آذرتاش آذرنوش
شناسنامه | |
29 بهمن سال 1316 ه.ش | تولد |
- | درگذشت |
- | علت درگذشت |
- | آرامگاه |
ایرانی | ملیت |
اسلام | دین |
شیعه | مذهب |
- | دیگر نام ها |
دکتری زبان و ادبیات عرب | تحصیلات |
دانشگاه تهران - دانشگاه فرانسه و دانشگاه کمبریج | دانشگاه |
استاد دانشگاه | زمینه فعالیت |
- | سبک |
از سال 1346 ه.ش | سال های فعالیت |
تألیفات متعدد | آثار مهم |
چهره ماندگار ادبیات عرب در سال 1380 ه.ش | جایزه ها |
- | وبگاه رسمی |
- | همسر |
- | فرزندان |
پدر: محمد | والدین |
زندگی نامه
تولد
آذرتاش آذرنوش، فرزند محمد آذرنوش در 29 بهمن 1316 ه.ش در قم زاده شد، اما در تهران زیست و همانجا تحصیلات دوره ابتدایی را آغاز کرد.سمت و فعالیت ها
فعالیت های علمی
تحصیلات
در نه سالگی همراه پدر که ریاست حسابداری راه آهن ایران، ناحیة جنوب را بعهده گرفته بود، به اهواز رفت و تا سال 1329 ه.ش که دوره ابتدایی را به پایان رسانید در آن شهر زیست. دوره متوسطه را در تهران و در دبیرستان رازی آغاز کرد در سال 1335 ه.ش برای آنکه بتواند در رشته ادبی ادامه تحصیل دهد، به دبیرستان دارالفنون انتقال یافت. طی یکسالی که در آن دبیرستان بود در انجمن های ادبی شرکت میجست، و گاه شعر میسرود و در مجلات آن زمان منتشر میساخت. نیز به همراهی چندتن از دوستان خوش قریحة خود انجمنی به نام انجمن شعرا تشکیل داد که بیگمان در پرورش ذوق ادبی و تعیین سرنوشت او و دوستانش بی تأثیر نبود.در سال 1336 ه.ش، در رشته ادبیات عرب که به تازگی در دانشگاه تهران تشکیل شده بود نام نویسی کرد. در پایان سال تحصیلی 36-37 در مسابقهای که دانشکدة معقول برای تخصیص بورس تحصیلی دولت عراق به دو دانشجوی ایرانی برگزار کرده بود شرکت جست و بیدرنگ به آن کشور سفر کرد و در دانشکدة ادبیات، رشتة ادبیات عرب نام نوشت . دو سال بعد، انقلاب عراق و پریشانی احوال، ادامة تحصیل را برای او غیرممکن ساخت و او ناچار به تهران بازگشت و در سال 1339 ه.ش از دانشکدة معقول فارغ التحصیل شد. چون در آن هنگام برای ادا مه تحصیل در رشتة ادبیات عرب در ایران جائی نبود، او عازم کشور فرانسه شد. از آنجا که دو زبان عربی و فرانسه را در حد معقول آموخته بود، به آسانی توانست دوره دکتری را بگذراند و از نخستین رساله دکتری خود که «تحقیق و ترجمة بخشی از کتاب طبقات الشعرای ابن معتز» بود دفاع کند. اما چون هنوز خود را نیازمند دانش بیشتری دید، دوباره در رشته ادبیات عرب برای نگاشتن رساله دیگری نام نویسی کرد و چون پیش از آن دوره کتابداری رانیز خوانده بود، در کتابخانه ملی پاریس بخش عربی بکار نیز مشغول شد. این شغل به او اجازه داد که به وجود دو نسخه از کتاب خرید القصر عمادالدین اصفهانی، بخش مغرب و اندلس، پیببرد و به راهنمایی شارل پلا به عنوان رسالة دومین دکترا، به تصحیح آن اقدام نماید. این کتاب در سال 1972 در تونس به چاپ رسید.
