عنوان هوشی که با آن می توانیم اعمال زندگیمان را در یک مفهوم و زمینه ای وسیع تر، غنی تر و با معناتر قرار دهیم تعریف می کنند، و از آن به مثابه هوشی نام می برند که به واسطه آن می توان عمل با شیوه ای از زندگی را با معناتر ارزیابی نمود.
تعریف کینگ از هوش معنوی
کینگ (۲۰۰۷) معتقد است که هوش معنوی مجموعه ای از ظرفیت های ذهنی انطباقی است که بر پایه های غیر مادی و جنبه هایی ماورای واقعیت هستند، به ویژه آن جایی که که در ارتباط با طبیعت وجودی یک شخص معنای شخصی ماوراء و درجات بالای هوشیاری هستند، هنگامی که این ظرفیت ها به کار گرفته می شوند این فرآیند جهت تسهیل حل مساله و مواجهه با مشکلات انطباقی عمل می کند.
کینگ بعدها چهار توانائی یا ظرفیت هسته ای برای هوش معنوی مطرح کرد:
1. تفکر انتقادی نسبت به هستی: توانائی اندیشیدن به صورت انتقادی در مورد وجود و ذات طبیعت، واقعیت جهان، فضای زمان و دیگر مسائل متافیزیکی و وجودی، همچنین ظرفیت اندیشیدن در مورد مسائل غیر وجودی در ارتباط با هستی شخص.
۲. تولید معنای شخصی: توانائی استخراج معنا و هدف شخصی از همه ی تجارب ذهنی و فیزیکی، شامل خلق کردن و تسلط یافتن به معنا و اهداف زندگی.
٣. آگاهی ماورائی: ظرفیت شناختن الگوها و ابعاد ماورای خود، دیگران و دنیای فیزیکی در طی حالت های نرمال و معمول آگاهی به همراه ظرفیت شناختن ارتباط آنا با خود فرد و بعد جسمانی و فیزیکی اش.
۴. گستره ی حالت هوشیاری: توانائی ورود و خروج به حالت های بالاتر آگاهی و هوشیاری (برای مثال، آگاهی خالص، آگاهی و هوشیاری کیهانی، وحدت و یگانگی) و دیگر حالت های ماورای بصیرت خود فرد و به عنوان تفکر عمیق، مراقبه، عبادت و غیره.
وی معتقد است که سه جنبه ی مهم از هوش معنوی وجود دارد:
١. شناخت توسط خود فرد: یعنی شناخت نسبت به بدن، مشکلات، گذشته، دارائی های شغل، جنسیت، نژاد و ملیت.
٢. درک کردن قانون علیت و مفهوم جهانی: هوش معنوی یعنی اینکه فرد مسوولیت صد در صد خود، زندگی و موقعیتش را بپذیرید. فرد تصدیق می کنند که خالق زندگی، تفکر و عقایدش می باشد و فرضیاتش دنیای اطراف را می سازد.
۳. عدم وابستگی به عنوان یک وجود روحانی: فرد به نتایج روش ها و تجارب وابسته نیست، بهزیستی وی از درون و از راه هویت معنوی بر می خیزد. هوش معنوی با ممارست در این سه جنبه رشد می کند. ابزار هوش معنوی شامل، عبادت، مراقبه، تعمق، آگاهی هوشیار از گرایش های فرد نسبت به ترس و خشم، دور کردن حالت هیجانی یک فرد از ترس و تمرین مداوم روزانه و تمرکز بر تفکرات، هیجانات و رفتارهای فرد می باشد.
کینگ بعدها چهار توانائی یا ظرفیت هسته ای برای هوش معنوی مطرح کرد:
1. تفکر انتقادی نسبت به هستی: توانائی اندیشیدن به صورت انتقادی در مورد وجود و ذات طبیعت، واقعیت جهان، فضای زمان و دیگر مسائل متافیزیکی و وجودی، همچنین ظرفیت اندیشیدن در مورد مسائل غیر وجودی در ارتباط با هستی شخص.
۲. تولید معنای شخصی: توانائی استخراج معنا و هدف شخصی از همه ی تجارب ذهنی و فیزیکی، شامل خلق کردن و تسلط یافتن به معنا و اهداف زندگی.
٣. آگاهی ماورائی: ظرفیت شناختن الگوها و ابعاد ماورای خود، دیگران و دنیای فیزیکی در طی حالت های نرمال و معمول آگاهی به همراه ظرفیت شناختن ارتباط آنا با خود فرد و بعد جسمانی و فیزیکی اش.
۴. گستره ی حالت هوشیاری: توانائی ورود و خروج به حالت های بالاتر آگاهی و هوشیاری (برای مثال، آگاهی خالص، آگاهی و هوشیاری کیهانی، وحدت و یگانگی) و دیگر حالت های ماورای بصیرت خود فرد و به عنوان تفکر عمیق، مراقبه، عبادت و غیره.
وی معتقد است که سه جنبه ی مهم از هوش معنوی وجود دارد:
١. شناخت توسط خود فرد: یعنی شناخت نسبت به بدن، مشکلات، گذشته، دارائی های شغل، جنسیت، نژاد و ملیت.
٢. درک کردن قانون علیت و مفهوم جهانی: هوش معنوی یعنی اینکه فرد مسوولیت صد در صد خود، زندگی و موقعیتش را بپذیرید. فرد تصدیق می کنند که خالق زندگی، تفکر و عقایدش می باشد و فرضیاتش دنیای اطراف را می سازد.
۳. عدم وابستگی به عنوان یک وجود روحانی: فرد به نتایج روش ها و تجارب وابسته نیست، بهزیستی وی از درون و از راه هویت معنوی بر می خیزد. هوش معنوی با ممارست در این سه جنبه رشد می کند. ابزار هوش معنوی شامل، عبادت، مراقبه، تعمق، آگاهی هوشیار از گرایش های فرد نسبت به ترس و خشم، دور کردن حالت هیجانی یک فرد از ترس و تمرین مداوم روزانه و تمرکز بر تفکرات، هیجانات و رفتارهای فرد می باشد.
تعریف وگان از هوش معنوی
وگان (۲۰۰۲) تعریف زیر را برای هوش معنوی پیشنهاد می کند:
هوش معنوی با زندگی درونی ذهن و روح و ارتباطاتش در جهان مرتبط است. هوش معنوی به ظرفیتی برای درک عمیق سوالات وجودی و بینشی بر ابعاد چندگانه ی هوشیاری دلالت دارد. هوش معنوی همچنین بر آگاهی معنوی، به عنوان زمینه ای از زیستن یا به عنوان نیروی زیستی، زندگی خلاق تکاملی دلالت دارد. اگر تکامل زندگی را از ستاره ها تا مواد، گیاهان، حیوانات و حیات وجودی انسان، نمایانگر نوعی از هوش، تا یک فرآیند تصادفی صرف در نظر بگیریم، پس می توان آن را معنویت یا هوش معنوی نامید.
هوش معنوی به عنوان یک هوشیاری و آگاهی در هر آگاهی عمیق مادی، زندگی، بدنی، ذهنی، روحی منتج می شود. بنابراین هوش معنوی چیزی فراتر از توانائی ذهنی و فردی است. هوش معنوی تجلی می یابد تا فرد را به یگانگی روح خویش مرتبط سازد. هوش معنوی ورای رشد روانی مرسوم قدم می گذارد. به علاوه، در مورد خود آگاهی، هوش معنوی بر ارتباط انسان ها با بعد فرامادی یکدیگر و با جهان دلالت دارد.
منبع: کتاب معنویت درمانی. سیدرضا میرمهدی، مجید صفاری نیا و احسان شریفی. صص 146-149، انتشارات آوای نور، سوم. 1396.
هوش معنوی با زندگی درونی ذهن و روح و ارتباطاتش در جهان مرتبط است. هوش معنوی به ظرفیتی برای درک عمیق سوالات وجودی و بینشی بر ابعاد چندگانه ی هوشیاری دلالت دارد. هوش معنوی همچنین بر آگاهی معنوی، به عنوان زمینه ای از زیستن یا به عنوان نیروی زیستی، زندگی خلاق تکاملی دلالت دارد. اگر تکامل زندگی را از ستاره ها تا مواد، گیاهان، حیوانات و حیات وجودی انسان، نمایانگر نوعی از هوش، تا یک فرآیند تصادفی صرف در نظر بگیریم، پس می توان آن را معنویت یا هوش معنوی نامید.
هوش معنوی به عنوان یک هوشیاری و آگاهی در هر آگاهی عمیق مادی، زندگی، بدنی، ذهنی، روحی منتج می شود. بنابراین هوش معنوی چیزی فراتر از توانائی ذهنی و فردی است. هوش معنوی تجلی می یابد تا فرد را به یگانگی روح خویش مرتبط سازد. هوش معنوی ورای رشد روانی مرسوم قدم می گذارد. به علاوه، در مورد خود آگاهی، هوش معنوی بر ارتباط انسان ها با بعد فرامادی یکدیگر و با جهان دلالت دارد.
منبع: کتاب معنویت درمانی. سیدرضا میرمهدی، مجید صفاری نیا و احسان شریفی. صص 146-149، انتشارات آوای نور، سوم. 1396.