يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

محمدرضا بهرنگی

محمدرضا بهرنگی
محمد رضا بهرنگي سال 1323 در شهر كرمانشاه در خانوادهاي متوسط متولد شد. . ديپلم رياضي اش را كه گرفت . در آغاز معلمي را برگزيد و به صورت خصوصي در دبيرستاني به تدريس پرداخت. در همين حين وارد بانك صادرات شد. پس از چهار ماه و نيم همكاري با آنها به بانك ملي رفت. كم كم در جريان شناخت استعداد هاي خود پي به اين موضوع برد كه بانك به درد او نمي خورد. . با آن كه به دليل كفالت، معاف از خدمت سربازي بود ناگهان تصميم گرفت به سربازي برود. پس از بازگشت از خدمت، دوباره به بانك برگشت اما پس از چندي تصميم گرفت به تهران بيايد و به دانشگاه برود. در امتحانات ورودي دانشگاه هاي علوم ارتباطات و تربيت معلم (كه آن زمان دانشسرا بود) قبول شد و موفق به قبولي در پنج رشته دانشگاه تهران در مقطع فوق ليسانس مي شود و از ميان آنها، علوم تربيتي را برمي گزيند. پنج بورسيه هم دريافت مي كند. از اين موارد او به دانشگاه تربيت معلم روي خوش نشان مي دهد و زماني كه براي اخذ دكتري به دانشگاه كاليفرنياي جنوبي مي رود، نخستين فردي است كه در تاريخ هشتاد ساله آن دانشگاه، موفق مي شود در كوتاه ترين زمان دكتري كسب كند. در نخستين دوره سازمان جهاني آموزش علوم و تكنولوژي (۱۹۹۸ ميلادي) به عنوان يكي از اعضاي هيأت مديره پذيرفته شد و اين عضويت در سال هاي آتي يعني ۲۰۰۰ ، ۲۰۰۲ ، ۲۰۰۴ و ۲۰۰۶ نيز ادامه داشت كه ضمن آن، مسئوليت كشورهاي آسياي جنوب غربي به وي واگذار شد. اگرچه نمي توان كوشش و تلاش هاي شبانه روزي و سرسختانه بهرنگي را براي صعود به قله هاي موفقيت و نام آوري براي ايران در عرصه علم و دانش در سطح جهان ناديده انگاشت، اما خود، همه اين پيشامدها را مرهون توجه و لطف الهي مي داند و هر موفقيت تازه اي را دليل ديگري براي شكرگزاري پروردگار مي يابد. گروه : علوم انسانيرشته : علوم تربيتيتحصيلات رسمي و حرفه اي : - دكتراي علوم تربيتي با گرايش مديريت آموزشي، دانشگاه كاليفرنياي جنوبي (۱۳۵۸) - فوق ليسانس علوم تربيتي با گرايش مديريت آموزشي از دانشگاه تهران - فوق ليسانس اقتصاد (دانشگاه تهران) - فوق ليسانس آموزش عالي از دانشگاه كاليفرنيا (لس آنجلس) - ليسانش مشاوره و راهنمايي (دانشگاه تربيت معلم ۱۳۵۰) - ليسانس مترجمي دانشكده علوم ارتباطات (دانشگاه علامه طباطبايي ۱۳۵۰) خاطرات و وقايع تحصيل : محمدرضا بهرنگي معتقد است اگر از حوادثي كه در جريان زندگي برايش پيش آمده به سلامت گذر كرده، لطف الهي شامل حال او شده است. به عنوان نمونه از ماجراي سال ۵۲ ياد مي كند كه همراه با گروهي از دانشجويان دانشگاه تهران به شمال كشور رفته بودند و بر اثر يك سهل انگاري، نزديك بوده جان خود را در دريا از دست بدهد. وقايع ميانسالي : در حدود ۹ سال پيش زماني كه محمدرضا بهرنگي همراه با خانواده و جمعي از بستگان به مشهد رفته بود، گروهي مركب از آقاي حسيني (مدير منطقه ۳ مشهد)، آقاي گنجي و ديگران به سراغ او مي آيند و از او دعوت مي كنند حالا كه در مشهد هستند، كارگاهي آموزشي براي يادگيري و ياددهي برپا كنند: «گفتم ما فردا عازم تهران هستيم. گفتند بليت هايتان را كنسل مي كنيم و دوباره برايتان بليت مي گيريم. فقط شما يك هفته اينجا بمانيد. اواخر شهريور بود و چون تا آغاز مهر فرصت داشتم، پذيرفتيم و آموزش را شروع كرديم. ۸۰ نفر معلم را به يك سالن آورده بودند. روزهاي اول كمي بي حوصله و بي اشتياق بودند، ولي به تدريج شوق گرفتند و روز چهارم نمايشگاه كارهاي عملي معلم هاي ابتدايي و راهنمايي برپا شد و جالب بود كه روز آخر كه جمعه بود و معمولاً روزهاي آخر كسي نمي آيد، همه حضور داشتند و با تعهد بالايي هم آمده بودند و من فهميدم چه معلم هاي باغيرتي داريم، اگر كسي بتواند با اين ها كار كند.» هنگامي كه بهرنگي به تهران بر مي گردد، آقاي حيدري (رئيس وقت آموزش و پرورش استان خراسان كه بعدها به رياست آموزش و پرورش آستان قدس رضوي رسيد) نامه اي به آقاي نجفي (وزير آموزش و پرورش) نوشته و در آن توضيح مي دهد كه شخصي به نام بهرنگي در ناحيه ۳ مشهد كارگاهي آموزشي برپا كرده كه معلمان با استقبال پرشوري در آن شركت كرده اند و با ديدن اين وضع به وزير آموزش وپرورش اعلام مي كند به هر نحو ممكن از او براي آموزش در كل كشور استفاده شود. اين نامه را براي بهرنگي فرستادند و ضمن تشكر از او دعوت كردند و برايش برنامه گذاشتند؛ برنامه اي كه تمام معلمان كشور از هر استان ۲ نفر و در هر درس و هر يك از سطوح ابتدايي و راهنمايي، شركت داشتند و اين آموزش براي حدود ۵۰ـ۴۰ نفر حدود يك ماه و نيم به طول انجاميد. اين رفت و آمدهاي طولاني درفصل گرما و كار مستمر، تأثيري مخرب در خشكاندن سوي چشم هاي دكتر بهرنگي داشت. به نحوي كه بينايي اش را به سرعت از دست داد. او مي گويد: «رفتم نزد مرحوم دكتر شرجردي كه از متخصصان برجسته چشم بود. ايشان گفت اگر شده فرش منزلت را هم بفروشي براي درمان برو خارج از كشور. من با دانشگاه UCLA و بيمارستان آنجا كه مركز تحقيقات چشم بود آشنايي داشتم ولي امكانات برايم فراهم نبود. فكر كردم از طريق سخنراني در يكي از كنفرانس هاي خارجي مقداري از هزينه هاي سفر به خارج را تأمين كنم. به هر حال به دلايلي نشد، تا اين كه مطلع شدم دكتر سيدمحمدرضا هاشمي، جراح حاذق چشم دستگاه مخصوص ليزر را به ايران آورده. يكي از شاگردانم مرا به ايشان معرفي كرد و رفتيم به كلينيك فوق تخصصي اش و ايشان ترتيب جراحي چشم من را در ايران داد. پس از جراحي بهترين لحظه زندگي ام همان لحظه بود كه چشمم باز شد و دوباره دنيا را با نگاه و شكل جديد ديدم.» مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق اجرايي و خدماتي محمدرضا بهرنگي چنان فهرست عظيم و طويلي را شامل مي شود كه در اين شرح حال مختصر نمي گنجد. برخي از مهم ترين آنها عبارتند از فعاليت در ستاد انقلاب فرهنگي بعد از انقلاب. و به مدت دو سال 1360 تا 62 وارد يونسكو ميشود و نمايندگي بسته شده در ايران را دوباره فعال ميكند و آنجا را سر و سامان ميدهد. و نيز - عضو كميته تخصصي گروه بنيادهاي آموزش وپرورش از بدو تأسيس تاكنون - عضو هيأت مديره سازمان جهاني آموزش علوم و تكنولوژي IOSTE و نماينده كشورهاي آسياي جنوبي و كشورهاي عربي (از سال ۱۹۹۹ تاكنون) - عضو شوراي عالي آموزش وپرورش (۱۳۸۰ تاكنون) - عضو هيأت امناي مراكز تربيت معلم ايران - عضو هيأت تحريريه فصلنامه تعليم و تربيت و مجلات نوآوري هاي آموزشي، كارآفريني و... بوده است. فعاليتهاي آموزشي : محمدرضا بهرنگي استاد پايه ۳۱ دانشگاه تربيت معلم است و همچنين از سال ۵۸ تاكنون عضو هيأت علمي گروه مديريت آموزشي بوده استمراکزي که فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : محمدرضا بهرنگي در راه اندازي، مديريت و اجراي بيش از ۳۰۰ كارگاه آموزشي براي نخستين بار در ايران نقش داشته كه معمولاً با شركت بيش از يكصد نفر متقاضي آموزش الگوهاي تدريس براي استادان دانشگاه، مربيان، دبيران و معلمان كشور در استان هاي مختلف و شهر تهران همراه بوده است. همچنين وي مؤسس نخستين دوره دكتراي مديريت آموزشي در ايران بوده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد رضا بهرنگي پس از انقلاب به قصد بازگشايي دانشگاه هايي كه تعطيل شده بودند وارد ستاد انقلاب فرهنگي مي شود و يكي از مهمترين كارهايي كه آنجا صورت مي دهد، تطبيق برنامه هاي درسي علوم انساني است. كميته هاي بسياري توسط استادان متخصص تشكيل مي دهد و جالب آن كه از هر شخصي درخواست همكاري مي كند، بدون مضايقه و چشم داشت مادي به كمك مي آيد و همگي برنامه ريزي هاي لازم را انجام مي دهند. بهرنگي از آن زمان به عنوان دوران طلايي ياد مي كند و مي گويد: ديگر مثل آن دوره را نديده كه اين قدر آدم ها و اساتيد بي توقع مي آمدند و خدمت مي كردند. در سال ۱۳۶۰ تا ۶۲ وارد يونسكو مي شود و همه چيز را در آنجا سر و سامان مي دهد. نمايندگي يونسكوي بسته شده در ايران را دوباره فعال مي كند، برايش قوانين و مقررات جديد مي نويسد، طبقه بندي شغلي تهيه مي كند و با نوشتن شرح شغلي، هر كس را موظف به كار مشخصي مي كند. در اين مدت دو ساله سازمان روي چرخش مناسبي افتاد و به تندي به كارايي نهايي رسيد. حتي صدها هزار دلار از طرف يونسكو به نام خود بهرنگي براي چاپ مجلات و كارهاي مشابه فرستاده شد كه او با وجود تمام تلاش هايي كه كرده بود، همه پول ها را به حساب يونسكو گذاشت. خودش مي گويد: «يك حسابداري شسته رفته كه يك قران در آن خطا و خلاف پيدا نمي شد، تحويل وزير علوم، آقاي نجفي دادم كه ايشان يك مجلس توديع برقرار كردند. آقاي طائب، معاون ايشان پس از بازديد از يونسكو به آقاي نجفي گفت: «مرغ از قفس پريد». چون من قرارداد دو سال همكاري با آنها داشتم و پس از اين مدت، به درخواست خود از مجموعه خارج شدم.» آرا و گرايشهاي خاص : محمدرضا بهرنگي زيربناي تمام رشته هاي تربيتي و آموزشي را روانشناسي عنوان مي كند و اذعان مي دارد «روانشناسي يادگيري بخصوص در علوم تربيتي از اهميت بالايي برخوردار است و در گرايش هاي علوم تربيتي، روانشناسي زمينه اصلي را به وجود مي آورد.» در راستاي يادگيري، او مجموعه اي از كتاب هاي «الگوهاي تدريس» را ترجمه و منتشر كرده است كه آخرين نمونه از اين اثر «الگوهاي تدريس ۲۰۰۴» است كه با ويرايش جديد عرضه شده. اين سري از كتاب ها از تأليفات بروس جويس، مارشال ويل و اميلي كالهون هستند كه از سال ۱۹۸۶ و به ترتيب سال هاي ۹۲ ، ۹۶ ، ۲۰۰۰ و ۲۰۰۴ توسط بهرنگي به فارسي برگردانده شده اند. بهرنگي معتقد است با آموزش مي توان جامعه اي متحول، نوگرا و اصيل ساخت. الگوهايي كه او معمولاً براي آموزش پيشنهاد مي كند، ناشي از تحقيق و پژوهش هاي بسيار، ترجمه و ابداعاتي است كه خود پديدآورنده آنها بوده است. او مي گويد: «ما در آموزش و پرورشمان توجهي به ويژگي ها و تنوع استعدادهاي بچه ها نداريم و زير بال و پر آنها را نمي گيريم تا به سمت شكوفايي استعدادهاي ذاتي و فطري خودشان حركت كنند و رابطه اي را كه قبل از مدرسه بين فرد و خودش و استعدادها و شكوفايي استعدادهاي خودش هست، قطع و او را مطيع رسمي انتظارات معلم مي كنيم. امروزه بيان مي كنند هر كس حق دارد طرح ذهني خود را داشته باشد و معلم حق ندارد چارچوب فكري خودش را به شاگرد انتقال بدهد، البته حضور استاد الزامي است. او معتقد است مسيري كه در آن گام برداشته، مسير موفقي بوده و اين موفقيت را مرهون خانواده اش بوده است. او مي گويد:« بر اين عقيده ام كه همه بايد در خدمت انسان براي افزايش شناخت شان كاركنند و برهمين اساس است كه فرزندان من انگيزه اي قوي پيدا كردند و موفقيت شان هم تابع همين فلسفه بوده است. بنابراين چه الگويي بهتر از اين كه من توانستم در خانواده چنين فلسفه اي را پياده كنم تا همه موفق شوند و به بالاترين مقام هاي علمي برسند؟ من اين را براي همه جامعه مي خواهم. براي فرزندان همه خانواده ها. من نشان دادم كه اين راه موفق مي شود.» چگونگي عرضه آثار : محمدرضا بهرنگي مؤلف ۴ عنوان كتاب به زبان انگليسي، ۴ عنوان كتاب به زبان عربي و ۸ عنوان به زبان فارسي از جمله : Comperehensive Thinking، الفكر الاجتماعي نموزج للا داره، ره آورد هاي نظري و تجربي، انتظار از دانشگاه، مديريت آموزشي و آموزشگاهي و... - ترجمه بيش از ۱۰ عنوان كتاب مانند: الگوهاي تدريس ،۲۰۰۴ ذهنيت فلسفي در مديريت آموزشي، سيستم ها و فنون اطلاعات مديريت استراتژيك و ... بيش از ۵۰ عنوان مقالات علمي پژوهشي به زبان هاي انگليسي، عربي و فارسي نگاشته است كه غالب آنها در مجلات معتبر علمي به چاپ رسيده اند يا در همايش ها و كنفرانس هاي داخلي و خارجي ارائه شده اند. از آن جمله اند شناخت بهره وري تحقيقات و فرهنگ سازماني حاكم بر آن (با همكاري احمدرضا سنجري)، خم نظام هاي انديشه علمي در عهد عتيق، مديريت آموزشي اولويتي پنهان، نارسايي هاي آموزشي ايران و...


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.