او پس از حصول بر دومین دکترای خود به ایران بازگشت و پس از چند ماه کار در «بنیاد فرهنگ ایران» و پژوهش در باب واژههای فارسی معرب، و نیز ترجمه کتاب فتوح البلدان بلاذری، در دانشکدة خود، معقول و منقول که آن هنگام به «الهیات و معارف اسلامی» تغییر نام داده بود، استخدام شد (سال 1346 ه.ش).
او نخستین ایرانی بود که در ادب عرب دکترا گرفته بود. به همین جهت از مسئولیتی که برعهدهاش میافتاد آگاه بود، وی نخست گروه عربی دانشکده خود را سروسامان بخشید و سپس به معاونت دانشکده برگزیده شد. اما کار اداری هیچگاه مانع پژوهشهای او نگردید و در همان احوال، علاوه بر چندین مقاله به فارسی و عربی و فرانسه، و شرکت در چندین کنگرة خارجی، کتاب «راه های نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان تازی» را نگاشت و کتاب موسیقی الکبیر فارابی را به فارسی ترجمه کرد.
او هیچگاه از کاری که درباره معربات آغاز کرده بود چشم نپوشید. اما ملاحظه میکرد که این گونه پژوهش، به دانش زبان شناسی و زبانهای کهن سامی به ویژه زبان آرامی نیاز دارد. از این رو در سال 1356 ه.ش از معاونت دانشکده استعفا داد و به کشور انگلستان شتافت تا در دانشگاه کمبریج به تحقیق و آموختن زبان آرامی بپردازد.
او نخستین ایرانی بود که در ادبیات عرب دکتری گرفته است. چون به ایران بازگشت، انقلاب غریدن آغاز کرده بود و شور و هیجان لاجرم مانع کارهای درسی و تحقیقی میگردید. انقلاب فرهنگی نیز برای تجدید سامان در دانشگاه ها کار تدریس را به مدت 3 سال متوقف ساخت. آذرنوش در این فرصت باز به ترجمه و تألیف دست زد و همینکه درسهای دانشگاه آغاز شد، به امر آموزش زبان عربی همت گماشت. زیرا دریافت که در برنامة تازه به زبان دین که همانا زبان عربیست عنایت خاصی شده و بر حجم ساعات درس سخت افزوده گردیده است. دلنگرانی او از آنجا برمیخاست که میدید هر هفته، میلیونها ساعت در سطح کشور صرف تدریس این زبان میگردد و حاصلی که از آن همه کوشش به بار میآید، بس ناچیز است . بنابراین او، با توجه به ساختار زبانهای هند و اروپایی بخصوص زبان مادری خود فارسی، و با گوشة چشمی به علم زبان شناسی به تدوین کتابی برای آموزش عربی با شیوهها و ساختارهای دستوری تازه دست زد. کار تدوین کتاب با آزمایش در کلاسهای درس آغاز شد و در اثنای جنگ ایران و عراق نگارش نهایی یافت. به همین جهت بیشتر داستان های آن گرد جنگ میگردد و به شهادت قهرمان آن ختم میشود. اقدام مؤلف با تشویق های بسیار از یک سو و مخالفتهای تند دانشنمدان سنت گرا، از سوی دیگر مواجه شد. اما انتشار بیش از 70 هزار نسخه از کتاب حتی در جوامع غیردانشگاهی نشان از موفقیت نسبی آن دارد.
کتاب «آموزش عربی» در شورای گزینش کتاب سال در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به اتفاق آراء بهترین کتاب شناخته شد و به نگارنده نزی خبر برنده شدن آن ابلاغ گردید. اما یک روز پیش از پخش جوائز، تنگ چشمی و حسادت برانصاف و بیغرضی پیروز آمد و نویسنده از جائزه محروم ماند. یکی از اعضای هیئت ژوری، آنچنان از این حادثه بر آشفت که پس از استعفاء همة ماجرا را در مجلة آدینه، سال 68، شمارههای 34-35 به تفصیل شرح داد.
از سال 1364 ه.ش، آذرنوش مدیریت بخش ادبیات عرب را در مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی به عهده گرفت و از آن تاریخ تاکنون، علاوه بر تألیفات شخصی خود، بیش از 200 مقاله که برخی تا حد کتاب کوچکی گسترده است، نگاشته و صدها مقاله را نیز ویرایش کرده است.
آذرنوش ازسال 1378 ه.ش، رئیس بخش زبان عربی در دانشکدة الهیات شد و سال بعد نیز به سردبیری مجلة مقالات و بررسیها که یکی از کهنترین مجلات دانشگاهی ایران است انتخاب گردید.
از افتخارات آذرنوش یکی آن است که سه کتاب از مجموعة آثارش، «کتاب سال در جمهوری اسلامی ایران» شد و جایزه گرفت. این سه کتاب عبارتند از : ترجمة موسیقی الکبیر اثر فارابی (سال 1375 ه.ش)، ترجمة اطلس تاریخ اسلام، اثر حسین مؤنس (سال 1376 ه.ش) و فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی (سال 1379 ه.ش).
در سال 1380 ه.ش مجامع علمی ایران با همکاری تلویزیون ملی، 30 تن از شخصیتهای ایرانی را در سراسر جهان به عنوان «چهرههای ماندگار ایران» انتخاب کرد و در مجالس و مراسم گوناگون به معرفی و بزرگداشت آنان پرداخت. یکی از این «چهرهها»، آذرنوش بود که به گرفتن لوح تقدیر و جوایز گوناگون مفتخر شد.
او هماکنون علاوه بر کار استادی در دانشکده ادبیات (و گاه در دانشگاه امام صادق، تربیت مدرس) و مدیریت بخش عربی در دائرةالمعارف، سردبیر مجله مقالات و بررسیها و نیز مدیر بخش عربی در دانشکده الهیات نیز هست.
سوابق علمی و اجرایی
عضور شورای علمی دایرةالمعارف بزرگ اسلامی: از ۱۳۶۴ ه.ش تاکنون (۱۳۹۳ ه.ش )مدیر گروه ادبیات عرب مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی: از ۱۳۶۴ ه.ش تاکنون
نخستین مدیر گروه ادبیات عرب دانشگاه تهران: ۱۳۴۶ ه.ش
معاونت دانشکده الهیات و معارف دانشگاه تهران: ۱۳۴۷ ه.ش
مدیر گروه ادبیات عرب در دانشگاه الهیات
آثار
الف) کتاب:ـ النحو التجریبی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۹ ه. ه.ش؛
ـ آداب و رسوم ملی ایران، مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی، ۱۳۵۵ ه. ه.ش؛
ـ تاریخ زبان و فرهنگ عربی، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، ۱۳۸۱ ه. ه.ش؛
ـ راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان تازی (پیش از اسلام)، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۴ ه. ه.ش؛
ـ چالش میان فارسی و عربی، سدههای نخست، تهران، نشر نی، ۱۳۸۵ ه.ش؛
ـ در باب ادب تازی (مجموعه مقالات)، گردآورنده رضوان مساح، تهران، مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهشهای ایرانی و اسلامی)، ۱۳۹۲ ه.ش؛
ـ واکاوی و معادلیابی تعدادی از واژگان قرآن کریم، تهران، جهاد دانشگاهی واحد تهران، ۱۳۹۰ ه.ش؛
ـ موضعگیریهای پیامبر(ص) در قبال عرفهای زمان خود، (مؤلف همکار)، تهران، چاپ محمدعادل ضیایی، ۱۳۸۲ ه.ش؛
ـ فرهنگ ایران در برخورد با فرهنگهای دیگر، شورای عالی فرهنگ و هنر، مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی، ۱۳۵۵ ه.ش؛
ـ تاریخ چوگان در ایران و سرزمینهای عربی، تهران، نشر ماهی، ۱۳۹۲ ه.ش؛
ـ فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی بر اساس فرهنگ عربی ـ انگلیسی هانس ور، نشر نی، ۱۳۷۹ ه.ش؛
ـ هنرهای ایرانی و آثار برجسته آن، تهران، مرکز مطالعات فرهنگی، ۱۳۵۵ ه.ش؛
ـ آموزش زبان عربی۱، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۶۶ ه.ق
ـ آموزش زبان عربی۲، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۶۷ ه.ق
ـ راهنمای آموزشی زبان عربی(۱)، تهران، دانشگاه پیام نور،۱۳۷۴٫ ه.ش
ـ تاریخ ترجمه از عربی به فارسی (از آغاز تا عصر صفوی)، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۷۵٫ ه.ش
ـ اسلام، پژوهشی تاریخی و فرهنگی، (مجموعه مؤلفان) زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳ ه.ش؛
ب) مقاله:
ـ «نگاهی به اجتماع اشرافی حجاز از خلال غزلیات عمربن ابیربیعه»، مقالات و بررسیها، ش ۵ و ۶، ۱۳۵۰ ه.ق.
ـ «نگاهی به تاریخ ثمود»، مقالات و بررسیها، ش۹و۱۰، ۱۳۵۱ ه.ق.
ـ «ایران ساسانی در اشعار عدی بن زید شاعر» یادنامه آنکتیل دوپرون، نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان، ۱۳۵۰ ه.ق.
ـ «نگاهی به تاریخچه انتقاد در شعر جاهلی عرب» (شمارههای ۱تا۳)، تهران، معارف اسلامی، ۱۳۵۳ ه.ق؛
ـ «پژوهش در زمینه علوم قرآن و حدیث: پدیدههای ایرانی در زبان ادبیات عرب»، مقالات و بررسیها، زمستان ۱۳۸۱ ه.ش، دفتر ۷۲،
ـ «درنگی بر واژه قرآنی صلاه»، (مؤلف همکار محمود مکوند)، علوم قرآن و حدیث، بهار و تابستان ۱۳۹۰ ه.ش، شماره ۸۶؛
ـ «اختلاف ترجمههای قرآن بر اساس دستور زبان عربی و ساختار آن»، (مؤلف همکار عظیم عظیمپور مقدم)، علوم انسانی دانشگاه الزهرا(س)، زمستان ۱۳۸۳ ه.ش، ش۵۲؛
ـ «زنان در کشاکش نبرد: حضور زنان مسلمان در جنگها تا پایان دوره اموی»، (مؤلف همکار زهره دهقانپور)، زن در فرهنگ و هنر، پاییز ۱۳۸۸ ه.ش، دوره اول، ش۱؛
ـ «فرهنگ ایران در برخورد با فرهنگهای دیگر»، بررسیهای درباره فرهنگ ملی ایران، تهران، شورای عالی فرهنگ و هنر، ۱۳۵۴ ه.ق.
ـ «ایران ساسانی در دیوان اعشی»، مقالات و بررسیها، زمستان۱۳۸۶ ه.ش، ش۶۲؛
ـ «رساله التبصر بالتجاره جاحظ و واژههای فارسی آن»، مقالات و بررسیها، زمستان ۱۳۷۵ ه.ش، شمارههای ۵۹ و۶۰؛
ـ «ترجمه اشعار کهن فارسی به عربی»، مقالات و بررسیها، تابستان ۱۳۸۰ ه.ش، ش۶۹؛
Elements de religions iranienns chez les Arabes a lepopue preilamique، مقالات و بررسیها، شماره ۲۷، سال۱۳۵۵٫ ه.ش
ـ «کشاکش بر سر زبان بهشت»، مقالات و بررسیها، بهار و تابستان ۱۳۸۴ ه.ش، ش۷۷ (دفتر اول)؛
ـ «بررسی واژهشناختی واژه قرآنی کفر»، (مؤلف همکار مریم قاسم احمد)، ادب عربی، پاییز ۱۳۹۱ ه.ش، ش۳؛
«چوگان به سبک ایرانی»، فصلنامه فرهنگستان، ش۷، اسفند۱۳۷۵٫ ه.ش
ج) تصحیح:
فتوحالبلدان بلاذری (بخش مربوط به ایران)، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۶ ه.ق.
خریدهالقصر عمادالدین اصفهانی… (مصحح همکار)، تونس، الدارالتونسیه للنشر، ج۱، ۱۹۷۱مر۱۳۵۰ ه.ق؛ ج۲، ۱۹۷۲مر۱۳۵۱ ه.ق.
د) ترجمه:
ـ تاریخ ادبیات عرب (عبدالجلیل)، امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۳ ه.ق، چاپ دوم، ۱۳۷۳ ه.ش.
(Histoire de la litterature arabe)
ـ تاریخ ادبیات عرب، اثر رژی بلاشر، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ ه.ش؛ (Histoir de la litterature Arabe des origines a la fin du XVe Siecke)
ـ موسیقی الکبیر اثر فارابی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش فرهنگی، ۱۳۷۵٫ ه.ش
ـ فرهنگ مصطلحات (مجمع اللغات)، دفتر نشر فرهنگ اسلام، تهران، ۱۳۶۳ ه.ش؛ (Fourlingual Dictionary: Economic, Laws, eduction)
ـ مقدمه کتاب الشعر و الشعرای ابنقتیبه در آیین نقد ادبی؛ همراه با متون عربی اشعار و ترجمه فارسی آنها و تعلیقات گودفروا دومونبین، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳ ه.ش؛
ـ اطلس تاریخ الاسلام، اثر حسین مؤنس، تهران، سازمان جغرافیایی ارتش، ۱۳۷۵٫ ه.ش
ـ تاریخ زبان و فرهنگ عربی، تهران، ۱۳۷۷٫ ه.ش
ـ فرهنگ معاصر عربی به فارسی، تهران، ۱۳۷۸٫ ه.ش
ذ) سخنرانی و مصاحبه:
ـ «کنگره خاورشناسان پاریس» (سخنرانی به زبان فرانسه)، ۱۳۵۲٫ ه.ش
ـ «کنگره طه حسین، قاهره، (سخنرانی به عربی درباره آثار ترجمه شده او به فارسی)، ۱۳۵۳٫ ه.ش
ـ «ادیان ایرانی در میان اعراب جاهلی»، کنگره (۱۳) جهانی ادیان در لانکاستر (انگلیس؛ سخنرانی به زبان فرانسه)، ۱۳۵۴٫ ه.ش
ـ «آیین ترجمه در ادبیات کهن فارسی»، سخنرانی در دانشگاه اصفهان، ۱۳۷۱٫ ه.ش
ـ «میزگرد فرهنگسرای اندیشه، درباره ترجمههای قرآن، تابستان ۱۳۷۵٫ ه.ش
ـ «سخنرانی به زبان فرانسه در انجمن ایرانشناسی فرانسه موضوع: تبادلات فرهنگی ایران و عرب، ۱۳۷۵٫ ه.ش
ـ «سخنرانی در پاریس به عنوان La formation persem classique sous…، ۱۳۷۶٫
ـ (مصاحبه) «بحران اصطلاح شناسی»، خردنامه همشهری، بهمن ۱۳۸۶ ه.ش، شماره ۲۳؛
ـ (مصاحبه) «پارسیان عربگرا»، اطلاعات حکمت و معرفت، مرداد ۱۳۸۶ ه.ش، شماره ۱۷؛
جوایز و افتخارات:
ـ برنده کتاب سال ۱۳۷۵ ه.ش در بخش ترجمه، برای ترجمه فارسی کتاب اطلس تاریخ الاسلام، اثر حسین مؤنس٫پـ برنده کتاب سال ۱۳۷۵ ه.ش در بخش تصحیح اثر، برای تصحیح کتاب موسیقی الکبیر فارابی.
ـ برنده کتاب سال ۱۳۷۸ ه.ش برای تألی، کتاب فرهنگ معاصر عربی به فارسی.
اندیشه / نظرات
مصاحبه سایت تبیان با دکتر آذرتاش آذرنوش* به چه دلیل ما ایرانیان نیازمند زبان عربی هستیم ؟
به دو دلیل به زبان عربی نیازمندیم . نخست آنکه زبان دین ما عربی است و ساختارهای زبان شناختی عربی آنچنان با زبان و فرهنگ ما آمیخته اند، که جدایی ناپذیر به نظر می رسند.
بنابراین، ناچاریم آنچه را که از عربی در زبان ما وجود دارد، هم به لحاظ ساختاری ( نحوی) و هم ریخت شناسی ( صرفی ) بیاموزیم. دلیل دیگر اینکه از آغاز شکل گیری زبان فارسی در سده چهارم هجری و پس از آن، تا سده دهم، میزان حضور واژگان عربی در زبان ما، سیر صعودی قابل توجهی از 4 به 90 درصد داشته است. از این جهت، برای بازشناسی هویت ملی خود نیز به این زبان نیازمندیم.
* به چه دلیل ما هنوز به زبان فارسی گفت و گو می کنیم ؛ در حالی که پس از ورود اسلام به شمال آفریقا، زبان مردم آن کشورها، عربی شد و حتی برخی از پادشاهان ایرانی هم در سده چهارم هجری به زبان عربی شعر می سرودند؟
می توان در این مورد به سه عامل اشاره کرد. نخست اینکه، ایران پیش از اسلام نیز سرزمینی متمدن با مردمانی فرهیخته بود و متون علمی مانند فلسفه، پزشکی، ریاضی، منطق و . . . به زبان فارسی بود. بنابراین، عظمت مایه های کهن ایرانی از یک سو، و علاقه و تعصب مردم ایران به آنها از سوی دیگر، از مهمترین عوامل به شمار می رود. عامل دیگر، تأثیر پذیری تمدن اسلامی از فرهنگ و تمدن کهن ایرانی است. در واقع سنتها، روش اداره مملکت، حکمتها و حتی واژه های ایرانی به سرعت در جهان عرب منتشر شد. برای مثال، در سده اول هجری، 60 تا 70 درصد مردم بصره و 40 تا 50 درصد مردم کوفه به زبان فارسی صحبت می کردند. همچنین در بغداد، محله ها و کوی هایی با نام فارسی وجود داشت، مانند محله های درب المجوس، توستریه ( که شوشتری بودند) و خوارزمیه، دلیل آخر، سامی و یا حامی بودن مردمان کشورهایی است که به سرعت تحت تأثیر فرهنگ و زبان عرب قرار گرفتند. در حالیکه ایرانیان آریایی هستند و زبانشان به لحاظ ساختار، مفهوم و ریخت شناسی با زبان عربی تفاوت دارد.
* آیا ایرانیان در پیدایش ادبیات عرب و رشته های گوناگون آن، نقشی داشته اند؟
بله، نقش بسزایی داشته اند، به طوری که به نظر من در سده سوم و چهارم هجری، مرکز ادبیات عرب، خراسان ایران بوده و از این نظر با بغداد رقابت داشته است. همان طور که گفتید حتی شعوبیه های ایرانی به زبان عربی شعر می گفتند : برای مثال عضدالدوله که سکه های پهلوی را ضرب کرد و تاج ساسانی بر سر گذاشت، بعدها از شاعران معروف عرب شد.
* از چه زمانی زبان فارسی را به خط عربی نوشتند و آیا خط عربی مناسبترین خط برای زبان فارسی است؟
تاکنون سندی به دست نیامده که بتوانیم این زمان را تعیین کنیم. اما به یقین خط عربی، یکی از بدترین خط ها برای نگارش فارسی است. با این وجود، از خط پیشین آن – پهلوی – مناسب تر است. در واقع، ما امروزه فارسی را به شکلی می نویسیم و بعد آن را در معنای مورد نظر به کارگرفته و با اصواتی که درباره آن تصمیم گرفته ایم، می خوانیم.
* چه رابطه ای بین زبان عربی مُبین – زبان قرآن کریم - و زبان مردم عربستان آن روزگار وجود داشته است؟
تا پیش از سده های دوم و سوم قبل از هجرت، قبایلی در عربستان وجود داشتند که با لهجه های مختلف صحبت می کردند. طی این سده ها، زبان واحدی به وجود آمد که عناصری از همه لهجه ها را در برداشت. این زبان را که با آن شعر می گفتند و در سراسر جزیرة العرب مورد احترام بود، " العربیة الفصحی " می نامیدند و در واقع، همان عربی مُبین یا زبان قرآن کریم است.
* زبان قرآن کریم چه تأثیری بر زبان و ادبیات عرب گذاشته است؟
پس از گذشت بیش از 50 سال از نزول قرآن کریم، اندک اندک الفاظ، ترکیبها و معانی آیات قرآنی به شعر و ادبیات عرب راه پیدا کرد، چرا که پیش از آن، به کار بردن زبان وحی را در آثارشان، گستاخی می شمردند .
* دیدگاه شما در مورد اعجاز بیانی قرآن چیست؟
تردیدی نیست که بیان و الفاظ قرآنی، حتی برای ما ایرانی ها که زبانمان عربی نیست، بسیار شگفت آور است. چرا که مقصود پیام آور آن – به ویژه در برخی سوره های کوتاه – القای نوعی حس و عاطفه است که درانسان خوفی شگفت آور برمی انگیزد. آثار لفظی این شعر گونه های سجع دار، قافیه دار ویا گاهی آزاد، چنان عمیق بوده که فرد عرب زبان را منقلب کرده و به راه اسلام آورده است.
* به نظر شما کیفیت ترجمه از زبان عربی به فارسی، به ویژه در متون دینی، چگونه است؟ آیا ترجمه ای تحسین شما را برانگیخته است؟
طی هزار سال، قرآن کریم به صورت لفظ به لفظ ترجمه می شد و در واقع قرآن را به فارسی زیرنویسی می کردند. اما پس از آن شاهکارهایی در زمینه ترجمه تفسیر قرآن به وجود آمد که یکی از آنها، تفسیر طبری است. در حال حاضر نیز چه در متون دینی و چه غیر دینی، ترجمه های شیوایی به زبان فارسی وجود دارد که روز به روز هم شیواتر و فاخرتر می شود.
* آیا ضرورتی می بینید که قرآن کریم را خود شما به فارسی ترجمه کنید؟
خیر – قرآن کریم کتابی نیست که یک نفر بتواند آن را ترجمه کند. هرکس به گونه ای قرآن را ترجمه کرده است. به طور مثال آقای امامی، فارسی کهن را ترجیح می دهد و آقای خرمشاهی، زبان فارسی امروز را . همچنین آقای مکارم شیرازی معتقد به ترجمه حوزوی است اما آقای مجد قرآن را به شعر ترجمه می کند. به نظر من باید عده ای به اتفاق هم زبان فارسی استانداردی برای ترجمه قرآن پیدا کنند و این ترجمه پیشنهادی را به تأیید علما، زبان شناسان و فقیهان برسانند.
* به نظر شما ترجمه کدام متون عربی به زبان فارسی ضرورت دارد؟
از آنجا که تمامی پژوهش های من درباره بازشناسی فرهنگ کهن ایرانی در زبان عربی است، انبوهی از متون عربی را می شناسم که در اصل، ترجمه متون هزار ساله فرهنگ کهن ایرانی به زبان عربی است که متن فارسی آنها از بین رفته است. به نظر من باید مؤسسه ای تشکیل شود تا گام نخست را در راه ترجمه این متون و در واقع بازیابی هویت ایرانی بردارد.
منابع:
1. دانشگاه تهران
2. سایت تبیان
3. ویکی پدیا
4. مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی