مقدمه ای بر خشونت خانگی (بخش سوم)

خشونت خانگی مسئله ای اجتماعی است که نمی توان به راحتی آن را به فراموشی سپرد. علت این امر آن است که بخش مهمی از پرونده های دادگاه های خانواده را به خود اختصاص داده است. با ما همراه باشید تا در این مورد بیشتر بدانید.
چهارشنبه، 28 فروردين 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مقدمه ای بر خشونت خانگی (بخش سوم)
بخش مهمی از پرونده های دادگاه خانواده، مربوط به خشونت خانگی است. 
 

[مفاهیم مرتبط با خشونت خانگی]

الشیخ: شیخ درباره افرادی به کار می رود که بیش از پنجاه سال از عمر آنها گذشته و آثار پیری در آنها نمایان شده است[1] و آن مرحله ای میان «کهل» و «هرم» می باشد که نشانه آن سفید شدن موهاست. بنابراین، شیخ کسی است که قدرت عملی، جسمی، عقلی و فکری وی، دچار ضعف شده باشد.[2] امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «کسی که سنش از سی سالگی بگذرد کهل و اگر از چهل سالگی گذشت شیخ نامیده می شود».[3] در زبان عربی، شخص سالخورده را شیخ الفانی نیز می گویند و شیخ کسی است که هر روز در نقص و ضعف باشد و روز به روز به ضعف هایش افزوده گردد، تا این که می میرد؛ زیرا دوران قوت و توان جوانی را سپری نموده و به مرحله ضعف و ناتوانی رسیده و نزدیک به مرگ گشته است.[4] در قرآن از کلمه شیخ چنین یاد شده است: «کسی که پس از سپری نمودن دوران بچگی و نوجوانی و دوران قوت و توان، به ضعف و ناتوانی برسد».[5]

عجوز: جمع آن عجائز است به معنی زن سالخورده. بنا به روایت ابن السکیت، عجوز تای تأنیث را نمی پذیرد و برای زن سالخورده کلمه «عجوز» به کار می رود؛ ولی ابن الانبار می گوید: « کلمه عجوز اگر برای زنان سالخورده به کار رود باید نشانه مؤنث (ة) داشته باشد و گفته شود عجوزه».[6]

هرم: جمع آن هرمی است و به کسی گفته می شود که به سبب پیری به اوج ضعف و ناتوانی رسیده باشد.[7]

معمر و ارذل العمر: در تعریف ارذل العمر در تفسیر القرطبی چنین آمده است: «ارذل العمر؛ یعنی نقطه نهایی عمر، کسی که به نقطه پایانی عمر رسیده و آن قدر عمر وی طولانی شده که به سبب آن دچار ضعف عقلی و جسمی گشته است و مانند طفلی گشته که عقل ندارد».[8]

تعریف برگزیده از سالمند: با توجه به این واقعیت که مردان و زنان بیشتر، از سن شصت به بالا دچار ضعف پیری گردیده و حالت سالخوردگی در آنان بارز و آشکار می شود و نیز باید سن مشخصی برای سالمندان لحاظ شود تا دولت بر اساس آن با آنان تعامل و رفتار نماید، به نظر می رسد بهترین نقطه آغاز سالمندی، سن شصت سالگی باشد.

واژه آزار و واژه های مترادف با آن: ازار در لغت به معنی رنج، عذاب، شکنجه، عقوبت، آسیب و گزند است[9] که مهم ترین معادل های آن در زبان عربی «ایذاء» و «الخشونة» می باشد. خشونه نیز معادل هایی دارد که به تعریف هر یک می پردازیم:

١. ایذاء: ایذاء در لغت به معنای چیزی است که انسان از آن کراهت دارد خواه کم باشد و خواه زیاد.[10] و هرگونه آسیب و رنجش از جمله صدمه و خسارت ناحق، زبان، توهین، بدی، تحقیر، عذاب و شکنجه را در بر می گیرد.[11] این فارس در معنی ایذاء می گوید: «چیزی است که از آن نفرت داری و آن را نمی پذیری»[12] و راغب می نویسد: «أذى، زیانی است که به جاندار می رسد، به جانش، یا به جسمش، یا به پیامدهای دنیوی یا اخروی اش».[13]

٢. الخشونه: خشونت ضد نرمی است که شامل خشونت در گفتار و رفتار است و الخشناء به معنی زمین سختی است که در آن سنگ بسیار است.[14]

٣. الخرق: خرق ضد نرمی و مدارا است.[15]

4. العنف: عنف به معنی خشونت، درشتی کردن، شدت و قساوت آمده است[16].

5. فظ: در برابر لین و به معنی خشونت و صلابت است و به کسی گفته می شود که سخنانش تند و خشن است و درباره خشونت در گفتار به کار می رود.[17]

6. غلیظ القلب: به کسی می گویند که سنگدل می باشد و در عمل انعطاف و محبتی از خود نشان نمی دهد. غلیظ درباره خشونت در رفتار به کار می رود.[18]

۷. عتاب: به معنی اظهار خشونت در سخن با دیگری آمده است. «یستعتبون» نیز از ماده «استعتاب» در اصل از «عتاب» گرفته شده است و «استعتاب» یعنی شخص گنهکار از صاحب حق، طلب عتاب کند؛ یعنی خود را در برابر سرزنش های او قرار دهد تا خشم صاحب حق فرو نشیند و رضایت بدهد، و به همین دلیل بعضی «استعتاب» را به معنی «استرضاء» یعنی «رضایت خواستن» گرفته اند، در حالی که حقیقت مفهوم آن رضایت خواستن نیست، بلکه لازمه مفهوم آن است.[19]

8. عرم: در اصل از «عرامه» (بر وزن علامه) به معنی خشونت و کج خلقی و سخت گیری است و توصیف سیلاب به آن اشاره به شدت خشونت و ویرانگری آن است.[20]

۹. قاسیه: از ماده «قسوة» به معنی خشونت و سختی و نفوذ ناپذیری است و به همین خاطر سنگ های خشن را «قاسی» می گویند و از همین رو به دل هایی که در برابر نور حق و هدایت انعطافی از خود نشان نمی دهند، نرم و تسلیم نمی گردند و نور هدایت در آنها نفوذ نمی کند «قلب های قاسیه» یا قساوتمند گفته می شود که در فارسی از آن به سنگدلی یاد می کنیم.[21]

۱۰. نهر: به معنی راندن همراه با خشونت است. شاید ریشه آن با «نهر» به معنی نهر آب جاری یکی باشد؛ چرا که آن هم آب را با شدت میراند؛ مانند «وأما السائل فلا تنهر»[22] که به معنی نراندن سائل از خود است.[23]

۱۱. دع: (بر وزن حد) به معنی دفع شدید و راندن همراه با خشونت و عنف است؛ مانند «فذلک الذی یدع الیتیم» که به معنی «او همان کسی است که یتیم را با خشونت می راند» می باشد.[24]

۱۲. حزن: اصل حزن به معنی سختی زمین یا زمین سخت است و چون اندوه یک نوع گرفتگی و خشونت قلب است، به آن حزن گفته اند و جمع آن احزان است، چنان که در آیه 40 سوره توبه می فرماید: «لا تحزن إن الله معنا؛ اندوهگین مباش خدا با ماست» و در آیاتی که این ماده به صورت نهی آمده است؛ مانند «لا تحزن ولا تحزنوا» مقصود این است که از به دست آوردن و عمل کردن به چیزی که نتیجه اش حزن و اندوه است خودداری کنید نه از خود غم و اندوه؛ زیرا آن اختیاری نیست.[25]

۱۳. فاعتلوه: به معنای کشاندن همراه با قهر و خشونت است.[26]
واژه های غلیظ، نهر، دع و فاعتلوه بر آزارهای رفتاری؛ واژه های عتاب وعرم بر آزارهای گفتاری و واژه های ایذاء، الخشونه، الخرق، العنف قاسیه و حزن بر مطلق آزار دلالت دارند. واژه هایی مانند اهانت، خذلان، اذلال، احتقار، استخفاف، تضاروهن، تعضلوهن، تکرهو و تسخطوا نیز در روایات به معانی نزدیکی نسبت به آزار به کار رفته اند که هنگام بررسی احادیث به آنها اشاره خواهیم کرد.
 

کتاب: شاخص های خانواده مطلوب از دیدگاه اسلام
نویسنده: قاسم ابراهیمی پور


پی نوشت:
[1] . لسان العرب، ج۳، ص ۳۲.
[2] . دکتر صدیقه الفوضى، الوراثه و الشیوخه ، ص ۲.
[3] . مجلسی، بحارالانوار، ج۷۸، ص۲۵۳.
[4] . ابن عابدین، حاشیة ابن عابدین، ج۲، ص۱۱۹؛ ابن نجیم، البحر الرائق، ج۲، ص۳۸.
[5] . غافر، 67
[6] . راغب الأصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، واژه عجز.
[7] . ابن المنظور، لسان العرب، واژه هرم.
[8] . القرطبی، تفسیر القرطبی، ج۱۰، ص140.
[9] . دهخدا، ذیل واژه آزار.
[10] . قاموس قرآن، ج 8، ص 59.
[11] . المنجد، ص ۱۵، ذیل واژه أذى.
[12] . معجم مقاییس اللغه، ذیل واژه اذی.
[13] . مفردات الفاظ القرآن، ص ۳۲، ذیل واژه أذى.
[14] . لسان العرب، ج 13، ص 140.
[15] . همان.
[16] . همان، ج ۹، ص ۲۵۷.
[17] . تفسیر نمونه، ج16، ص ۳۰۹.
[18] . همان.
[19] . همان.
[20] . تفسیر نمونه، ج۱۸، ص59.
[21] . تفسیر نمونه، ج۱۹، ص 4۲۵.
[22] . ضحی، 10.
[23] . تفسیر نمونه، ج۲۷، ص 358.
[24] . همان.
[25] . انوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج ۷، ص ۲۸۹.
[26] . تفسیرنور، ج۱۰، ص 504.


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما